0

بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 13 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1380; 5(1 (پياپي 17)):148-157.
 
زردشت و اسكيتي ها
 
آبايف و. اي.,مصطفوي گرو حسين
 
 
 

اوستا، از نظر زبان و محتوا، به دو بخش اصلي تقسيم مي شود: گاهان و اوستاي متاخر. گاهان سخنان خود زردشت و منظوم و آهنگين است. اوستاي متاخر مجموعه اي از متون اساطيري، ديني و عبادي است که، هر چند بخشي از آن بسيار کهن مي نمايد، مدت ها پس از زردشت تدوين و تنظيم شده است. براي بررسي زندگي زردشت و مضامين اوليه اصلاحات ديني او، بايد به گاهان استناد کرد. زماني که شخصيت و فعاليت اين پيامبر خمير مايه افسانه ها قرار گرفت، زندگي نامه اي خيالي و جديد از او ساخته شد که در آن به سختي مي توان به واقعيات تاريخي، ولو اندک، دست يافت. اين سيماي افسانه اي، هم در اوستاي متاخر و هم در متون پهلوي زردشتي، مشهود است.

در گاهان و در ديگر بخش هاي اوستا، در ميان اسامي قبايلي که پديدآورندگان متون اوستايي با آنها آشنايي داشتند، از مردم T?ra و Sairima نام برده شده است. نيبرگ، در کتاب معروف خود که اختصاص به اديان ايران باستان دارد، با دلايل کافي ثابت مي کند که در پس اين اسامي بايد قبايل اسکيتي ها (سکاها) را سراغ گرفت و اين نشان مي دهد که سخن گويان زبان اوستايي با آنها آشنا بوده اند. در اين جا پرسشي مطرح مي شود که اين آشنايي چگونه بوده و شخص زردشت چه رابطه اي با اسکيتي ها داشته است و يا مي توانست داشته باشد و چه تصوراتي درباره اين مردم در روايات متاخر زردشتي و حماسه ملي ايران پديد آمده است؟

از مردم سئيريمه Sairima، که در گاهان نامي از آنها برده نشده و تنها يک بار در اوستاي متاخر (فروردين يشت، بند 143) از آنان سخن به ميان آمده است، صرف نظر مي کنيم و به T?ra- «توراتي» و D?nu-، که نام رود و قبيله اي است و با T?ra رابطه دارد، مي پردازيم...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 3 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):29-31.
 
امثال ورنوسفادراني
 
خاتون آبادي افسانه*
 
 
 

شهرستان خميني شهر (سده سابق) در 12 کيلومتري شمال غربي اصفهان واقع و از سه ناحيه متصل به هم، به نام هاي ورنوسفادران، فروشان و خوزان، تشکيل شده است. اين شهرستان از شمال به کوه سيدمحمد، از جنوب به زاينده رود و فلاورجان، از مشرق به برخوار و از مغرب به نجف آباد محدود مي شود. ارتفاع آن از سطح دريا 1602 متر است.

درباره وجه تسميه سده، در بين اقوال مختلف، آنچه صحيح تر به نظر مي رسد اطلاق آن بر سه ده (ورنوسفادران، فروشان و خوزان) است که اکنون به محله هايي از شهر بدل شده اند.

در هر يک از اين سه محله، گويشي جداگانه رواج دارد که از بين آنها خوزاني و فروشاني به لهجه اصفهاني و فارسي معيار نزديک تر است؛ اما گويش ورنوسفادراني تفاوت هاي زيادي با لهجه اصفهاني و فارسي معيار دارد. شايد از اين رو که ورنوسفادران از شهر اصفهان دورتر است. به همين ملاحظه، گويش اخير را براي اين پژوهش برگزيده ايم.

گويش ورنوسفادراني تا چند دهه پيش رواج زيادي داشت، اما امروزه از شمار گويشوران آن بسيار کاسته شده است. حتي بسياري از مردم اين ناحيه از تکلم بدان اکراه دارند و غالبا آشنايي خود را با اين گويش کتمان مي کنند. بيشتر افراد سالخورده و گاه ميان سال اند که بدان سخن مي گويند. اينان نيز، هر چند بي سواد باشند، در بسياري از موارد، در محاورات خود زبان فارسي را به کار مي برند...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 5 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):37-57.
 
نگاهي به فرهنگ هاي شاهنامه (از آغاز تا امروز)
 
خطيبي ابوالفضل*
 
 
 

فرهنگ نويسي در ايران داراي پيشينه اي طولاني است. کهن ترين فرهنگي که از ايرانيان ياقي مانده، فرهنگي است اوستايي- پهلوي به نام اويم- ايوک (??m-?wak) که هاوگ،در مقدمه خود بر فرهنگ کهن زند- پهلوي، با استناد به شواهد و قرايني، اصل آن را به دوره پيش از عصر ساساني رسانده است. پس از رواج زبان فارسي دري به عنوان زبان نوشتار، از قرن سوم هجري به بعد، و ظهور آثار برجسته منثور و منظوم فارسي، تدوين فرهنگ هاي فارسي به فارسي نيز آغاز شد. فرهنگ قطران تبريزي، شاعر فارسي گوي قرن پنجم هجري، نخستين اثري است از اين دست که اطلاعاتي از آن به دست ما رسيده است. به گفته اسدي طوسي، لغت هاي اين فرهنگ بيشتر معروف بودند و، به گفته محمدبن هندوشاه، اين فرهنگ مشتمل بود بر 300 لغت. اما کهن ترين فرهنگي که به دست ما رسيده لغت فرس اسدي طوسي، شاعر و لغوي نامدار قرن پنجم هجري است. اين فرهنگ ماخذ اصلي غالب فرهنگ هايي بوده است که از آن پس در پهنه جغرافيايي زبان فارسي، از آسياي صغير گرفته تا هندوستان، تاليف شده اند.

شاهنامه فردوسي طي حدود هزار سال حيات خود، در حوزه گسترده زبان و ادب فارسي، همواره يکي از ارجمندترين و محبوب ترين منظومه هاي فارسي بوده است. اين امر، به علاوه وجود واژه هاي مهجور در شاهنامه، سبب شده است تا نخست فرهنگ نويسان فارسي از اين منظومه، به عنوان يکي از مراجع اصلي خود، بهره برند و لغات و شواهد بسياري را از آن برگزينند و، سپس، از اواخر قرن ششم يا اوايل قرن هفتم هجري فرهنگ هايي ويژه شاهنامه تدوين کنند. در فرهنگ هاي فارسي به فارسي، خاصه لغت فرس اسدي و نيز برخي متون کهن نثر فارسي مانند راحه الصدور راوندي، واژه ها و شواهد شعري فراوان منقول از نسخه هاي کهن شاهنامه محفوظ مانده است. که ابزار مناسبي براي تصحيح اين منظومه به شمار مي روند. اما شماري از اين ابيات در نسخه ها و چاپ هاي کنوني شاهنامه وجود ندارد و اين نشان مي دهد که کهن ترين نسخه هاي شاهنامه (مثلا نسخه فلورانس، مورخ 614 هجري و نسخه هاي بعد از آن)، در مقايسه با تحرير فردوسي و نسخه هايي که در فاصله حدود دو قرن بعد از آن تا اوايل قرن هفتم کتابت شده، ناقص است. از سوي ديگر، اين ابيات اضافي شايد مهر تاييدي باشد بر اين روايت معمول که شاهنامه فردوسي در 60 هزار بيت سروده شده است، به ويژه آن که، حدود نيم قرن پيش از کتابت نسخه ناقص فلورانس، شريف دفترخان، مولف کهن ترين فرهنگ شاهنامه، به صراحت مي گويد که نسخه اساس معجم او «چهار جلد است و در هر جلد پانزده هزار بيت»...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 6 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):58-77.
 
نثر مسجع فارسي را بشناسيم
 
وحيديان كاميار تقي*
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

نثر مسجع نثري است آهنگين و شعرگونه؛ هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسيقي قافيه و زيبايي هاي ترفندهاي ادبي و ظرايف بلاغي معمولا بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولا عاطفي است نه خبري؛ زيرا سجع با مضامين خبري صرف تناسبي ندارد.

نثر مسجع در ادب فارسي ارج والايي دارد و از همان آغاز پديد آمدن نثر دري وجود داشته و از قرن ششم به بعد کتاب ها و رسالاتي ارزنده به اين نثر زيبا تدوين يافته که از همه مهم تر مناجات هاي خواجه عبدالله انصاري و گلستان سعدي است. ولي، متاسفانه، درباره نثر مسجع فارسي تحقيق جدي مستقلي صورت نگرفته و اشارات مختصري که به سجع و نثر مسجع فارسي شده همه بر اساس استقراي ناقص است و بعضا مبرا از خطا هم نيست. وانگهي اين اشارات به جاي آن که درباره نثر مسجع باشد مربوط به سجع در شعر است. ديگر آن که تاکنون به بررسي تحليلي زيبايي هاي نثر مسجع پرداخته نشده و در اين باره سخني گفته نشده است؛ حال آن که غرض از نثر مسجع زيبايي آفريني است و از اين ديدگاه به آن بايد نگريست.

ما در اين گفتار برآنيم که به توصيف سجع و نثر مسجع فارسي و بررسي زيبايي هاي آن بپردازيم. اما نخست ببينيم سجع چيست؟

در تعريف سجع گفته اند:

تسجيع آن است که سخن را با سجع بياورند و آن سخن را مسجع و جمله هاي مشابه را قرينه مي گويند. سجع آن است که کلمات آخر قرينه ها در وزن يا حرف روي يا هر دو موافق باشد...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 8 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):88-95.
 
وين، دير، دين
 
دبيرسياقي سيدمحمد*
 
 
 

بيت هاي دهم و يازدهم آغاز داستان سياوش در شاهنامه فردوسي، صرف نظر از اختلاف ضبط آنها در نسخه هاي متعدد، چنين است:

اگر زندگاني بود ديرباز         در اين وين خرم بمانم دراز

يکي ميوه داري بماند ز من    که بارد همي بار او بر چمن

از کلمات اين دو بيت، که در نسخه هاي کهن به صورت هاي مختلف آمده، آنچه قابل بحث و بررسي است کلمه اي است از مصراع دوم بيت اول که در برخي از نسخه هاي کهن «دين» و در برخي ديگر «دير» آمده است و در شاهنامه چاپ شوروي (ج 3، ص 60) به نقل از نسخه اي که ادعاي کهن بودن آن شده، «وين» آورده شده و شادروان عبدالحسين نوشين براي اين کلمه به توسع معني «باغ» قايل گرديده است.

دوست دانشمند و پژوهنده دقيق ما، آقاي دکتر بهمن سرکاراتي، طي مقاله اي که ثانيا در کتاب سايه هاي شکار شده (ص 225 تا 235)- مجموعه مقالات با ارج ايشان- درج شده، صورتي را که در شاهنامه چاپ شوروي آمده است به دلايلي، که فهرست وار بدانها اشاره خواهد شد، نپذيرفته اند و از دو صورت ديگر، يکي «دير» و ديگري «دين»، صورت «دين» را اصلي مي دانند و گمان دارند که ضبط «دير» هم همان «دين» بوده است که نسخه نويسان به تسامح به صورت «دير» تحرير کرده اند و به نظر ايشان «دين» در اين مقام معني شيوه و روش و راه دارد و با صفت «خرم» که همراه آن آمده است مي تواند مجموعا «سنت مرضيه» معني شود، معنايي مناسب مقام و موقع، و «وين» را تصحيح قياسي مصححان چاپ شوروي مي دانند که متکي به نسخه اي نيست...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 12 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):145-158.
 
واژه گزيني در عصر ساساني و تاثير آن در فارسي دري
 
رضايي باغ بيدي حسن*
 
 
 

عصر ساساني از درخشان ترين دوران هاي فرهنگي ايران پيش از اسلام است. اگر چه بسياري از آثار مکتوب آن دوره بر جاي نمانده، هنوز در معدود کتاب هاي بازمانده به زبان پهلوي (فارسي ميانه)- که بيشتر آنها پس از دوره ساساني و در سده هاي سوم و چهارم هجري تاليف نهايي يافته اند- و نيز در لابه لاي کتاب هاي نويسندگان دوره اسلامي مي توان از پيشرفت هاي علمي آن دوره و نيز از گام هايي که در راه واژه گزيني برداشته شده بود آگاهي يافت. ابن نديم، به نقل از ابوسهل بن نوبخت، يکي از مترجمان کتاب هاي پهلوي به عربي (وفات: 200 ه)، مي نويسد که به فرمان اردشير بابکان (پادشاهي: 224-240 م)، و پسرش شاپور (پادشاهي: 240-270 م) کتاب هايي را از هند، چين و روم به ايران آوردند و به زبان فارسي [ميانه] ترجمه کردند. هم چنين، به روايت کتاب چهارم دينکرد، شاپور فرمان داد کتاب هاي مربوط به پزشکي، ستاره شناسي، حرکت، زمان، مکان، جوهر، آفرينش، کون، فساد، تغيير عرض، منطق و صنايع را از هند، روم و ديگر سرزمين ها گردآوري کنند و به اوستاي موجود منضم سازند. ياقوت نيز مي نويسد در ارجان فارس افرادي زندگي مي کردند که به خطي شکسته- مخصوص نگارش کتاب هاي پزشکي، ستاره شناسي و فلسفه- مي نوشتند. تاسيس مدرسه هاي مهم علمي در شهرهايي چون الرها، نصيبين و جنديشاپور در زمان پادشاهي خسرو انوشيروان (پادشاهي: 531-579م)، مراکزي براي برخورد افکار هندي، چيني، يوناني، رومي، سرياني و ايراني، به وجود آورد...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 13 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):159-171.
 
ناصرالدين شاه واژه گزين
 
حدادعادل غلام علي*
 
 
 

هرچند نخستين فرمان رسمي دولتي براي واژه گزيني و وضع لغات فارسي در برابر لغات بيگانه در زمان مظفرالدين شاه قاجار و در حدود يک صد سال پيش صادر شده است، واژه گزيني براي لغات غربي سابقه اي طولاني دارد و در حقيقت از همان نخستين سال هاي آشنايي ايرانيان با فرهنگ و تمدن مغرب زمين، يعني از ابتداي دوران تجدد، آغاز شده است. از اين قرار، بايد گفت واژه گزيني غير رسمي در ايران کمابيش به دوران جنگ هاي ايران و روس (1218-1228 ه و 1241-1243 ه) در زمان فتحعلي شاه و عباس ميرزا باز مي گردد و اندکي بعد، با تاسيس دارالفنون (1268 ه)، صورت منظم تر و گسترده تري پيدا مي کند. براي آگاهي از کوشش هايي که در اين دوره براي يافتن معادل هاي فارسي در برابر لغات فرنگي صورت گرفته، مي بايد به مجموعه اسناد فراوان به جاي مانده از دوران قاجار و کتابهاي علمي چاپ شده در آن زمان و نيز به خاطرات و سفرنامه هاي رجال سياسي و بازرگانان و جهانگردان آن عهد مراجعه کرد و از آنها به نتايج نخستين کوشش هاي ايرانيان در واژه گزيني در دوره تجدد دست يافت.

از جمله اين آثار، يکي سفرنامه هاي ناصرالدين شاه به فرنگستان است. وي، که از 1264 تا 1313 هجري قمري، نزديک به پنجاه سال، بر ايران سلطنت کرده سه بار به اروپا رفته و هر بار يادداشت هاي روزانه يا، به تعبير رايج همان روزگار، «روزنامه» خاطرات خود را به صورت کتابي مدون کرده است.

سفر اول ناصرالدين شاه به فرنگستان در سال 1290/1873 و سفر دوم او در سال 1878.1295 و سفر سوم يازده سال پس از اين تاريخ يعني در 1306/1889 صورت گرفته است. در اين سفرها شاه ايران از روسيه و اروپاي مرکزي و کشورهاي اروپاي غربي ديدن کرده و با اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي و فرهنگي اروپا آشنا شده و تمدن بالنده و شتابنده اروپايي را از نزديک مشاهده کرده است...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 14 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1380; 5(1 (پياپي 17)):158-161.
 
از تاريخ واژه ها
 
آساطوريان گارنيك*
 
* کرسي ايران شناسي دانشگاه دولتي ايروان - مرکز ايران شناسي در قفقاز
 
 

?.يکي از قديم ترين نام هاي هندواروپايي اسپ در زبان هاي ايراني

در زبان هندواروپاييان کهن، نام بنيادين «اسپ»، بدون تمييز جنس، ekuos بوده است که آثار بسياري تقريبا در همه زبان هاي هندواروپايي بر جاي نهاده است. براي مثال، در سنسکريت a?va-، در اوستا aspa-، در متون سنگ نبشته هاي هخامنشي asa-، در يوناني i??os، در لاتيني equus. واژه??  «خر» در ارمني احتمالا باز به اين ريشه بر مي گردد. (LAMbERTERiE, pp. 262-66)

اهميت اسپ، به مثابه يکي از حيوانات اصلي پرستشي هندواروپاييان، به وسعت کاربرد واژه مذکور در زبان هاي اين خانواده افزوده است. زبان هاي ايراني نيز، طي دوره هاي تحول، منحصرا شکل هاي مشتق از ekuos هندواروپايي را برگزيده اند )مثلا، واژه هاي اوستايي و فارسي باستان که در بالا آورده شد، در سغدي asp-، فارسي ميانه asp- و خي ya?، آسي (jaes. تا به حال، هيچ نام ديگري براي اسپ در زبان هاي ايراني ديده نشده است )واژه «ماديان» براي جفت مونث اسپ- در کردي -mih'?n جنبه ثانوي دارد و از m?dkiy?n پديد آمده است). مع الوصف، اين معني دال بر آن نيست که واژه ديگري براي اسپ در زبان هاي ايراني نبوده است. تجربه نشان مي دهد که پديده هاي زباني هرگز بي اثر محو نمي شوند و، در بسياري از موارد، بازمانده هاي عناصر کهن، از لابه لاي قشرهاي ضخيم تاريخي زبان، نمايان مي گردند و اين غالبا در گويش هاي حاشيه اي، به خصوص در ساخت هاي مرکب و محجر، که کمتر دست خوش تاثير گذشت زمان واقع مي شوند و کاربرد نادر دارند، ديده مي شود. اصولا نه تنها پديده هاي زباني بلکه بسياري از عناصر باستاني ديني و فرهنگي که از بين رفته تصور مي شوند، در اغلب موارد، در نقاط مرزي و حاشيه اي پيدا مي شوند. در باره واژه اسپ نيز، چنان که ذيلا نشان داده خواهد شد، هنوز وقت نتيجه گيري نهايي فرا نرسيده است...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 12 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1380; 5(1 (پياپي 17)):140-147.
 
نظري مجمل به حساب جمل
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
* فرهنگستان زبان و ادب فارسي
 
 

حساب جمل در ادب فارسي موضوعي است که تاکنون تحقيق علمي جامعي در باره آن صورت نگرفته است. اخيرا کتابي نسبتا مفصل به نام حساب جمل در شعر فارسي و فرهنگ تعبيرات رمزي منتشر شده که حاصل بيست و پنج سال تلاش و تحقيق مولف آن است. در اين کتاب علاوه بر مقدمه مولف، يادداشتي از عبدالحسين نوائي آمده است.

در مقدمه کتاب به انگيزه مولف، ماده تاريخ سازي، پيشينه ماده تاريخ، شيوه محاسبه ماده تاريخ و منابع مورد استفاده مولف اشاره شده است. در اين مقدمه آمده است: «در محاسبات حساب جمل، نام جلاله «الله» را با دو لام آن به حساب مي آورند ...؛ زيرا دو حرف لام آن نوشته مي شود و بدون تشديد است. جاي تعجب است که در نسخ خطي و چاپي قرآن و در هر کتاب ديگر که نام جلاله «الله» آمده است، تشديدي هم بر آن قرار داده اند که به نظر نگارنده زايد است» (ص يب). اين نظر را داعي الاسلام نيز، در اعتراض به رسم الخط اين کلمه، نوشته است، با اين تفاوت که او اعتقاد دارد يکي از دو لام «الله» زايد است و کلمه را بايد به صورت «اله» نوشت (? فرهنگ نظام، ذيل «اله»). اما، هيچ يک از اين دو وجه معتبر نيست؛ زيرا لفظ جلاله «الله» مرکب است از «ال» (نشانه تعريف) و «لاه» (قس: لاهوت) که لام حرف تعريف در مواجهه با حرف شمسي (لام «لاه») از تلفظ (نه از کتابت) ساقط و حرف بعد مشدد شده و لذا تشديد و حرف لام هيچ يک زايد نيست و صحيح ترين شکل کتابت کلمه، همان صورت متداول «الله» است.

کتاب شامل دو بخش است. مولف در بخش اول، با عنوان «حساب جمل در دانش و فرهنگ فارسي»، پس از مروري، کمتر از حد انتظار، بر تاريخچه حساب جمل، بيشتر به ماده تاريخ هايي پرداخته است که به نحوي با موضوع تناسب دارد. وي کسايي مروزي را آغازگر ماده تاريخ هايي دانسته که اعداد رياضي را به صورت ارقام فارسي بيان کرده است و مسعود سعد سلمان را آغازگر ماده تاريخ هاي ابجدي ساده و خواجوي کرماني را آغازگر ماده تاريخ هاي ابجدي معني دار معرفي کرده که درستي مورد اخير جاي ترديد است...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 15 : نامه فرهنگستان ارديبهشت 1380; 5(1 (پياپي 17)):162-170.
 
اشتقاق چند واژه گيلكي
 
حسن دوست محمد*
 
* گروه زبان هاي ايراني
 
 

گويش گيلکي يکي از گويش هاي ايراني نو و از گروه گويش هاي حاشيه درياي خزر است. ويژگي هاي آوايي اين گويش نشان مي دهد که به شاخه زبان هاي ايراني شمال غربي تعلق دارد.

گويش گيلکي، مانند بسياري از گويش هاي ديگر ايراني رايج در محدوده جغرافيايي ايران، به سبب ارتباط روزافزون گيلک زبانان با فارسي زبانان و تاثير فراوان زبان رسمي از طريق گسترش دامنه رسانه هاي گروهي، به تدريج در حال از دست دادن اصالت زباني خويش است. بسياري از لغات اصيل اين گويش جاي خود را به لغات زبان فارسي داده اند و احيانا به بوته فراموشي افتاده اند. نگارنده، در اين مقاله، کوشيده است چند واژه گيلکي را، که بيشتر آنها در نزد نسل جوان از ياد رفته اند، مختصرا از نظر ريشه شناسي بررسي کند. اين واژه ها عموما از فرهنگ گيلکي گردآورده منوچهر ستوده (تهران 1332) و فرهنگ لغات و اصطلاحات و ضرب المثل هاي گيلگي گردآورده شادروان احمد مرعشي (تهران 1355) استخراج شده اند...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 1 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):2-7.
 
فرهنگستان زبان و ادب فارسي چه وظيفه اي دارد و چه بايد بكند؟
 
حدادعادل غلام علي*
 
 
 

فرهنگستان، در ايران، نخستين بار به صورت رسمي در خرداد ماه 1314 تاسيس شد، هر چند پيش از آن نيز کوشش هاي گوناگوني ذيل عناوين گوناگون براي توانا کردن و کارآمد ساختن زبان فارسي در برابر لغات بيگانه دخيل در اين زبان صورت گرفته بود. امروزه، با آن که شصت و پنج سال از تاسيس نخستين فرهنگستان مي گذرد، هنوز عموم مردم و حتي بسياري از اهل علم و دانش به درستي و روشني از وظيفه فرهنگستان زبان و ادب فارسي آگاه نيستند و نمي دانند که فرهنگستان چه وظيفه اي بر عهده دارد و چه بايد بکند. علت اين بي خبري و ناآگاهي، شايد، يکي اين باشد که، در طول شصت و پنج سال گذشته، مجموع سال هايي که سه فرهنگستان موسوم به اول و دوم و سوم فعال بوده اند، از بيست و پنج سال تجاوز نکرده و دوران رکود و توقف فرهنگستان ها از سال هاي رونق و تحرک آنها طولاني تر بوده است.

اساسنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسي جمهوري اسلامي ايران به تاريخ 24/11/1368 به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيده و نخستين جلسات شوراي فرهنگستان در سال 1369 تشکيل شده است. بنابراين، مي توان گفت که اين فرهنگستان هم اکنون ده ساله است و اين خود فرصتي است تا، با استفاده از تجربه ده سال گذشته، توجه صاحب نظران به اين سوال که «فرهنگستان زبان و ادب فارسي چه وظيفه اي بر عهده دارد و چه بايد بکند» جلب شود...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 4 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):32-36.
 
كشتي عروس
 
ذاكرالحسيني محسن*
 
 
 

در باب دوم اسرارالتوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد، نوشته محمدبن منور، در ضمن حکايتي، آمده است:

ديگر روز اين مرد را چشم بر دريا افتاد. چيزي عظيم ديد. چون نزديک آمد، کشتي عروس بود.

تاکنون در خصوص معني و مقصود از «کشتي عروس» تحقيقي انجام نگرفته و نخستين بار آقاي دکتر محمدرضا شفيعي کدکني، مصحح و شارح اسرارالتوحيد بر آن درنگ روا داشته و در تعليقات کتاب آورده است:

کشتي عروس: گويا نوع خاص و ممتاز کشتي بوده است و در فرهنگ ها بدان توجه نشده است. در تاريخ بيهقي آمده است: و اميررضي الله عنه پيوسته اينجا به نشاط و شراب مشغول مي بود و روز آدينه دو روز مانده از جمادي الاولي تا به الهم (محلي است) رفت کرانه درياي آبسکون و آنجا خيمه ها و شراعي ها زدند و شراب خوردند و ماهي گرفتند و کشتي هاي روس ديدند کز هر جاي آمد و بگذشت و ممکن نشد که دست کس بديشان رسيدي، که معلوم است که هر کشتي بکدام فرضه بدارند. (تاريخ بيهقي، 601)

نسخه بدل هايي که از کلمه «کشتي هاي روس» شادروان استاد فياض داده است. بدين گونه است: «کذا در N. k: کوشت هاي عروس. بقيه: کشتي هاي عروس.» پس به جز نسخه K بقيه نسخه ها «عروس» دارند.

در نزهه القلوب، ذيل «نيم مردان» گويد: جزيره اي است مردم بسيار در آنجا ساکن اند. کشتي ها که از اروس (نسخه بدل ها: ارس، الوس) و گيلان و مازندران مي آيند، آنجا مي آيند و از آنجا سه فرسنگ است تا استراباد و محصول بسيار از کشتي ها دارد. (نزهه القلوب، چاپ لسترنج، 160)...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 2 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):8-28.
 
واژه هاي فارسي در كتاب تقويم الادويه حبيش بن ابراهيم تفليسي
 
محقق مهدي*
 
 
 

ابوالفضل حبيش بن ابراهيم بن محمد تفليسي از دانشمندان قرن ششم هجري است که در علم صرف و نحو و لغت و نجوم و طب تبحر و استادي داشته و آثار گران بهايي در اين علوم از او به جاي مانده است.

شرح احوال و زندگي او کاملا مضبوط و مشخص نيست و جسته و گريخته از مقدمه هاي کتاب هايش برخي از نکات که مربوط به زندگي و آثار اوست استفاده مي شود.

آنچه مسلم است اين که او با قلج ارسلان بن مسعود، از سلاجقه روم که در سال 551 به سلطنت رسيده و در 558 وفات يافته، هم زمان بوده و بعضي از تاليفات خود، از جمله کامل التعبير و قانون الادب، را براي او تاليف کرده است و از پايان کتاب وجوه قرآن بر مي آيد که مولف هنگام تاليف کتاب، يعني سال 588، در شهر قونيه زندگي مي کرده و پيش از اين تاريخ، در سال 545، قانون الادب و در سال 550 کفايه الطب را تاليف کرده، از اين رو بروکلمان سال وفات او را در حدود 600 هجري ذکر مي کند.

تا آنجا که به ياد داريم، از آثار حبيش تاکنون کتاب هاي زير چاپ شده است: بيان الصناعات، به کوشش ايرج افشار (مجله فرهنگ ايران زمين، دفتر 4، جلد 5، زمستان 1336)؛ وجوه قرآن، به کوشش مهدي محقق (دانشگاه تهران 1340)؛ قانون الادب در سه مجلد، به کوشش غلامرضا طاهر (بنياد فرهنگ ايران 1350).

در کتاب خانه بادليان آکسفورد، کتابي با عنوان تقويم الادويه المفرد و الاغذيه از حبيش به شماره pocock 389 موجود است. اتمام کتابت اين نسخه سال 876 در بغداد بوده و قطع آن ميان وزيري و رحلي است...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 

 7 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):78-87.
 
چند سند تاريخي در ديوان ارسلان مشهدي
 
آل داوود سيدعلي*
 
 
 

ارسلان مشهدي از شاعران قرن دهم هجري است. او در ساختن ماده تاريخ مهارت داشت. در قطعاتي از اشعار او تاريخ دقيق پاره اي از حوادث و رويدادهاي تاريخي مهم آن عصر منعکس شده است. اين قطعات در ديوان اشعارش مضبوط است. از ديوان او تنها يک نسخه خطي شناخته شده که هم اکنون، ذيل شماره 942، در کتابخانه مجلس (ميدان بهارستان) نگهداري مي شود. پيش از آن که به نقل اين قطعات و توضيحات مربوط به آنها بپردازيم، مختصري از احوال و افکار و اشعار او را، به استناد منابع دست اول، به ويژه تذکره ها و کتب تاريخي عصر وي، در معرض مطالعه علاقه مندان قرار مي دهيم.

 محمدقاسم ارسلان مشهدي، که به طوسي نيز شهرت دارد، در اوايل سده دهم هجري در طوس زاده شد. او نسبت خود را به اميرارسلان جاذب، يکي از سرداران بزرگ سلطان محمود غزنوي، مي رساند. از اين رو، تخلص «ارسلان» اختيار کرد. دوران کودکي ارسلان در مشهد سپري شد. سپس، به ماورالنهر رفت و در آنجا نشو و نما يافت. او در اين دوران با بها الدين حسن بخاري، متخلص به «نثاري»، مولف تذکره احباب، دوستي و معاشرت داشت. نثاري مي گويد که ارسلان در کار درس و تعلم سستي نشان مي داد و پيش رفتي در کار خود نداشت. او در اين زمان، با شاعري به نام درويش روغنگر مصاحبت داشت و شعرگويي را از همان وقت آغاز کرد...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات زبان و ادبیات فارسی

 9 : نامه فرهنگستان مرداد 1379; 4(3 (پياپي 15)):96-103.
 
طرزي افشار شاعري يگانه، شيوه اي يگانه
 
انزابي نژاد رضا*
 
 
 

اگر در شعر حافظ دستي ببريم، مي توانيم گفت:

کس چو طرزي نگشاد از رخ اين طرز نقاب                تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

درباره شرح احوال طرزي افشار از يک سطر گرفته تا سه صفحه نوشته اند. صاحب مجمع الفصحا نوشته:

او مردي ظريف خوش طبع عاشق پيشه صاف انديشه و از شعراي صفويه بوده، اختراعي در طرز سخنگويي کرده.

نصرآبادي، در تذکره خود، به يک خط با دو خطاي فاحش بسنده کرده و چنين نوشته:

او از طرشت ري است و پاره اي از اصل ترشيز دانسته اند.

از محققان غربي، ادوارد براون، هرمان اته، برتلس، حتي شبلي نعماني نامي از وي نبرده اند. يان ريپکا به جمله زير بسنده کرده است:

طرزي افشار آذربايجاني در اوايل سده 17.11 از اصلاح کنندگان زبان و دشمنان اشرافيت است.

شادروان استاد ذبيح الله صفا، در کتاب درازدامن و ارزشمند خود، جايي براي طرزي باز نکرده است. تنها محمدعلي خان تربيت، در دانشمندان آذربايجان، و، به نقل از آن با اندک افزوده، عزيز دولت آبادي، در سخنوران آذربايجان از او ياد کرده اند.

خرسند کننده ترين تحقيق در اين باره- در عين کوتاهي و اختصار- از همشهري شاعر، محقق اروميه اي، روانشاد محمد تمدن است، که حيات ادبي شاعر را نوشته و به طرز نو طرزي نيز گذرا پرداخته است. خلاصه مطالب آن اين که زادگاه شاعر اروميه و او از ايل افشار است، از قريه اي که هم امروز به طرزلو معروف است. در جواني به قزوين و از آنجا، به عزم تحصيل، به اصفهان رفته خود گويد:

از بلده قزوين به صفاهان سفريدم                    بي خرجي و بي اسب خرامان سفريدم

ياران سفريدند به جمعيت و من هم                 يک قافله با حال پريشان سفريدم

...

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391  3:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها