بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

يادگيري سازماني و به تبع آن ايجاد سازمان يادگيرنده، پديده اي نو و جديد باعث تحولات عمده در هر سازمان مي شود که در سه دهه اخير مطرح شده است. از عوامل عمده موفقيت در سازمان هاي امروزي استقرار ويژگي هاي يادگيري در سازمان هاي يادگيرنده است. هدف اين پژوهش، سنجش وضعيت آمادگي دانشگاه علوم پزشکي ايران براي تبديل شدن به سازماني يادگيرنده بر اساس عوامل پنج گانه مدل سيستمي مارکوارت است. پژوهش از نوع توصيفي پيمايشي و ابزار گردآوري داده هاي آن، پرسشنامه مارکوارت است. با توجه به وسيع بودن جامعه آماري (1428 نفر)، 137 نفر از کارکنان بر اساس روش نمونه گيري تصادفي طبقه بندي شده انتخاب شدند. پرسشنامه ميان مديران، اعضاي هيات علمي و کارشناسان دانشگاه توزيع شد. براي تحليل داده هاي جمعيت شناختي پژوهش از آمار توصيفي و براي آزمون فرضيه ها از آمار استنباطي استفاده مي شود. نتايج تحقيق نشان مي دهد که ميزان آمادگي بر پايه سه مولفه پويايي يادگيري (با ميانگين 2.64)، فناوري (با ميانگين 2.80) و توانمندسازي افراد (با ميانگين 2.72) است و دو مولفه مديريت دانش با ميانگين (3.01) و تحول سازماني (با ميانگين 2.72) است؛ بنابراين، فرضيه هاي پنج گانه تحقيق در سطح معناداري پنج درصد پذيرفته نشد؛ از اين رو، دانشگاه علوم پزشکي ايران که مسووليت آموزشي و ياددهندگي دارد، در حال حاضر، از لحاظ سازماني، ويژگي هاي سازمان يادگيرنده را ندارد و ميزان آمادگي آن براي تبديل شدن به سازمان يادگيرنده ضعيف است.

 نسخه قابل چاپ

به منظور بررسي عوامل موثر بر ميزان استفاده از فناوري آموزشي در تدريس دانشگاهي، از ميان تمامي اعضاي هيات علمي دانشگاه هاي شهيد چمران و علوم پزشكي اهواز، تعداد 180 نفر به شيوه نمونه گيري تصادفي طبقه اي انتخاب شدند. بدين ترتيب، سعي شد تعداد نمونه انتخاب شده در هر يک از دانشگاه هاي مورد پژوهش با تعداد اعضاي هيات علمي آن متناسب باشد. سپس پرسشنامه اي حاوي 16 سوال طراحي شد و بر روي آنها اجرا شد. روايي پرسشنامه با استفاده از نظر تخصصي تعدادي از استادان مجرب مورد بررسي قرار گرفت. همچنين آزمون «آلفاي كرونباخ» پايايي آن را تاييد كرد (a=0.84). پس از جمع آوري داده ها، براي تحليل آنها از آزمون آماري مجذور كاي(X²) استفاده شد. نتايج اين پژوهش نشان داد كه اعضاي هيات علمي دانشگاه هاي شهيد چمران و علوم پزشكي معتقدند كه عواملي از قبيل: خسته كننده بودن استفاده از وسايل و تجهيزات آموزشي، نداشتن زمان كافي، عدم آشنايي با ابزارهاي آموزشي، مهارت ناكافي در استفاده از اين ابزارها، عدم آشنايي با مواد آموزشي مختلف، مهارت ناكافي در تهيه و ساخت مواد آموزشي، سنگيني وسايل و دشواري حمل و نقل آنها، فشار كاري زياد، تعداد زياد دانشجويان در كلاس هاي درس و همچنين ترس و اضطراب ناشي از استفاده نادرست از وسايل آموزشي در كاربرد ناكافي از فناوري آموزشي در تدريس دانشگاهي نقش كمي دارد. همچنين آنها نقش عواملي چون دشوار بودن تهيه و طراحي مواد آموزشي، نامناسب بودن محيط فيزيكي كلاس درس، عدم وجود امكانات و تجهيزات آموزشي لازم، حجم زياد واحدهاي درسي استادان و بالاخره بي توجهي به ميزان بهره گيري از تجهيزات و امكانات آموزشي از سوي استادان به هنگام ارزيابي عملكرد آنان در عدم بهره گيري از فناوري آموزشي در تدريس دانشگاهي را زياد مي دانند.

 نسخه قابل چاپ

اين پژوهش، به معرفي و كاربرد روش هزينه يابي بر مبناي فعاليت براي محاسبه قيمت تمام شده دانشجويان در نظام آموزش عالي مي پردازد. هدف از اين پژوهش، محاسبه و تخصيص سربار به روش هاي هزينه يابي بر مبناي فعاليت و روش سنتي در تعيين قيمت تمام شده آموزش دانشجويان گروه هاي حسابداري و فني و مهندسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد آزادشهر در سال تحصيلي 86- 1385 است. با استفاده از مدل رگريسون سربار به روش هزينه يابي بر مبناي فعاليت براي هر گروه آموزشي تخصيص يافت و سپس با نتايج روش سنتي تخصيص سربار مقايسه شد. براي اين منظور، از آزمون  Tبراي دو گروه وابسته و آزمون رتبه اي علامت ويلكاكسون استفاده شد. نتايج نشان داد كه قيمت تمام شده رشته هاي تحصيلي در هر دو گروه آموزشي به روش هزينه يابي بر مبناي فعاليت كمتر از روش سنتي است. ميزان تخصيص سربار غير مستقيم در بين همه رشته هاي تحصيلي در روش سنتي، بيشتر از روش هزينه يابي بر مبناي فعاليت است. به علاوه، بين قيمت تمام شده و متوسط شهريه هر دانشجو در گروه هاي آموزشي، به دو روش تفاوت معنا داري وجود دارد؛ به طوري كه در همه رشته هاي تحصيلي، خالص منافع حاصل از روش هزينه يابي بر مبناي فعاليت بيشتر از روش سنتي است.

 نسخه قابل چاپ

در طراحي و ارايه آموزش بر اساس ديدگاه سنتي، اغلب اين فرضيه مطرح است که همه يادگيرندگان به شيوه يکسان و مشابه هم ياد مي گيرند. حاکميت چنين ديدگاهي بر آموزش و يادگيري، وجود موضوع مهم تفاوت ها در سبك هاي شناختي را ناديده مي گيرد. سبک شناختي يک فرد به شکل قابل ملاحظه اي بر شيوه اي که اطلاعات در ضمن تفکر و يادگيري عادتا پردازش مي شود، اثر مي گذارد. تاثير سبک شناختي بر شيوه پردازش اطلاعات به نوبه خود مي تواند اثرات وسيع و بسزايي بر اثربخشي و کارايي آموزش برجاي گذارد. با وجود اين، شخص از سبک شناختي خود خيلي به درستي اطلاع و آگاهي ندارد؛ زيرا او سبک فرد ديگري را تجربه نکرده است. رويکرد استفاده از سبک هاي يادگيري ـ شناختي در آموزش، رويکردي است که بر توجه به تفاوت هاي فردي در آموزش تاکيد مي کند. دانش در اين زمينه به معلمان کمک مي کند تا با روشي منظم، آموزش هاي انفرادي را در کلاس به کار گيرند. «مك كارتي» (1990) با استفاده از تعريف سبك هاي يادگيري و تغيير دادن آنها، نحوه اي از آموزش دهي را طراحي كرد كه به 4-MAT مشهور است. پژوهش حاضر، به مقايسه سيستم آموزش دهي مک کارتي با چهار نوع يادگيرنده (4-MAT) با روش سنتي به منظور آزمون دو فرضيه «بيشتر بودن» و «پايدار بودن» ميزان يادگيري بر اساس شيوه  (4-MAT)از ميزان يادگيري بر اساس روش سنتي پرداخته است. طرح تحقيق نيمه تجربي و از نوع «پيش آزمون ـ پس آزمون با گروه گواه» است. جامعه آماري شامل 136 نفر دانش آموز دختر سال سوم علوم انساني شهر سنندج است که از ميان آنان به طور خوشه اي 2 کلاس 20 نفره به  عنوان نمونه انتخاب شده است. ابزار اندازه گيري شامل يک آزمون 120 سوالي 4 گزينه اي است. نتايج پژوهش نشان داد که با اطمينان 97 درصد ميزان يادگيري بر اساس سيستم4- MAT  پايدار است و با همين مقدار اطمينان ميزان يادگيري بر اساس روش سنتي پايدار نيست؛ در نتيجه، ميزان يادگيري بر اساس سيستم 4- MAT از ميزان يادگيري بر اساس روش سنتي پايدارتر است.

 نسخه قابل چاپ

هدف اصلي اين پژوهش، بررسي ويژگي هاي روان سنجي فرم فارسي مقياس نشخوار خشم شامل پايايي، روايي و تحليل عاملي اكتشافي بود. 449 دانشجوي دانشگاه تهران (234 دختر، 215 پسر) با اجراي مقياس نشخوار خشم (ARS)، مقياس خشم چند بعدي تهران (TMAS) و مقياس سلامت رواني (MHI-28) به صورت داوطلب در اين پژوهش شرکت کردند. نتايج تحليل عاملي اكتشافي، علاوه بر عامل كلي نشخوار خشم، چهار عامل را براي مقياس نشخوار خشم تاييد كرد. روايي محتوايي مقياس نشخوار خشم، بر اساس داوري ده نفر از متخصصان روان شناسي بررسي شد و ضرايب توافق کندال براي زيرمقياس هاي پس فکرهاي خشم، افکار تلافي جويانه، خاطره هاي خشم، شناختن علت ها و نشخوار خشم (نمره کل) مورد تاييد قرار گرفت. روايي همگرا و تشخيصي (افتراقي) مقياس نشخوار خشم از طريق اجراي مقياس خشم چند بعدي تهران و مقياس سلامت رواني در مورد آزمودني ها محاسبه شد. ضرايب همبستگي ميانگين نمره هاي آزمودني ها در زير مقياس هاي نشخوار خشم با شاخص هاي خشم صفت، خشم حالت، خشم دروني، خشم بيروني، مهار خشم دروني، مهار خشم بيروني، بهزيستي روان شناختي و درماندگي روان شناختي معنادار بود. پايايي بازآزمايي و همساني دروني مقياس نشخوار خشم نيز در حد رضايت بخش مورد تاييد قرار گرفت. اساس نتايج اين پژوهش، مقياس نشخوار خشم از پايايي و روايي کافي براي سنجش نشخوار خشم برخوردار است.

 نسخه قابل چاپ

در اين پژوهش، اثربخشي آموزش راهبردهاي يادگيري بر گرايش هدف دانش آموزان پايه اول دوره متوسطه نشان داده مي شود. نمونه پژوهش را 80 نفر دانش آموز دختر و پسر پايه اول دوره متوسطه تشكيل مي دهند. نمونه پژوهش مورد نظر، از چهار گروه تشكيل شد كه دو گروه آزمايشي دانش آموزان دختر و پسر پايه اول دوره متوسطه و دو گروه شاهد (گواه) از دانش آموزان دختر و پسر پايه اول دوره متوسطه شهرستان ماكو بود؛ و براي انتخاب نمونه از روش نمونه گيري خوشه اي دو مرحله اي استفاده شد. ابتدا از بين دبيرستان هاي دختر و پسر هر كدام، يك دبيرستان انتخاب شد، و از دبيرستان هاي انتخاب شده چهار كلاس پايه اول كه يك كلاس به عنوان گروه آزمايشي دانش آموزان دختر و يك كلاس به عنوان گروه آزمايشي دانش آموزان پسر پايه اول دوره متوسطه و يك كلاس به عنوان گروه شاهد (گواه) از دانش آموزان دختر و يك كلاس به عنوان گروه شاهد (گواه) از دانش آموزان پسر پايه اول دوره متوسطه انتخاب شد. و از هر كلاس به تعداد 20 نفر به عنوان نمونه در پژوهش حاضر در نظر گرفته شده است. پژوهش، بر حسب نحوه گردآوري داده ها از نوع تحقيقات آزمايشي و طرح اين پژوهش از نوع طرح چهار گروهي است. داده ها با استفاده از پرسشنامه حالت فراشناختي، پرسشنامه معيارهاي جهت گيري انگيزشي «نيکولز» و همکاران در موقعيت هاي پيش آزمون و پس آزمون جمع آوري شد. داده ها با استفاده از روش هاي آماري (MANCOVA و (ANCOVA تحليل شد. يافته هاي پژوهش نشان داد كه آموزش راهبردهاي شناختي و فراشناختي بر تكليف درگيري دانش آموزان تاثير دارد ولي بر خود درگيري و تكليف گريزي تاثير ندارد و اثر آموزش راهبردهاي شناختي و فراشناختي بر نوع گرايش هدف دانش آموزان دختر و پسر متفاوت است. براي تبيين يافته هاي حاصل از تجزيه و تحليل داده هاي اين پژوهش، سوال هاي مطرح شده در قالب تاثير آموزش راهبردهاي يادگيري بر گرايش هدف مورد بحث قرار گرفته است و در نهايت محدوديت هايي مطرح شده است.

 نسخه قابل چاپ

مقاله حاضر، به بررسي عوامل و شاخص هاي موثر بر بهره وري دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي از ديدگاه متخصصان، روسا و استادان آن مراکز مي پردازد. بر اساس روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي و فرمول مربوط، حجم نمونه مورد مطالعه 600 نفر است. يک پرسشنامه 240 ماده اي شاخص هاي بهره وري آموزش عالي که روايي آن به وسيله تحليل عاملي تاييد و اعتبار آن به وسيله آلفاي کرونباخ 0.96 محاسبه شد، بر روي گروه نمونه اجرا شد. يافته هاي تحقيق نشان داد که به ترتيب 13 عامل هزينه، فارغ التحصيلان، نرخ جذب، مديريت کيفيت جامع، عملکرد هيات علمي، مشاوره اعضاي هيات علمي، فضا، پژوهش، مزاياي هيات علمي، نرخ توزيع دانشجو، رشد حرفه اي، تناسب دانشجو با جامعه و مشارکت دانشجويان در بهره وري آموزش عالي تاثيرگذارند و در مجموع، اين 13 عامل، 37 درصد واريانس عوامل موثر بر بهره وري آموزش عالي تبيين و 187 شاخص براي بهره وري دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي ايران تدوين و استخراج شد. اين نتايج با يافته هاي پژوهش هاي پيشين همخواني دارد.

 نسخه قابل چاپ

پژوهش حاضر، بررسي تاثير «دوره آموزشي مديريت استرس» بر استرس شغلي و باورهاي کارامدي معلمان است. روش پژوهش، شبه آزمايشي با اجراي پيش آزمون و پس آزمون است و جامعه آماري اين پژوهش را معلمان زن مدارس ابتدايي غيرانتفاعي منطقه 6 تهران تشکيل مي دهند. به روش نمونه گيري در دسترس، شش مدرسه شامل سه مدرسه پسرانه و سه مدرسه دخترانه انتخاب شد و پس از اجراي پيش آزمون، 40 نفر از معلمان که بالاترين استرس را گزارش کرده بودند، به صورت تصادفي در قالب گروه هاي آزمايش و گواه تقسيم شدند. محتواي دوره آموزشي، طي هشت جلسه آموزشي، شامل: برنامه هاي متنوع مديريت زمان، شيوه هاي مقابله مستقيم و غيرمستقيم، جرات ورزي و مديريت کلاس به گروه آزمايش آموزش داده شد. براي گردآوري اطلاعات پرسشنامه هاي استرس معلمان (کي رياکو و ساتکليف، 1978) و باورهاي کارامدي معلم (تشانن موران و ولفولک هوي، 2001) در پيش آزمون و پس آزمون اجرا شد. يافته ها، نتايج تحليل کواريانس چند متغيري (MANCOVA) نشان داد که ميزان استرس معلمان برخوردار از دوره آموزشي مديريت استرس نسبت به گروه گواه در برخي مولفه ها کاهش پيدا کرده است. همچنين باورهاي کارامدي معلمان در مديريت کلاس ارتقا يافته بود اما در کارامدي راهبردهاي آموزشي و کارامدي در درگير کردن دانش آموزان تفاوت معني داري بين گروه ها مشاهده نشد.

 نسخه قابل چاپ

مقاله حاضر، ضمن تعيين نرخ بازده اقتصادي فردي و اجتماعي دوره دکترا با توجه به افزايش دستمزد اعضاي هيات علمي در سال 1385 به بررسي اثر اين افزايش بر بازدهي آموزشي پرداخته است. بدين منظور، با توجه به داده ها و آمارهاي رسمي کشور در مورد حقوق اعضاي هيات علمي که بر اساس مصوبات سالانه هيات امناي مرکزي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري استخراج شده است، از دو روش تحليل هزينه ـ فايده و روش معادله مينسر بر اساس مدل رياضي هزينه ـ فايده، پانل ديتا به طور جداگانه و از نرم افزارهاي «Eviews»،«Matlab»  استفاده شده است.
نتايج حاصل از تحقيق نشان مي دهد که اولا با توجه به روش تحليل هزينه ـ فايده، به رغم افزايش حقوق اعضاي هيات علمي و برقراري حق ويژه بر حقوق ايشان، نرخ بازدهي فردي و اجتماعي دوره دکترا منفي است و نيز با توجه به روش مينسر به رغم افزايش حقوق حق ويژه در سال 1385، نرخ بازدهي داخلي آموزشي براي اعضاي هيات علمي منفي است. بر اين اساس، يافته هاي تحقيق حاکي است که هزينه فرصتي که فرد و جامعه براي تحصيل دوره هاي دکترا متحمل مي شود، در قبال فايده هاي آن بسيار بالاست و اين مساله در امر سياستگذاري دولت در زمينه تربيت نيرو و چگونگي پرداخت دستمزد تاثيرگذار است.

 نسخه قابل چاپ

سازوکار ارزشيابي وسيله اي است که بدون استفاده از آن، فعاليت هاي آموزشي صرفا «رها کردن تير در تاريکي» خواهد بود؛ در واقع، استفاده از آن، آگاهي از کژي ها، کاستي ها و نواقص نظام را به دنبال خواهد داشت. اين سازوکار به دو صورت دروني و بروني انجام مي گيرد. اين تحقيق، از نوع کاربردي و روش تحقيق آن توصيفي ـ تحليلي است و هدف از انجام پژوهش حاضر، ارزيابي دروني و بروني درون ـ دانشگاهي گروه آموزشي فلسفه تعليم و تربيت دانشگاه تهران است. در انجام آن، از ابزارهاي کمي (پرسشنامه) و کيفي (مصاحبه و مشاهده) بهره گرفته شده است. جامعه مورد مطالعه شامل پنج زيرجامعه: مديران گروه (فعلي و قبلي)، اعضاي هيات علمي (5 عضو)، دانشجويان (24 دانشجوي کارشناسي ارشد و 11 دانشجوي دکترا)، دانش-آموختگان (24 دانش آموخته با مدرک کارشناسي ارشد و 16 دانش آموخته با مدرک دکترا) و کارفرمايان (25 کارفرما) است که با توجه به کوچک بودن جامعه مورد مطالعه و براي بررسي عميق آن، سرشماري کامل انجام گرفته است. نتايج به دست آمده نشان مي دهد، ميزان مطلوبيت عوامل شش گانه مورد ارزيابي در هر دو مرحله با يکديگر مطابقت دارند؛ بنابراين، ارزيابي بروني درون ـ دانشگاهي، نتايج ارزيابي دروني را تاييد مي کند.

 نسخه قابل چاپ

اعضاي هيات علمي به عنوان رکن اساسي دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي و به عنوان بازوي اجرايي رسالت سه گانه دانشگاه ها (آموزش، تحقيق و ارائه خدمات) محسوب مي شوند و توجه به آنان به منزله توجه به سرمايه انساني در آموزش عالي و در راستاي محقق شدن اين رسالت است. براي نگهداشت اعضاي هيات علمي، در نظر گرفتن برنامه بهسازي به عنوان يکي از مهم ترين برنامه هاي دانشگاهي به حساب مي آيد. هدف اصلي اين پژوهش، شناخت ابعاد مختلف بهسازي اعضاي هيات علمي است. با توجه به بديع بودن موضوع بهسازي هيات علمي در ايران و فقر منابع علمي و پژوهشي در اين زمينه، روش پژوهش از نوع روش مطالعه اسنادي است. محققان با استفاده از منابع معتبر علمي منتشرشده در پايگاه هاي اطلاع رساني، سعي در معرفي اين موضوع و ارائه الگوي مفهومي در رابطه با بهسازي هيات علمي مي کنند. يافته هاي تحقيق که از تحليل و طبقه بندي اطلاعات گردآوري شده به دست آمده است، نشان مي دهد براي شناخت بهسازي هيات علمي مي توان حداقل به سه وجه يا سه بعد توجه کرد که عبارت اند از: بعد بهسازي حرفه اي، بعد بهسازي سازماني و بعد بهسازي فردي. نتيجه اينکه براي درک بهتر موضوع بهسازي هيات علمي شناخت عوامل تشکيل دهنده آن ضروري است. براي دستيابي به اين مهم، تحليلي از جايگاه اعضاي هيات علمي در مقام شغل و حرفه، موقعيت سازماني و در نهايت ويژگي هاي فردي مي تواند شناخت نسبتا جامعي را فراهم آورد که اين شناخت در قالب الگوي مفهومي ارائه مي شود.

 نسخه قابل چاپ

با توجه به اهميت خاصي كه آموزش و پرورش در توسعه همه جانبه دارد و يكي از عواملي كه به نحوي با كارايي نظام آموزشي در ارتباط است و مي تواند آن را تحت تاثير قرار دهد، ارضا يا عدم ارضاي نيازهاي غالب معلمان و تاثير آنان بر عملكرد آموزشي معلمان است. هدف اين مطالعه، شناسايي نيازهاي غالب معلمان مقاطع مختلف تحصيلي در استان كردستان و آمار قبولي دانش آموزان به عنوان يكي از مهم ترين معيارهاي عملكرد آموزشي به تبيين رابطه بين آنان مي پردازد. در اين تحقيق، که با استفاده از روش تحقيق توصيفي، سوال هاي و فرضيه هايي تحت عنوان تعيين نيازهاي غالب معلمان، تفاوت معناداري بين سطوح نيازهاي غالب معلمان مقاطع سه گانه تحصيلي و عملكرد آموزشي، بررسي معناداري بين سطوح نيازهاي غالب معلمان مرد و زن، تعيين ميزان تفاوت معناداري بين سطوح نيازهاي غالب معلمان در دوره هاي مختلف تحصيلي مورد آزمون قرار گرفته است. بدين منظور 400 نفر از معلمان استان كردستان بر حسب شهر، مقطع تحصيلي و انتخاب معلم به ترتيب از شيوه هاي خوشه اي، طبقه اي و سيستماتيك به صورت تصادفي به عنوان نمونه آماري انتخاب شد. اطلاعات مورد نياز به دو روش بررسي اسناد و مدارك و پرسشنامه 60 سوالي نيازهاي غالب مبتني بر سلسله نيازهاي مزلو با ضريب پايايي 87.53 جمع آوري شد و براي تحليل داده هاي به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS از آزمون هاي کاي دو، تحليل واريانس يک راهه و آزمون مستقل T استفاده شد. يافته هاي اين مطالعه نشان مي دهد که نيازهاي غالب معلمان، نياز به احترام (عزت نفس) و خوديابي (خود شکوفايي) است؛ همچنين بيانگر اين است که 37 درصد معلمان دوره ابتدايي، 53 درصد معلمان دوره راهنمايي و 51 درصد معلمان دوره متوسطه بالاي 80 درصد قبولي داشته اند؛ بنابراين، عملكرد معلمان در دوره هاي راهنمايي به ترتيب بهتر از متوسطه و ابتدايي بوده است؛ افزون بر اين، بين نياز به احترام (عزت نفس) معلمان دوره ابتدايي و عملكرد آموزشي آنان رابطه معناداري وجود ندارد؛ بين نياز به احترام (عزت نفس) و نياز به خوديابي (خودشکوفايي) معلمان دوره راهنمايي با عملكرد آموزشي آنان رابطه معناداري وجود دارد؛ بين نياز به احترام (عزت نفس) و نياز به خوديابي (خودشکوفايي) معلمان دوره متوسطه با عملكرد آموزشي آنان رابطه معناداري وجود ندارد و همچنين بين نيازهاي غالب معلمان مرد و زن تفاوت معناداري وجود دارد.

 نسخه قابل چاپ

راهبردهاي گذشته در زمينه توسعه نواحي، نتوانسته اند در حل مسائل و معضلات موجود در زمينه هايي چون فقر، اشتغال، بهداشت، امنيت غذايي، پايداري محيط زيست و نظاير اينها به گونه اي موفقيت آميز عمل كنند. يكي از راهبردهايي كه اخيرا در بيشتر كشورهاي جهان مورد توجه قرار گرفته، توسعه گردشگري در نواحي محروم و داراي پتانسيل هاي لازم براي گسترش گردشگري است. هدف اين مقاله بررسي ديدگاه هاي متخصصان و آگاهان روستايي و جامعه گردشگران به منظور تدوين مدلي كاربردي براي رفع موانع و مشكلات گردشگري در استان چهارمحال و بختياري است. جامعه مورد مطالعه تحقيق شامل سه دسته آگاهان روستايي، گردشگران داخل استان و خارج از آن، و متخصصان ميراث فرهنگي بوده اند. روش نمونه گيري نيز به صورتي كاملا هدفمند – با استفاده از روش گلوله برفي- بوده است. پس از انجام مصاحبه هاي عميق، مصاحبه متمركز و همچنين مصاحبه ساختاريافته و نيمه ساختاريافته- و در نهايت رسيدن به اشباع تئوري- اطلاعات جمع آوري شدند و سپس در مراحل كدگذاري و تحليل داده ها، روش تحليل محتوا به كار رفت. نتايج حاصل از تحقيق حاضر نشان داد اين استان با مشكلات زيرساختي، بازاريابي، بهداشت و سلامت، كمرنگ شدن جاذبه هاي فرهنگي، عدم درك صحيح از گردشگري، فقدان انگيزه در مسوولان محلي، تعصبات قومي- قبيله اي، فقدان برنامه ريزي، همچنين پژوهش و نظارت، مشكلات مربوط به منابع انساني، مشكلات گردشگري و مقوله دولت و مشكلات مربوط به صنايع دستي همراه است.

 نسخه قابل چاپ

مخاطرات طبيعي همواره از مهم ترين موضوعات مطرح در جوامع روستايي به شمار مي آمده، و برنامه ريزي براي مقابله و پيشگيري از اين مخاطرات و آثار زيان بار آن ها در زمره اهداف بلندمدت جوامع مذکور بوده است. از اين رو همواره استفاده از روش شناسي هاي علمي روز در مطالعات مربوط به مخاطرات طبيعي بسيار ضروري است. در اين زمينه بهره گيري از روش ها و مدل هاي تصميم گيري به منظور سازماندهي و برنامه ريزي بهينه ابزارهاي مهم قلمداد مي گردند که با اهداف متعددي چون اولويت بندي، مدل سازي، تصميم گيري، انتخاب و نظاير اينها نقش مهمي در حوزه فعاليت هايي از اين دست ايفا مي کنند. اين تکنيک ها در دو گروه عمده مدل هاي تصميم گيري چندهدفه و چندشاخصه تقسيم مي گردند، که در اين ميان مدل هاي تصميم گيري چندشاخصه با توجه به كارايي بيشتر، خود به دو گروه مدل هاي جبراني و غيرجبراني طبقه بندي مي شوند. بدين ترتيب در مقاله حاضر ابتدا بر اساس تعدادي شاخص به اولويت بندي روش هاي وزن دهي از ديدگاه متخصصان پرداخته مي شود و سپس در گام بعدي با در نظر گرفتن مجموعه اي از ?? شاخص براي مخاطرات در روستاهاي دهستان سجاس رود استان زنجان با ?? روستا در سطح شوراها، با به کارگيري يک مدل از هر زيرگروه به مقايسه دقت نتايج حاصل از اولويت بندي ?? نوع مخاطره پرداخته شد. يافته ها بيانگر آن بود که از نظر متخصصان مناسب ترين شيوه وزن دهي AHP و رتبه بندي مخاطرات بر اساس روش هاي تصميم گيري چندشاخصه بيشترين همبستگي را ميان روش SAW با ديگر روش هاي رتبه بندي داشته است. بدين ترتيب روش SAW را مي توان گزينه اي مطلوب تر به منظور رتبه بندي مخاطرات طبيعي در مناطق روستايي به شمار آورد.

 نسخه قابل چاپ

هدف اصلي پژوهش حاضر بررسي مشاركت جوانان روستايي در زمينه توسعه كشاورزي و تحليل عوامل تاثيرگذار بر اين مشاركت بوده است. روش شناسي تحقيق از نوع توصيفي-تحليلي است كه با رويكرد پيمايش پرسشنامه اي به انجام رسيده است. جامعه آماري اين تحقيق را جوانان روستايي شهرستان كرمانشاه تشكيل مي دهند. با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي چندمرحله اي، 175 نفر به عنوان نمونه آماري تعيين گرديدند. روايي صوري و محتوايي پرسشنامه با دريافت ديدگاه هاي متخصصان ترويج و آموزش كشاورزي به دست آمد. آزمون مقدماتي نيز براي دستيابي به ابزارهاي پژوهش انجام گرفت و ضريب آلفاي كرونباخ براي پرسشنامه 0.85 به دست آمد. يافته هاي تحقيق نشان داد كه مشاركت بيشتر جوانان، در سطح متوسط است. نتايج آزمون مقايسه ميانگين ها نشان از آن داشت كه بين ميانگين مشاركت جوانان روستايي در زمينه توسعه كشاورزي با توجه به جنسيت و شركت در آموزش هاي ترويجي، اختلافي معني دار وجود دارد. نتايج حاصل از رگرسيون چندمتغيره گام به گام نشان داد كه متغيرهاي نگرش نسبت به اشتغال در فعاليت هاي كشاورزي، عوامل انگيزشي موثر در مشاركت، استفاده از منابع اطلاعاتي و ارتباطي و مسيرهاي شان، ميزان اراضي زراعي و سن، تبيين كننده 56.7 درصد از تغييرات در ميزان مشاركت جوانان در زمينه توسعه كشاورزي است.

 نسخه قابل چاپ