پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها
هدف از تهيه و تحرير اين مقاله، اجمالا روشن کردن زواياي مسايل و قضاياي مختلف مطروحه و بعضا بديع، پيرامون رکن خسارت در بزه جعل و پاسخ به سوالات و رفع ابهامات است. در خصوص اين امر برخي از سوالها و ابهامات در تاليفات حقوقدانان داخلي مورد توجه قرار نگرفته و به سکوت برگزار شده است و بعضي ديگر نيز با وجود اختلاف نظر، جوابهايي متعارض نسبت به آن داده اند. در اين ارتباط، نخست با استناد به آراي ديوان عالي کشور و نقطه نظرهاي انديشمندان حقوق کيفري، به توصيف و تحليل اين رکن و نقد و بررسي انديشه ها بر اساس مباني ق.م.ا مي پردازيم و سپس شرايط و عوامل تحقق و ظهور اين رکن را بررسي مي کنيم. برخلاف عقايد ابراز شده داير به عنصر بودن برخي از اين عوامل منحصرا و به نحو مستدل شرط بودن (نه عنصر يا رکن تلقي شدن) آنها تاکيد شده است. در اين مقاله با توجه به نظريه هاي مطروحه در اين خصوص آنها را نقد و بررسي کرده و به سوالات قابل طرح با استدلال پاسخ داده مي شود. در نهايت موضوع خسارت در تحريف اسناد بي اعتبار با استناد به انديشه ها و آراي مختلف حقوقدانان بررسي مي شود. بدين ترتيب در سراسر مقاله ضمن هر بحث نتيجه يا نتايج حاصل از آن نيز انعکاس يافته است.
نسخه قابل چاپ
زعفران به عنوان گرانبهاترين محصول کشاورزي و دارويي جهان از جمله گياهاني است که با توجه به مقاومت خود در برابر خشکي، نقش قابل توجهي در وضعيت اقتصادي و اجتماعي مناطق خشک و نيمه خشک خراسان جنوبي و مرکزي پيدا کرده است. از سويي ديگر درآمد نسبتا خوب اين محصول، دوره کوتاه کشت و نياز آبي محدود، کشاورزان منطقه نيشابور را بر آن داشته است تا بدون توجه به قابليتها و پتانسيلهاي طبيعي اراضي دشت نيشابور به کشت اين گياه روي آورند که اين امر به وجود آورنده مشکلات و همچنين بازده نداشتن خوب محصول شده است. به اين منظور در اين مقاله نواحي مستعد کشت زعفران با استفاده از نقشه هاي سطوح ارتفاعي، شيب، قابليت اراضي، عمق خاک، دسترسي به آبهاي سطحي و زيرزميني و آستانه هاي دمايي موثر در کشت زعفران در دشت نيشابور در محيط GIS شناسايي شده است. در همين راستا پس از تهيه نقشه هاي فوق با استفاده از مدلهاي وزن دهي رتبه اي، نسبتي و مقايسه زوجي به وزن دهي و تلفيق نقشه ها پرداخته و نقشه امکان سنجي نواحي مستعد کشت زعفران با تلفيق لايه ها در هر مدل تهيه شد. در پايان بر اساس مدل نسبتي به عنوان مدل بهينه، نقشه نهايي به دست آمد. نتيجه حاصل نشان مي دهد که 2146 کيلومتر مربع از اراضي دشت داراي استعداد بسيار خوب براي توسعه کشت زعفران مي باشند که در حال حاضر کاربري اين اراضي به کشت ديم، کشت آبي، مراتع نيمه متراکم و مراتع متراکم اختصاص دارد. با تغيير اين اراضي به کاربري کشت زعفران مي توان توسعه اقتصادي و ارزش افزوده را براي اين منطقه رقم زد.
از آنجا که روستا زاده دست انسان است، پس چون هر پديده زنده ديگر در فرايند «تحول» يا «شدن تاريخي» خود دوره هاي مختلفي را با فراز و فرودها سپري مي کند. به بيان ديگر، روستا در برهه اي از زمان بنا بر ضرورت تاريخي و نياز انسان ظهور مي يابد، رشد مي کند و مدتهاي کم و بيش طولاني به حيات خود ادامه مي دهد. پاره اي از آنها در يکديگر و يا در درون شهرها ادغام شده و يا با افزايش تعداد جمعيت، حيات و شکل جديدي را به نام شهر شروع مي کنند. گروه ديگر از روستاها با تغيير يا محدودبودن توانمندي محيط و گاه با سوانح طبيعي و يا تحول شرايط اقتصادي - اجتماعي، سياسي و نظامي (جنگها) جامعه روبه رو مي شوند و دوران افول را در پيش گرفته و به مرور در معرض کاهش و در نهايت تخليه جمعيت قرار مي گيرند. اين گروه از روستاها بعضا به طور کامل از نقشه جغرافيا حذف شده و يا شکل جديدي از حيات را به نام مزرعه يا مکان توليدي آغاز مي کنند. روستاهاي ايران نيز جدا از اين قانون نبوده اند، به گونه اي که در نيم قرن اخير دستخوش عميقترين زيروروشدگي ها، در هم ريختن ها و دگرگوني ها در ابعاد فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و کالبدي قرار گرفته اند. چون شناخت و تبيين تحولات روستاها در کانون مطالعات جغرافياي روستايي قرار دارد، لذا جغرافيدانان با تکيه بر تعاملات «ميان دانشي» و با بهره گيري از روشهاي علمي مختلف سعي به دريافت فرايند تحول روستا مي کنند. مقاله حاضر نيز کوششي است در اين راستا و پاسخ به دو پرسش زير مي باشد: 1- با استفاده از «نظريه چرخه حيات» تا چه حد مي توان روش جديدي را پيش پاي محققان اين رشته و رشته هاي مرتبط با آن قرار داد؟ 2- آيا «نظريه چرخه حيات» از ظرفيتهاي لازم براي تبيين فرايند تحول روستا برخوردار مي باشد؟ از اين رو در اين مقاله با تکيه بر روش توصيفي تحليلي سعي بر ارايه قابليت تعميم اين نظريه در تبيين فرايند تحول روستاها از منظر جغرافيايي دارد تا در صورت امکان به عنوان يک روش مفيد و نو به لحاظ کاربردي در اين زمينه طرح کند. بررسي انجام گرفته نشان داده است که «نظريه چرخه حيات» علي رغم پاره اي از انتقادات و محدوديتها (چون هر نظريه ديگر)، توانمندي (ظرفيت) بسيار خوبي براي تبيين و تحليل فرايند تحول روستا دارد. از اين رو به نظر مي رسد که جغرافياي روستايي نيز مي تواند با بهره گيري از اين نظريه، (به گونه ميان دانشي) روش شناسي مناسبي را در اين راستا ارايه کند.
در حقوق کيفري ايران، آمريت (يا دستور) به قتل در ماده 211 قانون مجازات اسلامي جرم انگاري و براي آن مجازات حبس ابد پيش بيني شده است. علي رغم اين تصريح، استنباط شعبات مختلف ديوان عالي کشور از اين ماده به نحوي است که عملا منجر به حذف اين جرم انگاري شده است. اين شعبات صرفا آمر مکره را قابل مجازات حبس ابد مي دانند. در حالي که در ماده 211 قانون مجازات اسلامي - که متخذ از منابع فقهي است - هم آمر و هم مکره قابل مجازات حبس ابد شناخته شده اند. اين مقاله با نگاهي تطبيقي و بخصوص فقهي به نقد نظريات اين ديوان که رويه قضايي حاک به شمار مي آيد، مي پردازد.
مديريت و بهره برداري اکوسيستمهاي مرتعي نياز به شناخت دقيق اجزاي آنها ارتباطات و آثار متقابل اين اجزا با يکديگر دارد. اين تحقيق به منظور تعيين ارتباط بين فاکتورهاي خاک و پارامترهاي پوشش گياهي در بخشي از مراتع حوزه «واز» در مساحتي معادل 2296 هکتار، واقع در استان مازندران انجام گرفت. براي اين منظور 25 واحد کاري از هم پوشاني نقشه هاي شيب، جهت و ارتفاع با استفاده از GIS، به عنوان پايه و مبناي نمونه برداري پوشش گياهي و خاک تعيين شد. فاکتورهاي خاک از قبيل ازت، ماده آلي، pH، EC، بافت و ساختمان تعيين و پارامترهاي پوشش گياهي (تاج پوشش و تراکم) براي تعدادي از گونه هاي مرتعي مشخص شد. سپس با استفاده از روشهاي آماري همبستگي بين فاکتورهاي خاک با درصد پوشش تاجي و تراکم گونه ها بررسي شد. نتايج بيانگر آن است که تاثير فاکتورهاي خاک روي گونه هاي گياهي يکسان نيست. از بين اين فاکتورهاي مطالعه شده EC، pH و رس بترتيب بيشترين اثر را روي پوشش تاجي و EC، رس، نيتروژن و pH بيشترين تاثير را روي تراکم اغلب گونه ها در منطقه داشته است. البته ميزان اين تاثير بسته به نوع پوشش متفاوت است. همچنين با توجه به نتايج مشخص شد که هر گونه گياهي در شرايط ادافيکي خاصي قادر به رشد و ادامه حيات مي باشد که از شرايط رشد گونه هاي ديگر متفاوت است.
برآورد تبخير و تعرق در مواردي از قبيل برنامه ريزي آبياري، تعيين تبخير مخازن آب، محاسبات بيلان آب، تخمين رواناب و مطالعات اقليم شناسي ضروري است. تبخير و تعرق را مي توان به صورت کاملا دقيق با استفاده از اندازه گيريهاي ميداني تعيين کرد. با اين حال، اين روشها تنها مقادير تبخير و تعرق را براي نواحي محدود از لحاظ وسعت مکاني به دست مي آورند. اين محدوديت باعث توسعه استفاده از داده هاي سنجش از دور براي ارزيابي تبخير و تعرق روي نواحي وسيع شده است. در اين تحقيق با استفاده از تصاوير MODIS و الگوريتم سبال، مقدار تبخير و تعرق براي ناحيه مزرعه نمونه ارتش واقع در استان گلستان در دو تاريخ 5 مه و 7 ژوئن سال 2003 م. مطابق با 15 ارديبهشت و 17 خرداد سال 1382 برآورد شد. يکي از پارامترهاي موثر در دقت سبال، آلبيدوي سطحي است که در اين تحقيق با استفاده از دو روش، يکي استفاده از باندهاي 1 و 2 (روش قديمي) و ديگري استفاده از باندهاي 1 تا 5 و 7 (روش نوين) تصوير MODIS محاسبه شد. مقايسه نتايج به دست آمده با مقادير موجود در متون مختلف نشان مي دهد، اولا براورد آلبيدوي سطحي با استفاده از روش نوين داراي دقت بيشتري بوده و ثانيا دقت خروجي هاي حاصل از سيال در حدي است که بتوان با انجام تحقيقات تفصيلي بعدي به نتايج قابل قبول دست يافت.
هدف اين مقاله معرفي نظريه «شهرنشيني ديفرانسيل» و آزمايش اين نظريه با مورد نمونه ايران در طول 50 سال بين 1950 تا 2000 در 10 دوره آماري مي باشد. در اين مقاله ابتدا نظريه شهرنشيني ديفرانيسل معرفي شده و سپس به مطالعات موردي که اين نظريه را به کار برده اند، اشاره مي شود. در نهايت اين نظريه براي بررسي نظام شهري ايران به کار گرفته شده است. آزمايش اين نظريه در مورد ايران نشان مي دهد که نظام شهري ايران اين دوره «شهرنشيني» را از سال 1950 آغاز کرده و سه مرحله اين دوره را به ترتيب تا سال 1975 گذرانده است. همين طور از سال 1975 تا 1995 دو مرحله مربوط به دوره «واگرايي قطبي» را طي کرده و به دوره «شهرگريزي» وارد مي شود. نتايج به دست آمده از اين تحقيق نشان مي دهد که به طور کلي نظريه شهرنشيني ديفرانسيل با روند نظام شهري ايران تطابق دارد. اگر چه بعضي تفاوتها را هم در نظام شهري ايران نشان مي دهد.
اکثر مطالعاتي که تاکنون درباره تحولات اقليمي در ايران شده است مربوط به يک قرن اخير مي باشد. اين مطالعات نيز به طور عمده به وسيله محققان خارجي به انجام رسيده است ولي اختلاف نظر در نتايج به دست آمده و نظريه هاي مطرح شده بسيار است. شاخصترين نظريه ها در اين مورد متعلق به هانس بوبک (1955) مي باشد. او با توجه به عامل ارتفاع و دما براي مناطق مختلف ايران پنج پهنه مورفوکليماتيک - مورفوديناميک در نظر گرفت و با توجه به وجود دوره هاي يخچالي و بين يخچالي در کواترنري براي اين پهنه ها، مرزبنديهاي مشخصي ارايه کرد. محدوده مطالعه شده در اين پژوهش، دامنه هاي شمالي ارتفاعات کرکس در امتداد نيمرخي از بلنديهاي اين رشته در جنوب کاشان تا حاشيه بندريگ در مشرق کاشان مي باشد. اين محدوده در پهنه هاي موفوکليماتيکي دوره هاي سرد کواترنر، به طور عمده تحت حاکم بودن شرايط باراني بوده است. مساله قابل طرح آن است که اشکال مورفولوژي موجود در منطقه بررسي شده با ارقام دمايي ارايه شده براي آن دوران که بين 4 تا 6 درجه سانتيگراد پيشنهاد شده است - همخواني ندارد. بنابراين براي تجزيه، تحليل و بازسازي شرايط دمايي آخرين دوره يخچالي (وورم) از متوسط دماي روزانه ايستگاههاي منطقه استفاده شد. تکنيک کار تحقيق، مبنا قراردادن ارتفاع کف سيرکهاي يخچالي (3000 متر) در دامنه هاي کوههاي کرکس براي ميانگين دماي صفر درجه در دوره يخچالي و مقايسه آن با شرايط دماي کنوني در همان ارتفاع مي باشد. نتايج نشان مي دهند که دماي هوا در آخرين دوره يخچالي در اين منطقه بين 10 تا 12 درجه سانتيگراد سردتر از شرايط کنوني بوده است. اشکالي از جمله سيرکهاي يخچالي، يخرفت ها و علايم گسترش زبانه هاي يخچالي تا ارتفاع 2000 متر و نظاير آن همگي از جمله مهمترين مواريث و شواهد تحولات اقليمي اين دوره در اين منطقه به شمار مي آيند.
«رفتارهاي کاري انحرافي»، به رفتاري اطلاق مي شود که هنجارهاي سازماني را شکسته و سلامت سازمان و کارکنانش يا هر دو را تهديد مي کند. بحث کسب و کار و کارکردهاي مهم آن از جمله بازاريابي، در اقتصاد اسلامي از ملاحظات و ملازمات ارزشي بخصوصي برخوردار است به طوري که پاي بندي به ارزش هاي اسلامي به عنوان توانمندي محوري براي بنگاه هاي اسلامي در نظر گرفته مي شود تا تصميمات کليدي سازمان را حول اين توانمندي اتخاذ نمايند. اين پژوهش در صدد است، ارزش هاي اسلامي ناظر بر تصميمات آميخته بازاريابي که هسته اصلي علم بازاريابي را تشکيل مي دهد را مورد بحث و بررسي قرار دهد. جهت دست يابي به اين مهم با استفاده از روش کتابخانه اي و با مطالعه سيره پيامبر (ص)، ائمه معصومين (ع) و با توجه به آيات قرآن کريم و نظريات انديشمندان بنام اسلامي ارزش هاي مطرح در تصميمات آميخته بازاريابي شامل تصميمات محصول، قيمت گذاري، پيش برد و توزيع استخراج گرديده است تا با معرفي آن ها مساعدتي هر چند اندک براي لحاظ اين ارزش هاي الهي در سياست گذاري هاي مربوط به آميخته بازاريابي فراهم گردد. بدين منظور ابتدا سيستم و چارچوب ارزش هاي اسلامي مورد بررسي قرار گرفته است و بعد از آن با تمرکز بر مفهوم و طبقه بندي آميخته بازاريابي، تصميمات محصول، قيمت گذاري، پيش برد و بازارگذاري در چارچوب ارزش هاي اسلامي بيان شده است.
يكي از پارادايم هاي اصلي در نگاه بورل و مورگان پارادايم تفسيري است. پارادايم تفسيري بر عكس پارادايم كاركردگرايي كه در پي علت كاوي است به معناكاوي مي انديشد. اين پارادايم سازمان را وبي از معاني (فرهنگ) مي داند و هنر مدير را فهم معاني سازماني تصور مي كند. داستان ها يكي از عناصر اصلي وب سازماني هستند. داستان ها معاني را انتقال و مبادلات اجتماعي سازماني را شكل داده، بازسازي كرده و آن را تسهيل مي كنند. در اين مقاله رويكرد داستان سرايي به عنوان يكي از رويكردهاي توليد دانش در پارادايم تفسيري موشكافي مي شود. با بحث از خاستگاه شكل گيري آن، چرايي و اهميت داستان سرايي، كاركردها و مزاياي آن مورد تحليل قرار خواهد گرفت.
مفهوم کارآفريني در دهه هاي اخير توجه جدي محافل علمي و سازمان هاي دولتي و خصوصي را به خود جلب نموده است. مروري کوتاه در ادبيات کارآفريني نشان مي دهد که کارآفريني به دليل غلبه رويکرد اقتصادي در صدد ارايه روش هاي جديد براي حداکثر سازي سود و کسب درآمد بوده است. سازمان هاي اجتماعي نيز بايستي با استفاده از مفهوم کارآفريني تحولي در ساختار سنتي خود به وجود آورند. بديهي است روش استفاده از اين مفهوم در بخش هاي غير اقتصادي ويژگي خاص خود را طلب مي کند. نوشته حاضر جهت دست يابي به زمينه هاي اجتماعي استفاده از اين مفهوم و توجه به ابعاد غير اقتصادي آن، به بررسي مفاهيم، نظريه ها و مدل هاي کارآفريني اجتماعي و مقايسه کارآفريني اقتصادي و اجتماعي پرداخته و با شرح و بسط حوزه مطالعاتي کارآفريني و ارايه آموزه هايي براي کارآفريني در حوزه هاي غير اقتصادي و غيرتجاري، در صدد ارايه ترکيب بندي جديد از کارآفريني است. در نهايت با ارايه مدل مفهومي کارآفريني اجتماعي نسبت به گسترش مباني نظري کارآفريني اجتماعي و استفاده از آن در جامعه ايران آموزه هايي را ارايه مي نمايد.
چالش دنياي امروز برنامه ريزي براي تغيير نيست، بلکه يادگيري اين امر است که چگونه بايد با تغيير زندگي کرد و تغيير به يكي از اركان اصلي زندگي در عصر اطلاعات بدل شده است، اما در اين بين مشكل اصلي، فقدان مدل مفهومي منسجمي براي ايجاد تحول در سازمان ها مي باشد که اين موضوع باعث شکست بسياري از برنامه هاي تحول سازماني شده است. البته فقدان مدلي منسجم و در عين حال ساده براي تحول دور از ذهن نيست. از آنجايي كه تحول داراي خاصيت هولوگرافيکي مي باشد و تغييرات اجزا بر روي کل و تغييرات کل بر روي اجزا تاثير مي گذارد و به دليل ماهيت پيچيده تحول، امکان ارايه مدلي ساده و قابل درک براي همگان وجود ندارد. از اينرو هدف اين مقاله ارايه مدل هولوگرافيک تحول سازمان ها در عصر اطلاعات است. براي تبيين ماهيت هولوگرافيكي تحول ابتدا به مقوله تحول از دو بعد فردي- سازماني و دروني- بيروني پرداخته مي شود و با توجه به اينكه لازمه تحول در کل سازمان، تحول در اجزا است در ادامه به اجزا داخلي اين مدل پرداخته شده است.
شايد از واژه هاي مهمي که امروزه براي توسعه پايدار و همه جانبه بر سر زبان ها قرار گرفته است، واژه کارآفريني باشد که هر چند نمي تواند به عنوان داروي تمام دردهاي اقتصادي يک کشور قرار گيرد، ولي اذهان را به سوي خود فراخوانده و توانسته است راه شکفتن و شکوفايي اقتصادي را نشانه گيري نمايد. هدف اين مقاله آن است که ويژگي هفتگانه شخصيتي کارآفرينان را که اول بار به زعم جنينگز و همکارانش در سال 1994 معرفي شده است و تاکنون نيز مورد استفاده قرار مي گيرد، در يک فضاي علمي مورد بررسي قرار داده و سعي نمايد با فرموله نمودن يک مدل رياضي مشخص کند که چگونه مي توان با توجه به ارزش هاي (رتبه هاي) مختلفي که براي شاخص هاي هفتگانه شخصيتي از نظر افراد مختلف وجود داشته باشد به يک مدل کمي براي رتبه بندي اين شاخص ها دست يافت. بدين منظور در اين مقاله ابتدا به وزن ها و اهميت نظرات ده نفر از صاحب نظران که شش نفر از اساتيد دانشگاهي و چهار نفر از کارآفرينان موفق بوده اند که در فرايند ارزيابي به عنوان کارشناس کارآفريني شناخته شده اند، در ارتباط با شاخص هاي هفتگانه که از ادبيات موضوعي استخراج شده است از طريق فرآيند تحليل سلسله مراتبي مورد رتبه بندي قرار گرفته و سپس برحسب تعيين اوزان نظرات کارشناسان يک مدل رياضي براي ارزيابي و رتبه بندي شاخص هاي شخصيتي کارآفرينان فرموله شد و در نهايت از طريق حل اين مدل به ارزيابي و رتبه بندي شاخص هاي شخصيتي کارآفرينان که هدف اين مقاله است نايل شده است. هم چنين در بخش نتيجه گيري سعي شده است رتبه اين شاخص ها با رتبه اي که توسط جنينگز ارايه شده است مقايسه تطبيقي صورت پذيرد.
اعتياد به کار، اعتيادي است که براي شخص مي تواند لذت بخش و يا مشکل ساز باشد. هدف تحقيق بررسي اعتياد به کار در بيمارستان هاي استان مازندران است. روش اصلي گردآوري داده ها، پرسش نامه اي استاندارد مي باشد. جامعه آماري شامل پرستاران زن و مردي است که به صورت شبانه روزي در اين بيمارستان ها کار مي کنند. نمونه گيري به روش تصادفي ساده انجام گرديده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونه گيري در جوامع محدود 111 به دست آمده است. نمونه شامل 84 زن و 52 مرد مي باشد. نتايج نشان مي دهد، ميانگين عجين شدن در کار و لذت از کار در مردان مقداري بيش از زنان و اشتياق به کار زنان مقداري بيش از مردان مي باشد. در مجموع اعتياد به کار در پرستاران مرد بيش از پرستاران زن بوده است. يافته هاي ديگر نشان مي دهد که حقوق و مزاياي بالاتر، بزرگترين عامل براي کار بيش تر مي باشد.
تجزيه و تحليل نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهديد (SWOT) قادر به تعيين اهميت هر يک از عوامل شناخته شده نيست و راهکاري را براي ارزيابي گزينه هاي تصميم با توجه به اين عوامل ارايه نمي دهد. اگر چه تجزيه و تحليل SWOT عوامل مورد نظر را مشخص مي کند، اما هر يک از عوامل معمولا به صورت خلاصه و خيلي کلي توصيف مي شوند. به همين خاطر، تجزيه و تحليل SWOT در مراحل ارزيابي و اندازه گيري داراي برخي از نقص ها مي باشد. روش فرآيند تحليل سلسله مراتبي (AHP) بعضي از نقاط ضعف تجزيه و تحليل SWOT را مرتفع مي کند، اما وابستگي هاي ممکن ميان عوامل را در نظر نمي گيرد. به همين دليل به کارگيري شکل خاصي از تجزيه و تحليل SWOT که وابستگي هاي ممکن ميان عوامل را در نظر مي گيرد، مناسب تر است. در پژوهش حاضر براي تجزيه و تحليل کمي SWOT و در نظر گرفتن وابستگي هاي ممکن ميان عوامل از روش فرآيند تحليل شبکه اي (ANP) استفاده نموده است. وابستگي هاي ممکن ميان عوامل SWOT، وزن هاي عوامل استراتژيک، وزن هاي عوامل فرعي و اولويت هاي استراتژي هاي جايگزين را تحت تاثير قرار مي دهند.
