پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها
هدف اين تحقيق بررسي ديدگاه ها، نگرش ها، احساسات، واکنش ها و نيازمندي هاي افراد مجرد در رابطه با مسايل فردي و اجتماعي است تا علل احتمالي، عوارض و پيامدهاي روان شناختي و اجتماعي اين پديده برجسته و راه کارهاي مواجهه با آن از منظر شرکت کنندگان در تحقيق بررسي شود. بدين منظور 10 پسر و 20 دختر (سنين 32 تا 42 سال) با روش نمونه گيري هدفمند انتخاب شدند. جمع آوري اطلاعات با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه عميق فردي صورت گرفت. داده هاي کلامي، پس از آن که کلمه به کلمه ثبت شدند، مورد تحليل محتوا قرار گرفتند. تحليل نتايج به روش کلايزي نشان داد که مهم ترين دلايل مجرد ماندن گروه دختران، کمال گرايي، سخت گيري بيش از حد والدين و پيدا نکردن زوج مناسب، و در پسران عمدتا مشکلات اقتصادي و ترديد در تصميم گيري براي انتخاب بوده است. در مجموع افراد مجرد از وضعيت خود راضي نبوده و احساس شکست رواني، ضعف جسماني و احساس طرد شدگي و عدم پذيرش داشته اند. آن ها در واکنش به نگرش هاي جامعه رفتارهاي مختلف و متناقضي بروز مي دادند که مورد بحث قرار گرفته اند.
نسخه قابل چاپ
مساله روزافزون روابط جنسي فرازناشويي به عنوان يكي از عوامل آسيب زا در ساختار و ثبات خانواده، توجه بسياري از متخصصان و پژوهشگران را به خود جلب كرده است. اين پژوهش از ميان عوامل متعدد رواني اجتماعي موثر در اين زمينه به بررسي سبك دلبستگي و روابط جنسي فرازناشويي در ميان زنان پرداخته است. به منظور رسيدن به اهداف پژوهش ابتدا 55 نفر از زنان متاهلي كه به علت داشتن روابط نامشروع در مركز مبارزه با مفاسد اجتماعي شهر تهران بازداشت شده بودند، با روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند. گروه كنترل نيز شامل 70 نفر از زناني كه روابط فرازناشويي نداشتند، با روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند. هر دو گروه پرسشنامه سبك دلبستگي بزرگسالان هازان و شيور را پر كردند. براي تجزيه و تحليل داده ها علاوه بر محاسبه فراواني، درصد فراواني، ميانگين و نمودارهاي مربوطه، از آزمون خي دو و ضريب فاي و كرايمر استفاده شد. نتايج حاصل از تحقيق نشان داد كه بين سبك دلبستگي ناايمن و روابط فرازناشويي رابطه وجود دارد (P<0.01) و زناني كه سبك دلبستگي ناايمن خصوصا سبك ناايمن اجتنابي دارند رابطه فرازناشويي بيشتري دارند (P<0.05). علاوه بر اين مشخص شد كه بين ميزان تحصيلات و روابط فرازناشويي رابطه وجود دارد. به اين معني كه ميزان روابط فرازناشويي در ميان زنان با تحصيلات پايين بيشتر است (P<0.01).
نسخه قابل چ
پژوهش حاضر به منظور بررسي ميزان شيوع کودک آزاري در دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان هاي تهران انجام گرفته است. به اين منظور پرسشنامه کودک آزاري محقق ساخته با سه حيطه کودک آزاري از نوع بي توجهي، جسمي و عاطفي روي 738 دانش آموز اجرا شد که با استفاده از روش نمونه گيري طبقه اي و خوشه اي چندمرحله اي انتخاب شدند. براي تجزيه و تحليل داده ها از تحليل عاملي و تحليل واريانس چند متغيره (MANOVA) استفاده گرديد. نتايج پژوهش نشان داد که ميزان شيوع آزار جسماني، 17.5% بي توجهي، 36.4% و عاطفي 49.46% است. در حيطه آزار جسمي شايع ترين آزارها عبارتند از: سيلي زدن و لگد زدن؛ در حيطه بي توجهي: بي توجهي به بيماري فرزند و نبردن نزد پزشک و بي توجهي به علاقه مندي هاي فرزند و در حيطه آزار عاطفي: فرياد زدن و ناسزا گفتن. نتايج پژوهش نشان داد که تفاوت معنا داري در ميزان شيوع کودک آزاري در حيطه جسمي، بي توجهي و عاطفي برحسب جنس دانش آموزان، پايه تحصيلي و سابقه طلاق والدين در خانواده وجود دارد. نتايج نشان داد که شيوع کودک آزاري شباهت زيادي با مطالعات خارجي ندارد، اما با نتايج مطالعات داخلي همخواني دارد و همين امر ضرورت توجه اساسي به اجراي برنامه هاي مداخله اي در مقياس وسيع را مي طلبد.
هدف اين پژوهش بررسي تاثير روايت درماني زوجي بر عملكرد خانوادگي زوجين شهر اصفهان بوده است. روش پژوهش نيمه تجربي با استفاده از پيش آزمون پس آزمون و گروه آزمايش و كنترل بود. 30 زوج از زوجين مراجعه كننده به بخش گفتار درماني بيمارستان كاشاني شهر اصفهان در سال 86 به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش (15 زوج) و گواه (15 زوج) جايگزين شدند. متغير وابسته در اين پژوهش عملكرد خانوادگي بود كه توسط آزمون عملكرد خانوادگي بلوم ارزيابي شد. گروه آزمايش در 9 جلسه روايت درماني زوجي شركت نمودند. فرضيه هاي تحقيق آن بود كه روايت درماني زوجي بر بهبود عملكرد خانوادگي زوجين و ابعاد آن موثر است و تاثير آن بر عملكرد خانوادگي زوجين و ابعاد آن برحسب جنسيت متفاوت است و عملكرد خانوادگي در زنان و مردان متفاوت مي باشد. نتايج نشان داد كه روايت درماني زوجي عملكرد خانوادگي را بهبود مي بخشد (P<0.01) و بر ابعاد آن به جز تاكيدات مذهبي و به هم تنيدگي موثر است (P<0.05). تاثير اين رويكرد بر عملكرد خانوادگي و ابعاد آن برحسب جنسيت تفاوت نداشته است (P<0.05). همچنين بين عملكرد خانوادگي زنان و مردان تفاوتي وجود نداشت (P<0.05).
پيشينه شناسي موضوع «خانواده» و دستيابي به آداب و رسوم آن از ضروريات خانواده پژوهي و مسايل مربوط به خانواده است. پژوهش هاي تاريخي نشان مي دهند که ايرانيان از ديرباز به مساله ازدواج و تشکيل خانواده و تربيت فرزند توجه خاص داشته اند و در حفظ و سلامت بنيان خـانواده سخت مي کوشيدند. بديهي است مهم ترين و معتبرترين ماخذ براي دستيابي به ديدگاه ها، قراردادها و آداب و رسوم ايرانيان در خصوص مسايل خانواده، متون ادبي کهن است. قطعا يکي از مهم ترين و تاثيرگذارترين اين آثار، شاهنامه فردوسي است. شاهنامـه صرف نظر از برتري ها و مزاياي شعري و جنبه هاي کلامي و بلاغي، گنجينه اي است گران بها از آگاهي هاي سياسي، اجتماعي، تاريخي. هم چنين سندي است معتبر براي شناخت فرهنگ و تمدن ايران باستان و گزارشگري است موثق از آداب و رسوم و سنن ايرانيان، که شناخت و دستيابي به بعضي از آن ها جز از طريق مطالعه شاهنامه مقدور و ممکن نيست. آداب زناشويي و تشکيل خانواده نيز از جمله آدابي است که حکيم طوس به مناسبت هاي گوناگون در لابه لاي داستان هاي شاهنامه به آن ها اشاراتي دارد. در اين مقاله سعي شده تا با مراجعه به داستان هاي شاهنامه، پاره اي از رسوم و آيين هاي مربوط به ازدواج، تولد کودک، تربيت فرزند و روابط خانوادگي استخراج و به گونه اي علمي طبقه بندي و مدون گردد.
رسيدگي به کودکان و نوجوانان بزهکار در حوزه کار روان شناسي قانوني قرار دارد. ارايه خدمات بهتر به اين جمعيت مستلزم رويکرد تخصصي، در حوزه هاي ارزيابي، تشخيص و درمان است. از اين رو نوع اطلاعات دريافتي از مورد مي تواند فعاليت هاي مراکز اصلاح و تربيت را هدفمند و در چارچوب اهداف تعيين شده هدايت کند. اين مطالعه به منظور بررسي ويژگي هاي جمعيت شناختي و رواني اجتماعي نوجوانان بزهکار در کانون اصلاح و تربيت و ارزيابي نوع اطلاعات روان شناختي و قانوني گردآوري شده به هنگام ورود آن ها به کانون اصلاح و تربيت صورت گرفته است. براي اين منظور پرونده 120 نوجوان بزهکار پسر ساکن در کانون اصلاح و تربيت مورد مطالعه محتوايي قرار گرفت. از ميان اين پرونده ها 78 مورد که حاوي اطلاعات معتبري بودند انتخاب و اطلاعات موجود در آن ها در سه طبقه گزارش شد: رواني فردي، وضعيت خانوادگي و ويژگي هاي مرتبط با همسالان و مدرسه. نتايج در وهله اول نشان مي دهد که اين تحقيق پيشنهاد مي کند براي ارزيابي و ارايه خدمات متناسب تر به اين دسته از کودکان و نوجوانان، مي بايست فرم هاي استانداردي براي ارزيابي روان شناختي از نظر روان شناسي قانوني تدوين و در اين گونه مراکز به صورت يکسان اجرا شود. شيوع مشکلات متفاوت رواني خانوادگي تحصيلي در اين گروه، نياز به توجه دقيق به اين مشکلات را پيش از زدن برچسب بزهکار به آن ها ضروري مي سازد.
هدف اين مطالعه بررسي راهبردهاي مقابله اي در والدين کودکان مبتلا به اختلالات فراگير تحولي است. جامعه آماري اين پژوهش شامل کليه والدين کودکان مبتلا به اختلالات فراگير تحولي تحت پوشش مرکز ساماندهي درمان و توان بخشي اختلالات اتيستيک و مرکز اتيسم به آرا در تهران مي باشند. از اين جامعه آماري 43 زوج از والدين به شيوه تصادفي انتخاب شدند. براي گروه گواه، 43 زوج والدين با روش نمونه گيري غيرتصادفي از مناطق (2 و 6) تهران انتخاب و از نظر سن و تحصيلات خود و سن و جنس فرزندشان با گروه والدين کودکان اتيستيک همتا شدند. پرسشنامه پاسخ هاي مقابله اي بيلينگز و موس روي اعضاي دو گروه اجرا شد. تحليل يافته ها نشان داد که مادران کودکان داراي اختلالات فراگير تحولي در مقايسه با مادران کودکان عادي بيشتر از راهبردهاي مقابله اي مبتني بر مهار جسماني استفاده مي کنند. اما بين ساير راهبردهاي مقابله اي تفاوت معناداري بين دو گروه مشاهده نشد. به طور کلي مادران مورد مطالعه در هر دو گروه، بيشتر از راهبردهاي مبتني بر مهار جسماني و مهار هيجاني استفاده مي کنند، در حالي که پدران بيشتر راهبردهاي مقابله اي مبتني بر حل مساله و ارزيابي شناختي را به کار مي بردند.
هدف از انجام پژوهش شناسايي رابطه ميان انواع سبک هاي فرزندپروري و بروز علايم بي اشتهايي رواني در دختران نوجوان 14 تا 17 ساله شهر اصفهان بود. نمونه اين پژوهش شامل 53 نفر از دختران نوجوان و والدين آن ها بودند که از طريق نمونه گيري هدفدار انتخاب شدند. ابزارهاي به کار رفته شامل پرسشنامه سبک هاي فرزندپروري باوم ريند و پرسشنامه سنجش رفتار تغذيه اي مينه سوتا بوده است. داده ها با استفاده از همبستگي پيرسون و تحليل رگرسيون مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج تحليل آماري داده ها نشان داد که بين سبک فرزندپروري قاطع و اطمينان بخش والدين با بروز علايم بي اشتهايي رواني در دختران نوجوان رابطه منفي معنادار و بين سبک فرزندپروري مستبدانه والدين با بروز علايم بي اشتهايي رواني در اين آزمودني ها رابطه مثبت معنادار وجود داشت. هم چنين رابطه معناداري بين سبک فرزندپروري سهل گيرانه با بروز علايم بي اشتهايي رواني مشاهده نشد. بنابراين مي توان گفت که سبک فرزندپروري والدين نقش مهمي در بروز يا عدم بروز علايم اختلال بي اشتهايي رواني و ساير زيرمقياس هاي آن داشته است. هم چنين به نظر مي رسد که دو سبک قاطع و اطمينان بخش و مستبدانه در قياس با سبک سهل گيرانه نقش مهم تري در پيش بيني بروز يا عدم بروز علايم اين اختلال دارند. نتايج بدست آمده بر مبناي نظريه ها مورد تبيين قرار گرفته است.
در جهان امروز به خصوص در کشورهايي مثل کشورهاي خاورميانه که از اختلال اجتماعي رنج برده و آژانس هاي جامعه پذيري در جهت متضاد عمل مي کنند، کارکرد درست خانواده مي تواند نقش تعيين کننده اي در پيشگيري از پيامدهاي منفي به خصوص مسايل رفتاري دروني و بيروني داشته باشد. شيوه والديني که والدين اتخاذ مي کنند، اگر در عين کنترل کامل، به استقلال شخصيتي نوجوان هم تاکيد کند، مي تواند به عنوان يک شيوه والديني موفق ارزيابي شود. اين مقاله به ترجيح اطاعت و ترجيح استقلال به عنوان دو ارزش مهم خانوادگي از سوي نوجوانان مي پردازد و به دنبال پاسخ به اين سوال است که تحت چه شرايطي احتمال اين ترجيحات افزايش يا کاهش مي يابد. داده ها از پيمايش ارزش هاي جهاني (WVS) و از موج چهارم آن مي باشد. گروه سني 24-15 سال کشورهاي خاورميانه به عنوان نمونه تحقيق انتخاب شده اند. نتايج رگرسيون لجستيک نشان مي دهد که متغيرهاي جمعيت شناختي نقش مهم تري در کاهش يا افزايش احتمال ترجيح اطاعت از والدين داشته اند، در حالي که در مورد ترجيح استقلال متغيرهاي جامعه پذيري هم اهميت داشتند. به علاوه نشان داده شده است که تفاوت هاي معناداري در ترجيح همزمان اطاعت و استقلال از سوي نوجوانان در بين کشورهاي مختلف خاورميانه وجود دارد، گو اين که عوامل موثر بر اين ترجيحات در اکثر اين کشورها تقريبا از يک الگو پيروي مي کنند.
هدف از پژوهش حاضر مقايسه رابطه ناتواني هيجاني، استرس و دلبستگي در زوج هاي در شرف طلاق است. تعداد 119 زن و 63 مرد در شرف طلاق با استفاده از روش در دسترس در دادگاه خانواده شهر رشت انتخاب شدند. ابزارهاي پژوهش شامل مقياس ناتواني هيجاني تورنتو (1996، Bressi al.، TAS-20)، پرسشنامه فشار رواني ادراک شده (1987، al، et، Cohen، PSS) و پرسشنامه سبک هاي دلبستگي بزرگسالان (هزن و شيور، 1987) بود. از ضرايب همبستگي پيرسون، پلي کوريک و پلي سريال و تحليل رگرسيون چندگانه با حضور 8 متغير پيش بين جنسيت، سن، استرس، دلبستگي ايمن، اجتنابي، دوسـوگرا، ميزان تحصيلات و تـعـداد فـرزنـدان و تحـليـل واريـانس چندمتغيـري (MANOVA) استفاده شد. يافته هاي پژوهش حاکي از آن است که استرس با مولفه هاي دلبستگي و مولفه هاي ناتواني هيجاني روابط معناداري را نشان مي دهد. هم چنين انواع دلبستگي و مولفه هاي ناتواني در تشخيص عواطف داراي رابطه معنادار است. يافته ديگر پژوهش متوجه متغيرهايي بود که به وسيله آن ها ناتواني هيجاني پيش بيني مي شود. در اين تحليل سه متغير ميزان تحصيلات، استرس و دلبستگي دوسوگرا 32/0 تغييرات ناتواني هيجاني را پيش بيني مي کردند. يافته ديگر اين تحقيق آن بود که با توجه به استرس زا بودن فرآيند جدايي، اين استرس در زنان و مردان تفاوت معناداري ندارد.
اين پژوهش با هدف بررسي رابطه ميان تمايزيافتگي خود و هوش هيجاني در افراد مراجعه کننده به مراکز قضايي و افراد مايل به ادامه زندگي مشترک در شهر تهران انجام گرفته است. نمونه مورد پژوهش شامل 61 نفر از مراجعه کنندگان به مراکز قضايي و 61 نفر از افراد مايل به ادامه زندگي مشترک که با استفاده از شيوه نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند، مي باشد. هر دو گروه به پرسشنامه تمايزيافتگي خود و هوش هيجاني پاسخ دادند. نتايج بدست آمده نشان مي دهد که تفاوت معناداري ميان گروه آزمايش و گواه در مورد هوش هيجاني و تمايزيافتگي خود (P<0.001) وجود دارد. افراد گروه گواه داراي هوش هيجاني و تمايزيافتگي بالاتري نسبت به افراد گروه آزمايش بودند. بر اساس تحليل نتايج رگرسيون به شيوه گام به گام مي توان مولفه جدايي عاطفي در متقاضيان طلاق (R2=13%) و متغيرهاي واکنش هيجاني، جايگاه من و جدايي عاطفي در افراد عادي (R2=28%) را به عنوان متغيرهاي پيش بين براي هوش هيجاني تلقي کرد.
يکي از بزرگ ترين انتقاداتي که در حوزه پژوهش هاي خانواده و زوج درماني (MFT) مطرح مي شود فقدان تعاريف، مفاهيم، و پروتکل هاي درماني مشخص و دقيق است. اگرچه روش تحقيق دلفي مي تواند روش مناسبي براي پاسخ به اين خلا باشد، اما پژوهش هاي اندکي در حوزه خانواده درماني و زوج درماني با استفاده از اين روش وجود دارند. اين در حالي است که روش تحقيق دلفي براي کمک به حوزه هايي که در آن ها سردرگمي روش شناختي وجود دارد توصيه شده است. اين مقاله کاربرد مطالعات دلفي در کمک به حل اين مساله را در حوزه هاي خانواده و زوج درماني مورد بحث قرار مي دهد. هم چنين در اين مقاله توصيفي از روش تحقيق دلفي و بحثي درباره سابقه مطالعات دلفي که در حوزه خانواده درماني و زوج درماني انجام شده اند، به همراه پيشنهاداتي براي استفاده از اين روش در حوزه خانواده درماني و زوج درماني ارايه مي شود.
هدف از اين مطالعه بررسي عمده ترين عوامل ايجاد کننده درگيري هاي زناشويي بود. گروه نمونه اين مطالعه شامل 400 زن و مرد متاهل بود (200 مرد و 200 زن). به منظور گردآوري اطلاعات از يک مقياس مدرج هفت نمره اي استفاده شد. اين مقياس شامل 5 سوال در مورد ويژگي هاي فردي و خانوادگي و 19 سوال در مورد عمده ترين عوامل درگيري هاي زناشويي بود. نتايج حاصل از اين مطالعه نشان داد که شش عامل خصوصيات شخصي، عشق و علاقه، مهارت هاي ارتباطي، تعهد به زندگي، خصوصيات خانوادگي همسر و عدم پايبندي به اصول اخلاقي عمده ترين عوامل ايجاد درگيري ميان همسران مي باشند. همچنين اين تحقيق نشان داد که دو عامل کلي درگيري ميان همسران فرآيندها و محتواهاي خانواده مي باشند که در اين ميان عامل فرآيندها به طور عمده تري ميان همسران ايجاد درگيري مي کند.
به طور کلي الگوهاي ارتباطات خانواده در طول سه دهه گذشته تحقيقات بسياري را در زمينه هاي گوناگون و در فرهنگ هاي مختلف برانگيخته اند. اين در حالي است که بخش عمده اين تحقيقات با استفاده از ابزار تجديدنظر شده الگوهاي ارتباطات خانواده صورت گرفته است. هدف از اين مطالعه بررسي روايي و پايايي اين ابزار در ايران بود. به اين منظور 326 دانش آموز (161 دختر و 165 پسر) پايه هاي دوم و سوم دبيرستان هاي شهر شيراز ابزار مورد نظر را تکميل کردند. بررسي روايي ملاکي اين ابزار نشان داد بين ابزار تجديد نظر شده الگوهاي ارتباطات خانواده و ابزار پيوند والد ـ فرزندي همبستگي وجود دارد. نتيجه تحليل عامل محتواي اين ابزار به شيوه مولفه هاي اصلي استخراج دو عامل جهت گيري گفت و شنود و جهت گيري همنوايي بود. بررسي همساني دروني نشان داد سوالات مربوط به هر عامل با نمره کل آن عامل بيشترين همبستگي معنادار را دارند. همچنين بين نمرات مربوط به هر عامل و نمره کل نيز همبستگي معناداري وجود داشت. بررسي پايايي اين ابزار به روش محاسبه ضريب آلفاي کرونباخ و شيوه آزمون بازآزمون حاکي از پايايي اين ابزار بود. در مجموع، نتايج نشان داد ابزار تجديدنظر شده الگوهاي ارتباطات خانواده از ويژگيهاي روان سنجي مناسبي برخوردار است و مي تواند به عنوان ابزاري روا و پايا در مورد دانش آموزان ايراني به کار برده شود.
اهميت نقش شادي در بهداشت رواني، سلامت جسماني، کارآمدي، بهره وري و مشارکت اجتماعي موجب افزايش توجه محققان حوزه هاي روانشناختي، علوم زيستي و علوم اجتماعي به عوامل موثر بر شادي شده است. تحقيقات تفاوت هايي را در مورد ميزان و منابع شادکامي زنان و مردان نشان داده اند. هدف از انجام اين پژوهش، تعيين سهم عوامل موثر در شادامي همسران کارکنان شرکت فولاد مبارکه بود. نمونه تحقيق شامل 389 نفر بود که به شيوه تصادفي از بين همسران کارکنان اين شرکت انتخاب شدند. ابزارهاي تحقيق شامل پرسشنامه شادکامي آکسفورد و پرسشنامه ويژگي هاي فردي، شغلي و خانوادگي بود. نتايج تحليل همبستگي نشان داد شادکامي در نمونه مورد بررسي با رضايت زناشويي، خوش بيني، شادکامي شوهران، حضور در اماکن مذهبي، ايمان قلبي به خدا، تعداد مسافرت سالانه، ميزان تماشان تلويزيون، ميزان فعاليت هنري، رضايت از زندگي و ميزان ورزش هفتگي ارتباط معنادار مثبت و با سابقه بيماري عصبي، سابقه مراجعه به مشاور، سابقه بيماري جسماني، ارتباط معنادار منفي دارد (P<0.05). نتايج تحليل رگرسيون گام به گام نيز نشان داد که هفت متغير رضايت زناشويي، خوش بيني، شادکامي شوهر، تماشاي تلويزيون، سابقه بيماري عصبي، حضور در اماکن مذهبي و ميزان مسافرت هاي غير کاري در مجموع %57 شادکامي زنان نمونه مورد بررسي را به طور معناداري تبيين مي کند (P<0.05). به طور کلي اين نتايج بر توجه به اهميت خانواده و افزايش رضايت زناشويي، خوش بيني، ارايه خدمات روانشناختي، گسترش فضاي معنوي و تسهيلات تفريحي به عنوان عوامل موثر در شادي تاکيد دارد.