بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

مقدمه: پارانوئيا و اضطراب جنبه هاي شناختي مشترکي دارند که اين شباهت ها به ظهور درمان هاي کوتاه مدتي منجر شده است که بر اساس درمان هاي اضطراب طرح ريزي شده اند. براين اساس پژوهش حاضر با هدف بررسي فنون شناختي - رفتاري کاهش اضطراب در درمان عقايد پارانوئيد و هذيان هاي گزند و آسيب بيماران مبتلا به اسکيزوفرنياي پارانوئيد انجام شد.
روش: 2 بيمار مبتلا به اسکيزوفرنياي پارانوئيد با استفاده از روش نمونه گيري در دسترس از طريق مصاحبه ي ساختار يافته ي SCID، تشخيص روان پزشک و اجراي مقياس بينش (IS) انتخاب شدند. از مقياس بينش، مقياس کوتاه ارزيابي روان پزشکي (BPRS)، نمره گذاري روزانه ي عقايد پارانوئيد و هذيان گزند و آسيب، پرسشنامه ي اضطراب بِک  (BAI)و پرسشنامه افسردگي بک (BDI) در خط پايه، بعد از درمان و 45 روز پيگيري استفاده شد. از طرح خط پايه چندگانه تک آزمودني استفاده گرديد و داده ها بر اساس نمودار مورد بررسي قرارگرفت.
يافته ها: نتايج حاکي از کاهش عقايد پارانوئيد، هذيان گزند و آسيب، اضطراب و افسردگي در آزمودني «الف» و کاهش عقايد پارانوئيد و اضطراب در آزمودني «ب» بود. همچنين در آزمودني «الف» کاهش عقايد پارانوئيد، هذيان گزند و آسيب و اضطراب در مرحله ي پيگيري نيز حفظ شده بود.
نتيجه گيري: فنون شناختي - رفتاري کاهش اضطراب در کاهش عقايد پارانوئيد و هذيان گزند و آسيب و کاهش اضطراب مرتبط با آن موثر است.

 نسخه قابل چاپ

مقدمه: در حال حاضر چندين راهبرد براي درمان کودکان مبتلا به طيف اختلال هاي درخودماندگي از سوي پژوهشگران مختلف ارايه شده است. هدف پژوهش مقايسه اثربخشي الگوي درمان چند بعدي کل نگر (مدل حجتي) (HMTM) با رويكرد تحليل رفتار كاربردي (ABA) در بهبود نشانه هاي باليني كودكان مبتلا به طيف اختلال هاي درخودماندگي بود.
روش: طرح پژوهش حاضر از نوع شبه آزمايشي بود. نمونه پژوهش در برگيرنده 20 آزمودني مبتلا به طيف اختلال هاي درخودماندگي بود که با استفاده از شيوه نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفي در دو گروه درماني ABA (8 پسر و 2 دختر) و الگوي درمان چند بعدي کل نگر (7 پسر و 3 دختر) قرار داده شدند. اين کودکان در ابتدا توسط فوق تخصص روان پزشک کودک و نوجوان مورد ارزيابي قرار گرفتند و بر اساس مصاحبه تشخيصي تجديد نظر شده درخودماندگي (ADIR) و برنامه مشاهده تشخيصي درخودماندگي (ADOS) تشخيص اختلال را دريافت كردند و به مرکز نور هدايت ارجاع داده شدند. در اين پژوهش از مقياس درجه بندي درخودماندگي كودكي، آزمون ماتريس هاي پيشرونده ريون رنگي کودکان، آزمون نقاشي گوديناف، آزمون بندر گشتالت، مقياس رشد اجتماعي واينلند و نمودارهاي ثبت عملکرد آزمودني ها با استفاده از فيلمبرداري از رفتارهاي کودکان استفاده شد. تحليل داده هاي پژوهش با استفاده از آزمون تحليل کواريانس (ANCOVA) انجام شد.
يافته ها: نتايج حاکي از آن بود که در آزمونهاي استاندارد (بجز آزمون بندر گشتالت) و نيز نمودارهاي رفتاري عليرغم تاثير بيشتر الگوي درمان HMTM نسبت به ABA در درمان کودکان مبتلا به طيف اختلال هاي درخودماندگي، تفاوت ها از لحاظ آماري معنادار نمي باشد (P>0.05).
نتيجه گيري: در مجموع مي توان بيان نمود که HMTM حداقل به اندازه روش ABA در درمان کودکان مبتلا به طيف اختلال هاي درخودماندگي موثر مي باشد و پژوهش هاي بيشتري براي مقايسه اين دو الگو با رفع محدوديت هاي اين پژوهش مورد نياز است.

 نسخه قابل چاپ

مقدمه: سوء مصرف مواد يکي از مشکلات بحراني جهاني و نيز کشور ما مي باشد که تاکنون رويکردهاي تبييني مختلفي در اين زمينه مطرح شده و مورد مطالعه قرار گرفته اند. يکي از رويکردهاي مفيد سال هاي اخير، رويکرد اعتياد به عنوان يک بيماري مغزي مي باشد. در اين راستا، تئوري حساسيت به تقويت گري فرضيه هايي مبني بر نقش سيستم هاي مغزي در گرايش افراد به سوء مصرف مواد را مطرح نموده است. هدف مطالعه حاضر، بررسي نقش سيستم هاي فعال کننده و بازدارنده رفتاري در گرايش افراد به سوء مصرف مواد مي باشد.
روش: در پژوهش حاضر که از نوع طرح هاي توصيفي - همبستگي (پيش بيني) است، نمونه مورد مطالعه شامل 43 مرد سوء مصرف کننده مواد اپيوئيدي مي باشد که پس از تشخيص پزشک، پرسشنامه BIS /BAS (کارور و وايت 1994) را تکميل کردند. گروه کنترل نيز شامل 43 مرد فاقد سابقه مصرف مواد مي باشد.
يافته ها: نتايج تحليل رگرسيون لوجستيک نشان مي دهد که تفاوت هاي معناداري در نمرات سيستم فعال ساز رفتاري و خرده سيستم جستجوي لذت با ضرايب بتاي 0.12 و 0.31 بين دو گروه مصرف کننده مواد اپيوئيدي و گروه کنترل وجود دارد يعني اين دو متغير مي توانند تمايل به مواد افيوني را پيش بيني کنند. يعني با افزايش نمرات اين دو متغير، احتمال سوء مصرف مواد افزايش مي يابد.
نتيجه گيري: نتايج اين پژوهش، نشان دهنده نقش پيش بيني کننده سيستم فعال ساز رفتاري BAS و يکي از خرده مقياس هاي آن يعني زير مقياس جستجوي لذت، در گرايش افراد به سوء مصرف مواد مي باشد. در مورد نقش سيستم بازدارنده رفتاري BIS، در مطالعه حاضر تفاوت معناداري بين افراد عادي مورد مطالعه و نمونه سوء مصرف کننده مواد ديده نشد.

 نسخه قابل چاپ

مقدمه: هدف اين پژوهش بررسي ميزان اثربخشي درمان شناختي و فراشناختي در درمان بيماران مبتلا به اختلال وسواس - اجبار بوده است.
روش: روش اين پژوهش شبه آزمايشي بود و در آن از طرح پيش آزمون - پس آزمون استفاده شده است. گروه هاي آزمايشي شامل دو گروه رفتاري - شناختي (n=18) و رفتاري - فراشناختي ((n=11 بودند. مداخله هاي رفتاري - شناختي و رفتاري - فراشناختي روي دو گروه آزمايشي انجام و سپس بيماران توسط پرسشنامه وسواس فكري - عملي مادزلي (MOCI) مورد ارزيابي قرار گرفتند.
يافته ها: اندازه اثر درمان رفتاري - شناختي برابر 1.6 و اندازه اثر درمان رفتاري - فراشناختي برابر 1.4 به دست آمد كه نشان دهنده ميزان تاثير زياد درماني هر دو گروه است. اما در مقايسه نتايج دو گروه با روش تحليل كواريانس تفاوت معني داري به دست نيامد.
نتيجه گيري: مطابق يافته هاي اين پژوهش تمركز درمان روي تحريفات شناختي و باورهاي فراشناخت هر دو منجر به كاهش علايم وسواس - اجبار در بيماران OCD مي شود و ميزان تاثير دو روش رفتاري - شناختي و رفتاري - فراشناختي تفاوت معني داري با يكديگر ندارد.

 نسخه قابل چاپ

مقدمه: يکي از موضوعاتي که اخيرا در روان شناسي شناختي مورد توجه قرار گرفته، مفهوم استعاره است. خصوصيات شناختي استعاره ها سبب شده تا در درمان هاي شناختي نيز به کار گرفته شوند. با توجه به آن که استعاره ها در زبان هاي مختلف زاييده همان فرهنگ و اجتماع هستند، اين پژوهش قصد دارد تا تفاوت اثربخشي استعاره هاي زبان اول و دوم در فرآيند استعاره درماني افراد دو زبانه افسرده را مورد مقايسه قرار دهد.
روش: 19 بيمار دو زبانه آذري زبان از بين مراجعه کنندگان به سه مرکز درماني در شهر تهران، با در نظر گرفتن معيارهاي گروه نمونه و به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوري داده هاي خط پايه شامل پرسشنامه اطلاعات جمعيت شناختي، آزمون افسردگي بکBDI - II ، آزمون ماتريس هاي پيشرونده ريون وپرسشنامه توانشهاي کاربردي زبان بود. سپس اين افراد در دو گروه تحت 12 جلسه استعاره درماني قرار گرفتند که درمان در گروه اول (تعداد=8) تنها با استعاره هايي به زبان فارسي و در گروه دوم (تعداد=11) تنها با استعاره هايي به زبان آذري صورت پذيرفت. افسردگي افراد پس از طي دوره درمان مجددا با آزمون بک ارزيابي شد. ميزان افسردگي قبل و بعد از درمان، با آزمون آماري تجزيه و تحليل کواريانس مقايسه گرديد.
يافته ها: نتايج نشان دادند که رويکرد استعاره درماني در هر دو گروه منجر به کاهش نمرات افراد در آزمون افسردگي بک شده است. به علاوه نتايج آزمون تجزيه و تحليل کواريانس نشان داد که بين دو گروه در مرحله پس آزمون تفاوت معناداري وجود دارد.
نتيجه گيري: با توجه به اين يافته ها مي توان چنين نتيجه گيري نمود که استفاده از استعاره هاي متناسب با زبان و فرهنگ بومي مراجعين، به نحو قابل توجهي اثربخشي درمان هاي شناختي را تحت تاثير قرار داده و موجب افزايش آن مي گردد.

 نسخه قابل چاپ

مقدمه: اختلال اضطراب جدايي، اضطرابي افراطي و نامتناسب از لحاظ رشدي درباره جدايي فرد از خانه يا از افرادي که به آنها دلبستگي دارد، است. درمان تعامل والد - كودك، يك رويكرد درماني است كه تكنيك هاي رفتاري و سنتي را در درمان مشكلات رفتاري كودكان يكپارچه مي كند. هدف اين پژوهش بررسي تاثير درمان تعامل والد - کودک روي مادران بر ميزان کاهش علايم اضطراب جدايي در کودکان بوده است.
روش: اين طرح پژوهشي به صورت نيمه تجربي و از نوع پيش آزمون - پس آزمون با يك گروه مقايسه، انجام شد. نمونه گيري به شيوه نمونه گيري در دسترس صورت گرفت، چرا که افراد انتخاب شده فقط از داخل مهد کودک ها انتخاب شدند. در اين روش ابتدا 3 منطقه (مناطق 1، 2 و 6) به طور تصادفي از ميان مناطق 12 گانه شهر مشهد انتخاب شده و از اين مناطق انتخابي، 11 مهد كودك به صورت تصادفي انتخاب شدند. تعداد افراد شناسايي شده داراي ملاک هاي اضطراب جدايي طبق پرسشنامه CSI - 4 در اين مهد کودک ها، 83 نفر بودند که در نهايت، از اين تعداد، دو گروه 12 نفري از كودكان داراي اضطراب جدايي به طور تصادفي انتخاب و مادران آنها نيز به شيوه تصادفي در دو گروه آزمايش و مقايسه قرار گرفتند. 5 جلسه مداخله که بر اساس برنامه درمان مبتني بر تعامل والد - کودک تدوين شده بود، روي مادران گروه آزمايش انجام شد. گروه مقايسه در خصوص درمان تعامل والد - کودک هيچگونه آموزشي دريافت نکرد. پس از پايان آموزش از هر دو گروه آزمايش و مقايسه پس آزمون گرفته شد.
يافته ها: نتايج تحليل کواريانس نشان داد که درمان تعامل والد - کودک، در شدت علايم اضطرابي در گروه آزمايش از نظر آماري کاهش معناداري پديد آورده است (P<0.001).ميزان تاثير 54 درصد بود که نشان مي دهد 54 درصد کل واريانس يا تفاوت هاي فردي در نشانه هاي اضطرابي، مربوط به تفاوت هاي بين دو گروه آزمايش و مقايسه و ناشي از اعمال متغير مستقل است.
نتيجه گيري: درمان تعامل والد - کودک روي مادران، مي تواند علايم اضطراب جدايي کودک را کاهش دهد.

 نسخه قابل چاپ

هدف اصلي اين مقاله، بررسي موانع و بازدارنده هاي توسعه فناوري هاي کشاورزي در پارک علم و فناوري پرديس کشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهران است. پژوهش حاضر از لحاظ پاراديم، كمي است و از لحاظ جهت گيري و هدف، از نوع پژوهش هاي كاربردي است. جامعه آماري تحقيق شامل کارشناسان 170 شرکت مستقر بود که با استفاده از فرمول كوكران 60 نفر به عنوان حجم نمونه برآورد و با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي نمونه ها انتخاب شدند. ابزار اصلي تحقيق پرسشنامه بود كه روايي آن بوسيله پانل متخصصان و پايايي بوسيله ضريب آلفاي كرونباخ 0.92 احراز گرديد. نتايج بدست آمده نشان داد که مهمترين موانع در توسعه فناوري هاي کشاورزي ضعف در قوانين صيانت از مالکيت فکري در کشور، فقدان زيرساخت هاي لازم به منظور توسعه فناوري، عدم آشنايي با قوانين مربوط به مالكيت فكري، عدم شناخت از پارك هاي با كيفيت خدمات رساني بالا در كشورهاي ديگر و عدم توجه به مقوله انتقال فناوري در بخش كشاورزي و روستايي در سياست هاي کلان کشور مي باشد. در دسته بندي اين موانع با استفاده از تحليل عاملي، هفت عامل در کل 76.76 درصد از موانع و بازدارنده هاي توسعه فناوري هاي کشاورزي در پارک را تبيين مي نمايد. اين بازدارنده ها شامل عوامل ساختاري (12.28 درصد)، عوامل سياستي و تامين مالي (11.99 درصد)، ريسک بالا (11.69 درصد)، بسترهاي مالکيت فکري (11.29 درصد)، عوامل انساني (11.01 درصد)، عوامل شناختي (10.57 درصد) و عوامل نگرشي (7.92 درصد) هستند.

 نسخه قابل چاپ

با هدف تدوين يک الگوي مناسب براي حمايت از پژوهشگران آزاد، و تدوين پيش نويس يک قانون جديد که به سفارش مرکز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي انجام مي شد، از روش سياست پژوهي استفاده شده و براي گردآوري داده هاي مورد نياز آن پيمايشي طراحي گرديد. در پيمايش مذکور که چگونگي طراحي و نتايج آن پس از مرور قوانين مرتبط و منابع موضوع در مقاله آمده است، از يک نمونه 223 نفري نظرخواهي شده و علاوه بر طرح پرسش هاي بسته، پرسش هاي تفصيلي نيز از پاسخ گويان پرسيده شده که پاسخ هاي آنان در طراحي الگوي پيشنهادي مدنظر قرار گرفته است. اين پيمايش عمدتا بر روي دلايل روي آوردن اين افراد به پژوهشگري آزاد و اولويت بندي مشکلات آن ها متمرکز بود. در اين بررسي عواملي چون نارضايتي شغلي به عنوان يکي از عوامل تاثيرگذار بر و تصميم به خروج از کشور تشخيص داده شد. بر اساس عوامل حاصله، يک الگوي مفهومي طراحي شده و پس از ارائه الگوي پيشنهادي در قالب پيش نويس يک قانون، سطح پوشش مشکلات پژوهشگران آزاد در الگوي مذکور به طور تفصيلي مورد بحث و سنجش قرار گرفته است.

 نسخه قابل چاپ

با توجه به شکست پروژه هاي پياده سازي دولت الکترونيکي همراه با تحميل هزينه هاي گزاف در کشورهاي مختلف، شايسته است مطالعات مرتبط با اين حوزه با در نظر گرفتن ابعاد مختلف و بطور جامع انجام شود. مدل هاي مختلف، توسعه دولت الکترونيکي از نظر ارائه خدمات و بلوغ آن از ديدگاه دولت و بدون توجه به ساير ذينفعان را مورد توجه قرار داده اند. مشکلات عديده اقتصادي، مالي، مديريتي، زيرساخت و دانش فناوري اطلاعات در کشورهاي در حال توسعه و توجه بيش از حد به مديريت از بالا به پايين به جاي مديريت مشارکتي، باعث شده که اين مدل ها جوابگو نبوده و کشورهاي مذکور نيازمند مدل توسعه خاص خود باشند. لذا در اين مقاله، 25 مدل پايه دولت الکترونيکي مرور و با روش فراتلفيق تحليل شده و مدلي براي توسعه دولت الکترونيکي استخراج شده است. هدف آن است که نقاط ضعف مدل هاي مختلف با نقاط قوت ساير مدل ها پوشش داده شده و کاستي ها نيز در مدل جديد ترميم شود. در ادامه با در نظر گرفتن وضعيت ايران، گام ها و مولفه هاي مدل پيشنهادي، از طريق پرسشنامه اي با نظرسنجي از خبرگان دولت الکترونيکي تحليل و مدلي براي کشورهاي در حال توسعه بر مبناي شرايط ايران ارائه مي شود. در اين تحليل، 250 نفر خبره ايراني شناسايي و 71 پرسشنامه تکميل شده از آنها دريافت شد. سپس نتايج با استفاده از آزمون هاي فرض دو جمله اي و رتبه بندي فريدمن تحليل شد. از نوآوري هاي مهم مدل ارائه شده مي توان، توجه به ذينفعان، آينده نگري، سيستماتيک بودن، توسعه اقتصادي و فرهنگي به موازات توسعه سياسي، و يکپارچه سازي در گام هاي شش گانه را نام برد. با توجه به شباهت ايران با کشورهاي در حال توسعه، اين مدل مي تواند به عنوان نقشه راهي براي کشورهاي در حال توسعه مورد استفاده واقع شود.

 نسخه قابل چاپ

تجاري سازي فناوري هاي توسعه يافته در موسسات تحقيقاتي دولتي، نقش بي بديلي در توسعه نظام ملي نوآوري كشورها و افزايش سطح رفاه در جوامع مختلف بازي مي كند چرا كه در صورت تجاري نشدن فناوري هاي توسعه يافته در مراكز تحقيقاتي مختلف جهان، شايد بسياري از فناوري هايي كه امروزه از آنها به راحتي در زندگي روزمره استفاده مي شود، در دسترس نبودند و حتي تصور استفاده از آنها در ذهن ها نمي گنجيد. با نگاهي گذرا به عملكرد موسسات تحقيقاتي دولتي مي توان دريافت كه علي رغم توانمندي هاي فراوان در توسعه فناوري، بسياري از آنها در امر تجاري سازي فناوري ناموفق عمل مي نمايند. از اين رو، در اين مقاله تلاش شده تا پس از مروري گذرا بر پيشينه تحقيق و طبقه بندي برخي از الگوهاي تجاري سازي ارايه شده در حوزه مديريت فناوري، با انجام شش مطالعه موردي در دو پژوهشگاه دولتي كشور، الگويي براي تجاري سازي فناوري در موسسات تحقيقاتي دولتي ارايه شود. نتايج حاصل از اين مطالعه نشان مي دهد كه فرآيند تجاري سازي فناوري در پژوهشگاه هاي دولتي داراي شش مرحله اصلي و چهارده مرحله فرعي يا گام تجاري سازي مي باشد كه اين گام ها در درون مراحل اصلي قرار داشته و به ترتيب طي مي شوند. علاوه بر اين، در طي هر گام تجاري سازي، امكان انجام هشت فعاليت وجود دارد كه در اين بين، فعاليت هاي توسعه و مستندسازي فناوري، مذاكره و لابي گري با ذي نفعان و نيز هماهنگي و اتخاذ تصميم از اهميت بسيار بيشتري نسبت به ساير فعاليت ها برخوردار هستند.

 نسخه قابل چاپ

توسعه فناوري هاي عام پيشرفته مانند فناوري اطلاعات در کشورها و جوامع محتلف جهان، بر اساس مدل هاي متنوعي بوده که اين مدلها از ديدگاه ها و پارادايم هاي متفاوتي ناشي مي شده اند. به همين دليل گاه توصيه هاي سياستي که در هر يک از مدل ها توليد و ارايه مي شود، متفاوت و حتي متضاد با يکديگر هستند. فناوري اطلاعات يکي از شناخته شده ترين و قابل لمس ترين فناوري هاي پيشرفته اي است که در کشورهاي مختلف، بر اساس ديدگاه هاي مختلف سياستي و به دنبال آن ابزارهاي مختلف سياست گذاري رشد و توسعه يافته است. در اين مطالعه تلاش شده است تا مهم ترين ديدگاه هايي که در خصوص توسعه فناوري اطلاعات کشور شکل گرفته است، شناسايي شود و سپس وجوه تمايز و تشابه ميان ديدگاه ها نيز مشخص شود. به اين ترتيب بر اساس پرسش نامه هاي طراحي شده، مطالعه به صورت دلفي و در دو دور انجام شد، سپس پاسخ دهندگان با استفاده از روش خوشه بندي، در قالب خوشه هايي مستقل گروه بندي شدند. در ادامه هر گروه مورد تحليل قرار گرفت. بر اساس مطالعه انجام شده ديدگاه هاي توسعه فناوري اطلاعات در کشور در قالب چهار دسته قابل دسته بندي هستند، و هر يک از 4 ديدگاه شناسايي شده با يکديگر رقابت مي کنند، و هيچ کدام غالب بر ديگر ديدگاه ها نيست.

 نسخه قابل چاپ

مرجعيت علمي، اول بار توسط مقام معظم رهبري در ديدار با دانشجويان و اساتيد دانشگاه امام صادق (ع) در عيد غدير سال 1384 عنوان گرديد. گرچه در نگاه نخست به نظر مي رسد واژه اي است كه همه از آن مفهوم واحدي در ذهن دارند، اما در حقيقت هر كسي جنبه يا بخشي از آن را درك كرده، در صورت اراده به اقدام، مبتني بر همان عمل مي نمايد. در واقع، بر اساس همين مساله ناهمگوني برداشت ها، مقاله حاضر رسالت خود را شفاف سازي موضوع به منظور برداشتن گام هائي استوار به سمت آن مي داند. مفهوم مرجع و ويژگي هاي آن، علم و رويکردهاي آن به منظور تبيين خطوط کلي پژوهش و حوزه اقدام مورد بررسي قرار مي گيرد. پس از آن با مراجعه به نخبگان، داده هاي بدست آمده از مصاحبه هاي نيمه رهنمودي با بكارگيري استراتژي تئوري مفهوم سازي بنيادي، تجزيه و تحليل شده و با استفاده از اين استراتژي، مدل مفهومي مرجعيت علمي در قالب هفت مقوله و بيست و پنج مفهوم، تبيين مي گردد.

 نسخه قابل چاپ

در خصوص اهميت و ضرورت توسعه ظرفيت نوآوري سازمان ها شواهد قوي تجربي و نظري وجود دارد. بر اين اساس، عمده پژوهش هاي سال هاي اخير بر شناسايي عوامل موثر بر ارتقاي ظرفيت معطوف است. با توجه به اهميت موضوع، اين مقاله به بررسي ميزان تاثير هر يک از محرک هاي نوآوري (مديريت دانش، مديريت خلاقيت و نوآوري، مديريت فناوري اطلاعات در بنگاه) بر ظرفيت نوآوري در شرکت هاي دانش بنيان مستقر در پارک هاي علم و فناوري مي پردازد. براي سنجش ظرفيت نوآوري بنگاه ها و تعيين ضرايب هر يک از متغيرهاي تاثيرگذار بر آن از مدل يابي معادلات ساختاري با نرم افزار ليزرل استفاده شده است. داده هاي پژوهش از ميان شرکت هاي مستقر در پارک هاي علم و فناوري کشور انتخاب شده است. نتايج تحقيق نشان مي دهد که هر يک از محرک هاي نوآوري تاثير مثبت و معني داري در ايجاد و افزايش ظرفيت نوآوري در بنگاه ها دارند. از بين اين متغيرها مديريت فناوري اطلاعات و مديريت دانش بيشترين ضريب را به خود اختصاص دادند که به معني تاثيرگذاري بيشتر بر ايجاد نوآوري، افزايش ظرفيت و محرک هاي مهم در بنگاه هستند.

 نسخه قابل چاپ

ايده ها و دستاوردهاي پژوهشي دانشگران نظام آموزش عالي در صورت تجاري شدن مي تواند به ثروت آفريني، کارآفريني و در نهايت منجر به توسعه و رفاه اجتماعي و اقتصادي شود. براي تحقق تجاري سازي يافته هاي علمي لازم است فرايند، روش ها و عوامل شکل دهنده و زمينه ساز مشخص شوند تا در تصميم گيري براي تجاري سازي مورد استفاده قرار گيرند. به دليل جايگاه والاي نيروهاي علمي در اين عرصه، اين مقاله به تعيين و تبيين عوامل فردي موثر در تجاري سازي نتايج پژوهشي و تبيين روابط بين اين عوامل پرداخته است. روش تحقيق آن از نوع ترکيبي و جامعه آماري، شامل مديران ارشد و مديران پژوهشي و فناوري و اعضاي هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات و مديران ارشد و مديران پژوهشي و فناوري سازمان هاي طرف قرارداد با اين دانشگاه است. براي نمونه گيري در بخش مطالعه کيفي از نمونه گيري هدفمند و در بخش کمي از نمونه گيري تصادفي طبقه اي استفاده شده است. ابزار جمع آوري اطلاعات شامل مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته است. براي تجزيه و تحليل داده ها از آزمون هاي آماري همچون آزمون هاي تي، آنوا، فريدمن و تحليل عاملي تاييدي به روش مولفه هاي اصلي استفاده شده است. نتايج پژوهش نشان گر تاثير عواملي فردي شامل خودکارآمدي، موفقيت طلبي، قدرت طلبي، خلاقيت و نوآوري، رقابت طلبي و منبع کنترل دروني در تجاري سازي نتايج پژوهشي است. در تبيين روابط اين عوامل، علاوه بر اولويت بندي آنها، بررسي روابط بين عوامل نشان داد که تمامي آنها رابطه همبستگي معناداري با يکديگر دارند و بيشترين بار عاملي مربوط به متغيرهاي خودکارآمدي و موفقيت طلبي است.

 نسخه قابل چاپ

کارآفريني دانشگاهي از حوزه هاي نوين تحقيقات کارآفريني است و به مفهوم طي کردن فرآيند کارآفريني توسط عناصر دانشگاهي است که نتايج تحقيقات شان را درقالب شرکت هاي انشعابي تجاري سازي مي کنند. در اين تحقيق عوامل ساختاري موثر بر توسعه کارآفريني دانشگاهي شناسايي، وزن هر يک از عوامل تعيين و دانشگاه جامع علمي-کاربردي به عنوان مورد مطالعه بررسي شده است. عوامل ساختاري همه عناصر، عوامل و شرايط فيزيکي غيرانساني سازمان هستند که با نظم و قاعده خاصي چارچوب و قالب سازمان را مي سازند. پرسش اصلي تحقيق اين است که عوامل ساختاري موثر بر توسعه کارآفريني دانشگاهي چيست؟ جامعه آماري پژوهش مديران و اعضاي هيات علمي دانشگاه علمي-کاربردي و خبرگان دانشگاهي در زمينه آموزش و ترويج کارآفريني يا تجاري سازي نتايج تحقيقات دانشگاهي و ارتباط با صنعت بودند. روش تحقيق آميخته بوده و ابتدا داده هاي کيفي با استفاده از ابزار مصاحبه نيمه ساختاريافته گردآوري شده و عوامل ساختاري تعيين گرديدند. سپس در بخش کمي از طريق پرسشنامه ماحصل کار کيفي داده ها گردآوري و توسط آزمون هاي کاي اسکوئر و آزمون فريدمن تجزيه و تحليل شدند و در پايان براي تاييد مدل بدست آمده نيز از آزمون الگوي معادلات ساختاري استفاده شد. بر اساس نتايج تحقيق 25 عامل ساختاري در قالب 9 بعد شناسايي شدندکه ابعاد عوامل ساختاري از وزن و اهميت يکسان برخوردار نيستند، بلکه به ترتيب ساختار سازماني، امکانات فيزيکي، نظام پژوهشي، نظام مالي، نظام منابع انساني، استراتژي سازماني، نظام منابع اطلاعاتي، فرآيندها و روش هاي کاري و سيستم کنترل و نظارت داراي اولويت مي باشند.

 نسخه قابل چاپ