0

بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 4 : روان شناسي باليني تابستان 1390; 3(2 (پياپي 10)):35-42.
 
بررسي تاثير مداخلات شناختي در کاهش شدت درد، پريشاني و بهبود کيفيت زندگي موقعيتي کودکان مبتلا به سرطان
 
فرخ نيا مريم*,شهيدي شهريار,فتح آبادي جليل
 
* دانشگاه شهيد بهشتي، تهران، ايران
 
 

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسي اثربخشي استفاده توام از مداخلات شناختي آماده سازي کودک و والد و انحراف مسير توجه کودک، روي شدت درد گزارش شده، ميزان پريشاني ناشي از نمونه گيري يا تزريق به مايع مغزي- نخاعي و سطح کيفيت زندگي موقعيتي کودکان مبتلا به سرطان صورت گرفت.
روش: پژوهش حاضر يک مطالعه کارآزمايي باليني، با طرح پيش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه شامل تمام کودکان مبتلا به انواع سرطان بود که به بيمارستان محک و مفيد در شهر تهران مراجعه کرده بودند. 41 زوج کودک و والد، انتخاب شدند و به طور تصادفي در دو گروه آزمايش و گواه قرار گرفتند. کودکان دوبار ملاقات شدند. در ملاقات اول، هر دو گروه تحت مراقبت معمول قرار گرفتند و در ملاقات دوم، گروه آزمايش مداخلات شناختي و گروه شاهد مراقبت معمول دريافت کردند. داده ها، از طريق پرسشنامه اطلاعات جمعيت شناختي، مقياس هاي اوچر، چئوپس و کيفيت زندگي قياسي- ديداري عملکرد کنوني در طب اطفال گرد آوري شدند.
يافته ها: نتايج نشان داد که مداخلات شناختي آماده سازي کودک و والد و انحراف مسير توجه کودک توانست شدت درد و سطح پريشاني را کاهش دهد و کيفيت زندگي موقعيتي کودکان را بهبود بخشد. بين شدت درد گزارش شده و ميزان پريشاني همبستگي معنادار مثبت، بين کيفيت زندگي موقعيتي و شدت درد همبستگي معنادار منفي و بين کيفيت زندگي موقعيتي و پريشاني، همبستگي معنادار منفي يافت شد.
نتيجه گيري: مداخلات شناختي در کاهش شدت درد گزارش شده، پريشاني و بهبود کيفيت زندگي موقعيتي کودکان مبتلا به سرطان که تحت نمونه گيري از مايع مغزي- نخاعي قرار دارند، موثر است. پيشنهاد مي شود در اين اقدام دردناک، جهت مديريت درد و پريشاني کودک از مداخلات شناختي استفاده شود.

 
كليد واژه: پريشاني، درد، سرطان، کيفيت زندگي موقعيتي، مداخلات شناختي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 5 : روان شناسي باليني تابستان 1390; 3(2 (پياپي 10)):43-53.
 
اثربخشي مصاحبه انگيزشي بر ارضاي نيازهاي بنيادي روان شناختي در بيماران عمل باز عروق کرونر قلب
 
قاسمي پور يداله*,بهرامي احسان هادي,عباس پورقهرمانلونژاد سميه,پورشريفي حميد
 
* گروه روان شناسي، دانشگاه ملاير، همدان، ايران
 
 

مقدمه: بيماري عروق کرونر به عنوان اولين علت عمده مرگ و مير در جمعيت ايران به شمار مي رود. يکي از روش هايي که اخيرا براي تغيير عوامل خطر بيماري عروق کرونر نيز به کار رفته است، مصاحبه انگيزشي است. طبق نظريه خود تعيين گري، نيازهاي بنيادي روان شناختي خود مختاري، شايستگي و ارتباط با ديگران در مصاحبه انگيزشي مورد حمايت قرار مي گيرند. در اين پژوهش سعي مي شود اثربخشي مصاحبه انگيزشي بر ارضاي نيازهاي بنيادي روان شناختي در بيماران قلبي که زير عمل باز کرونر قلب قرار گرفته اند، بررسي شود.
روش: در قالب طرح شبه آزمايشي پيش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، 163 نفر از بيماراني که عمل باز کرونر قلب روي آنان انجام شده بود، انتخاب شدند. گروه آزمايش (
80=n) در جلسات مصاحبه انگيزشي شرکت کرده و گروه کنترل (83=n) فقط روال معمول مرکز بازتواني بيمارستان را طي کرد. پرسشنامه اي شامل مقياس ارضاي نياز، مقياس افسردگي، اضطراب و استرس در دو نوبت پيش آزمون و پس آزمون (سه ماه بعد) روي آزمودنيها اجرا شد. داده ها با روش تحليل واريانس با اندازه گيري مکرر، تحليل شد.
يافته ها: مصاحبه انگيزشي در ارضاي نيازهاي خود مختاري و ارتباط با ديگران موثر بود، اما در ارضاي نياز شايستگي تاثيري نداشت. ميزان افسردگي در پيش آزمون تاثير معني داري بر نياز شايستگي داشت.
نتيجه گيري: مصاحبه انگيزشي در ارضاي نيازهاي بنيادي روان شناختي بيماران عروق کرونر موثر است. ارضاي اين نيازها به کنترل بهتر عوامل خطر بيماري قلبي- عروقي کمک مي کند. به نظر مي رسد، افسردگي بيماران عروق کرونر قلب مانع از ارضاي نياز شايستگي مي شود. بنابراين، درمان افسردگي اين بيماران باعث احساس شايستگي آنان در کنترل عوامل خطر قلبي- عروقي خواهد شد.

 
كليد واژه: مصاحبه انگيزشي، نيازهاي بنيادي روان شناختي، بيماري کرونر قلب
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 6 : روان شناسي باليني تابستان 1390; 3(2 (پياپي 10)):55-65.
 
توجه پايدار و بازداري پاسخ در کودکان مبتلا به نارسايي توجه/ فزون کنشي در مقايسه با کودکان عادي
 
نظيفي مرتضي,رسول زاده طباطبايي سيدكاظم*,آزادفلاح پرويز,مرادي عليرضا
 
* گروه روان شناسي، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، ايران
 
 

مقدمه: توجه پايدار و بازداري پاسخ دو متغير از آزمون عملکرد پيوسته و مولفه هاي مهمي از کنش هاي اجرايي اند. هدف اين پژوهش بررسي اين متغيرها در کودکان مبتلا به نارسايي توجه/ فزون کنشي در مقايسه با کودکان عادي بود.
روش: 21 کودک مبتلا به نارسايي توجه/ فزون کنشي و 21 کودک عادي 11-6 ساله با شيوه در دسترس از مدارس تهران انتخاب شدند و مقياس سوانسون، نولان و پلهام- ويرايش چهارم، آزمون ريون رنگي کودکان و آزمون عملکرد پيوسته در مورد آنها اجرا شد. داده ها با روش تحليل کواريانس چند متغيري و سپس آزمون هاي تحليل کواريانس تک متغيري جداگانه تحليل شدند. نمرات هوش به عنوان متغير همپراش مورد استفاده قرار گرفتند.
يافته ها: نتايج نشان داد که اثر متغير همپراش تنها بر زمان واکنش آزمون عملکرد پيوسته معنادار است. اثر عضويت گروهي بر ترکيب خطي متغيرهاي وابسته، طبق آماره پيلايي در سطح کوچکتر از
0.001 معنادار بود. به منظور کنترل تورم آلفا، تصحيح بنفرني روي سطوح معناداري انجام شد. نتايج آزمون هاي تک متغيري نشان داد که تفاوت هاي گروهي در هر سه متغير وابسته توجه پايدار، بازداري پاسخ و زمان واکنش همگي معنا دارند.
نتيجه گيري: کودکان مبتلا به نارسايي توجه/ فزون کنشي در هر سه متغير آزمون عملکرد پيوسته ضعيف تر از کودکان عادي عمل کردند.

 
كليد واژه: توجه پايدار، اختلال نارسايي توجه/ فزون کنشي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 7 : روان شناسي باليني تابستان 1390; 3(2 (پياپي 10)):67-77.
 
اعتباريابي نسخه بلند پرسشنامه شخصيت اسکيزوتايپي: ابزار سنجش ملاک هاي نه گانه DSM-IV-TR
 
محمدزاده علي*,دبيري سولماز
 
* گروه روان‏شناسي، دانشگاه پيام نور آذربايجان شرقي، تبريز، ايران
 
 

مقدمه: بر اساس ديدگاه هاي مختلف، مقياس هايي براي سنجش صفات اسکيزوتايپي ساخته شده اند. اين مقياس ها جنبه هاي محدودي از شخصيت اسکيزوتايپي را مي سنجند. پرسشنامه شخصيت اسکيزوتايپي جامعيت بيشتري داشته و بر پايه الگوهاي باليني آخرين نسخه راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني ساخته شده اند. هدف از پژوهش حاضر، تحليل عوامل و اعتباريابي اين پرسشنامه مي باشد.
روش: اين پژوهش از نوع توصيفي است. نمونه اي به حجم 609 نفر (187 نفر گروه مذکر و 422 نفر گروه مونث) به روش نمونه گيري خوشه اي طبقه اي از دانشجويان دانشگاه هاي پيام نور تبريز، سراب و آزاد تبريز انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند.
يافته ها: در تحليل مولفه هاي اصلي راه حل هاي دو و سه عاملي براي پرسشنامه شخصيت اسکيزوتايپي استخراج شد، اما راه حل دو عاملي (اسکيزوتايپي منفي و اسکيزوتايپي مثبت) تناسب و ارتباط منطقي تري با نشانگان اسکيزوتايپي نشان داد. در مقايسه نمرات گروه هاي مونث و مذکر، بين ميانگين نمرات پرسشنامه شخصيت اسکيزوتايپي تفاوتي مشاهده نشد. روايي همزمان با اجراي توام پرسشنامه صفات اسکيزوتايپي- نسخه الف، ضرايب
0.80، 0.75 و 0.82 را به ترتيب براي کل پرسشنامه، عامل هاي اسکيزوتايپي منفي و اسکيزوتايپي مثبت نشان داد. ضرايب همساني دروني کل و عامل هاي منفي و مثبت به ترتيب 0.74، 0.77 و 0.83 محاسبه شد. همچنين، ضريب اعتبار بازآزمايي براي کل پرسشنامه 0.80 و عامل هاي مذکور 0.72 و 0.70 به دست آمد.
نتيجه گيري: بنابر يافته هاي پژوهش حاضر، پرسشنامه شخصيت اسکيزوتايپي در جامعه ايراني به عنوان ابزار سنجش ملاک هاي نه گانه شخصيت اسکيزوتايپي متن تجديدنظر شده چهارمين نسخه راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني اعتبار مطلوبي دارد و در تحقيقات روان شناسي و روان پزشکي به عنوان يک ابزار معتبر قابل کابرد مي باشد.

 
كليد واژه: پرسشنامه شخصيت اسکيزوتايپي، اختلال شخصيت اسکيزوتايپي، روايي، اعتبار، تحليل عاملي
 
 
 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 8 : روان شناسي باليني تابستان 1390; 3(2 (پياپي 10)):79-89.
 
اثربخشي آموزش خودکارآمدي بر روابط اجتماعي دختران فراري: پژوهش مورد منفرد
 
آقامحمدي سميه*,كجباف محمدباقر,نشاط دوست حميدطاهر,عابدي احمد,کاظمي زينب,صادقي سعيد
 
* دانشگاه اصفهان، اصفهان، ايران
 
 

مقدمه: دختران فراري عمدتا در مولفه هوش هيجاني و برقراري ارتباطات اجتماعي مناسب ضعيف هستند. مداخلات متعددي براي بهبود هوش هيجاني و به تبع آن ارتباطات اجتماعي مناسب وجود دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسي ميزان کارايي آموزش خودکارآمدي بر بهبود روابط اجتماعي دختران فراري شهر اصفهان است.
روش: آزمودنيهاي اين پژوهش دو دختر فراري ساکن در مرکز ارشاد بهزيستي شهر اصفهان بودند که به تشخيص مسوولان مرکز داراي روابط اجتماعي مختل بودند. براي سنجش ميزان رفتارهاي اجتماعي مثبت از روش شاهد- مدار استفاده شد؛ به اين صورت که چک ليست رفتارهاي اجتماعي مثبت در اختيار مربيان شيفت قرار گرفت و آنها رفتارهاي موردنظر را مشاهده و ثبت مي کردند. در اين پژوهش از روش پژوهشي مورد منفرد با طرح
A-B استفاده شده است. در اين روش پژوهشي پس از موقعيت خط پايه، مداخله آغاز شد و طي 12 جلسه مداخله انفرادي، آموزش خودکارآمدي به آزمودنيها ارايه گرديد و هر دو آزمودني يک ماه پس از پايان مداخله به مدت 2 هفته پي در پي تحت آزمون پيگيري قرار گرفتند.
يافته ها: يافته هاي اين پژوهش نشان داد که طي تحليل ديداري نمودار داده ها بر اساس شاخص هاي آمار توصيفي و تحليل ديداري، مداخله موردنظر در مورد هر دو آزمودني اثربخش بوده است (با???PND
?  براي هر دو آزمودني).
نتيجه گيري: نتايج پژوهش حاضر نشان مي دهد که با افزايش خودکارآمدي، روابط اجتماعي مثبت افراد بهبود پيدا مي کند. بنابراين آموزش خودکارآمدي در اين پژوهش موجب افزايش تعاملات مثبت اجتماعي در دختران فراري شده است.

 
كليد واژه: خودکارآمدي، روابط اجتماعي، دختران فراري، پژوهش مورد منفرد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 

 1 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):1-8.
 
مقايسه بازداري در کودکان دبستاني داراي علايم و نشانه هاي اختلال سلوک با کودکان بهنجار
 
ربيعي ناژين*,دولتشاهي بهروز,باقري فريبرز
 
* دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقيقات، تهران، ايران
 
 

مقدمه: بازداري يکي از مولفه هاي مهم کارکردهاي اجرايي است که در مبتلايان به اختلال سلوک به عنوان يکي از عوامل مهم همبستگي (يا حتي علي) مطرح مي شود. تحقيقات مختلف، نتايج متناقضي در رابطه با نقايص کارکردهاي اجرايي در کودکان مبتلا به اختلال سلوک گزارش کرده اند. پژوهش حاضر به منظور مقايسه مولفه بازداري در کودکان داراي علايم و نشانه هاي اختلال سلوک با کودکان بهنجار اجرا شده است.
روش: با استفاده از پرسشنامه علايم مرضي کودک و آزمون ريون، نمونه اي به حجم 38 نفر (19 کودک مبتلا به اختلال سلوک و 19 کودک به عنوان گروه مقايسه) از بين پسران دبستاني با دامنه سني 11-8 سال انتخاب شدند. سپس با استفاده از دو آزمون عملکرد پيوسته و برو - بايست، مولفه بازداري در دو گروه مقايسه شد.
يافته ها: نتايج نشان داد که دو گروه در ميزان خطاي ارتکاب کاذب که شاخص بازداري است در هيچ يک از دو آزمون عملکرد پيوسته و برو - بايست تفاوت معناداري نداشتند. اما در مقياس زمان واکنش تفاوت دو گروه معنادار بود.
نتيجه گيري: اين پژوهش نشان داد که پس از کنترل اختلال نقص توجه - بيش فعالي، ميزان بازداري کودکان مبتلا به اختلال سلوک با همسالان بهنجار خود تفاوتي ندارد و احتمالا نقص در بازداري در مبتلايان به اختلال سلوک، نقش اساسي ندارد.

 
كليد واژه: اختلال سلوک، کارکردهاي اجرايي، بازداري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 2 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):9-17.
 
رگه هاي شخصيتي پيش بيني کننده نشانگان افسردگي در کودکان
 
آقايوسفي عليرضا,ملكي بهرام*
 
* گروه روان شناسي، مجتمع آموزش عالي پيامبر اعظم سنندج، ايران
 
 

مقدمه: در طول دهه گذشته پژوهش هاي بسياري در مورد تحول شخصيت کودکان بر اساس مدل پنج عاملي شخصيت انجام شده است. هدف از اين مطالعه، بررسي ارتباط ميان رگه هاي شخصيتي و بروز نشانگان افسردگي در کودکان است.
روش: در اين مطالعه، تعداد 268 دانش آموز (142 پسر و 126 دختر) دوره ابتدايي به همراه معلمان آنها بر اساس نمونه گيري خوشه اي انتخاب شدند و به پرسشنامه افسردگي کودکان پاسخ دادند. براي ارزيابي شخصيت کودکان از پرسشنامه پنج بزرگ نسخه کودکان و تکميل آن توسط معلمان آنها استفاده شد.
يافته ها: نتايج نشان داد که، نشانگان افسردگي در کودکان به جز گشودگي به تجربه، با چهار رگه شخصيتي ديگر، شامل روان رنجورخويي (به طور مثبت)، برونگرايي، توافق جويي و وظيفه شناسي (به طور منفي) رابطه معني دار دارند. نتايج رگرسيون گام به گام مشخص کرد که تنها دو رگه روان رنجورخويي و برون گرايي توانستند حدود 26 درصد از واريانس نشانگان افسردگي را در کودکان پيش بيني کنند.
نتيجه گيري: رگه هاي شخصيتي در کودکان مي توانند پيش بيني کننده نشانگان افسردگي در آنان باشند. نتايج بر اساس نظريه رگه هاي شخصيتي مورد بحث قرار گرفت.

 
كليد واژه: نشانگان افسردگي، رگه هاي پنجگانه شخصيت، کودکان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 3 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):19-26.
 
مقايسه اثربخشي درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن، درمان نوين شناختي رفتاري مبتني بر پيشگيري و درمان معمول بر علايم افسردگي و ساير علايم روان پزشکي
 
محمدخاني پروانه*,دابسون كيت استفان,حسيني غفاري فاطمه,مومني فرشته
 
* گروه روان شناسي باليني، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، تهران، ايران
 
 

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسي اثربخشي درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن، درمان نوين شناختي رفتاري مبتني بر پيشگيري و درمان معمول بر علايم افسردگي و ساير علايم روان پزشکي در نمونه اي از بيماران افسرده در فاز بهبودي نسبي صورت گرفت.
روش: روش اين پژوهش آزمايشي بود و در آن از طرح پيش آزمون - پس آزمون استفاده شد. گروه هاي آزمايش شامل سه گروه درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن (134 نفر)، درمان نوين شناختي رفتاري (121 نفر) و درمان معمول (96 نفر) قرار گرفتند. بيماران از طريق مصاحبه ساختار يافته به منظور حصول اطمينان از اينکه داراي سابقه اختلال افسردگي بوده و در زمان مطالعه در دوره بهبودي نسبي به سر مي بردند مورد ارزيابي قرار گرفتند. پس از اختصاص بيماران در سه گروه، ابزارهاي خود گزارشي نظير پرسشنامه علايم مختصر و پرسشنامه افسردگي بک به عنوان پيش آزمون و پس از کار آزمايي باليني، پس آزمون و ارزيابي هاي 6 ماهه و 12 ماهه به اجرا در آمدند.
يافته ها: يافته ها نشان داد که درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن و درمان شناختي رفتاري به صورت معناداري در کاهش علايم باقي مانده افسردگي و همچنين ساير علايم روان پزشکي در بيماران مبتلا به افسردگي موثر بودند. الگوي کلي نتايج حاکي از آن است که هر دو درمان فوق به يک ميزان در کاهش علايم اثربخش بوده به ويژه ميزان اثربخشي هر دو درمان در ارزيابي هاي پي گيري 6 ماهه در مقايسه با درمان دارويي نشان داده شد. اما در مقايسه نتايج دو گروه درمان و با روش تحليل کواريانس تفاوت معني داري به دست نيامد.
نتيجه گيري: نتايج نشان مي دهد که درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن و درمان شناختي رفتاري مبتني بر پيشگيري، بر کاهش علايم افسردگي و ساير علايم روان پزشکي موثر است.

 
كليد واژه: درمان شناختي مبتني بر حضور ذهن، درمان شناختي رفتاري، درمان معمول، افسردگي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 4 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):27-37.
 
اثربخشي برنامه هاي توانمند سازي زناشويي بر رضايت مندي زناشويي زوجين
 
پورمحسني كلوري فرشته*,اللهياري عباسعلي,فتحي آشتياني علي,آزادفلاح پرويز,احمدي فضل اله
 
* گروه روان شناسي، دانشگاه پيام نور مرکز اردبيل، اردبيل، ايران
 
 

مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسي اثربخشي برنامه هاي توانمندسازي زناشويي بر رضايت مندي زوجين مي باشد.
روش: اين پژوهش در چارچوب طرح هاي آزمايشي پيش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل مي باشد. 36 زوج از زوجين مراجعه کننده به مراکز مشاوره بهزيستي شهر اردبيل به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و يک گروه کنترل جايگزين شدند. گروه هاي آزمايشي برنامه هاي توانمندسازي انريچ و گلاسر را دريافت نمودند. داده ها با استفاده از پرسشنامه رضايت مندي زناشويي جمع آوري و با استفاده از آزمون تحليل کواريانس تا متغيري و چند متغيري تحليل شد.
يافته ها: نتايج نشان داد رضايت مندي زناشويي در هر دو گروه آزمايشي نسبت به گروه کنترل به طور معناداري بهبود يافته است.
نتيجه گيري: يافته ها از اثربخشي برنامه هاي توانمندسازي ازدواج در پيشگيري از بروز ناسازگاري هاي زناشويي حمايت مي کند.

 
كليد واژه: برنامه توانمندسازي زناشويي، برنامه انريچ، برنامه گلاسر و زوجين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 5 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):39-53.
 
تعيين عوامل روان شناختي مرتبط با ناتواني جسمي در بيماران مبتلا به کمردرد مزمن
 
رضايي سجاد*,يوسف زاده چابک شاهرخ,افشارنژاد طاهر,اصغري مقدم محمدعلي,ضرابي هما
 
* مرکز تحقيقات تروما، رشت، ايران
 
 

مقدمه: کمردرد مزمن يکي از شايع ترين و چالش برانگيزترين جلوه هاي درد در افراد بزرگسال است. در اين ميان عوامل روان شناختي در ايجاد و تداوم ناتواني جسمي و محدوديت عملکردي بيماران مبتلا به کمردرد مزمن با اهميت قلمداد شده اند. هدف اين پژوهش تعيين عوامل روان شناختي مرتبط با ناتواني جسمي در بيماران مبتلا به کمردرد مزمن بود.
روش: پژوهش حاضر داراي طرحي مقطعي و از نوع همبستگي بود که در آن 279 بيمار (81 مرد، 198 زن) واجد شرايط مبتلا به کمردرد مزمن بيش از 3 ماه (با ميانگين سني
11.77± 44.77 سال) که به کلينيک تخصصي و فوق تخصصي جراحي اعصاب بيمارستان پورسيناي شهرستان رشت مراجعه کرده بودند، به شيوه نمونه گيري غير احتمالي و پياپي انتخاب شدند. کليه بيماران ابتدا پرسشنامه اطلاعات جمعيت شناختي و مرتبط با کمردرد را تکميل نمودند و سپس توسط مقياس ناتواني رولند و موريس، مقياس پيوسته بصري، مقياس ترس از حرکت، خرده مقياس فاجعه انگاري پرسشنامه راهبردهاي مقابله، مقياس افسردگي استانفورد و مقياس خوداثربخشي درد مورد ارزيابي قرار گرفتند.
يافته ها: تحليل هاي همبستگي نشانگر ارتباط معني دار بين ناتواني جسمي با همه متغيرهاي پيش بين بود. يافته هاي حاصل از تحليل رگرسيون چندگانه گام به گام نشان داد عوامل روان شناختي
%52 از واريانس ناتواني جسمي را تبيين مي نمايد. در مدل نهايي سطوح بالاتر باورهاي خوداثربخشي، شدت درد، تحصيلات و ترس مرتبط با درد که حاصل از نمره مرکب مقادير دو مقياس فاجعه انگاري و ترس از حرکت بود، به طور معني داري توانستند شدت ناتواني جسمي را پيش بيني کنند.
نتيجه گيري: يافته هاي اين مطالعه نشان داد که قطع نظر از عوامل جمعيت شناختي رابطه نسبتا قوي بين عوامل روان شناختي و ناتواني جسمي وجود دارد. بنابراين متخصصان باليني مي بايست نسبت به اثرات قدرتمند باورهاي خوداثربخشي، ترس مرتبط با درد، شدت درد و ميزان آگاهي بيماران از بهداشت ستون فقرات خود در کاهش و مديريت ناتواني جسمي بيماران مبتلا به کمردرد مزمن آگاه باشند. برخي دلالت هاي باليني و رهنمودهاي پژوهشي حاصل از اين نتايج، جهت پيشگيري و کنترل ناتواني جسمي در اين بيماران مورد بحث قرار گرفته است.

 
كليد واژه: کمردرد مزمن، عوامل روان شناختي، ناتواني جسمي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 6 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):55-61.
 
عوامل خطرساز شناختي درد در سزارين: مقايسه بيمارستان هاي خصوصي و دولتي
 
قوشچيان چوبمسجدي سمانه*,مکوندحسيني شاهرخ,بيگدلي ايمان اله,بهنام بهناز
 
* دانشگاه تربيت معلم، تهران، ايران
 
 

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، مقايسه متغيرهاي شناختي ترس از درد، فاجعه سازي درد، شناخت فاجعه آميز شده و ترس از زايمان در بيمارستان هاي خصوصي و دولتي مي باشد.
روش: بدين منظور 300 نفر از زنان باردار انتخاب شدند و بر اساس شرايط جمعيت شناختي سن، تحصيلات، ماه بارداري، تجربه زايمان، تجربه سزارين، نوع بيمارستان و تمايل به زايمان سزارين، مورد همتا سازي قرار گرفتند. از پرسشنامه هاي ترس از درد، نگرش نسبت به زايمان، فاجعه سازي درد و شناخت فاجعه آميز شده استفاده شد.
يافته ها: نتايج تفاوت معنادار را براي متغيرهاي ترس از درد، شناخت فاجعه آميز شده و ترس از زايمان را در دو گروه نشان داد، در حاليکه تفاوت معنادار در مورد متغيرهاي ديگر مشاهده نشد.
نتيجه گيري: نتايج پيشنهاد مي کند که متغيرهاي ترس از درد، شناخت فاجعه آميز شده، متغيرهاي شناختي مهم هستند که با افزايش زايمان سزارين در بيمارستان هاي خصوصي مرتبط هستند. همچنين احتمالا، ترس از درد، شناخت فاجعه آميز شده مي توانند خطر افزايش زايمان هاي غير ضروري سزارين را در بين زنان باردار افزايش دهند.

 
كليد واژه: ترس از درد، فاجعه سازي درد، شناخت فاجعه آميز شده، نگرش نسبت به زايمان، سزارين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 8 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):79-88.
 
اثربخشي تنش زدايي تدريجي عضلاني بر تنيدگي ادراک شده بيماران مبتلا به فشارخون اساسي
 
بهرام خاني محمود*,علي پور احمد,جان بزرگي مسعود,برزگرقاضي كمال
 
* دانشگاه پيام نور، تهران، ايران
 
 

مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسي اثربخشي تنش زدايي تدريجي عضلاني بر تنيدگي ادراک شده در بيماران مبتلا به فشار خون اساسي مي باشد.
روش: پژوهش حاضر از نوع پژوهش هاي نيمه آزمايشي است که در قالب يک طرح پيش آزمون - پس آزمون با گروه گواه صورت گرفت. بيماران مبتلا به پرفشاري خون مراجعه کننده به بيمارستان بوعلي سيناي قزوين، جامعه آماري پژوهش را تشکيل مي دادند. 40 نفر از بيماران به شيوه تصادفي انتخاب شدند سپس به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و گواه گماشته شدند. تمام آزمودنيها درمان را تکميل نمودند. در گروه آزمايش تنش زدايي با شيوه انقباض - تنش زدايي تدريجي بر اساس 16 گروه عضلات در 12 جلسه اجرا شد.
يافته ها: نتايج حاصل از آزمون تحليل کواريانس نشان داد که تنش زدايي به طور معني داري تنيدگي ادراک شده، فشار خون سيستوليک، فشارخون دياستوليک و ضربان قلب را در بيماران گروه آزمايش کاهش داده است.
نتيجه گيري: بر اساس يافته هاي اين پژوهش و پژوهش هاي پيشين مي توان تنش زدايي را يکي از شيوه هاي موثر بر کاهش تنيدگي ادراک شده و فشارخون بر شمرد.

 
كليد واژه: تنش زدايي، تنيدگي ادراک شده، فشارخون اساسي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 7 : روان شناسي باليني بهار 1390; 3(1 (پياپي 9)):63-77.
 
معناداري باليني تغيير در کارآزمايي هاي باليني درد مزمن
 
اصغري مقدم محمدعلي*,شعيري محمدرضا,حامدي وجيهه,شهني راضيه,محرابيان نرگس
 
* گروه روان شناسي باليني، دانشگاه شاهد، تهران، ايران
 
 

مقدمه: در درمان هاي درد مزمن، معناداري تغييرات درماني غالبا با به کارگيري روش هاي معناداري آماري انجام مي شود. عليرغم اهميت اين روش ها، استفاده از آنها در تعيين اهميت تغييرات درماني با محدوديت هاي اساسي همراه است. پژوهشگران، با هدف غلبه بر اين محدوديت ها، روش هاي معناداري باليني را به منظور تعيين اهميت باليني تغييرات درماني، پيشنهاد کرده اند.
روش: از بيماران يک درمانگاه درد، 57 بيمار درد مزمن با شيوه نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و با فاصله 4 هفته، پرسشنامه خودکارآمدي درد، مقياس هاي افسردگي، اضطراب، استرس، پرسشنامه چند وجهي درد، پرسشنامه ناتواني جسمي و فرم کوتاه زمينه يابي سلامت را دو بار کامل کردند. ضرايب همبستگي پيرسون بين نمره هاي دوبار اجرا محاسبه شد و از آنها براي محاسبه شاخص تغيير پايا در سطح خودکارآمدي درد و شدت افسردگي 11 بيمار درد مزمن که با شيوه رفتار درماني شناختي مورد درمان قرار گرفته بودند، استفاده شد. معناداري آماري تغييرات درماني خودکارآمدي درد و افسردگي نيز با استفاده از آزمون
t محاسبه شد.
يافته ها: آزمون معناداري آماري حاکي از بهبود معنادار بيماران در سطح خودکارآمدي درد و افسردگي در پايان درمان در مقايسه با قبل از درمان بود. محاسبه شاخص تغيير پايا به عنوان يک شيوه تعيين معناداري باليني تغييرات درماني نشان داد که 9 بيمار در متغير خودکارآمدي و 8 بيمار در متغير افسردگي به حدي از تغيير که بتوان آن را از نظر باليني معني دار دانست، دست يافته اند.
نتيجه گيري: در حاليکه روش هاي معناداري آماري اطلاعي در مورد پاسخ درماني تک تک بيماران فراهم نمي آورد، استفاده از روش هاي معناداري باليني مي تواند نشان دهد که کدام بيمار توانسته است به سطحي از تغيير که بتوان آن را از نظر باليني معنادار تلقي کرد، دست يافته است.

 
كليد واژه: معناداري آماري، معناداري باليني، شاخص تغيير پايا، ضرايب بازآزمايي، درد مزمن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 1 : روان شناسي باليني زمستان 1389; 2(4 (پياپي 8)):1-8.
 
اثربخشي زوج درماني رفتاري- ارتباطي برنشتاين بر تعارضات زناشويي
 
سوداني منصور*,نظري فر محسن,مهرابي زاده هنرمند مهناز
 
* گروه مشاوره، دانشگاه شهيد چمران، اهواز، ايران
 
 

مقدمه: رويکردهاي مختلفي در زمينه زوج درماني وجود دارد که محققان خانواده درماني در طول سال ها به دنبال سنجش اعتبار و کارايي آنها بوده اند. يکي از اين رويکردها، رويکرد رفتاري- ارتباطي برنشتاين است. بر اين اساس پژوهش حاضر با هدف بررسي اثربخشي زوج درماني رفتاري- ارتباطي برنشتاين بر تعارضات زناشويي زوج هاي شهر اهواز مورد بررسي قرار گرفت.
روش: جامعه آماري اين پژوهش کليه زوج هاي شهر اهواز مي باشند که به فراخوان محقق براي کاهش تعارضات زناشويي پاسخ داده اند. نمونه اين پژوهش را تعداد 28 زوج تشکيل مي دهند که نمره آنها در تعارضات زناشويي بالاتر از يک انحراف معيار از ميانگين جامعه بود. نمونه انتخاب شده با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي به دو گروه آزمايش و كنترل گمارده شدند. به علاوه زوج ها مي بايستي حداقل دو سال از ازدواجشان گذشته و داراي حداقل يک فرزند نيز باشند. ابزار مورد استفاده در اين پژوهش پرسشنامه تعارضات زناشويي بود. طرح پژوهشي، طرح پيش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. ابتدا بر روي هر دو گروه پيش آزمون اجرا گرديد، سپس مداخله آزمايشي (زوج درماني رفتاري- ارتباطي برنشتاين) در طي 8 جلسه 2 ساعته به صورت يک جلسه در هر هفته به اجرا در آمد و پس از اتمام برنامه درماني پس آزمون اجرا گرديد
.
يافته ها: نتايج تحليل فرضيه ها با استفاده از روش آماري تحليل کواريانس تک متغيري و چند متغيري نشان داد که زوج درماني رفتاري- ارتباطي برنشتاين باعث کاهش تعارضات زناشويي و مولفه هاي آن، شده است
.
نتيجه گيري: نتايج پژوهش حاضر نشان مي دهد که زوج درماني به شيوه رفتاري- ارتباطي برنشتاين بر کاهش تعارضات زناشويي و مولفه هاي آن، موثر است
.

 
كليد واژه: زوج درماني رفتاري- ارتباطي برنشتاين، تعارضات زناشويي، زوج ها
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

 2 : روان شناسي باليني زمستان 1389; 2(4 (پياپي 8)):9-17.
 
تاثير زوج درماني شناختي در کاهش ميزان افسردگي و افزايش رضايت زناشويي
 
رجبي غلام رضا*,كارجوكسمايي سونا,جباري حوا
 
* گروه مشاوره، دانشگاه شهيد چمران، اهواز، ايران
 
 

مقدمه: زوج درماني شناختي يکي از انواع درمان هاي متداول در کاهش مشکلات روان شناختي از جمله افسردگي و بازسازي شناختي زوج ها در بين درمانگران و مشاوران خانواده است. هدف اين پژوهش تاثير زوج درماني شناختي در کاهش ميزان افسردگي و افزايش رضايت زناشويي در زوج هاي مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده و مداخله در مجتمع بهزيستي فياض بخش شهر اهواز بود.
روش: در اين پژوهش 20 زوج زن و مرد از بين زوج مراجعه کننده به مرکز مشاوره فوق به صورت تصادفي ساده برگزيده شدند و بعد آنها به صورت تصادفي به دو گروه آزمايش و کنترل واگذار شدند. قبل از انجام مداخله آزمايشي (زوج درماني شناختي) ميزان افسردگي و رضايت زناشويي زوج ها در گروه هاي آزمايش و کنترل اندازه گيري شد. در مرحله بعد گروه تحت درمان 8 جلسه تحت زوج درماني شناختي قرار گرفت و نه گروه کنترل. همچنين زوج هاي گروه آزمايش و کنترل دوباره دو هفته بعد از پايان آخرين جلسه درماني، از لحاظ ميزان افسردگي و رضايت زناشويي (پس آزمون) مورد سنجش قرار گرفتند
.
يافته ها: تفاضل ميانگين نمره هاي پيش آزمون و پس آزمون با استفاده از آزمون تي-تست نشان داد که بين زوج هاي تحت زوج درماني شناختي (گروه آزمايش) و زوج هاي بدون درمان (گروه کنترل) از لحاظ ميزان افسردگي و رضايت زناشويي تفاوت معنادار وجود دارد (کاهش ميزان افسردگي و افزايش رضايت زناشويي در زوج درماني شناختي). همچنين ميزان بهبودي و افزايش متغيرهاي افسردگي و رضايت زناشويي در گروه آزمايش به طور نسبي
59.30% و 67.92% بود.
نتيجه گيري: بر اساس يافته ها مي توان نتيجه گيري کرد که روان شناسان و مشاوران خانواده مي توانند از روش زوج درماني شناختي براي کاهش افسردگي و افزايش رضايت زناشويي زوج ها استفاده نمايند.

 
كليد واژه: افسردگي، رضايت زناشويي، درمان شناختي، زوج ها
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 10 اردیبهشت 1391  5:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها