بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها

اعطای امتياز ورود به دانشگاهها، به عنوان يکی از روشهای ایجاد عدالت آموزشی، موضوعی است که به صورت قانوني در ايران دنبال شده و اين پرسش را ايجاد كرده است که آثار آن بر کارايی درونی نظام آموزش عالی کشور چيست؟ به منظور پاسخگويی به اين پرسش، عملکرد تحصيلی1610 نفر از دانشجويان رشته­های علوم انسانی پنج دانشگاه تهران، زاهدان، علامه طباطبايی، شهيد باهنر و شاهد مورد بررسی قرار گرفت. نتايج به دست آمده نشان می­دهد که متوسط تعداد واحد انتخاب شده توسط دو گروه از دانشجويان يکسان، اما عملکرد تحصيلی دانشجويان آزاد بالاتر از دانشجويان سهميه ای بوده است. دانشجويان سهميه ای ورودی در تعداد بيشتری از واحدهای درسی خود مردود و تعداد بيشتری اخراج شده­اند. بنابراين، می­توان گفت که اين گروه در عمل کارايی درونی نظام آموزش عالی کشور را کاهش داده و هزينه بيشتری را بر آن تحميل کرده اند.

 نسخه قابل چاپ

آزمون سراسري(کنکور) در ايران با نزديک به يک و نيم ميليون شرکت کننده به پديده اجتماعي قابل توجه در سالهاي اخير بدل شده است. از ابعاد مهمي که مي ‎تواند به تحليل و تفسير اين پديده کمک کند، بررسي روانشناختي آن است. يافتن انگيزه‌هاي داوطلبان براي ورود به دانشگاه، به عنوان يکي از مباني روانشناختي تقاضاي عمومي براي آموزش عالي، هدف اصلي اين تحقيق است.
نمونه­هاي اين تحقيق 1498 نفر زن و 804 نفر مرد مقيم شهر تهران و شرکت کننده در آزمون سراسري سال 1383 بودند که از جامعه داوطلبان مراجعه کننده به مراکز توزيع کارنامه انتخاب شدند. تحقيق حاضر از نوع پيمايشي است و براي اجراي آن از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. روشهاي آماري تحليل داده­ها شامل تحليل عاملي و آزمون من _ ويتني ويلکاکسون است. به اين منظور، ابتدا از طريق مصاحبه اكتشافي با داوطلبان پرسشنامه‌اي حاوي سي سوال تنظيم شد. با اجراي پرسشنامه در دو مرحله مقدماتي و اصلي و تحليل عاملي نتايج با نرم‌افزارSPSS   پنج انگيزه استخراج شد. نتايج اين تحقيق نشان مي­دهد كه انگيزه­هاي داوطلبان تهراني براي ورود به دانشگاه به ترتيب اولويت عبارت‎اند از : منزلت اجتماعي ، محيط اجتماعي دانشگاه، انگيزه شغلي، علاقه تحصيلي و علمي و راه حل موقت. همچنين، براساس نتايج اين تحقيق داوطلبان زن نسبت به داوطلبان مرد به سه انگيزه اول اهميت بيشتري مي­دهند و انگيزه علاقه به تحصيل براي مردان مهم­تر است.

 نسخه قابل چاپ

تغييرات سريع و وسيع در علوم و فناوري، توسعه علوم ارتباطات و انقلاب اطلاعات، جهاني شدن بازارها، افزايش رقابت روزافزون بين شركتها براي تصاحب منابع و بازارها باعث شده است كه اهميت منابع طبيعي و خدادادي در فرايند توسعه ملي كاهش و نقش دانش، نوآوري، خلاقيت، تحقيق و توسعه و فناوري در آن به سرعت افزايش يابد. در چنين شرايطي توسعه ملي تابع تركيب مناسبي از متغيرهاي اقتصاد كلان, فضاي كسب و كار اقتصاد خرد و اهداف و استراتژي‎هاي بنگاههاي اقتصادي است و دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي از طريق توليد, توزيع و به‎كارگيري علوم و تكنولوژي موجب افزايش بهره‎وري بخشهاي ياد شده مي‎شوند. در اين مقاله سعي شده است تا تاثير هريك از عوامل مذكور در توسعه ملي بررسي و نحوه تعامل آنها با تاكيد بر نقش تعيين كننده مراكز تحقيق و توسعه و فضاي كسب و كار تحليل شود.

 نسخه قابل چاپ

 با توجه به اينكه منابع انساني ارزشمندترين منابعي هستند كه كشورهاي درحال توسعه مي‎توانند از آنها براي نيل به توسعه بهره ببرند، لازم است كه اين جوامع در خصوص آموزش نيروي انساني برنامه‎ريزي كنند. دانشگاهها بهترين مراكزي هستند كه در هر كشور به تربيت نيروي انساني مورد نياز جامعه مي‎پردازند. سازمانهاي آموزش و پرورش مي‎توانند با همكاري دانشگاهها نيروي انساني مورد نياز خود را تامين كنند. هدف از ارايه اين مقاله آشنايي با علل گرايش معلمان دوره‎ ابتدايي استان كردستان به تحصيل در دور‎ه‎ هاي آموزش عالي و ترتيب اولويت آنهاست.

روش تحقيق پيمايشي و براي جمع‎آوري اطلاعات از يك پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماري شامل كليه معلمان دوره ابتدايي استان كردستان است كه در مراكز آموزش عالي به تحصيل مشغول هستند. با استفاده از روش نمونه ‎گيري تصادفي طبقه‎اي 260 نفر شامل 93 نفر زن و 167 نفر مرد انتخاب شدند كه با ارسال پرسشنامه، اطلاعات از آنها جمع آوري شد.

براي تجزيه و تحليل اطلاعات از آزمون t ، تجزيه و تحليل رگرسيون چند متغيري و تحليل واريانس استفاده شد.  نتايج نشان داد كه نياز به ارتقاي پايگاه اجتماعي (B=1.195)، نياز به افزايش توانايي كاربرد دانش و مهارتهاي شغلي(B=0.546)، تمايل به تدريس در دوره‎هاي بالاتر تحصيلي (B=-0.346) و تمايل به احراز مشاغل بالاتر و مهم‎تر(B=-0502) بيشترين تاثير را در گرايش معلمان دوره ابتدايي استان كردستان به تحصيل در دوره‎هاي آموزش عالي دارند.

 در پايان با استفاده از دو روش كتابخانه‎اي و ميداني و بهره‎ گرفتن از يافته‎ هاي حاصل از تجزيه و تحليل رگرسيون و ماتريس همبستگي(رابطه هر يك از متغيرها)، با استفاده از روش تحليل مسير نتيجه مطالعه به ‎‎صورت يك مدل تركيبي نظري – تجربي ارايه شده است.

 نسخه قابل چاپ

امروزه، اكثر كشورها با مشكلات جذب نيروي انساني آماده كار مواجه‎اند، به ويژه در كشورهاي در حال توسعه كه بخشي از اين نيروها دانش‎آموختگان دانشگاهها هستند. از اين رو، دولتها انواع سياستهاي اشتغالزايي متنوع مانند سياستهاي مستقيم و غيرمستقيم فعال، سياستهاي منفعل و سياستهاي تعديل اقتصادي را انتخاب و اجرا مي‎كنند. از آنجا كه كشور ما به دليل عدم توانايي جذب دانش‎آموختگان در اقتصاد با مشكل مواجه است و در سالهاي آتي نيز به صورت چالشي جدي با آن رو به رو خواهد بود، بدين منظور اين مقاله با هدف انتخاب موثرترين و كاراترين برنامه‎هاي اشتغالزايي با تاكيد بر اشتغال دانش‎آموختگان دانشگاهها تدوين و در اين خصوص، تجربه كشورهاي مختلف و ايران از نحوه  به‎كارگيري و نتايج به دست آمده از اجراي انواع سياستهاي بازار كار بررسي شده است. همچنين، مشخص شده است كه كشورهاي موفق به ايجاد زمينه‌هاي تشويقي براي كارفرمايان ]مانند در نظر گرفتن تخفيفهاي مالياتي، ارایه خدمات مشاوره و راهنمايي، اعطاي كمكهاي علمي و مالي، انعطاف ‎پذيري قوانين و مقررات مثل حداقل دستمزدها[ به منظور به‎كار‌گيري دانش‎‎آموختگان دانشگاهي بسيار توجه مي‎كنند. در اين خصوص، پيشنهاد مي‌شود كه در كشور برنامه‌هاي انعطاف ‎پذير بودن حداقل دستمزدها در استانهاي مختلف، ايجاد مراكز مشاوره، ايجاد بانك اطلاعات و شبكه اطلاع رساني در سطح استاني و كشوري براي درج نيازهاي كارفرمايان و نيروي كار با پشتوانه قانوني و درنظر گرفتن تخفيفهاي مالياتي براي جذب نيروي كار جديد اجرا شوند.

 نسخه قابل چاپ

در اين مقاله اعتبار پرشنامه توانمندسازي روانشناختي نيروي انساني در سازمانها بررسي شده است. توانمندسازي روانشناختي کارکنان سازه اي چندبعدي است که شامل پنج متغير نهفته مي شود. سوالات پژوهشي عبارتند از: توانمندسازي روانشناختي نيروي انساني در سازمانهاي ايراني چه ابعادي را در بر مي گيرد؟ با توجه به تفاوتهاي فرهنگي، آيا اين ابعاد متفاوت است يا خير؟ جامعه آماري 220 نفر از کارشناسان حوزه ستادي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري بودند که با روش نمونه گيري سرشماري انتخاب شدند. براي تشخيص عاملهاي سازه توانمندسازي روانشناختي از روش تحليل عاملي اکتشافي و براي برازش الگو از روش تحليل عاملي تأييدي و مدل معادلات ساختاري استفاده شد. يافته ها نشان دهنده آن است که: سازه توانمندسازي روانشناختي کارکنان شامل پنج بعد مجزا از هم؛ يعني شايستگي، خودمختاري، تأثيرگذاري، معني داربودن و اعتماد مي شود. تفاوتهاي فرهنگي با ابعاد توانمندسازي روانشناختي رابطه دارد.

 نسخه قابل چاپ

جو سازماني و مشاركت از جمله موضوعاتي هستند كه طي چند دهه اخير توجه صاحبنظران و علاقه مندان به رفتار فردي، گروهي و سازماني و دانشگاهي را به خود جلب كرده اند. در تحقيق انجام شده، ميزان مشاركت اعضاي هيات علمي و ارتباط آن با جو سازماني در دانشگاه مورد مطالعه براساس چارچوب نظري تدوين شده بررسي شده است. در اين خصوص، فرض شده است كه مشاركت اعضاي هيات علمي در چهار زمينه اصلي آموزشي، پژوهشي، مسائل هيات علمي و مسائل مديريتي صورت مي گيرد و ميزان مشاركت آنان متأثر از جو سازماني دانشگاه است. با استفاده از روش تحقيق همبستگي، 192 عضو هيات علمي با توجه به متغيرهاي گروه آموزشي، دانشكده (مهندسي، علوم پايه، رياضي و كامپيوتر، علوم آب، دامپزشكي، كشاورزي، تربيت بدني، علوم تربيتي و روانشناسي، اقتصاد و علوم اجتماعي، الهيات و ادبيات) و مرتبه علمي (استاد، دانشيار، استاديار و مربي) به صورت تصادفي انتخاب شدند. داده هاي تحقيق پس از جمع آوري براساس فرضيه هاي تحقيق و با استفاده از روش همبستگي پيرسون و رگرسيون گام به گام تحليل شدند. نتايج به دست آمده گوياي آن است كه: الف. مشاركت اعضاي هيات علمي در مسايل آموزشي، پژوهشي، همكاران و مديريت متوسط بوده است؛ ب. جو سازماني دانشگاه با توجه به خرده مقياسهاي صميميت، روحيه، مزاحمت، بي علاقگي، رفتار حمايتي، كناره گيري، نفوذ، سرپرستي نزديك مدير گروه در سطح قابل قبول است؛ ج. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام بيانگر آن است كه به ترتيب اولويت توجه به روحيه، دوري از مزاحمت، كاهش بي علاقگي و رفتار كناره گيري مدير مي توانند در افزايش مشاركت اعضاي هيات علمي دانشگاه مؤثر باشند.

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ

در اين مقاله برخي از ابعاد اجتماعي و فرهنگي سياست علم و فناوري در بريتانيا از منظر فرهنگي بررسي شده است. در مقدمه موضوع مقاله معرفي و سپس گفتمانها و زمينه فرهنگي علم و سياست علم و فناوري در اروپا شرح داده شده است. در بخش ديگر مقاله نگرش پارلمان و دولت بريتانيا به علم و نيز نهادها و برنامه‎هاي سياستگذار و سياست علم در بريتانيا، به خصوص شوراهاي تحقيقات در اين كشور، بررسي  شده است. در ادامه مقاله به سياستهاي و برنامه‎هاي فرهنگي بريتانيا براي توليد علم پرداخته و به خصوص برنامه‎ هاي مربوط به تحكيم پيوند علم و جامعه يا علم در خدمت مردم معرفي شده است. بخش پاياني مقاله به تحليل ويژگي‎هاي سياست توليد علم در بريتانيا اختصاص دارد.

 نسخه قابل چاپ

براي بيش از پنج دهه عمده الگوهاي تحليل و سياستگذاري علوم، تکنولوژي و نوآوري از اقتصاد تکاملي شکل گرفته و توسعه يافته‎ اند. از زمان طرح مفهوم نوآوري و تغيير تکنولوژي توسط شومپيتر در دهه 1940 تاكنون، تقريباً پنج الگوي اصلي براي تحليل و تبيين  نظام نوآوري و سياستگذاري توسعه تکنولوژي توسعه يافته كه «كارآفريني مبتني بر تجربه» اولين و ساده‎ترين آنها و «ارتباط سه جانبه دانشگاه، صنعت و دولت» پيچيده‎ترين و جديدترين آنها بوده‎ است. اين الگوها با تأکيد بيش از اندازه بر نهادهاي ملي ، از نقش عامل انساني و سازکارهاي بازار در توسعه دانش و کارآفريني و نوآوري مبتني بر دانش را ناديده گرفته‎اند. اين در حالي است که در عصر حاضر که به عصر دانايي مشهوراست، انسانهاي يادگيرنده، نوآور و خردمند اساس شکل‎گيري  و ايجاد نهادهاي جديداند. بر اين اساس، در اين مقاله سعي شده است از چشم‎انداز اقتصاد مبتني بر دانش الگوي جديدي  مبتني بر عامليت انساني و سازکار بازار به عنوان ابزاري براي تحليل و سياستگذاري علوم، تکنولوژي و نوآوري در ايران ارائه شود. در اين الگو که اقتصاد نوآور ناميده مي‎شود، عاملان انساني (خانواده يادگيرنده و سرمايه داران انساني) و نهادهاي اقتصادي (بنگاه دانش ، بنگاه مبتني بردانش ، نهادهاي مالي و دولت) در چارچوب بازارهاي خدمات آموزش‎عالي، سرمايه انساني، ايده، سرمايه خطرپذير، اعتبارات سرمايه انساني و کالا و خدمات موجب توسعه دانش و کارآفريني و نوآوري مبتني بر دانش مي شوند.

 نسخه قابل چاپ

استعدادهاي فراشناختي به استعداد درك و كنترل مطلب مورد يادگيري گفته مي‏شود. در اين پژوهش مفهوم اصلي فراشناخت متشكل از دو عامل اصلي دانش شناخت و تنظيم شناخت، ارتباط آماري بين دانش شناخت و تنظيم شناخت و ارتباط بين دو عامل اصلي فراشناخت (دانش شناخت و تنظيم شناخت) با ارزشهاي تجربه شده عملكرد فراشناختي  و شناختي مورد بررسي قرار گرفته است.

 روش تحليل در اين پژوهش تحليل كواريانس، مورد خاص تحليل عامل تأييدي با استفاده از برنامه Amos است. آزمون نيكويي برازش براي دانشجويان پزشكي و مهندسي نشان داد كه اختلاف بين كواريانس‌هاي پيش‌بيني شده توسط مدل و نمونه‌هاي مشاهده شده معني‌دار نيست. بنابراين ، مدل دو عاملي (دانش شناخت و تنظيم شناخت) مناسب است. نتايج براي دانشجويان پزشكي و مهندسي پزشكي مشابه است. اين تشابه استواري دو آزمايش را نشان مي‌دهد. دو عامل با يكديگر همبستگي بالايي دارند. رابطة بين دانش شناخت و تنظيم شناخت با ارزشهاي تجربه شده عملكرد فراشناختي (استعداد تخمين نمره امتحاني پيش از امتحان پايان ترم و استعداد تخمين نمره امتحاني پس از امتحان پايان ترم) معني‌دار بود. رابطة معني‌دار بين دانش شناخت و عملكرد شناختي (نمره امتحان پايان ترم) براي دانشجويان دانشكده پزشكي و تنظيم شناخت و عملكرد شناختي (نمره امتحان پايان ترم) براي دانشجويان مهندسي نشان داد كه دانشجويان پزشكي با عملكرد بهتر از استعدادهاي ادراكي بالاتري برخوردارند و دانشجويان مهندسي با عملكرد بهتر از استعدادهاي تنظيمي بالاتري برخوردارند. يافته‌هاي تحقيق نشان داد كه اين دو گروه تلاش ذهني و رفتار ذهني متفاوت دارند، ولي استعدادهاي فرا شناختي‌شان تأثير چشمگيري در دستاوردهاي آموزشي‌شان دارد.

 نسخه قابل چاپ

يكي از موارد مهم قابل بحث در جامعه امروزي چگونگي ايجاد ارتباط بين تحصيلات و درآمد است. بر اين اساس، براي تخمين چنين رابطه‌اي؛ يعني توابع درآمدي از ابزار متداول و مرسوم استفاده شده است. اين توابع كه اولين بار توسط مينسر مورد توجه قرار گرفت، تأثير تحصيلات و تجربه كاري را بر درآمد نشان مي‎دهد. در اين مقاله به برآورد تأثير چند متغير كه همگي نشان دهنده تأثير سرمايه انساني بر روي درآمد هستند، پرداخته شده است. علاوه بر ويژگي ‎هاي شخصي ] شامل جنسيت، مكان زندگي، محل اشتغال و … [  كه در مقاله ارائه شده‌ است، نتيجه كلي اين است كه تأثير تحصيلات و تجربه بر درآمد افراد داراي تحصيلات و تجربه بيشتر، نسبت به افراد با تحصيلات و تجربه كمتر، به صورت فزاينده است.

 نسخه قابل چاپ

در بخش اول اين مقاله تلاشهاي صورت گرفته براي تبيين يكي از مهم‎ترين موضوعات روش شناختي در دانش حقوقي معاصر؛ يعني بحث در باره ماهيت حقوق تطبيقي بررسي شده است. اين تلاشها منجر به ارائه سه ديدگاه متفاوت شده است: ديدگاه اول حقوق تطبيقي را يك روش علمي مي‎داند، ديدگاه دوم آن را دانش مستقل و ديدگاه سوم آن را صرفا يك برنامه آموزشي تلقي مي‎كند. در اين مقاله نقش حقوق تطبيقي به عنوان شاخه‎اي مستقل از دانش حقوقي در جريان وحدت اروپا و جهاني شدن بيان شده است.

اينكه آيا دانشكده‎هاي حقوق در ايران، ناگزير از تغيير برنامه آموزش حقوق]تطبيقي[ هستند يا خير، پرسشي است كه در بخش دوم مقاله بررسي شده است. آموزش حقوق تطبيقي نه تنها بايد دانشجويان را با مفاهيم و نظامهاي حقوقي ديگر آشنا كند، بلكه بايد آنان را براي كاربست عملي آن آماده سازد. نسل آينده حقوقدانان بايد قدرت مواجهه با چالشهاي ناشي از يكنواخت شدن حقوق و جهاني شدن را داشته باشند. برنامه آموزشي فعلي كه صرفاً بر آموزش حقوق  ملي تمركز دارد، نمي‎تواند اين هدف را تامين كند. دانشگاههاي اروپا به تدريج برنامه آموزشي خود را به سمت يك برنامه داراي تمركز بين‎المللي با تكيه بر حقوق تطبيقي  سوق مي دهند و دانشگاههاي ايران مي‎توانند از  اين تجربه الهام بگيرند.

 نسخه قابل چاپ

 نسخه قابل چاپ