پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها
هدف از نگارش اين مقاله ارايه الگويي براي تبيين رفتار فني بنگاه دانش به عنوان توليد كننده دانش است. در اين خصوص، ابتدا رفتار فني بنگاه دانش به طور نظري تحليل و تابع توليدي براي آن معرفي شده است، آن گاه با استفاده از روش «تحليل مرز تصادفي توليد» و با بهره برداري از داده هاي توليد دانش در صنعت دانش ايران، تابع توليد بنگاه دانش و عوامل برونزاي موثر بر كارايي آن به طور تجربي مطالعه شده است. يافته هاي «تحليل مرز تصادفي توليد» حكايت از اين امر دارند كه برخلاف بنگاه هاي صنعتي، فرايند بنگاه دانش يك فرايند دو مرحله اي است. در مرحله اول دانش آشكار جديد از طريق تحقيق توليد مي شود؛ در مرحله دوم دانش آشكار جديد با دانش ضمني تركيب و به محصولات دانش تبديل مي شود و تجاري سازي صورت مي گيرد. در هر دو مرحله بازدهي نزولي نسبت به مقياس حاكم است. بر خلاف انتظار در مرحله توليد دانش آشكار عدم كارايي وجود ندارد، اما در فرايند تبديل دانش ميزان عدم كارايي بالاست. مالكيت، اندازه بنگاه دانش و همكاري تحقيقاتي با مراكز غير دانشگاهي، سرريزهاي دانش و مهارت هاي مديريت از جمله عواملي هستند كه كارايي بنگاه هاي دانش در مرحله تبديل دانش را تحت تاثير قرار مي دهند.
نسخه قابل چاپ
اين پژوهش با هدف معرفي برخي شاخص هاي نشان دهنده پويايي كيفيت دانشگاهي براي استفاده در بودجه ريزي نظام دانشگاهي انجام شده است. براي انجام پژوهش سه فعاليت عمده انجام شد. ابتدا روش هاي مختلف بودجه ريزي دانشگاهي به صورت تطبيقي مورد بررسي قرار گرفت، سپس بر اساس مدل «مديريت كيفيت جامع»، تعدادي از شاخص هاي كيفيت قابل استفاده در روش هاي متداول بودجه ريزي انتخاب و توصيف شد و روش با عنوان «بودجه ريزي بر مبناي شاخص هاي كيفيت نظام دانشگاهي» تدوين گرديد. سرانجام اطلاعات مربوط به شاخص هاي كيفيت تعدادي از دانشگاه ها جمع آوري شده و مدل مورد آزمون قرار گرفت. به منظور استانداردسازي عوامل، ملاك ها و شاخص هاي كيفيت نظام دانشگاهي دو نوع پرسشنامه طراحي گرديد: الف. پرسشنامه استانداردسازي و تعيين وزن عوامل و ملاك ها كه نظرات تعداد 74 نفر از مديران دانشگاهي يا موسسات آموزش عالي كشور با استفاده از آن جمع آوري شد؛ ب. پرسشنامه استانداردسازي و تعيين وزن شاخص هاي كيفيت نظام دانشگاهي كه 296 نفر از متخصصان حوزه آموزش عالي، آن را تكميل كردند. پس از انجام اصلاحات لازم، مدل نهايي تدوين گرديد. در اين مقاله يافته هاي پژوهش با تاكيد بر معرفي شاخص هاي پويايي كيفيت دانشگاهي ارايه مي شود.
شيوه هاي رهبري، باورها و ارزش هاي مديران در هدايت دانشگاه ها و به طور كلي، سازمان هاي علمي نقش مهمي دارد. اگر چه ساختارهاي سازماني و بهره برداري از فناوري هاي مديريت در ارتقاي كيفيت دانشگاه ها مهم تلقي مي شوند، اما مطالعه درباره سازكارهاي رهبري و مديريتي بدون شناخت بيشتر از ماهيت فعاليت هاي روزانه رييسان دانشگاه ها به بهبود كيفيت رهبري و مديريت كمك چنداني نخواهد كرد. هدف از اين پژوهش شناخت بيشتر ماهيت رهبري رييسان دانشگاه هاي دولتي از طريق بررسي فعاليت هاي روزانه و نظرها آنهاست. در اين مطالعه با استفاده از پرسشنامه ويژگي ها و فعاليت هاي روزانه و همچنين، سوالات باز موضوع بررسي شد. اين پژوهش بر اساس جمع آوري داده ها از رييسان دانشگاه ها انجام شد. براي شناختي عميق تر از داده هاي جمع آوري شده در طول تحقيق از روش پيمايشي و تحليل محتوا، شامل كاهش اطلاعات جمع آوري شده و كد گذاري، استفاده شد. تحليل داده ها به خوبي نشان داد كه ماهيت دانشگاه ها رييسان را به ديوان سالارهايي براي انجام دادن فعاليت هاي خرد اجرايي تبديل ساخته است. در پايان پيشنهادهايي براي بهبود كيفيت رهبري و مديريت در دانشگاه هاي كشور ارايه شده است.
دانشجويان به طرق مختلف مطلب مورد يادگيري را پردازش و درك ميكنند. رهيافت يك نظريه هدفدار است كه نشان مي دهد دانشجو چگونه مطالب درسي را ياد مي گيرد. ياد گيرنده با توجه به نيازهاي محيط و اهداف شخصي رهيافت خود را انتخاب مي كند. بعضي از دانشجويان مفاهيم جديد را با دقت بررسي و بر نكات اصلي تمركز مي كنند تا بتوانند معني مطلب را بفهمند (رهيافت عميق)، بعضي ديگر اطلاعات را به صورت غيرفعال دريافت مي كنند، به بخش هاي يادگيري به صورت جداگانه مي نگرند و مطالب را حفظ مي كنند (رهيافت سطحي) و برخي ديگر براي يادگيري برنامه ريزي مي كنند، از راهبردهايي استفاده مي كنند كه بتوانند اطلاعات را درك و تنظيم كنند و نسبت به نيازهاي ارزيابي حساس هستند (رهيافت كسب موفقيت). هدف اصلي اين پژوهش پيدا كردن رهيافت هاي يادگيري دانشجويان است. هدف دوم پيدا كردن ارتباط رهيافت هاي يادگيري دانشجويان و ترجيحات آموزشي آنان است. در اين پژوهش 135 دانشجوي دانشكده پزشكي دانشگاه شهيد بهشتي (85 دختر و 53 پسر) با ميانگين سني 19.57 در دروس ميكروبيولوژي، ژنتيك و انگل شناسي شركت كردند. روش تحليل داده ها تحليل عاملي، روش استخراج حداكثر درستنمايي و روش چرخش واريمكس با استفاده از برنامه SPSS بود. سه عامل رهيافت سطحي، رهيافت كسب موفقيت و رهيافت عميق با ارزش هاي ويژه « بيش از يك» استخراج شد. متغيرهاي در برگيرنده هر عامل با يكديگر سازگاري دروني داشتند (a>0.8). دو آزمون تحليل عاملي و همبستگي پيرسون ارتباط آماري مثبت و معني دار بين رهيافت عميق و رهيافت كسب موفقيت با ترجيح براي درك مطلب و رهيافت سطحي با ترجيح براي ارايه مجدد اطلاعات را نشان داد. در اين پژوهش عوامل محيطي نيز كه يادگيري عميق را تشويق مي كند، مورد بحث قرار گرفته است.
نوآوري و كارآفريني به عنوان مولفه هاي اساسي توسعه اقتصادي مبتني بر دانايي محسوب مي شوند. به دليل ابهام در شناخت و تعريف جامع از بازار يا محصول در اقتصاد مبتني بر دانايي، محصولات توليد شده در اين رويكرد جديد اقتصادي با پيچيدگي ها و عدم اطمينان هاي فراواني مواجه هستند. در دهه هاي اخير، پارك ها و مراكز رشد با هدف توسعه بنگاه هاي اقتصادي كوچك زود بازده، حمايت از نوآوران و كارآفرينان جوان، ارايه پاسخي مناسب به مشكل بيكاري در جامعه و گسترش تعاملات ميان سه نهاد تاثيرگذار دولت، دانشگاه و صنعت پا به عرصه وجود گذاشته اند. شاخص هاي عملكردي كليدي ابزارهاي اندازه گيري كارآمدي هستند كه عوامل كليدي موفقيت سازمان را تعيين و اهداف و راهبردهاي آتي آن و شيوه هاي سنجش ميزان تحقق اين اهداف و راهبردها را شناسايي مي كنند. هدف از ارايه مقاله حاضر معرفي جايگاه شاخص هاي عملكردي كليدي در فرايند سنجش عملكرد و موفقيت مراكز رشد و همچنين، تحليل و مقايسه اين شاخص ها در پنج مركز رشد واحدهاي فناور كشور است. در اين خصوص، ابتدا تعاريف، مفاهيم و تاريخچه پارك ها و مراكز رشد كشور بررسي و سپس فرايند طراحي و تدوين شاخص هاي عملكردي كليدي مناسب براي سنجش عملكرد مراكز رشد واحدهاي فناور كشور بيان و شاخص هاي عملكردي كليدي پنج مركز رشد مورد مطالعه در اين پژوهش تحليل و مقايسه شده است و در نهايت، راهكارهاي پيشنهادي به منظور بهبود عملكرد مديران مراكز رشد واحدهاي فناور كشور ارايه شده است.
نظام هاي تضمين كيفيت آموزش عالي در تجربه هاي جهاني با اينكه از برخي وجوه اشتراك كامل و نزديك به اجماع يا وجوه اشتراك نسبي و نزديك به توافق اكثري برخوردارند، اما از جهات زيادي تنوع و گوناگوني بسياري در آنها مشاهده مي شود. وجوه افتراق، عواملي مانند نسبت دولت با اين نظام ها، ساختار سازماني آنها، نقش ها و اختيارات، ماموريت، معيارهاي قضاوت و مراجع مورد استناد، تصميم گيري نهايي مرتبط با ارزشيابي و نحوه گزارش را شامل مي شود. واسطه هاي تغيير و كنشگران جوامع توانسته اند با نحوه بازي خود و با ايجاد شبكه اي از نقش ها و تعاملات عاملان انساني، ابتكارات گوناگوني در ارزشيابي كيفيت آموزش عالي كشور خود، ضمن همگرايي با تجربه هاي جهاني، داشته باشند.
مدت زمان كوتاهي است كه در ايران شاهد پيدايش پارك هاي علم و فناوري به عنوان يكي از اجزاي مهم حركت به سمت اقتصاد دانش محور هستيم. از آنجا كه ظرفيت مثبت پارك ها در توسعه اقتصادي در صورت وجود داشتن بازار مناسب براي پارك قابل بالفعل شدن است، توجه پارك ها به محيط و مزيت هاي محلي (منطقه ميزبان) ضروري است. با توجه به مطالعات صورت گرفته، وجود داشتن زير ساخت مناسب علمي و فناوري در منطقه ميزبان پارك در جذب مشتريان پارك مهم ترين نقش را دارد. اولين گروه هاي موسسات مستقر در پارك نقش مهمي در ايجاد هويت پارك دارند. در واقع، از آنجا كه داشتن ظرفيت هم افزايي يكي از مهم ترين جاذبه هاي پارك هاست، مشتريان زمينه جذب ساير شركت هاي فناور در پارك را فراهم مي كنند. معمولا اولين گروه مشتريان از بازار محلي تامين مي شوند و براين اساس بر لزوم ايجاد بازار مناسب محلي هنگام تاسيس پارك ها تاكيد مي شود. در اين مقاله با بررسي موقعيت نسبي مناطق ميزبان پارك ها در ايران در فعاليت هاي تحقيق و توسعه و نيز فعاليت هاي صنعتي سعي شده است تا جايگاه نسبي علم و فناوري مناطق ميزبان تعيين و براساس آن در خصوص مدل مناسب فعاليت پارك ها بحث شود.
چارچوب پژوهش حاضر براساس كاربرد روش شناسي پويايي سيستم در ارزشيابي دروني شكل گرفته است. هدف از اين پژوهش پيشنهاد مدلي به منظور بررسي و تعيين خط مشي ها و عوامل اثرگذار در كيفيت گروه هاي آموزشي با استفاده از روش شناسي پويايي سيستم ها بوده است. براين اساس، ابتدا عواملي چون عضو هيات علمي، دانشجو، دانش آموخته، پذيرفته شده، پژوهش، تدريس، دوره هاي تحصيلي، بودجه، امكانات و تجهيزات آموزشي و پژوهشي و امكانات و تجهيزات رفاهي به عنوان مولفه هاي اثرگذار بر كيفيت گروه از مطالعات نظري، پژوهش هاي قبلي و تحليل عناصر يك گروه آموزشي استخراج و سپس، براساس متغيرهاي اثرگذار در هر عامل و روابط بين آنها مدلي كلي براي شبيه سازي رفتار گروه آموزشي طراحي شد. مدل طراحي شده پس از تعيين اعتبار رفتاري و ساختاري با داده هاي يك گروه مفروض مورد آزمايش قرار گرفت. با اجراي مدل در يك دوره چهارساله و با توجه مقادير اوليه متغيرها و روابط ميان آنها در گروه مفروض مشاهده شد كه گروه روندي توسعه اي را در پيش گرفته است. با استفاده از اين مدل مي توان علاوه بر بررسي نتايج و پيامدهاي حاصل از اعمال خط مشي هاي پيشنهادي تصميم گيران، ميزان تاثير متغيرها را در كيفيت گروه مطالعه كرد. در نتيجه، مديران و تصميم گيران مي توانند از مدل پيشنهادي مانند آزمايشگاهي براي بررسي و آزمون سياست ها و خط مشي هاي خود استفاده كنند.
تجارب بين المللي نشان مي دهد كه يك الگوي جهان شمول تضمين كيفيت كه براي تمام كشورها كاربرد داشته باشد، وجود ندارد و هر كشوري با توجه به مختصات اجتماعي و فرهنگي خود الگوي تضمين كيفيت را طراحي و اجرا مي كند. با اين حال، يك سري مولفه و ابعاد به عنوان مخرج مشترك الگوهاي تضمين كيفيت قابل تشخيص است كه مي تواند سنگ بناي تدوين الگوي تضمين كيفيت نظام آموزش عالي هر كشوري قرار گيرد. در اين تحقيق با توجه به تجارب جهاني هشت بعد براي الگوهاي تضمين كيفيت منظور شده است كه عبارت اند از: نهاد تضمين كيفيت، نحوه مشاركت موسسات آموزش عالي در فرايند تضمين كيفيت، مبناي تعريف كيفيت، روش هاي ارزيابي، حوزه تاكيد يا تمركز، هدف (كاركرد)، گزارش دهي و فعاليته اي پيگيري. هدف اصلي تحقيق حاضر طراحي الگويي براي تضمين كيفيت در نظام آموزش عالي ايران از ديدگاه اعضاي هيات علمي بر اساس ابعاد هشت گانه ياد شده است. بر اساس نتايج حاصل از تحقيق، ايجاد كننده و اداره كننده ساختار تضمين كيفيت در سطح كشور بايد وزارت علوم، تحقيقات و فناوري باشد و نهادهاي مدني ضمن تعيين استانداردها (الزامات) در فرايند ارزيابي بيروني مشاركت داشته باشند و در هر دانشگاه يك دفتر با داشتن واحدهايي در دانشكده ها به منظور تضمين كيفيت دروني تاسيس شود. علاوه بر اين، لازم است از رويه هاي داوطلبانه- تشويقي، مشاركتي و نرم به جاي رويه هاي كاملا اجباري – تنبيهي، متمركز، قضاوتي و سخت استفاده شود تا فرهنگ كيفيت در آموزش عالي ايران رايج شود.
برآورد و تحليل هزينه سرانه دانشجويي از الزامات تحقق اهداف قانون برنامه چهارم توسعه و در عين حال، ارتقاي كارايي دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي است. پس از تلاش هاي جمعي خبرگان و سياست سازان نظام علوم، تحقيقات و فناوري ونهاد مديريت و برنامه ريزي كشور، عملياتي شدن مصوبات قانوني مربوط در گرو تهيه الگوي مدرن براي برآورد و تحليل هزينه ها در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي است. در همين خصوص، طرح تحقيقاتي با همين موضوع در موسسه پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي به اجرا درآمد كه در اين مقاله الگوي مذكور و دستاوردهاي آن شرح داده شده است. با به كارگيري اين الگو نرم هزينه سرانه دانشجويي در نظام آموزش عالي دولتي به تفكيك رشته ها و مقاطع تحصيلي قابل برآورد است. در اين الگو كه از چارچوب كلي هزينه يابي مبتني بر فعاليت بهره گرفته شده است، ضمن رديابي و كنترل هزينه ها امكان تصميم گيري مبتني بر اطلاعات دقيق و به روز و تحليل عمليات و هزينه ها در جهت بهبود فرايندها و افزايش كارايي براي دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي و نهادهاي سياستگذار فراهم مي شود.
فناوري اطلاعات موجب تغييراتي بينادين در ادراك عمومي نسبت به توسعه شده و تاثير آن به حدي بوده است كه اينك فناوري اطلاعات محور توسعه ملي تلقي مي شود. مهم ترين ركن توسعه اطلاعاتي تربيت نيروي خلاق در زمينه فناوري اطلاعات است. در اين مقاله با تبيين مفهوم سواد اطلاعاتي به عنوان جانمايه نظام آموزشي مبتني بر فناوري اطلاعات، با بررسي تطبيقي مهم ترين مدلهاي توسعه سواد اطلاعاتي در جهان و مبتني بر مطالعه اي پيمايشي در همه استان هاي كشور، مدلي جديد براي توسعه سواد اطلاعاتي در ايران ارايه و در پايان با بيان ويژگي هاي اصلي اين مدل توسعه اي، نحوه عملياتي كردن آن در سطوح مختلف تبيين شده است. ويژگي مهم مدل ارايه شده همخواني بالاي آن با مدل هاي بين المللي در عين بومي بودن آن براي آحاد كشور است. كاربست اين مدل موجب ايجاد چهارچوبي هدفمند به منظور حركت جامعه ايراني به سوي توسعه اطلاعاتي پايدار خواهد بود.
هدف كلي تحقيق حاضر بررسي عوامل موثر بر كاربرد فناوري اطلاعات توسط اعضاي هيات علمي پرديس كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهران است. اين تحقيق به روش پيمايشي انجام شده و از نوع توصيفي- همبستگي است. جامعه مورد مطالعه 200 نفر بود. به منظور جمع آوري اطلاعات پرسشنامه اي آنلاين طراحي و به آدرس الكترونيكي تمام پاسخگويان فرستاده شد. براي تعيين روايي و پايايي پرسشنامه به ترتيب از نظر متخصصان و ضريب آلفاي كرونباخ استفاده شد. نتايج نشان مي دهد كه سن، سابقه شغلي، راهنمايي پايان نامه، مهارت در استفاده از كامپيوتر و اينترنت، مهارت در زبان انگليسي، تعداد آثار علمي و نگرش افراد به فناوري اطلاعات با استفاده از فناوري اطلاعات رابطه معني داري دارند. نتايج تحليل رگرسيون گام به گام نشان داد كه مهارت در استفاده از كامپيوتر، نگرش افراد به فناوري اطلاعات، مهارت در استفاده از اينترنت و سن، 63.5 درصد از تغييرات متغير وابسته را تبيين مي كنند.
موسسات آموزشي در سراسر دنيا اصول و معيارهايي را براي تضمين کيفيت درس ها و برنامه هاي يادگيري الکترونيکي انتخاب ميکنند. شرکت ها و صنايع مرتبط با محصولات يادگيري الکترونيکي نيز معيارهايي را انتخاب مي کنند، اما تاکيد آنها عمدتا بر قابليت استفاده مجدد اجزاي محتواهاي توليدي و نيز قابليت انتقال آنها بين محيط هاي نرم افزاري مختلف است. از طرفي، بين اين دو ديدگاه درخصوص بحث کيفيت تفاوت هاي عمدهاي وجود دارد، گرچه شباهت هايي نيز دارند. از سوي ديگر، موسسات آموزشي، سياستگذاران و شرکت هاي فعال در زمينه يادگيري الکترونيکي نياز دارند که در ابتدا درک صحيحي از اين مفاهيم داشته باشند و سپس، متناسب با اهداف و نيازها استانداردها و معيارهاي لازم را در انتخاب، خريد، توليد يا به کارگيري محتواها و دوره هاي درسي الکترونيکي خود در نظر بگيرند. در اين مقاله ضمن بيان مفاهيم مربوط و تحليل مختصر معيارها، راهبردها و استانداردهاي مربوط به هريک از ديدگاه ها بررسي و سپس، راهنمايي و اصول اوليه موردنياز درتعيين مشخصههاي توليدات محتواهاي الکترونيکي و چگونگي انتخاب آنها ارايه شده است.
آموزش عالي در قرن 21 موانع زمان و مكان را در هم نورديده و سنتي تازه در آن ايجاد شده است. آموزش عالي در قرن حاضر به دنياي مجازي تسري يافته است و در اين فضا به سه شكل ارايه ميشود: دانشگاه مجازي هوشمند , دانشگاه مجازي در قالب ارتباط چهره به چهره (از طريق شبكه) و دانشگاه مجازي مبتني بر ارتباطات ناهمزمان و غالبا مكتوب (از طريق شبكه). در شكل نخست نرم افزار هوشمند جايگزين استاد مي شود. در اين شکل استاد مرجع يادگيري و دانش نيست، بلکه همچون مشاور عمل ميکند. در شكل دوم استاد از طريق اينترنت بر محدوديت مكاني فايق مي آيد و فضاي آموزشي به صورت فضاي واقعي كلاس شبيه سازي مي شود. استاد دانشجو را به وسيله دوربين مي بيند و استاد نيز از همان طريق در معرض ديد دانشجويان كلاس قرار ميگيرد. در شكل سوم دانشگاه مجازي درس به صورت نا همزمان و ترجيحا به صورت مكتوب ارايه مي شود. اين شكل از ارايه ممکن است سنتي باشد و در آن به انتقال دانش اكتفا شود يا آنكه تعامل و ارتباط فعال از ارکان آن باشد و آن گونه كه پاره اي از صاحبنظران دانشگاه هاي مجازي اشاره كرده اند، پارادايم جديدي در آموزش عالي فراهم شود و دانشجويان به مرحله تفكر انتقادي دست يابند. در اين مقاله اشكال دانشگاه مجازي تحليل و ارزيابي شده است. تحليل و ارزيابي مذکور مبتني بر نظريه تجسد، نظريه پديدار شناسي ادراک مرلوپونتي و نظريه ساختگرايي است. بر مبناي نظريه تجسد در باره آموزش دانشگاهي در فضاي مجازي به صورت كلي بحث و سپس، تحليل مذكور ارزيابي شده است. در تحليل شکل اول دانشگاه مجازي نرم افزار هاي هوشمند موجود با استادان واقعي مقايسه شده است. شكل دوم دانشگاه مجازي که از طريق دوربين هدايت مي شود، مبتني بر نظريه پديدار شناسي ادراک مرلو پونتي ارزيابي شده است. پس از تحليل دانشگاه مجازي از نوع سوم در دو صورت سنتي و تحولگرا تجربه اي از نوع تحولگراي دانشگاه مجازي و آن گاه پيشنهادهايي براي ايجاد نمونه ايراني دانشگاه مجازي ارايه شده است.
توسعه نظام آموزشي در عرصه فناوري اطلاعات يكي از چالش هاي اصلي سياستگذاران آموزشي است. بازنگري فرايندهاي اين نظام در مقابله با تاثير شگرف فناوري اطلاعات و رسوخ روزافزون آن در اركان مختلف اين نظام از مهم ترين نكاتي است كه توجه به آن منظومه اي هماهنگ را براي حضور شاداب و پويا درعصر اطلاعات طراحي و قوام آن را تضمين مي كند. در اين مقاله سعي شده است تا براساس شاخص ها و نشانگرهاي توسعه اطلاعاتي در نظام آموزش عالي، رويكرد نظام آموزش عالي كشورهاي منتخب در عرصه فناوري اطلاعات بررسي و چهارچوب اصلي حركت آنها در اين عصر تبيين شود. همچنين، با بررسي مشکلات فراروي دانشگاه هاي ايران در زمينه توسعه اطلاعاتي و با توجه به نتايج حاصل از مدل ارايه شده و مطالعات تطبيقي، راهبردهاي توسعه اطلاعاتي نظام آموزش عالي در ايران تبيين شده است.