پاسخ به:بانک مقالات گوناگون از کلیه رشته ها
هدف اين پژوهش توصيفي - پيمايشي، تحليل راهکارهاي اجراي موفقيت آميز خدمات برون دانشگاهي از ديدگاه اعضاي هيات علمي دانشکده هاي کشاورزي ايران بوده است. جامعه آماري آن اعضاي هيات علمي دانشکده هاي کشاورزي ايران (N=1799) بودند که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 102 نفر به عنوان نمونه تعيين شدند که در نهايت، حجم نمونه به منظور افزايش دقت مطالعه به 140 نفر افزايش پيدا کرد. براي انتخاب نمونه در مرحله اول با روش نمونه گيري طبقه اي تصادفي از ميان 30 دانشکده کشاورزي ايران، 10 دانشکده انتخاب و در مرحله دوم با روش طبقه اي با انتساب متناسب از ميان اعضاي هيات علمي اين دانشکده ها نمونه موردنظر تعيين شد. ابزار پژوهش پرسشنامه اي بود که روايي آن بر اساس نظر جمعي از اعضاي هيات علمي گروه ترويج و آموزش کشاورزي دانشگاه تهران تاييد و براي تعيين ميزان پايايي بخشهاي مختلف از ضريب آلفاي کرونباخ استفاده شد (0.79 تا 0.91). داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS:win تجزيه و تحليل شدند. يافته هاي اين تحقيق نشان داد که در ارتباط با اولويت بندي راهکارهاي تاثيرگذار در اجراي موفقيت آميز خدمات برون دانشگاهي از ميان 25 گويه، اجراي پژوهشهاي کاربردي منطبق با نيازهاي بخش کشاورزي و موسسات تجاري و فراهم کردن زمينه براي گسترش فرصتهاي مطالعات / ماموريتهاي علمي اعضاي هيات علمي در وزارتخانه، شرکتها، سازمانها و ارگانهاي وابسته به بخش کشاورزي به ترتيب در بالاترين اولويتها قرار دارند. همچنين، بر اساس نتايج تحليل عاملي، چهار عامل آموزشي، ارتباطي، پژوهشي و ايجاد فرصت در مجموع حدود %64.296 از کل واريانس را تبيين کردند.
نسخه قابل چاپ
در اين مقاله با استفاده از آمار و ارقام مربوط به سالهاي 86-1357، اثر تحصيلات عالي بر رشد اقتصادي و رشد بخشهاي اقتصادي ايران با تاکيد بر رشته هاي تحصيلي بررسي شده است. يک درصد افزايش در ذخيره (موجودي) تحصيلات عالي به 0.17 درصد افزايش در توليد واقعي اقتصاد منجر مي شود. يک درصد افزايش فارغ التحصيلان در علوم کشاورزي، مديريت و بازرگاني و فني و مهندسي به ترتيب به 0.07، 0.03 و 0.09 درصد افزايش در توليد واقعي منجر مي شود. يک درصد افزايش در تحصيلات عالي در گروه مديريت و بازرگاني، کشاورزي و مهندسي محصولات بخش صنعت را به ترتيب 0.13، 0.08، 0.20 درصد زياد مي کند. يک درصد افزايش در فارغ التحصيلان گروه کشاورزي، ادبيات و علوم انساني به ترتيب 0.047 و 0.05 درصد اثر مثبت در رشد ارزش افزوده بخش خدمات دارد. يک درصد افزايش در گروه مهندسي محصولات بخش کشاورزي را 0.14 درصد افزايش مي دهد. مهم ترين يافته اين تحقيق اين است که اندازه ضرايب پايين و معنا دارند. دلايل اصلي آن تفکيک تحصيل کرده ها بر اساس گروههاي آموزشي بوده است که در واقع، ضريب کل اثر اين افراد تجزيه شده است. دليل ديگر پايين بودن اين ضرايب به بهره وري پايين مربوط مي شود. بنابراين، در هدفگذاري رشد اقتصادي در بلند مدت کيفيت نيروي انساني و تخصيص منابع بين رشته هاي تحصيلي اهميت دارد.
رشته هاي علوم انساني در دانشگاههاي دولتي در سراسر کشور گسترده است. از بالغ بر 500.000 شرکت کننده در گروه علوم انساني فقط 12.000 نفر؛ يعني 2.4 درصد در دوره هاي روزانه رشته هاي مختلف علوم انساني؛ يعني کمتر از گروههاي رياضي و تجربي پذيرفته مي شوند. اين عده که از بهترين دانش آموزان گروه علوم انساني هستند، پس از ورود به دانشگاه و چهار سال تحصيل، برخي به تحصيلات تکميلي راه مي يابند و عده اي پس از گذراندن دوره نظام وظيفه، برخي زودتر و بعضي ديرتر، وارد بازار کار مي شوند. حال اين سوالها مطرح است که وضعيت اشتغال اين افراد چگونه است؟ آنها چه مدتي بايد در پي پيدا کردن کار باشند؟ آيا شاغلان به کار خود علاقه مندند؟ رابطه کار شاغلان با رشته تحصيل و آنچه در دانشگاه آموخته اند چگونه است؟ وضعيت آن دسته که موفق به ادامه تحصيل در دوره تحصيلات تکميلي مي شوند، چگونه است؟ با اجراي يک طرح پژوهشي با انتخاب نمونه اي مناسب از پذيرفته شدگان آزمون سراسري گروه علوم انساني با همکاري دانشگاهها و پيگيري دانشجويان آنها طي ده سال به پاسخ سوالهاي ياد شده دست يافته ايم. با استفاده از روشهاي آماري روشن شده است که 76 تا 79 درصد فارغ التحصيلان علوم انساني به کار مشغول شده اند و آنها حداکثر تا يک سال به دنبال کار بوده اند؛ اين درصدها در رشته هاي مختلف متفاوت است. 71 تا 69 درصد شاغلان، کار خود را با رشته تحصيلي در ارتباط مي دانند؛ بر اساس آزمون آماري، بين 68 تا 75 درصد از شاغلان از کار خود راضي هستند. اين ميزان مستقل از جنسيت است و وضعيت آن دسته که دوره کارشناسي ارشد را گذرانده اند، بهتر است. در پايان مشخص شد که وضعيت فارغ التحصيلان دانشگاههاي دولتي از نظر اشتغال، علاقه به کار، ارتباط کار و رشته خوب است. البته، اين وضعيت در رشته هاي مختلف متفاوت است.
مقاله حاضر بر اساس بخشي از اطلاعات ماخوذ از پيمايش بررسي جامعه شناختي نقش اعتماد بر ميزان تمايل بازگشت دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در خارج از کشور که در کشور آلمان انجام گرفته، تنظيم شده است. جامعه آماري را 9210 نفر از دانشجويان ايراني مشغول به تحصيل در 32 شهر آلمان تشکيل مي دهد. بر اساس قواعد تعيين حجم نمونه 384 نفر از دانشجويان به طريق نمونه گيري خوشه اي مطبق با دقت احتمالي مطلوب (d=0.05)%5 و ضريب اطمينان 95 درصد انتخاب شده اند. نتايج به دست آمده از آزمون فرضيات تحقيق و نيکويي برازش مدل تحليلي نشان مي دهد که: طول مدت اقامت در خارج از کشور رابطه معنا دار، ولي منفي با اعتماد اجتماعي دارد. با بهبود وضعيت تحصيلي، ميزان اعتماد اجتماعي افزايش مي يابد. با افزايش تعدد سفر به ايران، اعتماد اجتماعي نيز به طور فزاينده بالا مي رود. ميزان اعتماد اجتماعي بر حسب ميزان نارضايتي دانشجويان تغيير مي کند. ميزان اعتماد اجتماعي بر حسب وضعيت اجتماعي - اقتصادي (SES) پاسخگويان تغيير مي کند. با وجود رابطه معنا دار بين اعتماد اجتماعي و گروههاي سني، بين جنسيت و اعتماد اجتماعي رابطه معنا داري به دست نيامد. با توجه به نيکويي برازش مدل تحليلي از طريق کاربرد رگرسيون چندگانه و تحليل مسير نتايج به دست آمده نشان مي دهد که بر حسب ارزش بتا (Beta) متغيرهاي طول مدت اقامت در خارج از کشور، وضعيت تحصيلي، تعدد سفر به ايران، نارضايتي و وضعيت اجتماعي - اقتصادي به عنوان تعيين کننده ترين عوامل تاثيرگذار بر اعتماد اجتماعي دانشجويان مطرح اند.
به منظور تعريف الگويي براي مديريت دانش در پژوهشگاهها براي ارتقاي عملکرد آنها، پس از مطالعه ادبيات موجود در اين حوزه مشخص شد که سه ديدگاه اصلي در خصوص مديريت دانش و جايگاه آن در سازمانها وجود دارد. يک ديدگاه به مفهوم مديريت دانش همچون مفاهيمي نظير مديريت تحول و مديريت تغيير در سازمانها مي نگرد. ديدگاه دوم معتقد است که در هر حوزه اي از سازمانها که بر اساس مدلهاي مختلف از جمله مدل زنجيره ارزش پورتر مفهوم و جايگاه مديريت اطلاعات تعريف شده است، مي توان آن را با مديريت دانش جايگزين کرد. ديدگاه سوم به مفهوم مديريت دانش از ديدگاه سيستمي و استراتژيک نگريسته است. بر اساس ديدگاه سوم استراتژي مديريت دانش به عنوان يک استراتژي وظيفه اي تلقي مي شود و در کنار ساير استراتژيهاي وظيفه اي قرار مي گيرد. در اين پژوهش مفهوم مديريت دانش از منظر ديدگاه سوم مدنظر بوده است و پس از مطالعات فراوان در حوزه ادبيات مربوط به مفهوم مديريت دانش اين ديدگاه انتخاب و بر اساس آن مدل مفهومي پژوهش طراحي و پيشنهاد شده است. فرضيه اصلي پژوهش به اين شکل تعريف شده است که هماهنگي بين استراتژيهاي دانش، توليد و توسعه دانش، انتقال دانش و به کارگيري دانش در پژوهشگاهها با توجه به استراتژي کار پژوهشگاهها به ارتقاي عملکرد آنان منجر مي شود. ?براي آزمون اين فرضيه جامعه آماري پژوهشگاههاي وابسته به سازمانها و موسسات دولتي در نظر گرفته شدند که مقايسه عملکرد آنان با ميزان هماهنگي استراتژيهاي اتخاذ شده توسط آنها در حوزه سيستم مديريت دانش و زير سيستم هاي آن مي توانست محمل خوبي براي آزمون فرضيه پژوهش باشد. پس از انتخاب نمونه معرف جامعه آماري، پرسشنامه اي طراحي شد و پس از آزمون روايي و پايايي آن در اختيار پژوهشکده هاي عضو نمونه جامعه آماري قرار گرفت. پرسشنامه حاوي دو دسته سوال بود که يک دسته سوالات با پاسخهاي بسته بودند که بر اساس درجه بندي ليکرت از 1 تا 5 تقسيم شده بودند و پاسخهاي ارايه شده در اين بخش از پرسشنامه داده هاي کمي آزمون فرضيه را تشکيل مي دادند. گروه دوم سوالات پرسشنامه سوالات با پاسخهاي باز بودند که پاسخهاي تشريحي و تفصيلي به آنها داده هاي کيفي آزمون فرضيه را تشکيل مي دادند. پس از توزيع و جمع آوري پرسشنامه ها، داده هاي کمي با استفاده از نرم افزار SPSS تحليل آماري شدند. داده هاي کيفي هم با روش تحليل محتوا، تحليل و با تعريف شاخص هماهنگي کمي شدند و در نهايت، تحليل آماري هم در خصوص آنها انجام شد. نتيجه نهايي هر دو تحليل کمي و کيفي داده هاي جمع آوري شده حاکي از تاييد فرضيه اصلي مطرح شده در پژوهش است.
در اين تحقيق، با استفاده از مدل اسلوکوم و همکاران، ميزان برخورداري مديران دانشگاههاي دولتي شهر تهران از قابليتهاي مديريتي مطالعه و بررسي شده است. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد که قابليتهاي برنامه ريزي و مديريت، کار تيمي و خودگرداني جامعه مديران مورد بررسي در سطح خوب و قابليت آگاهيهاي جهاني اين مديران در سطح متوسط قرار دارد. همچنين، قابليت ارتباطي و اقدام استراتژيک اين مديران در سطح متوسط تا خوب است. نتايج اين پژوهش نشان مي دهد که رابطه معناداري بين متغيرهاي تعديل کننده نوع دانشگاه (پلي تکنيک / جامع)، مقطع تحصيلي، رشته تحصيلي و سابقه خدمت مديران و معاونان دانشگاههاي مورد بررسي و ميزان برخورداري آنها از قابليتهاي مديريتي وجود ندارد، اما بين جنسيت و موقعيت سازماني افراد و قابليتهاي آگاهيهاي جهاني و خودگرداني آنها رابطه معناداري وجود دارد. نتايج بررسيهاي عميق تر نيز نشان مي دهد که زنان و مديران صفي به ترتيب از امتياز بيشتري نسبت به مديران مرد و مديران ستادي در قابليتهاي آگاهيهاي جهاني و خودگرداني برخوردارند.
هدف اصلي از اين پژوهش بررسي رابطه ميان باورهاي معرفت شناختي مديران با نگرش آنها درخصوص برنامه ريزي استراتژيک است. در اين مطالعه از تحقيق کمي غير آزمايشي آينده نگر تبييني استفاده شده است. جامعه آماري تحقيق شامل روسا و معاونان دانشگاههاي دولتي، آزاد اسلامي و علوم پزشکي شمال شرق ايران است که در سال تحصيلي 87 -1386، مشغول به فعاليت بوده اند. از کل 82 نفر رئيس و معاونان اين دانشگاهها، 54 نفر به پرسشنامه هاي مربوط پاسخ دادند. در اين تحقيق به دليل حجم محدود جامعه آماري، به جاي نمونه گيري از روش سرشماري استفاده شده است. براي گردآوري داده هاي مربوط به باورهاي معرفت شناختي از «پرسشنامه باورهاي معرفت شناختي شومر» و براي بخش برنامه ريزي استراتژيک از پرسشنامه «سنجش نگرش نسبت به برنامه ريزي استراتژيک» استفاده شده است. براي تجزيه و تحليل داده هاي به دست آمده از تحليل رگرسيون استفاده شد. نتايج نشان مي دهد که بين باورهاي معرفت شناختي مديران و نگرش آنها درخصوص برنامه ريزي استراتژيک رابطه معني داري وجود دارد. بنابراين، مديراني که دانش را نسبي، اکتسابي و پيچيده و فرآيند فراگيري آن را تدريجي تلقي مي کنند، توجه بيشتري به برنامه ريزي استراتژيک از خود نشان داده اند.
فناوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان يکي از فناوريهاي نوين نقش مهمي در توسعه جوامع داشته است. مطالعه حاضر نشان مي دهد که اين فناوري به عنوان يکي از زيرساختهاي مهم نظامهاي علمي عمل مي کند. بر اساس يافته هاي تحقيق، ميان نشانگرهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات و توسعه علمي در سطح کشورها همبستگي معنا داري وجود دارد. همچنين، روابط بين نشانگرهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات و توسعه علمي و ميزان همبستگي آنها به صورت يک نقشه شناختي نشان داده شده است. نقشه شناختي به عنوان يکي از ابزارهاي مفيد براي شناخت، توصيف و مدلسازي نظامهاي پيچيده مي تواند به کار برده شود. همبستگيهاي معنادار مثبت بالا ميان نشانگرهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات مانند کاربران اينترنت، پهناي باند دسترسي به اينترنت، اعتبارات فناوري اطلاعات و ارتباطات و ... با نشانگرهاي توسعه علمي مانند تعداد مقالات و پتنت ها از يک سو و بحث انگيز بودن نشانگرهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات در کشورمان از سوي ديگر، مي تواند کشورمان را در دستيابي به اهداف سند چشم انداز بيست ساله در خصوص علم و فناوري با مشکل مواجه سازد. بنابراين، کسب مقام اول علم و فناوري در منطقه نيازمند توسعه زيرساختهاي لازم و مورد نياز است که يکي از زيرساختهاي مهم فناوري اطلاعات و ارتباطات است که بايد به آن توجه شود.
در اين مقاله فعاليتهاي حل مساله، که متضمن پالايش، ايجاد، به کارگيري مجدد ايده ها، اصلاح و حتي رد آگاهانه دانش فني موجود و قبلي توسط بنگاههاست، به عنوان «استراتژي جستجوي نوآوري» در نظر گرفته شده است. هدف اصلي اين پژوهش بررسي «ميزان تمايل» بنگاههاي صنعتي کشور به ايجاد ارتباط با نهادهاي علمي به ويژه دانشگاهها به عنوان منابع دانش جديد در فعاليتهاي نوآوري است. شناسايي عوامل موثر بر تصميم بنگاههاي صنعتي به منظور تعامل با نهادهاي مذکور از منظر استراتژي جستجوي نوآوري از ديگر اهداف اين پژوهش است. اطلاعات و داده هاي حاصل از نتايج پژوهشهاي ميداني براي تجزيه و تحليل و آزمون فرضيات پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. نتايج پژوهش حاکي است که بيش از نيمي از بنگاههاي صنعتي مورد مطالعه داراي ارتباط نسبتا ضعيف با نهاد هاي علمي اند و صرف داشتن واحد تحقيق و توسعه(R&D) و اختصاص درصدي از فروش براي فعاليتهاي R&D در بنگاههاي صنعتي به افزايش تمايل بنگاههاي مذکور به برقراري ارتباط و همکاري با نهادهاي علمي منجر نشده است، بلکه بنگاههايي که پژوهشگران بيشتري در واحدهاي R&D آنها شاغل بوده اند، ارتباط و تعامل نسبتا بهتري دارند. در مجموع، شدت ارتباط و تعامل با نهادهاي علمي در آن دسته از بنگاههاي صنعتي بالاست که از توانمندي بالايي در اجراي تحقيقات پايه برخوردار هستند.
بخش آموزش به طور اعم و آموزش عالي به طور اخص يکي از پايه هاي اصلي توسعه هر کشور محسوب مي شود. لذا، ارزيابي و بهبود مستمر کيفيت آموزش و يادگيري در آموزش عالي طي دهه هاي اخير از سوي دانشگاهها در سراسر جهان مورد توجه ويژه اي قرار گرفته است. از اين رو، در اين مقاله روش گسترش مشخصه هاي کيفي در دوره دکتراي رشته مديريت دانشگاههاي دولتي ايران (تهران، شهيد بهشتي، تربيت مدرس، علامه طباطبايي و اصفهان) با هدف ارزيابي و بهبود کيفيت برنامه هاي آموزشي ارايه شده در اين دوره مطالعه شده است. در اين پژوهش 80 نفر از 328 دانشجوي دوره دکتراي مديريت در نيمسال دوم تحصيلي 87-1386 در دانشگاههاي ياد شده به عنوان نمونه انتخاب شده اند و براي گردآوري داده ها از نمونه موردنظر از پرسشنامه استفاده شده است. نتايج تحقيق حاکي از آن است که مهم ترين خواسته هاي دانشجويان دکتراي مديريت «کسب جديدترين تجارب سازماني، تبحر يافتن در مهارتهاي تحليلي، ترغيب دانشجويان به تفکر، مفيد و کافي بودن منابع معرفي شده، مثالها و تکاليف ارايه شده، داشتن روحيه انتقادپذيري استاد درس و توانايي علمي و ميزان تسلط وي بر موضوع درس» است که بايد مورد توجه طراحان اين مقطع تحصيلي قرار گيرد. همچنين، يافته هاي پژوهش نشان مي دهد که بين ميزان اهميت خواسته ها از نظر دانشجويان و ميزان دستيابي آنها به خواسته هايشان تفاوت معناداري وجود دارد و ضرورت گذر از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب به روشني درک مي شود.
رضايت شغلي به عنوان يکي از عوامل بسيار مهم و تاثيرگذار در شغل محسوب مي شود و تحقيقات متعددي در اين زمينه انجام شده است. انگيزش پيشرفت نيز به عنوان سازه اي که در گرايش افراد به خود اشتغالي تاثير بسزايي دارد، شناخته مي شود. سوال اصلي اين مطالعه اين است که آيا تفاوت معني داري بين رضايت شغلي و انگيزش پيشرفت افراد خود اشتغال و غير خود اشتغال وجود دارد؟ اين مطالعه با هدف بررسي و مقايسه انگيزش پيشرفت و رضايت شغلي دانش آموختگان دانشگاهي در دو بخش خود اشتغال و غير خود اشتغال انجام شده است. نمونه مورد مطالعه اين تحقيق 148 نفر از دانش آموختگان رشته کشاورزي سراسر کشور بودند که 78 نفر آنها خود اشتغال و 70 نفر نيز غير خود اشتغال بوده اند. براي گردآوري داده ها از پرسشنامه محقق ساخته رضايت شغلي [با ضريب قابليت اعتماد 0.84] و پرسشنامه انگيزش پيشرفت هرمنس [با ضريب قابليت اعتماد 0.73] استفاده شده است که به صورت پستي براي نمونه هاي مورد بررسي ارسال شد. نتايج به دست آمده نشان داد که انگيزش پيشرفت دانش آموختگان خود اشتغال به طور معني داري از دانش آموختگان غير خود اشتغال بالاتر است (p<0.01). همچنين، رضايت شغلي افراد خود اشتغال نيز از رضايت شغلي افراد غير خود اشتغال به طور معني داري بالاتر است (p<0.01).
در دو دهه گذشته، جهان شاهد تغييرات بي سابقه اي در سايه انقلاب جهاني شدن بوده است. در اين مقاله شيوه هاي رهبري در ميان رييسان دانشگاههاي دولتي وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري بررسي شده است. پرسشنامه روشهاي رهبري که جزو نوآوريهاي رهبري در عصر کنوني محسوب مي شود، به عنوان چارچوب نظري براي بررسي روشهاي رهبري رييسان دانشگاهها انتخاب شده و جامعه آماري شامل 960 نفر از اعضاي شوراهاي دانشگاههاي کشور بوده است. از اين ميان، 472 پرسشنامه سودمند از سوي اعضاي شوراها دريافت شد. براي شناسايي عوامل معني دار از تحليل عاملي و چرخش واريماکس استفاده شد. پس از اجراي تحليل عاملي چهار عامل قدرشناسي، مشارکت پذيري، نوآوري و الگو قرار گرفتن شناسايي شدند که اين عوامل 79.2 درصد از واريانس کل داده ها را تبيين کردند.
شواهد نشان مي دهد که ارتباطات و فناوري مربوط به آن تاثيري بسزا در توسعه و دگرگوني سازمانها و از جمله آموزش عالي داشته و تصوير تازه اي از سازمان در پيش چشم گشاده و سبب شکل گيري پديده جهاني شدن گرديده است. ارتباطات گشوده در اين مسير مي تواند متضمن ارتقاي کيفيت آموزش و پژوهش دانشگاهي باشد. از اين رو، بررسي ارتباطات سازماني جاري در ساختار کنوني آموزش عالي براي پي بردن به ميزان فاصله دانشگاههاي کشور با شرايط جهاني به منظور برنامه ريزي استراتژيک در اين حوزه امري ضروري است. ارتباطات سازماني رگهاي حياتي سازمان به شمار مي روند که نقش تبادل اطلاعات و تسهيل جريان امور سازمان را، چه در درون و چه در بيرون از سازمان، برعهده دارند. شکل و نقشه جريان ارتباطات سازماني در ساختار سازمان هويداست. هدف از پژوهش حاضر بررسي ساختار ارتباطات سازماني در مراکز آموزش عالي دولتي خوزستان با توجه به فرايندهاي جهاني شدن بوده است. اين تحقيق با مدلسازي بر مبناي مدل دفت انجام شد. براي اين منظور، دانشگاههاي دولتي خوزستان شامل دانشگاههاي شهيد چمران اهواز، دانشگاه کشاورزي و منابع طبيعي رامين، دانشگاه علوم دريايي خرمشهر و مجتمع آموزش عالي فني و مهندسي جندي شاپور دزفول مورد مطالعه قرار گرفتند. روش پژوهش پيمايشي و کيفي بود و از ابزار پرسشنامه و مصاحبه براي جمع آوري داده ها استفاده شد. يافته ها حاکي از آن است که ساختار سازماني دانشگاههاي دولتي خوزستان مکانيکي است و به سوي ساختار ارگانيک در حرکت و در حال تقويت زيرساختهاي ارتباطي خود است.
جمعيت دانشجويي در کشور ايران از مرز 3.4 ميليون نفر گذشته است. پيش بيني مي شود که تا پايان برنامه چهارم توسعه تعداد دانشجويان به چهار ميليون نفر افزايش يابد، اما افزايش دسترسي به آموزش عالي و تاکيد بر کميت بدون توجه کافي به کيفيت به پيشرفت کشور کمک چنداني نخواهد کرد. هدف از ارايه اين مقاله بررسي وضعيت دانشگاههاي شهر تهران در عصر جهاني شدن است. يافته ها بر گرفته از نظرهاي 800 نفر از دانشجويان در شش دانشگاه تهران ارايه شده است. نتايج وضعيت کنوني در شش محور تسلط علمي و فني استادان، مناسب بودن محتواي درسي استادان، تناسب شيوه هاي تدريس، ارزيابي پيشرفت تحصيلي دانشجويان و دسترسي به منابع علمي و فضاي فيزيکي را توصيف مي کنند. در پايان، پيشنهادهايي براي بهبود کيفيت دانشگاهها در عصر چالش برانگيز جهاني شدن ارايه شده است.
در «جامعه دانش» کيفيت آموزش عالي و نظام علمي به مساله اي راهبردي براي بقا و توسعه و حاکميت سرزميني ملتها بدل شده است و بدون آن امکان اداره خوب کشور فراهم نمي آيد. آينده انديشي کيفيت در آموزش عالي ايران نياز به مدلي دارد که بر اساس آن امکان پايش کيفيت فراهم شود. روش «نظريه مبنايي» يا «نظريه برخاسته از داده ها» (GT) به ما کمک مي کند تا اين مدل را از ساختار دروني ارزشها، نگرشها و تجربه هاي زيسته کنشگران و ذينفعان نظام علمي ايران و شرايط و موقعيت خاص اين جامعه درک کنيم. بر اساس مدل به دست آمده، پديده اصلي اراده معطوف به بازي است؛ به عبارت ديگر، در اين مدل توضيح داده مي شود که ياران و ذينفعان آموزش عالي در چه شرايطي در بازي پايش کيفيت شرکت مي کنند. اطلاع رسانان، اين پديده را از طريق موجبات علّي آن توضيح مي دهند و بيان مي کنند که چه عواملي در فرايند شکل گيري اين بازي تاثير دارند و اين بازي در کدام زمينه و با چه ويژگيهايي و در چه شرايط محيطي صورت مي گيرد و چه عامليتها و کنشهايي (مداخلات و راهبردهايي) مي تواند در اين فرايند اثر بگذارد و چگونه اين فرايند به پيامدهايي که متضمن کيفيت آموزش عالي و نظام علمي است، منجر مي شود.