0

نگاه به جنس مخالف از منظر قرآن

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

نگاه به جنس مخالف از منظر قرآن

با نگاهى به آيات قرآن درمى‏يابيم كه قرآن ضمن تأييد مفاد اصول ذكر شده، توصيه مى‏كند تا از ابزار ادراكى خود به ويژه ديدگان و گوش استفاده كنند، و اگر مى‏فرمايد: به حيوان [شتر]، آسمان، كوه‏ها و زمين بنگريد كه چگونه آفريده، افراشته، نصب و گسترده شده است، اين موارد براى نمونه و مصداق بيان شده است و منحصر به اين‏ها نيست.

اما در اولين استثنا براى اين اصل انسان را از دائره فراگير و مطلق نگاه كردن بيرون مى‏كند و مى‏فرمايد: «قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ... وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ؛ [اى پيامبر] به مردان با ايمان بگو چشم‏هاى خود را فرو بندند ... و به زنان با ايمان بگو چشم‏هاى خود را فرو گيرند. «نور، 30»»

بررسى آيه‏

تشريع احكام در قرآن كريم با تعبيرهاى گوناگونى صورت گرفته است. گاهى با تعبير «كتب» آمده است؛ مانند: «كتب عليكم الصيام و ...» گاهى با فعل امر و نهى بيان شده است؛ مانند: «اقيموا الصلوه»، «اغسلوا وجوهكم»، «جاهدوا الكفار» و «لا تأكلوا اموالكم» و «لا تنكحوا ما ...»، گاهى به صورت جمله خبرى تشريع شده است مثل: «الطلاق مرتان» و «لايحل لكم» گاهى با بيان وصف اعلام نموده است؛ همچون: «ماء طهوراً» و ... و در اين آيه مورد بررسى، خداوند سبحان با فعل مضارع كه توأم با تأكيد است، بيان فرموده؛ زيرا اين گونه تعبيرها، بيانگر انجام شدن موضوع است؛ بدين معنا كه صادر كننده حكم مى‏گويد: اين كار را انجام مى‏دهد!

به هر صورت، اين آيه مشتمل بر بيان حكم نگاه كردن زن و مرد به يكديگر است و حكم نيز از نوع تحريمى يعنى ممنوعيت مى‏باشد.

نكته بسيار لطيفى كه در آيه وجود دارد، به كار رفتن واژه «غضّ» و «بصر» به جاى غمض و عين است. «غض» به معناى كوتاه كردن نگاه و صداست، « مقائيس اللغه، ماده غض» در حالى كه «غمض» به معناى بستن چشم است، و «عين» به معناى چشم و عضو مخصوص است، ولى «بصر» اگرچه در معناى مرادف با «عين» مى‏باشد، كاربرد آن بيشتر درباره ديدن (عمل‏كرد چشم) است.

ملاحظه مى‏شود كه قرآن نمى‏گويد زنان و مردان چشمان خود را ببندند، بلكه مى‏گويد: نگاه‏ها را كوتاه كنند و به يكديگر خيره نشوند.

درباره شأن نزول آيه مى‏نويسند: جوانى در مسير خود با زنى روبه‏رو شد و چون در آن زمان، زنان مقنعه خود را پشت گوش‏ها قرار مى‏دادند و به طور طبيعى بخشى از بدن [گردن و سينه‏] زن نمايان بود، چهره آن زن. نظر جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامى كه آن زن گذشت، جوان همچنان با چشمان خود او را تعقيب مى‏كرد، در حالى كه راه خود را ادامه‏مى‏داد، تا اين كه وارد كوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى‏كرد كه ناگهان صورتش به ديوار خورد و زخم شد، بلافاصله خدمت پيامبر (ص) آمد و حكم مسئله را جويا شد كه در پى‏آن، اين آيه نازل گرديد. «وسائل الشيعه، ج 14، ص 138»

راز پرهيز از نگاه‏

در بدو نظر و با توجه به اصول گذشته چنين مى‏نمايد كه انسان بايد از اين ابزار ادراكى كمال بهره‏بردارى را بنمايد و لذت‏هاى طبيعى هر عضو از جمله چشم را تأمين كند. آزادى انسان به او حكم مى‏كند تا به هرچه بخواهد نگاه كند؛ پس چرا ممنوعيت و چرا محدوديت؟

در پاسخ بايد گفت كه استفاده كامل از عضوى مانند چشم، گوش و ... هميشه به اين نيست كه هر آنچه در شعاع ديدش قرار مى‏گيرد، ببيند، يا به هر صدايى كه در فضاى زيست او وجود دارد، گوش فرا دهد. مگر هر ديدن و شنيدنى مى‏تواند انسان را به شناخت جديد و معرفتى نو سوق دهد؟ مگر هر عكس و نقشى كه از شبكه چشم و هر صدايى كه از پنجره گوش به صفحه ادراك انسان برسد مى‏تواند كمك كار انسان در رفع نيازهاى مادى و معنوى او باشد.؟

آيا واقعاً نگريستن به پيكر و هيكل انسان به خصوص جنس مخالف و به ويژه افراد صاحب جمال و موزون مى‏تواند مفسر آيات تكوين باشدو يا شنيدن صداى آن‏ها مى‏تواند شارح آيات تشريع گردد؟ آيا به همان اندازه كه انسان با نگاه كردن به كوه، دشت، دريا، افلاك، كواكب و ... كسب معرفت مى‏كند، از نگاه به انسان‏ها نيز مى‏تواند معرفت حاصل نمايد؟

مگر مى‏شود به همه لذت‏هاى طبيعى پاسخ مثبت داد؟ و اصلًا مگر گستره همه لذت‏ها يكسان است تا با همه آن‏ها به يك شيوه برخورد كرد؟ مگر نه اين است كه خواهش جسمانى انسان با مقدارى خوردنى، آشاميدنى و پوشاك اشباع مى‏شود و پس از سير شدن به لذيذترين غذاها و گواراترين نوشيدنى‏ها ميلى ندارد، و حتى روح انسان نيز پس از چندى از شعر، سخنان موزون، محسنات لفظيه و محسنات معنويه خسته مى‏شود؟!

اما در آن سوى، غريزه جنسى هرگز سيرى ندارد و هرچه بيشتر بدان پاسخ مثبت داده شود، ولع آن افزون مى‏شود و بسان آتش كه هرچه بر مواد سوختى آن افزوده شود، شعله‏ورتر مى‏گردد و به قول شهيد مطهرى: غريزه جنسى غريزه‏اى نيرومند، عميق و دريا صفت است كه هرچه بيشتر اطاعت شود، سركش‏تر مى‏شود. «ر. ك، مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، ص 69»

غزيزه جنسى افزون بر آن كه در درون همچون كوره آتش مى‏سوزد، از دريچه‏هاى گوش، چشم و لمس نيز پشتيبانى مى‏شود و به وسيله اين ابزار صدا بردارى، تصوير بردارى و سايش، بيش از پيش تهييج مى‏شود و گويا با هر عكس، تصور، صداى جديد و تخيل شهوانى به نوعى تجديد قوا مى‏كند، و چنان به پيش مى‏رود كه اگر به فرض از نيمى از افراد جنس مخالف و موافق كام بگيرد، از نيم ديگر نيز چشم نمى‏پوشد، و به خصوص در مرحله نگاه كردن اين‏گونه نيست كه با يكى دو نگاه، به دو يا چند نفر و شنيدن صدايشان سير شده و ديگر ميلى بدان نداشته باشد، بلكه چنان است كه هرچه بيشتر نگاه كند، تشنه‏تر مى‏شود؛ از اين رو است كه امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «لايشبعن العين من النظر و الانثى من الذكر؛ چشم از نگاه كردن و زن از مرد سير نمى‏شود.» «ر. ك، بحار الانوار، ج 1، ص 221»

بنابراين، برداشتن حريم ميان پسر و دختر و آزادى معاشرت آن‏ها، ثمره‏اى جز التهاب جنسى در پى ندارد و با اندكى پيشرفت، تقاضاى سكس را به عطشى روحى و خواستى سيرناشدنى بدل مى‏كند.

اگر واقعاً مى‏پذيريم كه انسان در بعد غريزه جنسى نيز نيازمند به آرامش است، نمى‏شود او را به ابزار گوناگون سمعى، بصرى و سايشى تحريك و تهييج كرده و سپس بخواهيم با ارضاى آن، اين ديو وحشى و غريزه ديوانه آرام شود، بلكه بايد به نياز طبيعى او تا حدّى پاسخ مثبت داده و ارضاء شود و از بقيه جلوگيرى كرد و اين‏جا است كه اسلام در برابر اخلاق جنسى نوين امروز غرب، كه همان اخلاق جنسى فرسوده جاهليت مى‏باشد، اخلاق جنسى ديگرى را براى بشر ارائه كرده است، و بر اساس آن، حكم محدوديت روابط ميان زن و مرد، پسر و دختر، و نيز پسر با پسر، يا دختر با دختر، در حوزه نگاه، تماس، گفتگو و ديگر تمتعات را قرار داده است؛ چنان كه امام صادق (ع) مى فرمايد:

«اجتنب المسّ و القبله و النظر، فانّها سهم من سهام ابليس؛ از تماس [بدنى‏] و بوسيدن و نگاه كردن برحذر باشيد كه اين‏ها تيرهاى شيطان هستند.» «. همان، ج 96، ص 275» و بالاتر اين كه از نگاه، بوسيدن و لمس كردن به زناى چشم، لب و دستان ياد مى‏كند و مى‏فرمايد: «فزنا العينين النظر، و زنا الفم القبله و زنا اليدين اللمس؛ زناى چشمان نگاه كردن و زناى لب بوسيدن و زناى دستان سايش است.» «ر. ك: فروع كافى، ج 5، ص 559»

دستاورد نگاه‏

نگاه كردن پسر و دختر و به طور كلى زن و مرد به يكديگر موجب انتقال تصاوير به صفحه ذهن مى‏شود و به صورت غير ارادى آثار عميقى در خيال و تصورات شهوانى انسان، حتى انسان‏هاى مؤمن به جاى مى‏گذارد؛ چرا كه اين عكس‏ها در قوه خيال به گونه‏اى نقش مى‏بندد كه جزء جداناپذير فكر انسان مى‏گردد.

امام على (ع) به اين حقيقت اشاره كرده و مى‏فرمايد: «كم من نظره جلبت [اورثت‏] حسره طويله؛ بسا يك نگاه، حسرت و اندوه دراز مدتى را به بار مى‏آورد.» «غرر الحكم، و بحار الانوار، ج 104، ص 40» و نيز فرمود: «فكم من ناظر نظره زرعت فى قلبه شهوه؛ چه بسيار نگاه‏هايى كه شهوت را در دل بيننده كاشته است.» «بحارالانوار، ج 14، ص 291»

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «اول نظره لك، و الثانيه لا لك، و النظره الثلاثه سهم مسموم من سهام ابليس؛ نگاه اول از آن تو است، نگاه دوم به سود تو نيست، و اما نگاه سوم تيرى از تيرهاى زهرآگين شيطان است.» «ر. ك، دعائم الاسلام، ج 2، ص 202» زيرا نگاه اول چون بدون توجه است، اثر آن چندانى ندارد، نگاه دوم كه با توجه است، كمى اثر دارد، اما نگاه سوم كه با قصد تصويربردارى انجام مى‏شود، به سان تيرى است كه به سوى قلب نشانه مى‏رود، زيرا هر آنچه ديده مى‏بيند، دل از آن ياد مى‏كند. اين را نيز مى‏پذيريم كه پاسخ مثبت به همه آنچه دل مى‏طلبد، نه عقلًا و عرفاً ممكن است و نه شرعاً جائز؛ بنابراين، بهتر آن است كه از همان چشم و چشمه جلوگيرى شود.

نكته اخلاقى‏

نگاه آن چنان بى رحم است كه نه جوان را مى‏شناسد و نه پير، نه دختر مى‏شناسد و نه پسر، نه شهرى مى‏شناسد و نه روستايى، نه شاه و نه شاهزاده مى‏شناسد و نه گدا. نگاه زليخا همسر عزيز مصر را شيفته يوسف كرده؛ يوسف را زندانى و زليخا را رسوا نمود. يك نگاه زنان مصرى به يوسف باعث شد تا به جاى ميوه دست خود را بريدند. «يوسف، 31»

اگر انسان و به ويژه جوان بتواند خود را از اين دام برهاند و از لذت پست، نگاه، چشم پوشى كند، به طور حتم شيرينى ايمان را خواهد چشيد و خواهد فهميد كه لذت هميشه در لذت بردن نيست، بلكه گاهى در ترك لذت است؛ چنان كه پيامبر (ص) فرمود: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس، من تركها خوفاً من الله اعطاه الله ايماناً يجد حلاوته فى قلبه؛ نگاه، تير زهرآلود شيطان است، هركس به خاطر خداترسى آن را ترك نمايد، خداوند ايمانى را به وى مى‏بخشد كه شيرينى آن را در خويش احساس مى‏كند.» «بحار الانوار، ج 104، ص 38»SNN

چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

سه شنبه 30 شهریور 1389  10:42 PM
تشکرات از این پست
azadeh_69
دسترسی سریع به انجمن ها