مقالات هجوم خاموش

مقوله مهاجران در کلان شهرها، به يکي از بحران هاي موجود و تاثير گذار در امنيت اجتماعي و اقتصادي کشورها مبدل شده است. هر ساله ميزان جمعيت و سهم آنان در بروز ناامني ها که بر گرفته از فاصله نامتناسب و ناهمگون توسعه اقتصادي، فرهنگي، علمي، آموزشي، رفاهي و ... ميان شهرهاي بزرگ با شهرهاي کوچک و به دور از مراکز قدرت و ثروت مي باشد، رو به فزوني است. اين جمعيت عمدتا که به جهت ناچاري و انواع محروميتها به سمت شهرهاي بزرگ مهاجرت مي نمايند، به زندگي در حاشيه و اکناف شهرهايي همچون تهران بزرگ و مشهد روي مي آورند و در اين رهگذر با آثار مفرط خستگي ناشي از دوري زادگاه، قوم و خويش، محروميت هاي سنگين، نظاره گر وضعيت هاي سطوح زندگي با شهرنشينان شده و سهم خود را در تحقق انتظارات، ناچيز و آمال شان را عقيم و دست نيافتني مي بينند و اين سبب مي شود تا مکانسيم فکرشان مختلف و روانشان ناآرام و مستعد ورود و گرايش به بزه و بزه کاري گردد.
اين مقاله بر آنست تا با تبيين علمي رابطه مهاجرين و سرقت هاي مسلحانه بعنوان يک جرم خشن در کلان شهرهاي، به اين سوال پاسخ دهد که آيا مهاجرين در سرقت هاي کلان شهرها نقش موثري دارند يا خير؟ و يا چرا و در چگونه بافت قومي و فرهنگي و محيط جغرافيايي و اقليمي، در روحيه پرخاشگيري مهاجران در ارتکاب سرقت هاي مسلحانه تاثير گذار است؟ پس از تبيين اين مهم، به چگونگي روابط پنهان بهره هوشي و امکان دسترسي به سلاح در گرايش آنان به سرقت هاي مسلحانه و بروز جنبه هاي منفي مهاجرت و آثار مخرب آن در امنيت اجتماعي و اقتصادي اشاره مي شود.

پديده چت، در سال هاي اخير روندي رو به رشد داشته است، جذب جوانان به سوي اين پديده، راه را براي اتلاف نيرو و انرژي باز نموده است، چت با ويژگيهاي كاذبي كه دارد بيشتر ساختارهاي ذهني جوانان را در برگرفته است روند ورود ويژگيهاي چت به ساختارهاي ذهني، هم مي تواند سريع و فوري باشد و هم بطئي و تدريجي اما خروج از آن قطعا بطئي و تدريجي خواهد بود. بحث اصلي اين مقاله تاكيد بر ويژگيهاي محيط هاي كاذب اجتماعي است كه باعث گرايش به امور كاذبي نظير چت در بين جوانان شده است.
در بررسي اين روند، از مدلي تركيبي گسترش يافته با ويژگيهاي منطقه اي استفاده شده است كه شامل متغيرهاي بيروني (محيط هاي واقعي و كاذب اجتماعي شامل چهار محيط انتخابي، اختياري، اجباري و تصادفي) و متغيرهاي واسط (دوست يابي، شكاف نسلي، عدم اگاهي والدين، گسترش فناوري ارتباطات، متنوع بودن، بي هويتي، هزينه كم و ريسك خطر كم) بوده و در نهايت بر متغير وابسته (گرايش جوانان به چت) تاثير خواهد داشت.
روش پژوهش، پيمايشي بود. جامعه آماري مورد بررسي در اين پژوهش متشكل از كليه شهروندان 29- 15 سال شهر خرم آباد بوده و با توجه به حجم جامعه آماري، حجم نمونه اي برابر با 120 نفر انتخاب شدند كه داده هاي حاصل از پرسشنامه در برنامه SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
نتايج به دست آمده از تحليل رگرسيون چند متغيره نشان داد كه با ضريب تعيين 92.1 درصد مدل ما به تبيين قابل قبولي توسط متغيرهاي مستقل و واسط دست يافته است. با استفاده از تحليل مسير، مشخص شد كه تاثير مستقيم بر گرايش جوانان به چت 26 درصد و تاثير غيرمستقيم متغيرها بر متغير وابسته 46 درصد مي باشد كه با (p<0.02) حاكي ازرابطه مثبت، خطي و معنادار بين متغيرهاي بيروني و دروني مدل و گرايش جوانان به چت دارد.

فن آوري رسانه اي به عنوان يکي از مهمترين عوامل تغيير چنان با زندگي مردم در جوامع مختلف عجين شده است که رويگرداني و بي توجهي به آن اختلالي عظيم در جامعه و ابعاد مختلف اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي آن بوجود مي آورد.
جامعه اطلاعاتي با همگرايي رسانه ها رشدي بي سابقه داشته است. از اين رو، مي توان چنين استدلال كرد كه مهم ترين تغيير ساختاري كه بر رسانه هاي جديد تاثير نهاده است، همگرايي مخابرات، ارتباطات داده اي و رسانه هاي قديم و جديد بوده است. جامعه اطلاعاتي به مثابه درك جهان معاصر و آينده نزديك و به عنوان يك آرمان و انگاره اجتماعي مبتني بر تحليل فرايندها عمل مي كند. بينندگان ما از طريق فناوري مي آموزند که در عصر چند فرهنگي و جهاني شدن هم صدا شده و به همکاري بپردازند. به اين طريق آنها ياد خواهند گرفت به همراه تقويت تعامل و روابط انساني صحيح، آرزوي ديرينه بشر براي ايجاد آرمان شهر جهاني يا به عبارت ديگر جهاني شدن ميسر خواهد شد.
رسانه ها از طريق ارايه هنجار هاي خاص، رفتارهايي به صورت مثبت يا منفي، به افراد تلقين مي کنند که رفتار ارايه شده در رسانه، رفتار مناسب انساني است. به اين ترتيب، رسانه با ارايه رفتار مورد نظر خود باعث ايجاد همنوايي در افراد مي شود. رسانه ها با پخش رفتارهاي نا مطلوب، نه تنها افراد را به ارايه رفتار مشابه تشويق مي کنند بلکه به گونه ديگر امکان ارايه رفتار نا همنوا غير همسو را نيز به شدت کاهش مي دهند.
تاثير رسانه ها بر روابط نامطلوب احتماعي: تزلزل ارزشها - بي هويتي - مصرف گرايي - تحديد مفهوم جديد - ايجاد امواج جرم - عادي سازي هنجارشكني - مصرف گرايي - اشاعه فحشا و بي بند و باري - بلوغ زودرس - تضعيف اعتماد اجتماعي - شكستن حريم خصوصي افراد، از خود بيگانگي، گسترش خشونت و پرخاشگري و .

امروزه استعمال مواد مخدر يكي از چالش هاي مهم سلامت عمومي است كه همه جوامع با آن روبه رو هستند و يكي از معضلات عمده بهداشتي كه گروه هاي جمعيتي مختلفي را مورد تهديد قرار مي دهد.اعتياد به مواد مخدر به عنوان جدي ترين مسأله اجتماعي ايران، وجوه مختلف جامعه شناسي، روان شناسي، حقوقي، سياسي و... دارد. به اعتقاد تحليل گران اجتماعي، اعتياد به مواد مخدر، به عنوان يکي از مسايل پيچيده اجتماعي درعصر حاضر است که زمينه ساز بروز بسياري از آسيب ها و انحرافات اجتماعي مي باشد.
اعتياد فقط جنبه فردي و شخصي ندارد، بلكه آسيب هاي اجتماعي محسوب مي شود، علاوه بر تهديد سلامت جسم و روان افراد در جنبه هاي اخلاقي، اجتماعي و اقتصادي جامعه نيز آثار زيانبار و جبران ناپذيري بر جاي مي گذارد. در اين پژوهش بررسي علل گرايش به اعتياد را در سه گروه قلمرو فردي، خانوادگي و اجتماعي مطرح كرديم و براي هر كدام از آنها توضيحات و افزودني هاي آورده شد و سپس با توجه به علل گرايش راههاي پيشگيري مدبرانه اي براي هر كدام از آنها توصيه شد. و در آخر مقاله،با ارايه مدل نظري تحقيق در تبيين علل اعتياد پرداختيم.

جهاني شدن، فرايند پيچيده اي است كه يكي از شاخص هاي دهه پاياني قرن بيستم و مهمترين چالش قرن بيست و يكم مي باشد. فقدان درك صحيح و تعريف مشترك از اين مفهوم زمينه ساز مباحث متعددي شده است به گونه اي كه برمبناي تلقي هاي مختلف و تعاريف گوناگون، نظريه هاي متعددي ارايه شده است. در وراي همه مباحث مناقشه انگيز و ديدگاههاي متضاد، واقعيت انكارناپذيري وجود دارد و آن اينكه از هر زاويه و از هر منظري به جهاني شدن توجه شود، در هر صورت، نشانگر نوعي تغيير و تحول در نظام بين المللي است و لازم است اين پديده در ابعاد مختلف بررسي شود تا امكان دستيابي به اصول مشترك فراهم شود و چالشهاي عمده اين حوزه، شناسايي و با شناخت صحيح ابعاد آن امكان بهره گيري از ابعاد مثبت آن افزايش يابد و ميزان تاثير ابعاد منفي آن كاهش يابد.
بايد اذعان داشت فرايند جهاني شدن، تاثيري ژرف بر حيطه هاي مختلف زندگي داشته است. تثبيت روابط سرمايه داري نشان از نهادينه شدن بعد اقتصادي در عرصه جهاني شدن اقتصاد، جنبه فرهنگي جهاني شدن به مفهوم تسلط ارزشهاي فرهنگي ويژه اي و مشروعيت يافتن جهاني است. جهاني شدن فرهنگ بر جهاني سازي هنجارها، عقايد و اهداف يك فرهنگ و تمدن خاص بدون توجه به تمايزها و تفاوتهاي فرهنگي - تاريخي و اجتماعي با ديگر ملتها و تمدنهاست. جهاني شدن به اين معنا توام با ويژگيهايي چون يكسان سازي يا همانندسازي فرهنگها، قداست زدايي و درهم شكستن مقاومت ارزشي و عقيدتي ملتهاي ديگر است.

يکي از تحولات دوران معاصر که اثرات ژرفي در عرصه هاي اجتماعي و فرهنگي به جاي گذاشته است، رشد تکنولوژي رسانه اي مي باشد. وقتي پديده اي جديد وارد اجتماع مي شود در حالي که بستر جامعه جهت پذيرش آن کاملا مهيا نبوده و با هنجارهاي جامعه در تعارض باشد، موجب بروز آسيب هايي بر پيکر جامعه خواهد شد. بدين منظور متن حاضر با هدف «بررسي تاثيرات رسانه هاي مدرن در بروز آسيب هاي اجتماعي»، و از روش توصيفي - کتابخانه اي بر اساس نتايج به دست آمده از تحقيقات انجام گرفته شده، گردآوري شده است. فناوري اينترنت و استفاده از تلويزيون هاي کابلي و فيلم هايي که در قالب سي دي و دي وي دي پخش مي شوند به طور وسيع در جامعه گسترش پيدا کرده است و با تمام جنبه هاي زندگي تلفيق شده است. امروزه اين فناوري ها نقش مهمي در زندگي نوجوانان و جوانان ايفا مي کنند و اين نقش به سرعت در حال افزايش است. لذا علي رغم جنبه هاي مثبت از قبيل آموزش و ارائه خدمات ارتباطي و ... نبايد از جنبه هاي منفي که ناشي از کاربرد نادرست اين وسايل است غافل بود. بنابر اين در جهان امروز فرهنگ رسانه اي، فراگيرترين و مسلط ترين فرهنگ تاثير گذار در جامعه مي باشد که بايد با هشياري، ترفند هاي سود جويان و عوامل منحرف کننده جوانان را شناسايي و راه هاي درست استفاده از آن را مد نظر قرار داد. نتايج پژوهش هايي كه تاثير ابعاد منفي رسانه ها را مورد بررسي قرار داده اند حاكي از اين است كه استفاده نادرست از اين امكانات منجر به آسيب هايي در اجتماع خواهد شد كه بعضا جبران ناپذير خواهند بود. هر چند اين رسانه ها داراي ابعاد مثبت فراواني در زندگي بشر هستند اما بررسي اين تحقيقات جاي تامل دارد تا بتوانيم از طريق اصلاح فرهنگ استفاده از رسانه ها از بروز آسيب هاي فرهنگي بر روي جامعه جلوگيري كرده در جهت پيشبرد اهداف جامعه اسلامي قدمهايي مثبت برداريم.

اين پژوهش به منظور بررسي نقش ارضاي نيازهاي رواني بنيادي و ديدگاه مردان در نوع حجاب زنان و شناسايي عوامل حجاب گريزي در استان لرستان انجام شدو نمونه اين تحقيق شامل 250 فرد ساكن در خرم آباد بود كه 100 نفر آنان مرد و 150 نفر زن مي باشند. نمونه زنان متشكل بود از سه گروه داراي حجاب برتر يا حجاب سنتي، حجاب امروزي و بد حجاب كه در هر گروه 50 زن با توجه به شكل پوشش ظاهريشان قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل دو بخش محقق ساخته و آزمون استاندارد BNS بود. نيمي از گروه نمونه بين 15 تا 30 سال و نيم ديگر بين 30 تا 50 سال بودند. نتايج نشان داد ارضاي نيازهاي رواني در شكل پوشش خانم ها موثر است بطوريكه زنان داراي حجاي سنتي به لحاظ ارضاي نياز به ارتباط و احساس شايستگي از دو گروه ديگر وضعيت بهتري دارند اما ارضاي نياز خود مختاري در گروه بدحجاب از گروه داراي حجاب برتر و حجاب امروزي بيشتر بود. همچنين نتايج نشان داد ديدگاه مردان نسبت به پوشش زنان در انتخاب نوع پوشش آنها تاثير به سزايي دارد. از ديگر نتايج تحقيق اين بود كه 95% گروه نمونه ضرورت وجود حجاب را براي زنان اذعان كرده اند كه 45% آنها حجاب سنتي را معيار داشتن حجاب دانسته و 43% حجاب در مفهوم امروزي را معيار محجبه بودن دانسته اند. تنها 33% گروه نمونه استفاده از اجبار و قوانين انعطاف ناپذير و اهرم هاي فشار را در گسترش و رعايت حجاب به ميزان زياد موثر مي دانند.
طبق نتايج به دست آمده از گروهي از بانوان كه خود محجبه بودند مهمترين علل رعايت حجاب كامل عبارتند از: داشتن اعتقاد قلبي (94%)، داشتن امنيت اجتماعي (71%)، قلمداد نشدن بصورت ابزار جنسي (65%)، برخورداري از مطلوبيت اجتماعي (63%)، دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي (53%)، كنترل خانواده و عرف جامعه (34%)، احترام به قانون (11%) و برخورداري از تقويت هاي اجتماعي، شغلي و محيطي (11%).
همچنين طبق نتايج به دست آمده از گروه بدحجاب مهمترين علل حجاب گريزي عبارتند از: زيبا نبودن پوشش هاي اسلامي فعلي (82%)، دست و پا گير بودن پوشش هاي اسلامي رايج (74%)، جلب توجه جنس مخالف و انتخاب همسر (66%)، اعتقاد به اينكه اخلاق از انسان محافظت مي كند نه حجاب (54%)، تساوي با مردان (52%)، اجباري بودن نوع پوشش و عدم انتخاب زنان 11%)، ترس از مسخره شدن توسط اطرافيان (26%)، رفتار بد برخي مراعات كنندگان حجاب (22%)، اعتقاد به اينكه اين شكل پوشش همان چيزي نيست كه مدنظر اسلام است (4%) و عدم اعتقاد به احكام اسلام و اعتراض به قوانين خانواده و جامعه (2%).

هنجارهاي اجتماعي در طول تاريخ بشريت در معرض تغيير و تحول بوده است و در مورد جوامعي که صنعتي شدن و نوسازي اقتصادي را تجربه کرده اند تغييرات هنجارهاي اجتماعي به موازات شروع روند فوق افزايش يافته است. استان لرستان در سال هاي اخير به خاطر اجراي يک سري برنامه هاي توسعه شاهد تغييرات اجتماعي - فرهنگي بوده است. در زمينه امکانات ارتباطي، آموزشي، مهاجرت، شهرنشيني و ... تغييرات زيادي رخ داده است، در حالي که در زمينه توسعه اقتصادي (اشتغال) فعاليتي در خور صورت نگرفته است. اين وضعيت ارزشهاي سنتي را دست خوش تغيير نموده؛ بين اين مسايل با آسيبهاي اجتماعي مثل خودکشي، سرقت، قتل و غيره همبستگي وجود دارد. در دهه 80 بر اساس آمار و اطلاعات معاونت اجتماعي ناجا استان، شاهد افزايش جريم نسبت به سال هاي قبل هستيم. شناسايي عوامل جرم زا نخستين گام مبارزه با کجروي هاي اجتماعي است. هدف اصلي در اين پژوهش بررسي رابطه بين تغييرات اجتماعي - فرهنگي و تغييرات ميزان آسيب هاي اجتماعي در لرستان مي باشد. در چارچوب نظري از تئوري هاي ساختار اجتماعي و نظرات جامعه شناسان همچون دورکيم، مرتن، پارک و برگس، شاو و مك كي و لوئيس ورث استفاده شده است. در تحقيق حاضر بر اساس روش هاي کمي (تحليل ثانويه) از نرم افزار spss براي تحليل داده ها و آزمون همبستگي پيرسون استفاده شده است. در همين راستا شاخص هاي بر اساس اطلاعات و ارقام موجود در طول سالهاي اخير براي سنجش تغييرات اجتماعي - فرهنگي تعريف و مشخص گرديده اند. اين شاخص ها شامل جمعيت، شهرنشيني، مهاجرت، سواد، مکانهاي مذهبي، طلاق، بيکاري و اشتغال است. براي جرايم نيز از خودکشي، قتل، سرقت، اعتياد و در نهايت از آمار زندانيان به عنوان شاخص جرايم استفاده شده است. در بخش کيفي روش نمونه گيري قضاوتي يا تعمدي است و راهبرد پديدارشناسي و مصاحبه عميق با 22 نفر از مجرمين در زندان خرم آباد بکار گرفته شده است. يافته هاي بخش کمي نشان مي دهد: بين تغييرات بيکاري، اشتغال، افزايش جمعيت، شهرنشيني، مهاجرت، طلاق و سواد با ميزان جرايم در طي اين ده سال همبستگي مشاهده شد. اما بين تعداد اماکن مذهبي و جرايم همبستگي مشاهده نشد. يافته هاي بخش کيفي نشان مي دهد که از نگاه مصاحبه شوندگان تغييرات اجتماعي - فرهنگي باعث افزايش جرايم شده است. ارتباط با شهرها و شهرنشيني و رسوخ فرهنگ شهر به زندگي آنها باعث شده که مدام خود را با همديگر مقايسه کنند. احساس نابرابري و محروميت کم رنگ شدن اعتقادات و ارزش هاي اخلاقي و ديني آنها، بالا رفتن انتظارات و توقعات افراد، بيکاري و فقر عامل بسياري از جرايم در اين منطقه شده است.

سلامت اجتماعي به واسطه نقشي که در توسعه يک جامعه در ابعاد مختلف دارد عاملي مهم و موثر محسوب مي شود. به خصوص در کشوري چون ج.ا.ايران که سلامت اجتماعي در سايه فرهنگ ديني قرار داشته و مي توان آن را جزئي از فرهنگ اسلامي دانست.
از طرفي تهاجم به فرهنگ ملي و مذهبي، به عنوان اصلي ترين مولفه قدرت نرم، در حقيقت کاهش توان نظام در گذر از چالش ها محسوب مي شود؛ چالش هايي که ممکن است امنيت ملي را تحت تاثير قرار دهد. اما آيا تشديد آسيب هاي اجتماعي در سايه تهاجم فرهنگي با استفاده از رسانه ها، به خصوص تلويزيون هاي ماهواره اي، ارتباطي با کارکرد امنيتي آن ها دارد؟ اين مقاله با اين فرضيه که اين ارتباط معنادار است با گردآوري اطلاعات کتابخانه اي و ارايه تحليلي اسنادي به بررسي اين ارتباط مي پردازد و در نهايت به اين نتيجه دست مي يابد که تهاجم فرهنگي براي تشديد آسيب هاي اجتماعي در ج.ا.ايران با اقداماتي چون تسهيل ارتباط بين جنس مخالف، تضعيف هويت ملي و مذهبي، تعريف واژگاني چون آزادي و تحجر و تشويق به بهره گيري از ابزارهاي ارتباطي چون Face book که از ابزارهاي اصلي ارتباطي در فعاليت هاي براندازي نرم است زمينه ساز تهديدات امنيتي جمهوري اسلامي ايران بوده است.

کودکي از دوران پر اهميت زندگي آدمي است که به اعتقاد بسياري از محققين زير بناي ساير مراحل زندگي نيز مي باشد با توجه به رشد شهر نشيني و تغيير ساخت زندگي خانوادگي، افزايش روزافزون طلاق، مهاجرت زاغه نشيني،بيکاري و اضمحلال ارزشها و اخلاقيات، عدم سياست گذاري درست در مورد جمعيت و ... شاهد بروز پديده کودکان کار و خيابان مي باشيم. داده هاي اين تحقيق به روش کيفي و از تکنيک مصاحبه باکودکان خياباني وكار ومشاهده حاصل شده است. با توجه به نتايج حاصله و سولات تحقيق به نظر ميرسد نظريه بي سازماني اجتماعي، ازقدرت تبيين بيشتري براي توضيح مساله کودکان خياباني و كار دراستان لرستان برخوردار است. طبق اين نظريه مي توان فرض کرد که کودکان خياباني و كار در استان لرستان انعکاسي از شرايط زيست اقتصادي - اجتماعي - فرهنگي اقشار تهيدست و آسيب پذير حاشيه نشين شهرهاي بزرگ استان هستند که نتوانسته اند در جريان مواجهه با تحولات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي حداقل دو دهه اخير، انطباق يابند.
در اين تحقيق عوامل موثر بر بروز پديده كودكان خياباني در استان لرستان و اهميت توجه و تحقيق در ارتباط با قشر آسيب پذير کودکان خياباني و عمده آسيب هاي که گريبان گير اين قشر خاص است بررسي و کارهاي انجام شده در ارتباط با حل اين معضل اجتماعي در داخل و خارج کشور، معايب و محاسن اين برنامه ها و نهايتا راه حلهايي را که براي حل اين مساله پيشنهاد شده است ارايه مي گردد.

مواد مخدر يکي از مسايل اصلي تهديد کننده جوامع بشري بشمار مي رود که با رشد روزافزون در توليد، انتقال و توزيع همراه است و در دو دهه اخير جهان با آمارهاي تکان دهنده اي از شيوع سوء مصرف مواد، عموما در سطح جامعه و خصوصا در جمعيت جوان ونوجوان مواجه مي باشد. هدف اين تحقيق بررسي سن آموزش اعتياد و عوامل موثر دراعتياد نوجوانان از ديد مسوولان، معتادان و والدين آنها در شهرستان دلفان مي باشد.
جامعه آماري پژوهش، مسوولان، معتادان و والدين آنهادر شهرستان دلفان است. ابزار جمع آوري داده ها، مصاحبه هاي ساختار يافته و نيمه ساختار يافته بود. روش تجزيه و تحليل کيفي و از کدگذاري و مقوله بندي براي تجزيه و تحليل استفاده شد. يافته ها نشان مي دهد با توجه نظرات کل مصاحبه شوندگان اکثريت آنها (51%) دوره ابتدايي (بيشترين درصد از مجموع در صدها) را مناسب ترين سن براي آموزش اعتياد مي دانستند، بنابراين آنها معتقدند آموزش اعتياد را بايداز سنين پايين شروع کرد يعني هر چه آموزش در سنين پايين تر باشد اثر آن ماندگارتر است. همچنين اکثر افراد مورد مصاحبه عدم احترام در خانواده، دوست ناباب، عدم توجه به اوقات فراغت وضعف اعتقادات مذهبي را به عنوان مهمترين عوامل موثر اعتياد به مواد مخدر ذکر کردند. از ديد همه مصاحبه شوندگان، رسانه ها به ويژه تلويزيون نقش مهمتر و اساسي در پيشگيري از اعتياد دارد. نتايج اين پژوهش مي تواند مورد استفاده رسانه هاي ملي، آموزش و پرورش، مروجان مذهبي، پدر و مادرها، و مسوولين نگه داري از معتادين قرار گيرد.

مقاله حاضر در باره مطالعه پديده حاشيه نشيني و بزه کاري و ارايه راه کارهاي عملي مددکاري اجتماعي است. مطالعات موجود نشان مي دهد که بين حاشيه نشيني و جرايم و بزه کاري اجتماعي رابطه وجود دارد. در پايان مقاله راه کارهاي عملي مددکاران اجتماعي در خصوص توسعه محلي، به منظور رفع مشکلات ناشي از حاشيه نشيني و در نتيجه کاهش جرايم و بزه کاري هاي اجتماعي ارايه گرديد.

بررسي نگرش دانشجويان دختر دانشگاه آزاد اسلامي واحد خرم آباد به روابط دختر و پسر در محيط اجتماعي با تاكيد بر آموزه هاي ديني عنوان اين پژوهش است كه پس از تصويب توسط معاونت محترم پژوهشي دانشگاه به مرحله اجرا درآمده است. دراين پژوهش سه سوال وسه فرضيه به بوته آزمون گذاشته شده است.
آيا روابط اجتماعي دختران متاثر از آموزه هاي ديني است ؟
آيا متاثر از تبادلات علمي است ؟
آيا متاثر از فرهنگ لاقيدي وآزادي بي حد و حصر است ؟
و اينكه بين متغيير هاي ديني تبادلات علمي و لاقيدي با نگرش دختران چه رابطه اي حاكم است.
براي اجراي پژوهش از روش پيمايشي استفاده شده است. جامعه آماري پژوهشي كليه دانشجويان دختر شاغل به تحصيل دردانشگاه آزاد اسلامي واحد خرم آباد باشد و كه بالغ بر 5600 نفر هستند. نمونه تحقيق بر اساس روش چند مرحله اي شامل روش طبقه بندي مناسب و تصادفي ساده به تعداد 400 نفر مبتني بر جدول تعيين حجم نمونه تاكمن انتخاب شده اند كه با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته كه پاياني و روايي آن به تاييد رسيده است.
داده هاي پژوهش از آنان گردآوري شده است. بر اساس نتايج حاصله از پژوهش ارتباط دانشجويان دختر در دانشگاه آزاد اسلامي متاثر از آموزه هاي ديني ومبادلات علمي است و فرهنگ لاقيدي هيچگونه تاثيري در ارتباط آنان با محيط پيرامون خود ندارد.
مهم ترين پيشنهاد اين تحقيق نيزشامل تدوين مباني درس ارتباط سالم و گنجاندن آن در دروس عمومي دانشگاه واجراي پژوهشي درهمين خصوص در ميان دانشجويان پسر دانشگاه آزاد اسلامي واحد خرم آباد است.

ارزشهاي اجتماعي جامعه ارزشهايي هستند كه عموم جامعه به آن معتقد بوده و در حفظ و اشاعه آن مي كوشند. هر جامعه اي روند شكل گيري خاصي براي ارزشهاي خود دارد كه از آنها به عنوان ارزشهاي اجتماعي ياد مي كنيم. ازجمله مفاهيم اساسي مطرح درحوزه جامعه شناسي مفهوم ارزشهاي اجتماعي مي باشد و نظريه هاي گوناگوني در اين باره ارايه شده است. اما در يك جامعه در حال گذاري مثل ايران اين ارزشها دچار يك سري تحولات بنيادين شده اند كه اثرات ناشي ازاين تغييرات را مي توان درنسل جوان به وضوح مشاهده كرد. در آسيب شناسي مشكلات مي توانيم به بحران هويت جوانان، تمايل به سمت رسانه هاي بيگانه و ... اشاره بكنيم. به همين دليل است كه مفهوم ارزشها و تحولات ناشي از آن جايگاه ويژه اي را در مباحث دنيا دارد و از جمله آسيب هاي اجتماعي مطرح در جوامع جهاني، بويژه جامعه ما محسوب مي شود. به همين خاطر مقاله حاضر با هدف تحليلي جامعه شناختي بر تحول ارزشها نگاشته شده و در نظر دارد راهكارهاي كاربردي را در جهت رفع يا كاهش اين معضل اجتماعي ارايه بدهد.

هنجارهاي اجتماعي در طول تاريخ بشريت در معرض تغيير و تحول بوده است و در مورد جوامعي که صنعتي شدن و نوسازي اقتصادي را تجربه کرده اند تغييرات هنجارهاي اجتماعي به موازات شروع روند فوق افزايش يافته است. استان لرستان در سال هاي اخير به خاطر اجراي يک سري برنامه هاي توسعه شاهد تغييرات اجتماعي - فرهنگي بوده است. توسعه صنعتي و پيشرفت هاي فني در اين استان مبنايي را براي تغيير از يک جامعه روستايي و عشايري به يک جامعه شهري و صنعتي فراهم نموده است. شتاب تحولات، لاجرم، عوارض و پيامدهايي در زندگي روزمره مردم پديد آورده است و سطح انتظارات و توقعات فزاينده از يک طرف و امکانات محدود اقتصادي و محدوديت هاي اجتماعي از ديگر سو، تعارضات و اختلافات عديده اي را موجب گشته است. تغيير ارزش ها و هنجارهاي سنتي، ترديدها و تنش ها منجر به بروز مسايل اجتماعي مختلفي گرديده است. پژوهش حاضر که مبتني بر يک تحقيق کيفي مي باشد به دنبال فراهم نمودن چهارچوب هاي جهت تبيين جرم و انحرافات اجتماعي و ارايه راه حل هاي کاهش آنها در لرستان مي باشد.