مقالات روانشناسی
1: سايه روشن مرگ در شعر بررسي روانشناختي مفهوم مرگ در شعر مهدي اخوان ثالث و سهراب سپهري
|
مرادي كوچي سكينه، فروزاني فرزانه |
همايش ملي روانشناسي و كاربرد آن در جامعه 1387;آبان 1387(1) |
کلید واژه: شعر، روانشناسي، مرگ، اليزابت راس، اخوان ثالث، سپهري |
خلاصه:
مرگ از جمله مفاهيمي است كه انسان از آغاز تمدن بشري تا زمانه علم ودانش كنوني، واكنش هاي متفاوتي چون كنجكاوي وترس را در انسان بر انگيخته است. چه بسا بااين انديشه، اليزابت كوبلر راس در سال 1969، با بررسي واكنشهاي رواني افراد محتضر، نظريه مرحله اي راتدوين كرد كه بر اساس آن، هر فرد در بازتاب نسبت به مرگ قريب الوقوع خود، به طور معمول پاسخ پنج گانه انكار، خشم، چانه زني، افسردگي وپذيرش رانشان مي دهد. بر مبناي ديدگاه وي، تسليم و پذيرش در برابر مرگ، نقطه پاياني زندگي انسان است. بررسي هاي جداگانه گروه ديگري از روانشناسان نيز بازتابهاي رواني انسان را در رويارويي با تجربه از دست دادن فردي عزيز در اثر مرگ با سه مرحله اجتناب، مواجهه وسازگاري نشان مي دهد.
از سوي ديگر چگونگي رويارويي انسان با مرگ، به نگرش انسان به زندگي، باورها وبويژه اعتقاد به هر نوع هستي بعد از مرگ بستگي دارد. شعر به عنوان بازتاب انديشه هاي شاعر و مرثيه سرايي، يكي از بازنمودهاي اندوه شاعر در برابر يك سوگ از جمله واكنش هايي كه اين بينش دروني انسان را متبلور مي سازد، بستر مناسبي براي اينگونه پژوهش هاي روانشناختي به شمار مي آيد.
براين اساس، در اين پژوهش، مجموعه اشعارسهراب سپهري ومهدي اخوان ثالث، دو تن از مشهورترين شاعران معاصر ادبيات فارسي، به عنوان جامعه آماري جهت تفسير روانشناختي بر اساس دو نظريه فوق در نظر گرفته شده است. اين نوشتار برآنست با در نظر گرفتن پيچيدگي نقد روانشناختي و دشواري كمي سازي مفاهيم ادبي، با جستجوي نگاه اين دو شاعر به زندگي ومرگ وبازتاب اين نگرش در سوگنامه اي كه هر يك در مرگ فروغ فرخزاد سروده اند، درجه انطباق اين دو نظريه را در اين اشعار نشان دهد. بر اساس نتايج اين پژوهش، ترسيم دو چهره متفاوت از مرگ بر مبناي نگاه مرگ گريز اخوان ثالث ونگاه آرماني سپهري به مرگ وزندگي، گوياي تاثير چگونگي بينش نسبت به مرگ در رويارويي باآنست.
|
جمعه 25 فروردین 1391 11:04 AM
تشکرات از این پست
unknown