«راه را گم نكنيم» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛موضوعات متعددي هست كه يك روزنامهنگار را تحريك به نگارش يادداشت بكند. از اظهارنظر ناصواب و مغاير با مصلحت كشور درباره مذاكره با آمريكا گرفته تا مسائل مربوط به لايحه بودجه و فاز دوم طرح هدفمندي يارانهها و از انتصاب تأملبرانگيز فرد پرحاشيهاي به رياست سازمان تأمين اجتماعي تا واكنش شتابزده تعدادي از نمايندگان مجلس، اما بايد مراقبت كرد در شرايط خطير كنوني اولويتها مورد غفلت قرار نگيرد و حاشيه بر متن مستولي نشود و يا به عبارتي راه را گم نكنيم.
از جمله موضوعات بسيار مهم و در اولويت كشور، توجه به نامگذاري سال يعني توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني است.
همه كساني كه به شرايط سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشور واقف هستند ميدانند اين نامگذاري كه در منظومه منسجمي به نام دهه پيشرفت و عدالت و در ادامه 4 سال طي شده از اين دهه با عناوين نوآوري و شكوفايي (سال 87)، اصلاح الگوي مصرف (سال 88)، همت مضاعف و كار مضاعف (سال 89) و جهاد اقتصادي (سال 90) صورت گرفته است، تا چهاندازه هوشمندانه و با درك همه جانبه از شرايط داخلي، منطقهاي و تحركات دشمنان انقلاب اسلامي است.
در اين باره حرفها و نكات گفتني بسياري هست كه اين يادداشت به برخي از آنها ميپردازد. نخست، تعريف توليد ملي است. قاعدتاً ميتوان مباحث مفصّلي مطابق نظريههاي اقتصادي مطرح كرد كه اگر چه در جاي خود مفيد و لازم است ولي وسواس درباره آن ميتواند نسبت به اصل موضوع بازدارنده باشد. لذا با استفاده از خود نامگذاري صورت گرفته ميتوان گفت هر آنچه با كار و سرمايه ايراني به دست ميآيد، توليد ملي است و بايد مورد حمايت قرار گيرد. البته ميزان دخالت كار و سرمايه ايراني در توليد محصولات به يك اندازه نيست كه شايد بتوان از همين موضوع به عنوان يك عامل براي اولويتبندي حمايتها استفاده كرد.
نكته بعد، نقش فرهنگ در اين باره است. ترجيح كالاي خارجي و بيرغبتي به توليد ملي اگر چه ابعاد واقعي مانند دوام، زيبايي و خدمات پس از فروش دارد اما بسياري از مواقع ناشي از عوامل فرهنگي است. وقتي موضوع فرهنگ مطرح ميشود پاي زمان، تبليغات، باورها و عوامل متعدد ديگر نيز به ميان كشيده ميشود. لذا براي تغيير فرهنگ مصرف كالاي خارجي و جايگزين كردن فرهنگ مصرف توليد ملي نيز بايد به همين عوامل توجه كرد. مثلاً نبايد انتظار داشت دفعتاً و بدون سرمايهگذاري در موضوع تبليغات يا با ميدان دادن به تبليغ كالاهاي خارجي و عوامل موثر در شكلگيري باورها، استفاده از محصولات خارجي منتفي يا كمرنگ شود. از همين جا اهميت و نقش دستگاههاي فرهنگي و رسانهها روشن ميشود.
سومين نكته، تبديل حمايت از توليد ملي، به يك مطالبه عمومي است. تجربه دوران پرافتخار انقلاب اسلامي ثابت كرده است موضوعاتي كه به يك خواست ملي تبديل شده به سرانجام رسيده و به گونهاي شده است كه حتي اگر مسوولي قلباً موافق آن موضوع نبوده است جرات پا پس كشيدن نداشته. دوران دفاع مقدس و موضوع انرژي هستهاي جزو بارزترين مصاديق اين مساله است. از جمله راهكارها براي تبديل اين موضوع به يك مطالبه و خواست همگاني، طراحي يك شعار مناسب و نهادينه كردن آن است. گفته ميشود در ماجراي استقلال هند، از استعمار بيرحمانه انگليس كه حتي نمك مردم را انحصاري كرده بود! شعاري با اين مضمون كه هندي بخريد، هندي باشيد مورد تاكيد و توجه بود. تبيين دقيق و همهجانبه حمايت از توليد ملّي براي آحاد مردم و آگاهيبخشي در خصوص پيامدهاي تحقق اين مسأله از جمله ارتقاي اقتدار ملي و امنيت ملي از ديگر راهكارهاي تبديل اين موضوع به يك مطالبه عمومي است. بديهي است به موازات توجه به اين نكات، اقدامات برنامهريزي شده براي ارتقاي كيفيت كالاي ايراني، عرضه صحيح و شكيل محصولات، مشتريمداري و خدمات پس از فروش ضروري و گريزناپذير است.
اميد ميرود در پايان سال 1391، كارنامهاي درخور براي آغاز اين حركت كه نقش مهمي در تحقق عدالت و پيشرفت دارد ارائه شود؛ هم از سوي مسوولان و هم مردم.