پاسخ به:دانلود مقالات علوم زمين
تعداد 231 مقطع ميكروسكپي مربوط به سازند سروك كه با ضخامت 844 متر، در چاه شماره 55 واقع در ميدان نفتي گچساران قرار دارد، مورد بررسي قرار گرفته است. بر اساس اين مطالعات، 5 جنس و 5 گونه از ميکروفسيل هاي پلاژيک و 23 جنس و 21 گونه از فرامينيفرهاي بنتيک شناسايي شدند که بر طبق آنها، چهار بيوزون تشخيص داده شده در چاه مزبور عبارتند از: Favusella washitensis range zone، Rudist debris zone، Nezazzata.- alveolinids assemblage zone و.Oligosteginid assemblage zone با توجه به موارد ذكر شده سن سازند سروك در چاه مورد مطالعه، آلبين بالايي تا سنومانين مي باشد. در اين تحقيق، مرز تحتاني سازند سروك به صورت پيوسته و مرز فوقاني آن به صورت ناپيوسته تشخيص داده شد. هفت ميکروفاسيس نيز در سازند سروك شناسايي شدند. بر اساس اين ميکروفاسيس ها، سازند سروك بيشتر در محيط هاي رسوبي درياي باز، سد و مرداب ته نشست پيدا كرده است. همچنين يك سيكل رسوبي پسرونده كه متعلق به بخش زيرين تا مياني و يك سيكل رسوبي پيشرونده ناقص كه مربوط به بخش بالايي سازند سروك مي باشند، تشخيص داده شدند. با در نظر گرفتن اين موارد، سازند مذكور در يك رمپ هموكلينال نهشته شده است. فراواني خرده هاي روديست در ناحيه مورد مطالعه و همچنين نوع ميکروفاسيس ها، نشان دهنده رسوبگذاري سازند سروک در چاه شماره 55، در محيطي حاره اي و در دريايي کم عمق و غني از اکسيژن مي باشد.
نسخه قابل چاپ
در اين مقاله، خصوصيات فيزيكوشيميايي، فرايند جايگزيني و چگونگي تكامل منطقه تماس بين "توده نفوذي تونل تالون" و "سنگ هاي پيراموني" (سنگ درونگير) در البرز مركزي مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گرفته است. توده نفوذي مذكور كه بر مبناي بافت و كاني شناسي، نيمه عميق و مونزوگابرويي بوده و سني جوانتر از ميوسن پسين دارد، در توف سنگ هاي ائوسن سازند كرج جايگزين گرديده است. اين جايگزيني عمدتا به صورت سيل و دايك بوده و موجب توسعه برگوارگي از نوع فاصله دار در محل تماس توده و سنگ درونگير شده است. بر اساس تغييرات فيزيكوشيميايي مشاهده شده از توده آذرين به سمت سنگ هاي درونگير، پنج منطقه شناسايي شده اند كه عبارتند از مناطق: I يا سنگ آذرين، II يا سنگ آذرين آغشته به توف، III يا منطقه ايليت - كلريت، IV يا منطقه توف دگرسان شده (مونت موريلونيت) و V يا توف سنگ. اين بررسي ها نشان مي دهد كه ابتدا تحت تاثير محلول هاي گرمابي ناشي از توده، يك محيط اسيدي در منطقه تماس، پديد آمده است. تاثيرات اين محلول هاي گرمابي بر روي سنگ درونگير عبارتند از: كاهش مقاديرAl, Na, K و ازدياد ميزان Si در سنگ هاي درونگير (گسترش منطقه IV). با گذشت زمان از تاثيرات محلول هاي گرمابي كاسته شده و محلول هاي آلكالن، جايگزين آن شده است. تاثيرات اين محلول هاي آلكالن، تثبيت K و Mg و حذف Ca مي باشد كه همانا سبب توسعه ايليت و كلريت در سنگ درونگير است (گسترش منطقه III). اين محلول هاي آلكالن، نمايانگر محيط دريايي حاكم بر شكل گيري منطقه III مي باشد.
دايک هاي صفحه اي بخش مهمي از رديف افيوليتي شمال نايين را تشکيل مي دهند. مطالعات پتروگرافي نشان مي دهد که سنگ هاي سازنده اين دايك ها داراي ترکيب بازالتي (دلريتي)، دلريت کوارتزدار، آندزيت و داسيت هستند. بافت غالب اين سنگ ها، اينترسرتال و پورفيروئيد است. کاني هاي اوليه دلريت ها پلاژيوکلاز، کلينوپيروکسن و کاني هاي تيره مي باشد. اسفن، آپاتيت و كروم اسپينل كاني هاي فرعي اين سنگ ها را تشكيل مي دهند. دلريت هاي كوارتز دار و آندزيت ها علاوه بر كاني هاي فوق داراي آمفيبول اوليه و کوارتز هستند. در دايك هاي آندزيتي، كلينوپيروكسن كاني فرعي است و داسيت ها فاقد كلينوپيروكسن مي باشند. تركيب كلينوپيروكسن ها از نوع اوژيت غني از منيزيوم و فقير از تيتانيم است. اكثر سنگ ها تحت تاثير دگرگوني بستر اقيانوسي قرار گرفته و در نتيجه كاني هاي اوليه سنگ (پلاژيوکلاز، کلينوپيروکسن و آمفيبول) دگرسان شده اند. مطالعات ژئوشيميايي نشان مي دهد كه ماگماي سازنده اين سنگ ها از نوع ساب آلكالن (سري تولئيت كم پتاسيم) است. نمونه هاي قرار داده شده در دياگرام هاي ژئوشيميايي مختلف اكثرا در محدوده تولئيت جزاير قوسي قرار مي گيرند. در الگوي نورماليز شده، عناصر HFS و LIL (به جز Nb) نسبت به گوشته اوليه غني شدگي نشان مي دهند، ولي غني شدگي در عناصرLIL بيشتر است. اين پديده مي تواند ناشي از تاثير دگرساني باشد. آنومالي منفي در Nb مي تواند معلول تفريق نسبي Nb نسبت به Th و Ce باشد، زيرا Nb در گام آبزدايي يا ذوب بخشي صفحه فرورانده شده ترجيحا داخل آمفيبول و فازهاي فرعي نظير تيتانيت و روتيل باقي مي ماند. الگوي نورماليز شده REE اين سنگ ها نسبت به كندريت غني شدگي براي HREE و تهي شدگي در LREE نشان مي دهد. الگوي نورماليز شده REE اين سنگ ها نسبت به گوشته اوليه نيز همانند كندريت است. تركيب كلينوپيروكسن، حضور كروم اسپينل، الگوي نورماليز شده REE و قرار دادن نمونه ها در دياگرام هاي ژئوشيميايي مختلف همگي تاييد مي كند كه ماگماي سازنده اين سنگ ها از يك گوشته تهي شده با درجه ذوب بخشي بالا منشا گرفته است. با توجه به كليه نتايج حاصل از داده هاي ژئوشيميايي دايك هاي صفحه اي، افيوليت نايين احتمالا از نوع افيوليت هاي روي زون فرورانش مي باشد.
با توجه به آنكه ريزوبيوم در گياهان غير ميزبان افزايش توليد دارد، در اين تحقيق باکتري استوباکتر دي ازوتروفيکوم و ريزوبيوم از ميزبان جداسازي شد و عوامل موثر بازدارنده و حرکت دو باکتري به طرف مواد مختلف به منظور تعيين گياهان جاذب مورد بررسي قرار گرفت. استوباکتر دي ازوتروفيکوم براي اولين بار در ايران از نيشکرهاي موجود در اهواز جداسازي گرديد. كموتاكسي و همزيستي اين باکتري با گياهان ديگر مورد بررسي و مطالعه قرار نگرفته است. در اين تحقيق نشان داده شد که حرکت استوباکتر دي ازوتروفيکوم و ريزوبيوم به طرف مواد مختلف يکسان نمي باشند و استوباکتر دي ازوتروفيکوم حرکت مثبتي نسبت به سيتوکينين و ژيبرلين دارد در حالي که حرکت ريروبيوم نسبت به اسيدهاي آمينه بيشتر مي باشد. Mn++، Zn++ و NaCl حرکت استوباکتر دي ازوتروفيکوم را به طرف اسيدهاي آمينه افزايش مي دهد. كاهش حرکت ريزوبيوم به طرف اسيدهاي آمينه در حضور EDTA، Mn++، Zn++ و NaCl (1%) مشاهده گرديد. افزودن EDTA به طور محسوسي حرکت ريزوبيوم به طرف اسيد ماليک را تا 100 درصد افزايش مي دهد درحالي که حرکت اين باکتري را به طرف آسپاراژين 50 درصد کاهش مي دهد.
سلولهاي يوكاريوتي داراي يك يا چند عدد هستك در داخل هسته خود مي باشند. ساكارومايسز سرويزيا داراي يك هستك حلالي شكل در نزديك غشاي هسته مي باشد که حاوي بخشي از كروموزوم 12 محتوي ژنهاي تكراري rDNA است. مطالعات نوتركيبي و كراسينگ آور گوياي جابجايي در سطح كروماتيدهاي خواهري ژنهاي rDNA مي باشد. ولي جابجايي در سطح كروماتيدهاي غير خواهري كروموزوم هاي هومولوگ 12 و در منطقه ژنهاي rDNA بسيار كم گزارش شده است. حدس زده مي شود كه دليل آن عدم بروز شكستهاي كروموزومي در آن منطقه است و پروتئين هاي ساكت كننده از جمله SIR2 نقش بسزايي در اين امر دارند. در مطالعه حاضر ما شكست هاي كروموزومي در منطقه ژنهاي rDNA را بوسيله الكتروفورز ضربان دار از نوع CHEF و با كمك هضم آنزيم هاي داراي حد و مرز كه قادر به برش درون واحدهاي ژن rDNA نمي باشند را بررسي كرديم. قطعات شكسته شده DNA توسط تكنيك ساترن بلات با استفاده از قطعه DNA نشاندار (راديواكتيو) رديابي گرديد. نتايج گوياي محلهاي شكست در منطقه ژنهاي rDNA مي باشد. حدس زده مي شود، شبكه كروماتين در داخل هستك از ساختمان متفاوتي نسبت به هسته برخوردار باشد.
عارضه سبز خشك شدگي سرشاخه ها نوعي عارضه پژمردگي مخصوص گونه هاي مختلف مركبات است كه معمولا در فصل پاييز در استان فارس ظاهر شده و ظرف 14-10 روز پيشروي مي كند. در اين پژوهش عارضه فوق از لحاظ ريختي و بافتي در شاخه هاي پرتقال والنسيا [Citrus sinensis (L.) osb.] و همچنين، ارتباط تغييرات ساختاري با مراحل تدريجي پيشرفت عارضه مورد بررسي قرار گرفته است. علايم ظاهري قابل مشاهده در عارضه گرسوم متوالي بوده و به چهار مرحله: لوله شدن برگهاي سبز و شاداب، ريزش برگها و ميوه، ترك خوردگي شاخه و خروج صمغ، تغيير رنگ شاخه ها از سبز به قهوه اي و در نهايت خشكيدگي كل شاخه تفكيك شد. در اين عارضه پژمردگي ظاهري شاخه انعكاس غير فعال شدن نسبي آوند چوبي است. اجسامي بصورت بي شكل و رشته اي بطور ناقص و كامل عناصر فعال آوند چوبي را مسدود و در نهايت غير فعال مي سازند. اجسام مسدود كننده آوندي در مراحل اوليه عارضه تنها در عناصر آوندي پسين، نزديك مغز شاخه، و بيشتر از نوع رشته اي مشاهده شدند. به تدريج با پيشرفت عارضه، تا مرحله پژمردگي كامل شاخه، اين اجسام بخصوص از نوع بي شكل بيشتر و در عناصر آوندي پسين دورتر نيز ظاهر شده و افزايش تعداد آنها معني دار بود. تعداد كمي از عناصر آوندي هر دو نوع گرفتگي رشته اي و بي شكل را باهم دارا مي باشند. علاوه بر عناصر آوندي گرفتگي ها در برخي از سلولهاي پارانشيمي بافت چوبي از نوع پارانشيم مجاور آوندي و پارانشيم شعاعي نيز مشاهده شدند. تغييرات ظاهري و ساختاري ايجاد شده در «گرسوم» قابل مقايسه با عارضه هاي مشابه در ديگر كشورها مي باشند.
به منظور بررسي تفاوت هاي ريختي 28 قطعه چرخ ريسک بزرگ Parus major از بهمن ماه سال 1381 تا ارديبهشت ماه سال 1382 از دو منطقه پارک جنگلي نور در شهرستان نور و باغ هاي عباس آباد در دامنه جنوبي كوهستان الوند در همدان توسط تور هوايي و تفنگ بادي جمع آوري گرديد. 29 صفت ريختي در بين دو جمعيت با آزمون هاي تک متغيره و چند متغيره و با کمک نرم افزارهاي SPSS و Past مورد مقايسه قرار گرفت. نتايج حاصل از مقايسه داده هاي زيست سنجي و ريخت سنجي نشان داد که از 29 صفت مورد بررسي، 16 صفت در بين دو جمعيت مورد مطالعه داراي تفاوت معني دار در سطح احتمال 95% هستند. نتيجه نهايي تحقيق با توجه به تفاوت هاي بدست آمده از تحليل هاي آماري نشان داد که اين دو جمعيت با هم تفاوت دارند و دو اکوتيپ متفاوتند.
شير به عنوان يك منبع غذايي منحصر به فرد براي تغذيه نوزادان، كودكان و حتي بزرگسالان بايد بسيار مورد توجه قرار گيرد. در اين پژوهش ميزان جيوه، سرب، كادميم و كرم در شير گاو بررسي گرديد. به منظور اندازهگيري فلزات سمي در شير، با مقايسه 4 روش هضم مرطوب، روش هضم با استفاده از اسيد نيتريك- آب اكسيژنه- اسيد پركلريك انتخاب شد. براي اندازه گيري جيوه، بعد از هضم نمونهها از روش جذب اتمي با بخار سرد استفاده گرديد. مقدار جيوه در نمونه هاي شير گاو كمتر از حد تشخيص روش (0.05 ppb) بود براي اندازهگيري سرب، كادميم و كرم بعد از عمليات هضم، ابتدا فلزات را با عامل كمپلكس كننده APDC و حلال MIBK استخراج كرده و سپس از روش جذب اتمي با شعله استفاده شد. ميانگين غلظت سرب، كادميم و كرم در شير گاو به ترتيب، 62/6 ± 1/49، 36/0± 8/9 و 58/0±8/38 ppb است كه آلودگي سرب در 55/72% و آلودگي كرم در 86/6% بالاتر از حد مجاز است و غلظت كادميم در نمونه ها كمتر از حد مجاز ميباشد. با توجه به اين كه ميزان فلزات سرب و كرم در شير گاو بيش از حد مجاز است، بايد توجه بيشتري به كنترل و نظارت بر توليد و مصرف شير داشت .
در اين تحقيق بر روي تجزيه فوتوشيميايي سولفانيليك اسيد در محلول هاي مائي كار شده است. اين ماده به مقادير قابل توجهي در صنعت بكار رفته و درصدي از آن وارد پساب مي شود. يك واكنشگاه دو جداره همراه با جريان چرخشي و با تابش بدون واسطه نور فرا بنفش استفاده و اطلاعات تجربي پس از تنظيم pH و دماي محلول حاصل شده است. پيشرفت واكنش با اندازه گيري غلظت توسط دستگاه اسپكتروفوتومتر فرا بنفش- مرئي تعقيب گرديده و اثر زمان تابش نيز مورد بررسي قرار گرفته است. نتايج نشان مي دهد كه در pH حدود 4 بيشترين ميزان تجزيه حاصل مي شود. اين مقدار در حدود pH محلول بازاي غلظت اوليه ppm 10 مي باشد و يك زمان 30 دقيقه اي براي محو كامل اين ماده كافي است. كاهش قابل ملاحظه معيار COD و محو نوارهاي مربوط به پيوندهاي دو گانه كربن- كربن در طيف FT-IR مويد آنست كه معدني شدن ماده آلي (تبديل حلقه بنزني به دي اكسيد كربن و آب، تبديل گروه سولفيت به سولفات و تبديل گروه آمين به نيترات) انجام گرفته و اين روش براي كاربرد صنعتي مفيد است.
جداسازي مواد معدني (رسانا و نارسانا) به دو روش الکتروستاتيکي (تماسي و القايي) مورد بررسي تجربي قرار گرفت. آزمايشها نشان دادند که اگر مخلوطي از مواد نارسانا با قطر بين 0.2 تا 0.4 ميلي متر با همديگر تماس پيدا کنند مواد مختلف بار الکتريکي متفاوتي پيدا مي کنند و در حين سقوط در ميدان الکتريکي و گرانشي از هم جدا مي شوند. باري که مواد معدني مختلف پيدا مي کردند با يافته هاي ديگران مطابقت داشت. جداسازي مخلوطي از مواد رسانا و نارسانا به روش تماسي موثر نبود ولي با روش القايي به خوبي از هم جدا مي شدند. آزمايش نشان داد که مدت تماس ذرات مخلوط پيش از جداشدن، نقش موثري در جداسازي دارد، ولي نوع فلزي که ذرات با آن تماس پيدا مي کنند، نقش چنداني ندارد. جداسازي ذرات کمتر از 0.1 ميلي متر به خاطر چسبيدن آنها به يکديگر به خوبي انجام نمي شد. رطوبت زياد مانع از بارگيري و جداسازي ذرات مي شد و ذرات خشک بهتر از هم جدا مي شدند.
تداخل سنج فابري-پرو به طور سنتي به خاطر قدرت تفکيک زياد و باريکي پهناي دستگاهي فريزهاي آن، در اندازه گيري شکل، ساختار بس ريز و جابجايي هاي يز و توپيک خطهاي طيفي به کار مي رفته است و امروزه در فناوري بخشهاي دقيق و ليزرهاي فوق پايدار کاربرد پيدا کرده است. در اين مقاله ابتدا نحوه کار تداخل سنج فابري-پرو به طور کوتاه شرح داده شده و سپس طراحي و ساخت يک دستگاه تداخل سنج فابري-پروي روبشي مورد بحث قرار گرفته است. فريزهاي ليزر هليوم-نئون، لامپ سديم و لامپ جيوه که با دستگاه ساخته شده تهيه شده، بحث و بررسي شده اند. در پايان با تشريح آزمايشهايي که با اين دستگاه انجام شده است، براي اندازه گيري فاصله دو خط سديم تلاش شده است و مشکلاتي که در اين راه به وجود آمده اند، شرح داده شدند. اگر چه ساخت اين دستگاه و انجام آزمايشهاي فوق در جهان تکراري به حساب مي آيد، ولي تا آنجا که مي دانيم ساخت تداخل سنج روبشي و انجام آزمايشها به کمک آن در ايران براي اولين بار انجام مي گيرد و در خلال آن به تجربيات زيادي دست يافتيم.
در قديم الايام بعضي از کشورها سکه هاي خود را بر پايه اعداد اول ضرب مي کردند و مردم به عنوان سرگرمي در معاملات تلاش مي کردند که دريابند «بيشترين مقدار وجهي را که يک شخص نمي تواند از ترکيب سکه هاي موجود خود بپردازد، چقدر است؟» اين عدد به عنوان عدد فرابنيوس معروف است. به طور دقيقتر فرض کنيد Ak={a0, a1, …, ak) مجموعه اي از اعداد طبيعي باشد که (a0, a1, …, ak)=1. در اين صورت عدد طبيعي N داراي نمايشي بر پايه Ak است، هر گاه x0, x1, …, xkIN0=NU{0} وجود داشته باشد به قسمي که N=a0 x0+a1 x1 +…+ak xk بزرگترين عددي را که نتوان به صورت ترکيب فوق نمايش داد، عدد فرابتيوس نامند. در اين مقاله سعي شده عدد فرابنيوس را براي مجموعه هاي خاص محاسبه و روشي جديد براي اثبات آنها ارايه کنيم.
پيشگويي فضايي مقدار نامعلوم يک ميدان تصادفي گوسي بر اساس مشاهدات فاقد نوفه، امکان پذير مي باشد. اما در عمل بدليل خطاهاي اندازه گيري، با مواردي مواجه مي شويم که مشاهدات داراي نوفه هستند. با فرض آنکه اين نوفه ها متغيرهاي تصادفي مستقل و هم توزيع N (0, ?2) و مستقل از ميدان تصادفي مورد نظر باشند و در صورت معلوم بودن پارامترهاي مدل، شامل پارامترهاي مربوط به ساختارهاي ميانگين و کوواريانس فضايي و ?2، پيشگوي بهينه و ميانگين مجذور خطاي آن قابل تعيين هستند. اما اگر تعدادي از پارامترهاي مدل نامعلوم باشند، تعيين پيشگوي بهينه و ميانگين مجذور خطاي آن به روشهاي معمول امکان پذير نيست. هنگامي که مشاهدات فاقد نوفه هستند، رهيافت بيزي مي تواند در اين خصوص راه گشا باشد، لذا در اين مقاله با اتخاذ رهيافت بيزي فرض مي شود پارامترهاي مدل متغيرهايي تصادفي با توزيع پيشين سره هستند، که در اينصورت سره بودن توزيع پسين تضمين مي شود، پيشگوي بهينه و ميانگين مجذور خطاي آن تعيين خواهد شد.
در بخش هاي مختلف افيوليت ملانژ نايين سنگ هاي دگرگون شامل دايك هاي آمفيبوليتي، آمفيبوليت، گرانيت دگرگون، اسكارن، متاچرت هاي نواري، شيست و مرمر وجود دارد. در اين افيوليت ملانژ، اسکارن ها بصورت يك واحد سنگي روشن، بين بخش بالايي آمفيبوليت ها و بخش زيرين متاچرت هاي نواري ديده مي شوند. بررسي هاي سنگ نگاري و ژئوشيمي كاني ها نشان مي دهد كه كاني هاي اصلي اين سنگ ها كربنات (كلسيت)، كلينوپيروكسن (ساليت) و در برخي موارد گارنت (گروسولار ـ آندراديت) و ولاستونيت بوده و كاني هاي فرعي اين سنگ ها نيز اسفن و اپيدوت است. اسكارن ها از دگرگوني بخش هاي كربناته چرت هاي نواري و سنگ آهک ها بوجود آمده اند و داراي برگوارگي موازي با آمفيبوليت ها هستند. مطالعه شيمي کاني ها و استفاده از ژئوترمومتر هورنبلند -پلاژيوکلاز نشان مي دهد که آمفيبوليت ها و دايک هاي آمفيبوليتي از دگرگوني دايک هاي ديابازي و گدازه هاي بالشي در رخساره آمفيبوليت بوجود آمده اند. ژئوترمومتري اسکارن ها و گرانيت هاي دگرگون نيز نشان مي دهد که در ارتباط با يکديگر هستند. بررسي ها نشان مي دهد كه سنگ هاي دگرگوني موجود در اين افيوليت، قطعات بيگانه اي نيستند، بلكه از جنس خود پوسته اقيانوسي بوده و حاصل دگرگوني پوسته اقيانوسي و سنگ هاي رسوبي روي آن (رسوبات سوپرا - افيوليت) هستند.
هدف از مقاله بررسي تاثير ترکيب شيميايي ورق فولادي بر ميزان نيرويي است که ورق در حين عبور از بين غلتکهاي نورد به آنها وارد مي کند. اين نيرو بنام نيروي نورد معروف است. الگوي رياضي محاسبه اين نيرو تنها در برگيرنده عواملي است که رابطه دقيق آنها با نيروي نورد مشخص باشد. بدليل عدم وجود رابطه رياضي روشن ما بين عناصر ترکيب شيميايي ورق و نيروي نورد، در اغلب الگوهاي رياضي اين عامل لحاظ نشده است و يا بصورت تجربي اعمال شده است. در نتيجه باعث بروز خطا در نتايج محاسباتي الگوي رياضي مي شود. شبکه عصبي مصنوعي ابزار مناسبي جهت حل مشکل و استفاده از ترکيب شيميايي در پيشگويي نيروي نورد مي باشد.