پاسخ به:دانلود مقالات علوم زمين
منطقه مورد مطالعه بخشي از زون ايران مركزي بوده و در 25 كيلومتري جنوب شرق اصفهان قرار دارد. از نظر ليتولوژي سنگهاي كرتاسه بالايي ناحيه كلاه قاضي قابل تقسيم به سه واحد آهك ماسه اي گلوكونيت دار، آهك اينوسراموس دار و مارن و آهك هاي مارني كوه شيدان مي باشد. بر اساس انتشار چينه شناسي فرامينيفرهاي پلانكتونيك در اين رسوبات چهار بيوزون تجمعي مورد شناسايي قرار گرفت. بيوزون I که بخش بالايي آهك ماسه اي گلوكونيت دار و بخش قاعده اي آهك اينوسراموس دار را در بر گرفته و نشانگر سنومانين بالايي - تورونين زيرين است. بيوزونII بخش مياني آهك اينوسراموس دار را شامل مي شود و معرف تورونين مياني است. بيوزونIII بخش بالايي واحد آهک اينوسراموس دار را شامل شده به تورونين بالايي ـ كنياسين؟ نسبت داده مي شود. بيوزون IV مارنها و آهك هاي مارني كوه شيدان را در برگرفته و متعلق به ماستريشتين مي باشد. سن بخش آهك روديستي بر اساس موقعيت چينه شناسي به ماستريشتين نسبت داده مي شود.
نسخه قابل چاپ
سازند سرچشمه در جنوب آق دربند در شرقي ترين بخش حوضه رسوبي کپه داغ از رخنمون خوبي برخوردار است. اين سازند بيشتر شامل سنگ آهکهاي االيتي و فسيل دار همراه با ميان لايه هايي از شيل و شيل آهکي است. کنتاکت زيرين اين سازند با آهکهاي االيتي و بيوکلستي سازند تيرگان و کنتاکت بالايي آن با شيلهاي خاکستري رنگ سازند سنگانه به صورت همشيب است. از مجموع هشت برش چينه شناسي، 235 نمونه از سنگ آهکها و شيلها برداشت شده است. به منظور تعبير و تفسير تاريخچه رسوبگذاري و پس از رسوبگذاري سنگهاي سازند سرچشمه، 190 مقطع نازک توسط ميکروسکوپهاي پلاريزان و کاتدولومينسانس مطالعه شده است. تغييرات جانبي و عمودي رخساره هاي سنگي نشان مي دهد که سازند سرچشمه بويژه سنگهاي آهکي آن در محيطهاي پهنه جزر و مدي تا درياي باز و در يک رمپ کربناته کم عمق بر جاي گذاشته شده اند. پس از رسوبگذاري، اين سنگهاي آهکي تحت تاثير فرآيندهاي دياژنتيکي مختلفي شامل سيماني شدن، ميکريتي شدن، باروينگ، نئومورفيسم، فشردگي، دولوميتي شدن، سيليسي شدن، هماتيتي شدن، انحلال، و تشکيل رگه ها و شکستگي ها قرار گرفته است. اين فرايندها در محيط دياژنتيکي دريايي، متئوريک، مخلوط دريايي - متئوريک و تدفيني و در طي سه مرحله ائوژن، مزوژن و تلوژن صورت گرفته است.
در اين پژوهش سازند آسماري كه توالي ضخيمي از سنگهاي کربناته با سن اليگو - ميوسن در برش لالي است، با هدف تعيين رخساره هاي زيستي، ديرينه محيط ها و ارايه يك مدل رسوبي مورد مطالعه قرار گرفته است. حاصل مطالعات دقيق سنگ شناختي و فسيل شناختي تشخيص 10 ريز رخساره مربوط به پنج ديرينه - محيط بود. رسوبات در بردارنده اين ميكروفاسيس ها در پنج محيط رسوبي اصلي شامل پهنه كشندي، لاگون، سدهاي ماسه اي بيوكلاستي (shoal)، سراشيب (slope) و بخش ژرف تر درياي باز (basin) نهشته شده اند. اين محيط ها بخشي از يك پلاتفورم کربناته بوده اند كه بر روي يك شلف باز قرار داشته و سد موثري لاگون را از درياي باز جدا نمي ساخته است.
بر پايه روابط صحرايي و پتروگرافي پلاژيوگرانيت هاي سكانس افيوليتي انارك، عشين- زوار و نايين داراي بافت هاي گرانولار، گرانولار برشي، گرانوفيريك و گرافيك مي باشند. از لحاظ كاني شناسي كوارتز و پلاژيوكلاز و آمفيبول به عنوان كاني هاي اصلي و اسفن، آپاتيت، زيركن به عنوان كاني هاي فرعي هستند. پلاژيوگرانيت هاي افيوليت انارك دگرگون بوده و برگ وارگي از خود نشان مي دهند. پلاژيوگرانيت هاي افيوليت ملانژ عشين- زوار دو نسل مي باشند. نسل اول پلاژيوگرانيت هاي قديمي و دگرگون مي باشند و بيشتر به صورت خردشده يافت مي شوند. پلاژيوگرانيت هاي نسل دوم جوان ترين سنگ افيوليت عشين- زوار بوده و گدازه هاي بالشي را قطع كرده اند. پلاژيوگرانيت هاي افيوليت نايين توسط دايك هاي صفحه اي (با تركيب ريوليتي تا داسيتي) قطع شده اند. نتايج آناليز سنگ هاي اسيدي هر سه مجموعه افيوليتي نشان مي دهد كه فراواني عناصر كمياب و اصلي اين سنگ ها داراي طيف تركيبي محدودي بوده و تركيب كوارتزديوريت تا كوارتزوليت را به نمايش مي گذارند. نوع پلاژيوكلازها نيز از آلبيت تا اليگوكلاز مي باشد.
يكي از حوضه هاي رسوبي حاوي مواد هيدروكربوري كه در بخش وسيعي از تركمنستان، افغانستان و شمال شرقي ايران قرار دارد، حوضه درون قاره اي كپه داغ است. سازند آيتامير در طي آلبين- سنومانين در اين حوضه تشكيل گرديده است. اين سازند از سه رخساره سنگي شامل ماسه سنگ گلاكوني دار، گل سنگ و سنگ آهك تشكيل شده است كه بطور همشيب بر روي سازند سنگانه و در زير سازند آب دراز قرار دارد. مطالعه سطح الارضي و تحت الارضي سازند آيتامير نشان مي دهد كه سنگ هاي اين سازند در يك شرايط لاگوني تا درياي كم عمق بر جاي گذاشته شده اند. دسته رخساره هاي پيشروي (TST)، حالت سكون (HST) و افت سطح آب دريا (LST) با استفاده از تغييرات عمودي و جانبي رخساره هاي سنگي، فراواني گلاكوني و نيز دانه هاي اسكلتي در برش هاي مورد مطالعه شناسايي شده است. تعداد سكانس هاي رسوبي شناسايي شده در برش هاي مورد مطالعه از 2 (برش سطحي الارضي شوريجه) تا 6 (برش چاه هاي شماره 35 و 40 خانگيران) در تغيير است. مرز سكانس ها در تمامي برش هاي مورد مطالعه به استثناي مرز فوقاني آخرين سكانس رسوبي كه از نوع SB1 (مرز سازند آيتامير با سازند آب دراز) مي باشد، از نوع SB2 است. مقايسه منحني تغييرات سطح آب دريا در ناحيه مورد مطالعه تا حدودي با منحني تغييرات جهاني در هنگام افت سطح آب دريا در زمان سنومانين مطابقت دارد.
در بخش هاي شمالي مزرعه چاه زرد، آمفيبوليت ها در زير كمپلكس دگرگوني جندق كه شامل انواع شيست و مرمر مي باشد ديده مي شوند. بررسي ها نشان مي دهد كه آمفيبوليت ها، بازالت هاي افيوليت جندق بوده كه دگرگون شده اند. سنگ هاي دگرگوني جندق نيز واحدهاي رسوبي روي متاافيوليت جندق هستند. آمفيبوليت ها از هورنبلند، پلاژيوكلاز، گارنت، آلكالي فلدسپار (ارتوكلاز)، مگنتيت، بيوتيت، مسكويت، اسفن و كوارتز تشكيل گرديده اند. اين سنگ ها داراي برگوارگي و خط وارگي بسيار واضحي بوده و در بخش هايي در اثر پديده تفريق دگرگوني كاني هاي تيره و روشن از يكديگر تفكيك گرديده اند. بررسي هاي كاني شناسي، بارومتري هورنبلندها، و ترمومتري هورنبلند- پلاژيوكلاز نشان مي دهد كه اين سنگ ها در شرايط بخش هاي بالايي رخساره آمفيبوليت دگرگون شده اند (7.10 تا 9.91 كيلوبار و 619 تا 650 درجه سانتي گراد) حضور كاني هاي اكتينوليت، اپيدوت و كلسيت نيز بيانگر رخداد يك دگرگوني برگشتي در حد رخساره شيست سبز مي باشد.
رسوبات سولفاته از اجزاي مهم بسياري از ميادين نفتي مي باشد و معمولا پوش سنگ مخازن هيدروکربني را تشکيل مي دهد. در اين مطالعه رسوبات سولفاته در پوش سنگ ميدان نفتي آغاجاري مورد ارزيابي قرار گرفته است. در اين ميدان، بخش 1 سازند گچساران با ضخامت متوسط 50 متر و سنگ شناسي انيدريت، مارن، آهک و شيل بيتومينه بعنوان پوش سنگ در نظر گرفته مي شود. در اين مطالعه روش هاي زير بکار گرفته شده است. نمودارهاي چاه پيمايي Gamma Ray و Sonic، مقاطع نازک ميکروسکوپي، ميکروسکوپ الکتروني مجهز به سيستم تجزيه عنصري (SEM-EDS) و ايزوتوپ کربن. با توجه به ستون ليتواستراتيگرافي ترسيم شده براي کل ميدان 7 تا 8 واحد مجزاي انيدريتي با ضخامت متفاوت در داخل پوش سنگ شناسايي شد. رسوبات انيدريتي در اين واحدها داراي تنوع بافتي و فابريکي زيادي مي باشند که پاره اي از آنها مثل بافت ندولي، نازک Lath)، ضربدري، انتراليتيک و بلوکي در تعيين محيط رسوبگذاري و بررسي تغييرات آنها در طي تدفين بکار برده مي شود. مهمترين فرآيندهاي دياژنزي رسوبات سولفاته در ميدان نفتي آغاجاري عبارتند از: انيدريت زايي، سيماني شدن، تبلور دوباره، تراکم و جانشيني. مطالعه ايروتوپ کربن (?13C) در افق هاي کربناته همراه لايه هاي انيدريتي مقدار ‰-20.4 را نشان مي دهد. داده هاي ليتولوژيکي، پتروگرافي و مطالعات ايزوتوپي کربن دلالت بر محيط رسوبگذاري حدواسط (مردابي يا سبخايي) دارد.
توده گرانوديوريتي کوه دم واقع در شمال شرق اردستان حاوي آنکلاوهاي ميکروگرانولار کروي و به ندرت بيضوي با ترکيب مونزوديوريت، مونزوديوريت کوارتزدار و ديوريت کوارتزدار است. قطر اين آنکلاوها از حدود چند ميلي متر تا 30 سانتي متر در تغيير است. اندازه کاني هاي تشکيل دهنده آنکلاوها در قشر خارجي، ريزتر از مرکز آنکلاو است. دانه ريز بودن آنکلاوها نشانه سرد شدن سريع مذاب سازنده آن در هنگام ورود به داخل ماگماي گرانيتوئيدي ميزبان است. حضور آنکلاوهاي ميکروگرانولار به همراه شواهدي از حضور بافت هاي غيرتعادلي نظير فنوکريست فلدسپار با بافت هاي پوئي کيليتيک و آنتي راپاکي وي، کوارتزهاي مدور و چشمي شکل که توسط کاني هاي کوچک دماي بالاتر مانند پلاژيوکلاز، بيوتيت و آمفيبول به طور زونه احاطه شده اند، خوردگي و تحليل رفتگي پلاژيوکلازها، حضور لخته هاي مافيک، آپاتيت هاي سوزني، تيغه هاي پلاژيوکلاز کوچک درون پلاژيوکلازهاي بزرگتر و مرز مضرس، کنگره اي و زايده دار آنکلاو، همگي آميختگي ماگمايي را تاييد مي کنند. بر اساس نتايج آناليز مايکوپروب، ترکيب پلاژيوکلاز در گرانوديوريت ها از اليگوکلاز تا آندزين و در آنکلاوها از آندزين تا لابرادوريت متغير است و غالبا زونينگ عادي و در برخي از موارد زونينگ نوساني نشان مي دهند که مويدي بر آميختگي ماگمايي است. آنکلاوها و سنگ هاي ميزبانشان از لحاظ ژئوشيميايي نيز با يکديگر تفاوت هاي قابل توجهي نشان مي دهند به اين صورت که آنکلاوها غني از سديم هستند. در صورتي که گرانوديوريت ها از پتاسيم غني مي باشند. علاوه بر اين آنکلاوها نسبت به گرانوديوريت ها از عناصر LREE و LILE تهي و از عناصر HREE و Ti غني شده اند، لذا به نظر مي رسد اين دو گروه سنگي شايد از دو ماگماي مختلف منشا گرفته و در اثر فرآيند آميختگي ماگمايي در جوار يکديگر قرار گرفته باشند.
بازوپايان سازند بادامو در برش هجدک (شمال کرمان) مورد مطالعه قرار گرفتند که منجر به شناسايي 9 جنس و 13 گونه زير گرديد: Holcorhynchia standishensis, Conarosia rotundata, Conarosia sp., Baeorhynchia elegantula, Baeorhynchia nitida, Baeorhynchia transversa, Rhynchonelloidea ruthenensis, Cymatorhynchia singularis, Sphaeroidothyris arabica, Sphaeroidothyris sphaeroidalis, Orthotoma sp., Arabicella ovalis, Ptyctothyris sp., اين بازوپايان را مي توان با توجه به ارزش بيواستراتيگرافي شان در غالب دو بيوزون تجمعي دسته بندي کرد. بيوزون اول با توجه به ارزش بيواستراتيگرافي گونه Holcorhynchia standishensis داراي سن توآرسين است و معادل زون هاي آمونيتي variabilis, thouasense و levesquei مي باشد. سن بيوزون تجمعي دوم بر اساس ارزش بيواستراتيگرافي بازوپايان آن باژوسين پيشين ـ مياني تعيين مي گردد که زون هاي آمونيتي opalium تا humphriesianum را در بر مي گيرد. درصدهاي فراواني بازوپايان فوق نيز مطالعه گرديد و مشخص شد که بازوپايان راسته رينكونليدا بيشترين درصد (8 درصد) را تشكيل مي دهند. بعلاوه پراکندگي اين بازوپايان در مناطق مختلف جهان مورد بررسي قرار گرفت.
ابتدا بوسيله عکس هاي هوايي، نقشه هاي زمين شناسي موجود و بررسي هاي ميداني، نقشه پراکنش زمين لغزشها در حوضه رودخانه ماربر به وسعت 800 کيلومتر مربع واقع در جنوبي ترين قسمت استان اصفهان تهيه گرديد. سپس با استفاده از ساير منابع اطلاعاتي نظير نقشه هاي موضوعي موجود، اقدام به بررسي و تعيين عوامل موثر در لغزش (8 عامل) و نقشه هاي لازم در مقياس 1:50000 گرديد. به منظور بالا بردن دقت، سرعت و سهولت آناليز، تمامي اطلاعات مکاني و توصيفي وارد سيستم GIS، نرم افزار Ilwis گرديد. پس از تهيه لايه هاي اطلاعاتي مورد نياز، با استفاده از پارامترهاي موثر در لغزش، اقدام به تهيه نقشه هاي پهنه بندي خطر لغزش در چهار روش آماري نموده و سپس مورد ارزيابي قرار گرفتند. با توجه به شاخص به دست آمده و مقايسه نقشه پراكندگي لغزش با نقشه پهنه بندي خطر زمين لغزش حاصل هر يك از روش ها در محيط GIS، مشخص گرديد كه به ترتيب ابتدا روش دو متغيره آناليز ارزش اطلاعاتي و روش دو متغيره تراكم سطح سپس روش چند متغيره با آناليز رگرسيون خطي و روش چند متغيره به وسيله آناليز مميزي، در مراحل بعدي اولويت قرار مي گيرند. در نهايت بر اساس اين تحقيق, روش هاي آماري دو متغيره نسبت به روش هاي آماري چند متغيره در عين سادگي داراي دقت قابل قبولي بوده و از اين نظر انطباق بيشتري با پتانسيل لغزه خيزي منطقه خواهند داشت.
اسكارن هاي سورك در شمال غرب استان يزد و درون كمان ماگمائي سنوزوئيك ايران مركزي و در مجاورت مجموعه افيوليتي سورك رخنمون دارد. توده هاي نفوذي گرانوديوريتي در ولكانيك ها و پيروكلاستيك هاي وابسته به سن ائوسن (سنگ ميزبان) اسكارن سازي با كانسار آهن را سبب شده اند. ديوپسيد اسكارن در گامه نخست و به دنبال آن گارنت هاي آندراديتي دومين گامه اسكان سازي را تشكيل مي دهند. اين گارنتها بعد از فروكش اوج دگرگوني مجاورتي در XCO2=0.6 و دماي (P=0.5kb)520oC شكل گرفته اند. در وحله اي از زمان جاي گيري توده نفوذي و تكوين اسكارن كاهش فشار در سامانه گرمابي تغيير ناگهاني در تركيب شيميايي گارنتها را بدنبال داشته است.
توالي كاملي از سنگهاي كربونيفر بالايي ـ پرمين در برش زلدو ناحيه ازبك كوه رخنمون دارد. در اين برش سه بخش تشخيص داده شده است. بخش 1 متشكل از كنگلومرا، ماسه سنگ و شيل به رنگ سبز و قرمز با بين لايه هايي از آهك ماسه اي است. بخش 2 شامل سنگ آهك است. بخش 3 از دولوميت هاي ضخيم لايه تا توده اي تشكيل شده است. بخش 2 حاوي فوزولينيدهاي شاخص قزلين پسين مانندRauserites, Rushenzevites, Schellwienia و جنسهاي شاخص آسلين مانند Pseudoschwagerina, Rugosofusulina مي باشد. بر اين اساس در اين منطقه از ايران مرز كربونيفر ـ پرمين پيوسته مي باشد. اين توالي كامل از سنگ هاي قزلين پسين ـ آسلين براي اولين بار از ناحيه ازبك كوه گزارش مي شود. توالي فوق با ساير نواحي تتيس جنوبي شباهت دارد.
پس از نمونه برداري سيستماتيك و مطالعات ميكروسكوپي بر روي فرامينفرهاي حاصل از رسوبات پرمين كوه كفتار، واقع در ناحيه چاه ريسه، شمال شرق اصفهان، مشخص شد كه اين رسوبات متعلق به پرمين پسين بوده و در درياي پلاتفرمي كم عمق تشكيل شده است و رسوبات پرمين پسين پس از يك ناپيوستگي فرسايشي بر روي نهشته هاي دونين پسين پيشروي نموده است. بر اساس بيواستراتيگرافي كنودونت ها و پالينومورف ها بين اين دو واحد رسوبي در مقطع مورد مطالعه نبود چينه شناسي وجود دارد كه تمام رسوبات كربنيفر و پرمين زيرين را در بر مي گيرند. اين نبود شايد مربوط به بالاآمدگي و حركات خشكي زايي و متعاقب آن فرسايش حاصل از افت سطح آب درياها بوده است كه باعث شده ضخامتي از رسوبات حذف شود. پس از سطح فرسايشي، سكانس رسوبي پرمين با ضخامت 260 متر و با قاعده پيشرونده آغاز گرديده و با دولوميت زرد و آهك هاي ضخيم تا متوسط لايه تيره حاوي فسيل هاي فراوان از جمله شكم پايان، بريوزوئرها، اسفنج ها، مرجان ها، تريلوبيت ها و ميكروفسيل هاي مختلف ادامه مي يابد و در خاتمه به يك افق لاتريتي مي رسد. پس از افق لاتريتي، ترياس با ماسه سنگ هاي سفيد و دولوميت هاي زرد ضخيم لايه بر روي پرمين پسين قرار دارد كه گوياي يك فاز خشكي زايي در زماني بين پرمين پسين و ترياس (مياني؟) بوده است. با مطالعه مقاطع نازك تهيه شده از سنگ هاي پرمين در اين ناحيه، روي هم رفته 36 جنس (72 گونه) فرامينيفر، 5 جنس (5 گونه) جلبك سبز و قرمز و 2 جنس بريوزوئر شناسايي شد. بر اساس ارزش چينه شناسي ميكروفسيل هاي موجود در ستون چينه شناسي مورد مطالعه، جمعا 6 بيوزون محلي مشخص گرديد كه زمان زمين شناسي پرمين پسين (مرغابين پسين ـ جلفين زيرين) را نشان مي دهد.
سنگ هاي آتشفشاني جنوب غرب ظفرقند بيشتر داراي سن ائوسن بوده و از نظر ترکيبي در محدوده بازالت تا داسيت هستند. بخش اندکي از اين سنگ هاي آتشفشاني را سنگ هاي سري شوشونيتي به خود اختصاص داده اند. مطالعه حفرات و درز و شکاف هاي موجود در سنگ هاي با ترکيب شوشونيت، بيانگر وجود کاني هاي تامسونيت، کلسيت، داتوليت، سلادونيت، مسکويت، مزوليت و کلينوزويسيت است. با توجه به وجود اين کاني ها و در نظر گرفتن فراواني آنها مي توان پي برد سيالي که از آن کاني هاي پر کننده درز و شکاف ها بوجود آمده، داراي ترکيب شيميايي پيچيده اي بوده و از نظر H2O, Ca, B, Al, K, OH, CO2, Si و Na غني بوده است.
دايکهاي گابروئي داخل بستر سرپانتينيتي افيوليت دهشير - سورک متحمل دگرساني از نوع رودنژيتي شدن شده اند. اين دگرساني آزاد شدن Ca2+ از فروپاشي کانيهاي پريدوتيت اوليه (پيروکسن، اوليوين) حين سرپانتيني شدن، آبشويي حجم زياد پريدوتيت ضمن سرپانتينتي شدن و شرکت آن در يک سيال هيدروترمال است. رودنژيتي شدن بدنبال دو نوع سرپانتينيتي سرپانتينتي شدن ديناميک و استاتيک يک فرآيند دو مرحله اي است و در دومين مرحله شکل گيري پکتوليت نشان از وقوع متاسوماتيسم عنصر سديم دارد. سديم شايد از دگرساني حجم عظيمي از سازه آلبيت در گابرو اوليه حاصل شده است.