پاسخ به:دانلود مقالات علوم زمين
سازند بورقان با سن كرتاسه از مهمترين سنگ مخزن هاي هيدروكربوري خليج فارس محسوب مي شود. به منظور شناخت رخساره هاي سنگي، محيط و توالي هاي رسوبي اين سازند، حدود 62.5 متر نمونه مغزه متعلق به ميدان نفتي فروزان در خليج فارس مورد مطالعه رسوب شناسي قرار گرفت. بطوركلي سازند بورقان در اين ميدان نفتي متشكل از ماسه سنگ هاي خيلي دانه ريز تا دانه متوسط، رس سنگ، شيل هاي آهكي و توالي هاي محدود کربناته مي باشد. مطالعات ماکرو و ميکروسکپي انجام شده نشان مي دهد که ضخامت مورد مطالعه از سازند بورقان از 8 رخساره تشکيل شده است. اين رخساره ها عبارتند از: (1) رخساره ماسه سنگ هاي كانالي با لايه بندي مورب، (2) رخساره رس سنگي پهنه گلي/خليج، (3) رخساره ماسه سنگي دانه ريز با ميان لايه هاي شيلي متعلق به پهنه ماسه اي، (4) رخساره متشکل از تناوب ماسه سنگ دانه ريز تا سيلتستون با شيل غني از ماده آلي متعلق به تناوب پهنه ماسه اي و پهنه گلي، (5) رخساره رس سنگ سيلتي داراي بقاياي گياهي متعلق به پهنه گلي تحت تاثير دريا، (6) رخساره متشکل از ماسه سنگ گلاکونيتي همراه با لايه هاي دولستون ماسه اي متعلق به پهنه ماسه اي تحت تاثير دريا، (7) شيل هاي تيره رنگ غني از ماده آلي متعلق به رخساره خليج محدود شده / باتلاق و (8) رخساره گرينستون اوئيدي متعلق به پشته اوئيدي. براي سازند بورقان بر اساس وجود شواهد رسوب شناسي همچون تناوب لايه هاي ماسه سنگي - شيلي، تناوب هاي نازك و ضخيم سيلت و رس، لايه بندي فلاسر و عدسي شکل، ايكنوفسيل ها و توالي هاي به سمت بالا عميق شونده، محيط رسوبي از نوع خليج دهانه اي تحت تاثير جزر و مد درنظر گرفته شد. اين سازند در محدوده عمقي مورد مطالعه از 4 سكانس رسوبي تشکيل شده كه هر سكانس با ماسه سنگهاي کانالي تشکيل شده در زمان افت سطح آب دريا شروع شده و با رخساره هاي شيلي و يا رس سنگي مرحله پيشروي آب خاتمه مي يابد.
نسخه قابل چاپ
منطقه مورد مطالعه (چشمه علي و حوضه آبگير آن) در 32 كيلومتري شمال غرب دامغان واقع شده است. حوضه آبگير چشمه عمدتا از آهك هاي ضخيم لايه تا توده اي سازند لار و آهك هاي نازك لايه و آهك هاي مارني سازند دليچاي تشكيل شده است. به منظور بررسي نقش چينه شناسي بر توسعه کارست در سازندهاي مذکور، وضعيت زمين شناسي، خصوصيات فيزيكي و شيميايي آب چشمه و خصوصيات سيستم ورودي در حوضه آبگير چشمه مورد مطالعه قرار گرفته است. در مورد خصوصيات فيزيكي و شيميايي آب چشمه، پارامترهاي دبي چشمه، درجه حرارت آب، هدايت الكتريكي، اسيديته و مقدار دي اكسيدكربن محلول در آب در محل چشمه و كاتيونها و آنيونهاي اصلي در آزمايشگاه در طول يكسال به طور ماهانه اندازه گيري شده اند. تغييرپذيري اندك كليه خواص فيزيكي و شيميايي آب خروجي از چشمه و هم چنين خصوصيات سيستم ورودي در حوضه آبگير چشمه (نبود پديده هاي ژئومرفولوژيكي مهم كارستي از قبيل گودي هاي مسدود، فروچاله ها، و درزه ها و شكستگي ها انحلالي بزرگ و عميق) بيانگر اين مطلب است كه سيستم غالب جريان در سفره آب زيرزميني چشمه علي از نوع سيستم افشان مي باشد. چنين سيستم جريان در سفره هاي کارستي بيانگر توسعه اندک پديده کارست در منطقه مي باشد. با توجه به وضعيت زمين شناسي حوضه آبگير چشمه علي دامغان، يکي از مهمترين دلايل توسعه اندک کارست در حوضه چشمه علي وضعيت چينه شناسي منطقه است به اين ترتيب که سازند دليچاي (که براي فرايند کارستي شدن استعداد نسبتاً اندکي دارد) در حد فاصل بين آهک هاي ضخيم لايه و توده اي سازند لار (که براي توسعه کارست بسيار مستعد هستند) و محل ظهور چشمه قرار گرفته است، باعث شده که جريان آب زيرزميني را به صورت تدريجي به چشمه برساند و از توسعه کارست جلوگيري نمايد.
سازندآب تلخ با سن كامپانين – ماستريختين يکي از واحد هاي سنگ چينه اي حوضه رسوبي كپه داغ به شمار مي رود. پالينومورف هاي دريايي (داينوفلاژله ها) با درجه حفظ شدگي نسبتا خوب در قسمت زيرين و مياني اين سازند در برش الگو يافت مي شوند در حالي که نيمه بالايي برش حاوي تعداد اندکي پالينومورف مي باشد. در اين مطالعه علاوه بر پالينولوژي، تعداد 7 نمونه مورد پيروليز راك – ايول قرار گرفت. مطالعه اسلايدهاي پالينولوژي نشان مي دهد که سازند آب تلخ در برش الگو در محيط نزديک ساحل تا حاشيه حوضه و تحت شرايط اکسيدان و با انرژي متوسط تا بالا نهشته شده است. نتايج حاصل از پيروليز راک - ايول نشان مي دهد که نمونه هاي اين سازند به مرحله کاتاژنز (Tmax بالاتر از 435 درجه سانتيگراد) و در نتيجه به مرحله بلوغ نرسيده اند. اين نمونه ها محتوي کروژن نوع III وده و به لحاظ پتانسيل توليد هيدروکربور بسيار ضعيف مي باشند. نتايج حاصل از مطالعات پيروليز نتايج به دست آمده از مطالعه پالينولوژيکي نمونه ها را تاييد مي نمايد.
ميادين نفتي مارون و کوپال از بزرگترين ميادين ناحيه فروافتادگي دزفول است که در جنوب شرقي شهر اهواز در مجاورت ميدانهاي نفتي آغاجاري و اهواز قرار گرفته است. سازندهاي ايلام و سروک مخازن هيدروکربني اين دو ميدان مي باشند. بمنظور بررسي خصوصيات ژئوشيميايي، نمونه نفتهاي مخازن ايلام و سروک در ميادين مورد مطالعه با استفاده از خواص فيزيکي و شيميايي تحت آناليز قرار گرفتند. بررسي خواص فيزيکي نمونه نفتهاي مخازن ياد شده نظير استفاده از درصد وزني گوگرد، نسبت نيکل به واناديوم، درجه API و ديگر پارامترهاي فيزيکي حاکي از تشابه و بلوغ نسبتا يکسان در نمونه هاي مورد مطالعه مي باشد. مطالعه بيومارکرهاي خانواده ترپانها و استرانهاي تخليص شده از برش اشباع و همچنين بررسي هاي ژئوشيميايي نشان مي دهد که هيدروكربن هاي تجمع يافته در مخازن ياد شده، از سنگ منشائي كربناته مشتق شده اند. کروژن سنگ منشا احتمالي از نوع II و مخلوطي از نوعII و III مي باشد. بررسي پارامترهاي بلوغ بيومارکر حاکي از بلوغي متوسط در حد اوايل تا اواسط پنجره نفت زائي براي مواد آلي توليد کننده نفتهاي تجمع يافته در اين ميدان مي باشد. مطالعه انديس اولينان نشانگر وجود مواد آلي با منشاء دريايي و حاکي از وجود سنگ مادر مولد نفت با سن قديمي تر از کرتاسه مي باشد.
محيط ديرينه بخش فوقاني سازند چمن بيد در برش الگو واقع در غرب بجنورد، جنوب غربي دهكده آشخانه با استفاده از پالينومورفها و مواد ارگانيكي مورد مطالعه قرار گرفت. پالينومورفهاي متنوع با درجه حفظ شدگي خوب در اين برش وجود دارند. تعداد 34 نمونه از اين قسمت از سازند، با ضخامت تقريبي 240 متر که بطور عمده شامل شيل آهکي و آهک مي باشد برداشت شد، که از اين تعداد 30 نمونه حاوي گروههاي مختلف پالينومورفها شامل اسپورها، پولنها، سيست داينوفلاژله ها، پوسته داخلي فرامينيفرها، خرده هاي چوب و همچنين SOM ميباشد كه مورد شناسائي و شمارش قرار گرفتند. حضور فراوان خرده هاي چوب برنگ قهوه اي روشن، با فرم تيغه اي و اندازه بزرگ، و فقدان جورشدگي، همچنين وجود SOM شفاف، پوسته داخلي فرامينيفرها و حضور سيست داينوفلاژله ها از نوع پروكسيميت به ميزان اندك، حاكي از آن است كه محيط ديرينه بخش فوقاني سازند چمن بيد يک محيط لاگون (راكد و كم اكسيژن) بوده است كه چندين پيشروي کوتاه مدت دريا را تحمل کرده است.
کانسار اسکارن آهن ابوذر در فاصله 110 کيلومتري شمال غرب مشهد و 10 كيلومتري شمال شرق روستاي شترسنگ واقع شده است. اسكارن آهن نوع كلسيم دار در سنگ آهك كرتاسه زيرين تشكيل شده است. اگزواسكارن شامل زون هاي: گارنت اسکارن، گارنت-ايدوكراز اسكارن، پلاژيوكلاز اسكارن، اكتينوليت اسكارن، زوئزيت اسكارن و زوئزيت-اپيدوت اسكارن مي باشد. گرانيت، گرانوديوريت پورفيري، كوارتز مونزونيت پورفيري، سينوديوريت و سينيت پورفيري شناسايي شدند. سينيت و سينوديوريت از نوع آلكالن و گرانيت، گرانوديوريت و كوارتز مونزونيت از نوع ساب آلكالن هستند. تمامي توده ها از نوع متا آلومينيوم دار اما كوارتز مونزونيت از نوع فوق آلومينيوم دار است. سينيت پورفيري از نوع فوق پتاسيم، سينوديوريت از نوع پتاسيم زياد و گرانيت-مونزونيت و گرانوديوريت از نوع كم پتاسيم هستند. سينيت پورفيري از نوع غني از پتاسيم و بقيه توده ها غني از سديم هستند. تفاوت قابل توجهي بين نمودار عنكبوتي توده هاي نفوذي مشاهده مي شود. اين موضوع تاييدي است بر اينكه اين توده هاي نفوذي داراي منشا متفاوت هستند. در مقايسه با بازالتهاي ميان اقيانوسي، توده هاي نفوذي از عناصر Rb, K, Ba, Zr, Y غني شده هستند. و از عناصرP, Ti, Sr کاهيدگي نشان مي دهند. بر اساس پاراژنز، آندراديت در مرحله دگرگوني پيش رونده در دماي حدود 550 ?C تشكيل شده است. در دماي كمتر از 300 ?C، همزمان با دگرگوني پس رونده اكتينوليت، پلاژيوکلاز، زوئزيت، اپيدوت، كلريت، كوارتز و كلسيت تشكيل شده اند. كانسار ابوذر از نوع اسكارن آهن فاقد مس و طلا شناسايي شد كه كانه اصلي آن تنها مگنتيت مي باشد. مقدار متوسط آهن حدود 41.3 درصد است.
منطقه محسن ابن علي در جنوب شرق شهرستان بروجرد، در شمال غرب پهنه سنندج-سيرجان واقع شده است. اغلب سنگهاي رخنمون يافته در منطقه، يک توالي آتشفشاني-رسوبي به سن مزوزوئيک (ترياس) مي باشد که در حد رخساره شيست سبز دگرگون شده اند. منطقه مورد بررسي به دليل وجود فرايندهاي زمين شناسي متنوع که در امر کاني سازي از اهميت بالايي برخوردار هستند، مي تواند مناطق مستعدي را جهت پتانسيل يابي مواد معدني معرفي نمايد. بدين منظور استفاده از تصاوير ماهواره اي با حجم پوشش بسيار بالا مي تواند کمک موثري در شناسايي اوليه مناطق اميدبخش باشد. بدين جهت در منطقه مورد بررسي تفکيک واحدهاي سنگي، پديده دگرساني و ساختهاي تکتونيکي با بهره گيري از داده هاي سنجنده ETM+ لندست صورت گرفت. روشهاي مختلفي براي تهيه نقشه هاي موضوعي مورد نياز مانند اعمال فيلترهاي مختلف، ايجاد تصاوير رنگي با تلفيق باندهاي مختلف (FCC)، تصاوير نسبتي، تصاوير تفريقي و روشهاي تحليل مولفه هاي اصلي (PCA) مورد استفاده قرار گرفت. آشکارسازي و تفکيک دگرسانيها با استفاده از پردازش تصاوير ماهواره اي در محدوده نشان دهنده کانيهاي اکسيدها و هيدروکسيدهاي آهن و دگرسانيهاي رسي مي باشد. در اين ميان ارتباط نزديکي بين عامل خطوارگي و دگرسانيهاي گرمابي تفکيک شده در منطقه مشاهده شد. بر اساس اين مطالعات، يک گروه دگرسانيها در منطقه در روند گسلهاي شمال غرب-جنوب شرق درکربناتها و متاولکانيکها و گروه ديگر در امتداد گسلهاي شمالي-جنوبي و محل تقاطع گسلها در توده هاي نفوذي منطقه شناسايي شده است. در نهايت با تلفيق اين نتايج و مطالعات زمين شناسي سه ناحيه شمال روستاي محسن ابن علي، نلخاست و کوه نل به عنوان مناطق اميدبخش براي بررسيهاي صحرايي جامع پيشنهاد شد. در ارائه و معرفي مناطق مستعد سعي بر اين بود که، بيشترين احتمالات در کاني زايي، در نظر گرفته شود.
کاني سازي در معدن مس قلعه زري بصورت رگه اي و داخل شكستگي هاي حاصل از فعاليت پهنه برشي راست گرد با امتداد N135 صورت گرفته است. جهت گيري عمده شکستگي ها به ترتيب در سه راستاي مهمNW-SE ، NE-SW و ESE-WNW مي باشد که مطابق با امتداد غالب گسل ها در منطقه و به ترتيب در راستاي شكستگي هاي ريدل همسو با پهنه برشي، ناهمسو با پهنه برشي و شكستگي هاي كششي هستند. رگه ها، در دو نسل مي باشند و از هندسه پهنه هاي برشي تبعيت مي کنند. با افزايش كرنش برشي، نسل اول رگه ها چرخش راست گرد حاصل كرده و سپس رگه هاي نسل دوم تشكيل شده اند، لذا مي توان نوع دگرشكلي غير هم محور را براي منطقه در نظر گرفت. ميانگين مقادير نسبت هاي كرنش، موقعيت بيضوي كرنش در نمودار فلين، ناحيه كرنش انقباضي را نشان مي دهد. ترسيم لگاريتمي رمزي با استفاده از نسبت لگاريتمي صفحات اصلي كرنش، نيز بيضوي دوكي شكل را براي كرنش منطقه تاييد مي كند و با توجه به رابطه بين سه پارامتر u،K-value و k كه بيضي كرنش را تشريح مي كنند، مي توان شكل بيضوي كرنش در محدوده مورد مطالعه را، دوكي شكل عمومي، در نظر گرفت. به روش دايره موهر، مقدار كرنش حجمي، 0.59 بدست آمده است.
فرسايش و شستشوي رسوبات سطحي موجب از دست رفتن منابع خاک شده و پرشدن سريع سدها و تهديد ساير فعاليتهاي انساني را به دنبال دارد. بديهي است که ميزان فرسايش در درجه اول وابسته به ويژگيهاي ژئومورفولوژي حوضه هاي آبخيز و سپس نحوه دخالتهاي انساني است. محدوده تحت بررسي حوضه قزقنچاي از زيرحوضه هاي حبله رود و شاخه اصلي نم رود مي باشد. اين حوضه مساحتي درحدود 144.235 هکتار را در برمي گيرد. در اين پژوهش براي بررسي ميزان فرسايش ابتدا متغيرهاي موثر از طريق کارهاي ميداني و مشاهدات غيرمستقيم با استفاده از تصاوير ماهواره اي، عکس هاي هوايي و نيز ساير منابع گردآوري و مورد مطالعه قرار گرفته است. اين داده ها با استفاده از تکنيک ها و نرم افزارهاي GIS تجزيه و تحليل شده و در نهايت جهت دستيابي به نتيجه از روش هاي برآورد فرسايش و با استفاده از روش امتيازدهي و تلفيق تاثير گزاري عوامل ژئومورفيک انجام پذيرفته و از طريق آن ميزان فرسايش درحوضه آبخيز مورد مطالعه برآورد گرديده است. نتايج نشان مي دهند که ميزان رسوب دهي سالانه حوضه معادل 14011.24 تن در هکتار مي باشد. مقايسه زماني داده هاي رسوب و تلفيق آن با گسترش کاربري هاي انساني در حوضه نيز نشانگر آن است که توسعه فعاليتهاي انساني در افزايش رسوبدهي حوضه بي تاثير نبوده است به طوري که بخش عمده اين رسوب از بخشهاي مياني حوضه که از درجه توسعه يافتگي بيشتري برخوردار است تامين مي شود.
ساليانه نزديک 2 ميليارد تن از خاکهاي با ارزش کشور به هدر مي رود و خسارت هنگفتي معادل 18.5×1012 ريال بر کشور وارد مي شود. ممانعت از اين خسارت، به اتخاذ روش مناسب در جلوگيري از فرسايش و حرکت رسوب دارد که لازمه آن، وجود اطلاعات دقيق در زمينه شدت فرسايش، در سطح حوضه هاي آبخيز است. کمبود آمار و اطلاعات در زمينه فرسايش خاک و توليد رسوب، مساله اي است که باعث شده، اين تحقيق با هدف آگاهي از وضعيت فرسايش، شدت توليد رسوب و همچنين ارزيابي کارآيي مدلهاي تجربي پسياک ،ايي پي ام و فائو در مقايسه با رسوب اندازه گيري شده و نقشه فرسايش حوضه آبخيز مريم نگار، انجام بگيرد، تا مدلي متناسب با شرايط محيطي اين نواحي شناسايي گردد. در اين پژوهش داده هاي مورد نياز، از طريق مشاهدات ميداني، نقشه هاي موجود، آمار ايستگاههاي هواشناسي و هيدرومتري تامين شد. بعد از وارد کردن نقشه ها به محيط نرم افزار ILWIS و زمين مرجع کردن آنها، لايه هاي مورد نياز رقومي و پايگاه اطلاعاتي براي آنها ايجاد شد. در نهايت با استفاده از جداول ارائه شده در هر يک از مدلهاي مورد بررسي، امتيازات متناسب براي نواحي همگن استخراج و با تلفيق لايه هاي ذکر شده با توجه به رابطه هاي ارائه شده در هر يک از مدلها، نقشه پهنه بندي شدت فرسايش براي منطقه تهيه شد. نقشه هاي استخراج شده از مدلها با نقشه فرسايش حوضه آبخيز به صورت همپوشاني، مقايسه و مدل پسياک به عنوان مدل بهينه از نظر پهنه بندي شدت فرسايش انتخاب شد. از نظر برآورد مقدار رسوب نيز مدل پسياک، به عنوان مدل مناسب جهت برآورد ميزان رسوب در حوضه مورد مطالعه شناخته شد. شايان ذکر است که با استفاده از مدل فوق مقدار فرسايش در حوضه مورد مطالعه 115495 تن در سال و درصد مساحت شدت فرسايش در پنج طبقه خيلي کم، کم، متوسط، زياد و خيلي زياد، به ترتيب معادل 3.22، 43.37، 36.33، 13.45، و 3.63 برآورد شده است.
بافت مرکزي شهرهاي سنتي تاريخي ايران در پي تحولات همه جانبه سياسي اقتصادي چند دهه اخير دچار تغيير و دگرگوني شده اند. اين تغييرات در دهه هاي اخير با فرسودگي کالبدي کارکردي شهري همراه بوده است. تلاش در جهت بهسازي و نوسازي بافت هاي فرسوده به ويژه در بخش مرکزي شهرها با نگرش راهبردي، يکپارچه و بر اساس فرآيند برنامه ريزي گام به گام و مديريت جامع نگر مبتني بر سرمايه هاي اجتماعي به نوبه خود موجب ساماندهي بافت و آمايش محله اي مي گردد. اين مقاله کوشيده است تا با کاربرد مدل SWOT مهمترين ويژگي فرسودگي بافت و راهکارهاي مناسب براي بهسازي و نوسازي بافت مرکزي شهر زنجان را به بحث بگذارد.
سازند فهليان توالي کربناته با سن کرتاسه پاييني است که در حوضه رسوبي زاگرس به طور گسترده نهشته شده است. سازند فهليان در مقطع تحت الارضي چاههاي 307 از ميدان نفتي اهواز و 32 از ميدان نفتي آب تيمور مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعات پتروگرافي و آناليز رخساره ها منجر به شناسايي 17 ميکروفاسيس گرديد. اين ميکروفاسيسها در يک محيط رمپ کربناته تک شيب و در 4 کمربند رخساره اي شامل پهنه هاي جزر و مدي، لاگون، سد و درياي باز نهشته شده اند. تغييرات نسبي سطح آب دريا در حين تشکيل نهشته هاي سازند فهليان منجر به تشکيل سه سکانس رسوبي درجه سوم با مرزهاي نوع اول و دوم گرديده است. اين سکانسها بر اساس آناليز رخساره ها و شناسايي الگوي انباشتگي پيشرونده و پسرونده رسوبات شناسايي گرديد. مرز پاييني سکانس اول در هر دو مقطع از نوع اول بوده و بقيه مرزها از نوع دوم مي باشد. سطوح حداکثر پيشروي در سازند فهليان مطابق با سطوح حداکثر پيشروي در زمان هاي معادل در پلت فرم عربي مي باشد.
در اين تحقيق، به منظور معرفي تجمعات فوني، بايوزون هاي موجود و تعيين سن بخش هاي چهل، چمپه و مل از سازند گچساران يک برش در کوه شور، منطقه لار مورد مطالعه قرار گرفت. 17 جنس و 23 گونه از ميکرو فسيل ها شناسايي گرديد و در نتيجه 2 تجمع فوني تشخيص داده شد. بر اين اساس سن سازند گچساران در اين برش چاتين-آکي تانين در نظر گرفته شد. پسروي آب دريا پس از روپلين، در ناحيه مورد مطالعه سبب ته نشست رسوبات تبخيري سازند گچساران گرديده است. بنابراين در فارس داخلي بخش پاييني سازند گچساران معادل زماني آسماري مياني و بالايي در ناحيه خوزستان است.
پهنه آهکي سازند آسماري در تاقديس پابده و بخصوص بخش جنوب شرقي آن (کوه اديو) در شمال شرق استان خوزستان، تحت تاثير نيروهاي تکتونيکي بطور گسترده اي گسله، داراي درزه و شکاف شده و شرايط تشکيل آبخوان کارستي را فرآهم آورده است. پديده هاي ژئومورفولوژيکي مانند چشمه کارستي بي بي تلخون، دره تکتونيکي- کارستي تالوک و کارن ها نشان از توسعه کارست و آبخوان کارستي منطقه مي باشد. مطالعات زمين شناسي ساختاري، ژئومورفولوژي و هيدروژئولوژي منطقه نشان مي دهد که: 1) کوه اديو با کارست شدگي بيشتر نسبت به گريوه بخش اصلي ذخيره آب کارستي را تشکيل مي دهد، 2) سازند مارني پابده در زير آهک آسماري بصورت آب بند عمل نموده و قاعده کارست شدگي است، 3) گسل هاي (و شکستگي هاي) عرضي و مورب باعث افزايش خردشدگي آهک شده اند و نقش مهمي در ارتباط کانال هاي انحلالي ايفا مي نمايند، 4) تراکم درزه ها و شکستگي ها نواحي زير سطحي با پتانسيل بالاي نفوذپذيري و انتقال جريان آب را نشان مي دهد، 5) چشمه بي بي تلخون در کمترين ارتفاع رخنمون آهک آسماري، اصلي ترين خروجي آب زيرزميني منطقه است و 6) جريان آب در آبخوان کارستي منطقه غالبا در دو جهت NE به SW و SE به NW مي باشد.
مهمترين عامل موثر در تبخير و تعرق، انرژي خورشيدي مي باشد. بطوريکه هر تغييري در ميزان انرژي رسيده، در افزايش يا کاهش تبخير و تعرق موثر است. در اين مقاله سعي بر اين است که با اثر وارد کردن ارتفاع و جهت شيب در روشهاي متداول برآورد تبخير و تعرق پتانسيل نسبت به اصلاح آنها اقدام گردد. ضريب به دست آمده از بر آورد تبخير و تعرق پتانسيل با استفاده از انرژي تابشي براي هر جهت در مرحله اول نشان داد که در ارتفاع برابر، ميزان تبخير تعرق پتانسيل در جهت جنوبي 23.34 درصد بيشتر از جهت هاي شمالي است. در مرحله بعد، با وارد نمودن نقشه توپوگرافي شهرستان سبزوار به محيط برنامه GIS نقشه DEM تهيه و سپس به تهيه نقشه جهت شيب آن اقدام شد. اين نقشه نشان داد جهت رو به شمال بيشترين مساحت را به خود اختصاص داده است. بعد از تهيه نقشه تبخير و تعرق پتانسيل با استفاده از رابطه همبستگي ارتفاع ايستگاهها با ميزان تبخير و تعرق پتانسيل محاسبه شده، براي هر ايستگاه ضرايبي به دست آمده در هر کدام از جهات، در نقشه جديد تبخير و تعرق پتانسيل اعمال و نقشه فوق با توجه به تغييرات ارتفاع و جهت شيب اصلاح گرديد. با استفاده از جداول اطلاعات نقشه، مقادير هر سلول جمع و ميانگين تبخير و تعرق پتانسيل براي کل حوضه برآورد شد که مقدار آن 1164.8 ميلي متر مي باشد.