0

فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

شهید علی حاجبی :



فرمانده واحد مخابرات وسرپرست واحد یگان دریایی لشگر 41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

در سال 1341 در خانه ای محقر و مذهبی در رو ستای رودخانه دیده به جهان گشود. در همان ایام نوجوانی سبقت را از همه ربوده بود و نسبت به همه هم سن و سالانش امتیازاتی بسیار عظیم داشت از نظر روحی قوی و شجاع و مقاوم در برابر مشکلات و در عین حال صبور و بردبار بود. دوران تحصیلاتی بس دشوار پشت سر می گذراند. در دوران راهنمائی بود که بر اثر فقر مادی مجبور بود برای ادامه تحصیل تابستانها را به کار مشغول شود تا مخارجی هرچند ناچیز برای خود ذخیره کند تا بتواند ادامه تحصیل بدهد. او در این دوران از جهاتی می توان گفت شاگردی ممتاز، با هوش کلاس شناخته می شد.

در سال 1357 در اوج گیری انقلاب اسلامی در تمام تظاهرات مردم مسلمان ایران برای برکناری رژیم طاغوت شرکت فعال داشت. در این ایام سر از پا نمی شناخت و کلاً عاشق انقلاب شده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باز هم احساس آرامش در خود نمی دید تا اینکه تصمیم می گیرد ترک تحصیل کند و در سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران در آمد از اول شروع جنگ تجاوزگرانه رژیم مزدور بعث عراق به فرمان امامش وارد جنگ و مبارزه در راه خدا شد و از زمانی که هنوز سپاه در جنگ شکل نگرفته بود.

در جنگهای نامنظم شرکت فعال داشت. مدت 5 سال بود به طور مداوم در جبهه حق علیه باطل مشغول خدمت به اسلام بود و دلیرانه در تمام عملیاتها در خط مقدم جبهه پیروزمندانه انجام وظیفه می نمود.

از خصوصیات اخلاقی ایشان یکی این بود که در تصمیم گیری قاطع و در راه هدف مقدسی که داشت مقاوم و سرسخت بودند و همیشه از روی شناخت و تحقیق کار را انجام می دادند بحق میتوانیم بگوئیم حاج علی پیرو مولایش امیر المومنین علی(ع) بود با همه گفتگو می کرد و با همه نشست و برخواست داشت و هیچ وقت خود را برتر از دیگران نمیدید. ساده می پوشید، ساده می زیست و غذایش نیز خیلی ساده و مختصر بود و در حقیقت علی بازوی پرتوان لشکر غیور ثارا... بود. در این مدت همه مسئولین لطف و عنایت خاصی نسبت به حاج علی داشتند هیچ وقت حب دنیا و مادیات نتوانست او را جلب کند و علی از تمام این مسائل مبرا و پاک بود. یادمان هست در جلساتی که برای حل و تصمیم گیری در امور جنگ تشکیل می شد چنان شیوا سخن می گفت و طرح می داد که برادران را به شگفت وا می د اشت و علی یار گمنام امام بود. همه همرزمانش می گویند حاج علی در تمام مأموریتهای محوله موفق بود و همه از او رضایت کامل داشتند و به همین سبب بود که چندین مسئولیت به این شهید بزرگوار داده بودند. چند سال مسئولیت مخابرات لشکر را به عهده داشتند و همچنین مسئولیت یگان دریائی و به دنبال آن مسئولیت قائم مقام لشکر را به عهده داشت. به حق علی خوب انجام وظیفه کرد. و علی بزرگ و دلیر در عملیات پیروزمندانه کربلای یک در منطقه مهران با اینکه مرحله اول زخمی شده بود مجدداً روانه پیکار می شود و این بار خود می دانست که شهادت نصیبش می شود و پیوسته به سوی خدا پرواز می کند.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  3:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

              

« احمدسلیمانی»قائم مقام رئیس ستاد لشگر41 ثارالله(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

 

« احمدسلیمانی» دریکی ازروزهای بهاری سال 1336 در روستای «قنات ملک »ازتوابع شهرستان« بافت »به دنیاآمد. اوتحصیلات ابتدایی را در زادگاهش سپری کرد ودرنوجوانی برای کاروادامه ی تحصیل روانه ی کرمان شد. در کرمان وارد جلسات مذهبی شد وباروحانیان مبارز شهر آشنا گشت به طوری که در بهار سال 57 اویکی از بر گزار کننده گان این جلسات درکرمان بود. با آغاز جنگ احمد نیز سلاح برداشت وبرای دفاع از انقلاب عازم جبهه شد.

درعملیات بیت المقدس مجروح شد اما بعد از بهبودی نسبی باز به جبهه ی نبرد باز گشت. احمد سلیمانی با عنوان های معاون اطلاعات و عملیات وجانشین ستاد لشگر 41 ثار الله ودرعملیات مختلف شرکت کرد وزمینه ساز پیروزیهای بزرگی شد.

او با اینکه در یکی از رشته های مهندسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شده بود اما نبرد علیه دشمن بعثی را بر مهندس شدن تر جیح داد ودرجبهه ماند .درمهر 1363 در ارتفاعات میمک روح احمد سلیمانی آرام گرفت. نام او ودیگر یارانش بر روی بلند ترین قله این ارتفاعات تا ابد خواهد درخشید .از سردار شهید سرتیپ احمد سلیمانی یادگاری به نام (زینب)مانده است

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  3:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

  

«علی بینا»فرمانده گردان 414حسین ابن علی (ع)لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(

 

 

«علی بینا» اسفند ماه سال 1341 در« پشتکوه ساری» ، واقع در منطقه عشایر نشین« جبال بارز »درشهرستان«جیرفت »به دنیا آمد . پدرش همزمان با تولد علی دست از کوچ نشینی بر داشت و در لوت سازرن ماندگار شد تا به زراعت بپردازد .

در زمانه ای که شاه بی کفایت ودست نشانده با انقلاب سفید !ادعای بر انداختن نظام ارباب و رعیتی را داشت ،خانواده بینا ازدست پس ماندهای خوانین منطقه آرام و قرار نداشتند و حاصل دسترنجشان به تارج رفت .

پیروزی انقلاب اسلامی مرحم دل زخم خوردگانی چون بینا بود . علی بینا عهد کرد برای انقلاب جانفشانی کند .

او سال سوم اقتصاد اجتماعی را می خواند که آتش جنگ خرمشهر و هویزه و سوسنگرد را سوزاند .پس روانه کار و زار شد .در خیبر جنگید .در بدر به فرماندهی گردان حسین بن علی (علیه السلام) از لشکر 41ثارالله رسید .در فاو و مهران حماسه آفرید .و سر انجام کنا نهر جاسم در عملیات کربلای پنج در29/10/65 به شهادت رسید .

اومانند هزاران شهید ،چون ستاره ای گمنام در آسمان دوران دفاع مقدس می درخشد .

از علی بینا دو فرزند به نام« زینب »و «حسینعلی» به یادگار مانده است .

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  3:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

احمد امینی فرمانده گردان410خاتم الانبیاء(ص) لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(

 

«احمد امینی» در اولین روز شهریور ماه سال 1342 در روستای «محمد آباد سفلی» در دوازده کیلومتری «رفسنجان» به دنیا آمد .پدرش کشاورز بود .او تحصیلات ابتدایی را در روستای «لاهیجان »به پایان رساند و سپس به همراه برادر دو قلو یش محمود به «رفسنجان» آمد .تحصیل او همزمان با اوج گیری انقلاب شد .مردی آمد زنجیر ها را گسست .احمد نیز دل به او داد .اول بار همزمان با عملیات فتح المبین به جبهه رفت و مجروح بر گشت .از آن پس ،عملیاتی نبود که حاج احمد نشانی از آن در بدن نداشته باشد .کم کم آوازه شجاعتش در لشکر پیچید و همزمان با مرحله دوم عملیات والفجر چهار به فرماندهی یکی از گردان های لشکر 41 ثارالله انتخاب شد .

عملیات والفجر هشت نقطه اوج این مرد بزرگ بود .گردان 410 خاتم الا نبیا ء(ص)به فرماندهی او از اروند رود وحشی گذشت و پا به خاک دشمن گذاشت .گردان غواص موج اول حمله به شمار می رفت .حاج احمد امینی ،اولین شهید این گردان بود که قطرهای خون پاکش ساحل خیس اروند را زینت داد .

 

 

منابع زندگینامه: " پل چوبی" نوشته ی ،احمد دهقان ،ناشر لشگر41ثارالله،کرمان-1377

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  4:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

شهید سید حمید میر افضلی :

 

فرمانده محور اطلاعات قرارگاه کربلا(ستاد کل نیروهای مسلح(

 

زندگی نامه ی شهید به روایت مادرش:

سر حمیدم که آبستن بودم ،یک شب خواب دیدم که دست کردم تو جیبم و دیدم یک سکه ای تو دستم هست که روش اسم پنج تن نوشته شده .در جیبم را محکم گرفتم تا این که از خواب پریدم .صبح بلند شدم و گفتم :این بچه ام هم پسر است .به نیت پنج تن حتما که پسر هم شد .اسمش را گذاشتیم غلام رضا و تو خانه صداش می کردیم حمید. حمید از بچه گی پرجنب و جوش بود .سر نترسی داشت .رضا دو سال از او بزرگتر بود همبازی حمید فقط او بود با هم شمشیر بازی می کردند .کشتی می گرفتند و هر دو مواظب بودند دست از پا خطا نکنند .حمید معلم شد.او با خواهر برادراش خوب بود. همه دوستش داشتند. از وقتی رضا شهید شد ،حمید دیگر دل به چیزی ندا. مشوقش را از دست داده بود .رفت تو تظاهرات و راهپیمایی و جنگ و این چیزها .رفت یک دوره چریکی دید و رفت جنگ. لباس هاش را می آورد که بشوییم و جاهایی که پاره است بدوزیم .می گفتم :این دیگه پاره شده باید یک لباس دیگر بخری .می گفت: نه اسرا ف می شه هنوز می شود ازاین استفاده کنم .

یک جا بند نمی شد این آخر ها دیگر به خوردو خوراک ولباس خود هم نمی رسید. و قتی می دانست کسی احتیاج دارد می رفت هرچی داشت به آنها کمک می کرد چند بار بهش گفتم: ازدواج کن. گفت: اگر جنگ تمام شد ومن زنده ماندم چشم !!با اسرار زیاد من راضی شد که ازدواج کند .گفتم حالا کی را می خواهی؟ گفت: فرقی نمی کنه. فقط می خواهم خانواده اش خوب و با ایمان باشند وشرایط من راکه در حال رفت وآمدبه جبهه هستم رادرک کند.من حرفی ندارم .شل شدم سکوت کردم از آن به بعد حرفی از دامادی نزدم .

بعضی وقتها دوستانش را می آورد خانه و به آنها آموزش نظامی می داد .

بچه ام وقتی می رفت ،نمی گذاشتم گریه ام راببیند .قرآن می خواندم و می سپردمش دست خدا.می دانستم ایستاده سینه تیر تا شهید بشود. خبر آوردند حمید شهید شده. دلم شکست. آوردنش در خانه تامن ببینمش. رفتم با لا سرش گفتم :ننه علیک سلام به آرزوی خودت رسیدی .گفتم: خوش به سعادتت!

مردم که برای شهدا شون مراسم می گرفتند ماهم میرفتیم مراسم .همه مادرای شهدا می آمدند می گفتند حمید شهید آنها هم بوده .بعد فهمیدم چون می رفته به آنها می رسیده خودشان را مادر او می دانستند.

حمید موقع رفتن رضا خیلی شکست. دلش می خواست زودتر برود. خیلی گریه می کرد .گفتم چرا گریه می کنی ؟گفت مگه برادرم کشته نشده؟ نباید گریه کنم ؟

گفتم :کشته نشده ،شهید شده .اگر اشتباه می کرد کشته حساب می شد .چون راست و صداقت گفته ،شهید شده .دست از گریه برداشت .گفتم حالا دیگر نوبت شماست .همه باید بروید شهید شوید .اسلام دارد از دستمان می رود .می بایست آن قدر بروید و بیایید تا شهید شوید .من وقتی این حرفهارا زدم ،جراتش بیشتر شد .دست از گریه برداشت.

منابع زندگینامه: " جای پای هفتم "نوشته ی حسن بنی عامری .ناشر لشگر 41ثارالله،کرمان-1367

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  4:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

محمدرود باری (مشایخی):

 

فرمانده واحد مهندسی رزمی لشگر 41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

«محمد رود باری» (مشایخی )سال 1333 در روستای «تم گاوان »از توابع «جیرفت» به دنیا آمد .زندگی خانواده کشاورز او با فقر گره خورده بود زیرا حاصل کشت و درو به انبار خان می رفت و چیزی در سفره آنان نمی ماند .محمد روزهای کودکی و مدرسه را به سختی گذراند .

وقتی برای ادامه تحصیل به جیرفت آمد خانواده از تامین او در ماند و محمد که تفاوت زیادی میان خود و همکلاسی هایش می دید .برای همیشه از درس و مدرسه خداحافظی کرد و تن به کار سپرد.

هنوز به خود نیامده بود که نام امام خمینی در گوش جانش نشست. این نام متبرک، زندگی محمد را روشن تر کرد .جاده هایی که با چرخ کامیون او انس داشتند می دانستند که او در این سفرهای طولانی با مجموعه ای از اعلامیه های امام به دنبال زیباترین مقصد است .

روزهای پر غوغای انقلاب درحال سپری بود و محمد، هسته مقاومت را در جیرفت با جوانان متدین این شهر تشکیل داده بود و آن را هدایت می کرد به همین خاطر مبارزات مردم این خطه علیه آخرین بقایای سلسله پادشاهی در ایران ،نظم وقدرت چشم گیری به خود گرفته بود .

پیروزی انقلاب آغاز دیگری است برای تلاش این جوان متدین و دور اندیش .اما جنگ مسیر دیگری در برابر او قرار می دهد .

مهندسی لشکر 41 ثارالله از تجربه ها و دلسوزی های او سود می برد و در حساس ترین لحظات جنگ تدبیر و شجاعت او به پیروزی رزمندگان ما جلوه ای دیگر می بخشد .عملیات کربلای پنج ،آخرین جاده ای است که محمد رود باری را به زیباترین مقصد می رساند .مقصد شهادت .

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

شهید محمد رضا قربانزاده :

 

فرمانده گردان 411لشگر41ثارالله(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(

 

در سال 1344، در شهرستان« زرند»در استان «کرمان» متولد شد. دوران کودکی را در محیطی پاک و سالم گذراند و سپس به تحصیل علم و دانش پرداخت. همزمان با تحصیل به کارهای فرهنگی می پرداخت و در مدرسه از بهترین شاگردان محسوب می شد. حتی با همکاری چند تن از دوستانش، انجمن اسلامی مدرسه را راه اند ازی نمود و فعالیتهای تبلیغی خود را از این طریق به مرحله اجرا گذاشت.

تحصیلات خود را تا سال سوم راهنمایی ادامه داد و به علت مشکلات مالی ترک تحصیل نمود.

قبل از انقلاب یکی از طرفداران سرسخت امام بود و توسط ساواک دستگیر و روانه زندان گردید. بعد از پیروزی انقلاب، فعالیتهای زیادی انجام داد که از جمله این فعالیتها میتوان به شرکت در راهپیمایی ها و شرکت در نماز جمعه و جماعت اشاره نمود. بیشتر اوغات فراغت خود را به خواندن قرآن سپری می کرد.

از همان ابتدا فردی متواضع و مهربان بود و همیشه در صدد بود تا بتواند به دیگران خدمت نماید. با آغاز جنگ تحمیلی وی که به عنوان پاسدار مشغول خدمت به میهنش بود عاشقانه به جبهه جنگ را بر ماندن در شهر ترجیح داد و همواره با دیگر همرزمانش به سوی نبرد با دشمن پلید شتافت.

حدود 6 سال در حال مبارزه و پیکار بود. وی در آنجا نیز فعالیتهای خود را دنبال کرد و به عنوان فرمانده گردان 411 مشغول خدمت بود تا سرانجام در تاریخ 21/10/65 در منطقه عملیاتی شلمچه در حین عملیات کربلای 5، شربت شیرین شهادت را نوشید.

در عملیات کربلای 4 وی اولین نفری بود که به خط مقدم جبهه رفت و حاضرنبودند افراد دیگر زودتر از وی وارد میدان شوند. به طور کلی همیشه اولین نفر وارد میدان می شد و آخرین نفر بر می گشت. هیچ زمان به زیردستان خود دستور نمی داد بلکه به طور غیر مستقیم به طرف مقابل می فهماند که این کار را انجام بده.

 

منابع زندگینامه: " سواره می آیم" نوشته ی حسن بنی عامری، ناشر لشگر41ثارالله،کرمان-1378

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  4:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

شهید محمد نصر اللهی :

 

قائم مقام رئیس ستاد لشگر41ثارالله(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(

 

«محمد نصر الهی »در یکی ازروز های گرم مرداد ماه سال 1342 در «کرمان» به دنیا آمد .دوران کودکی را در همین شهر با کار وتحصیل سپری کرد .در نوجوانی با آثار استاد مطهری و دیگرمبارزین انقلاب اسلامی آشنا شد .او شیرازه فکری خود را برپایه آثار اسلامی بنا کرد و با همین معیار به مبارزه علیه حکومت خود کامه پهلوی کمر بست .پیروزی انقلاب اسلای ،پیروزی تفکری بود که او از نوجوانی برای خود و پیشبرد جامعه اش آن را انتخاب کرده بود .

غائله کردستان ،میدان دیگری بود که محمد با همه کم سن وسالی در میدان پخته شود تا خود را برای جنگی بزرگ آماده کند .

وقتی مرزهای جغرافیایی ما با تانک های کور حزب بعث مورد تجاوز قرار گرفت .آن روزها محمد لباس پاسداری به تن داشت .میدان نبرد با دست نشانده غرب از او رزمنده ای ساخت که با همه توش و توان خود،برای سرد کردن آتشی که به جان جامعه اش افتاده بود ،تلاش کند .عملیات والفجر هشت پایان این تلاش با اجرت شهادت بود .محمد نصراالهی در اوایل اسفند ماه سال 1364 در کنار کار خانه نمک ،شیرینی شهادت را چشید .

 

 

منابع زندگینامه: " لبخند ماندگار "نوشته ی محمدعلی قربانی، ناشرلشگر41ثارالله،کرمان-1376

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  4:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

«حمید عرب نژاد »

 

قائم مقام فرمانده محورعملیاتی لشگر 41ثارالله(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

«حمید عرب نژاد »در سال 1332 در روستای «حمیدیه» از توابع شهر «زرند »در استان«کرمان »به دنیا آمد .در کودکی پدر ومادرش را از دست داد اما سایه برادران متدین خودرا بربالای سر داشت .حمید با تنهایی و مشقت زیاد تحصیلات ابتدایی ومتوسطه خود را به پایان رساند .در دوران سربازی از نزدیک دیکتا توری حکومت پهلوی را با پوست و گوشت خود احساس می کرد .این آگاهی راه تازه ای پیش پای حمید گذاشت وآن مبارزه با ظلم و ستم آن روز بود .تلاش حمید در آن روزها به یاد ماندنی است .

وقتی دیواره های دیکتا توری فرو ریخت حمید لباس سبز پاسداری ازانقلاب را به تن کرد وبه مقابله با اشرار و ضد انقلاب پرداخت .

حوادث کردستان او را به مهاباد کشاند و به همراه مردان دلیری که برای کوتاه کردن دست بیگانه ها به آن خطه آمده بودند، به پیکار مشغول شد .

حمید عرب نژاد در عملیات بیت المقدس پیش از آن که نسیم اروند چهره مردانه اش را نوازش دهد و چشمانش بادیدن مسجد جامع روشن شود به آرام وقرار خود رسید .از حمید فرزندی به نام «ملیحه »به یادگار مانده است.

 

             

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

دوشنبه 21 فروردین 1391  4:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:فرماندهان شهید لشگر41ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 رزمندگان لشکر ثارالله....

 

 ساعت 11 صبح روز 20/11/64 آن دسته از رزمندگان لشکر ثارالله که قرار بود در شب پیش رو به شبه جزیرۀ فاو حمله کنند، در حال صرف ناهار بودند. بعداز اقامۀ نماز ظهر و کمی استراحت، نیروها، گردان به گردان و به صورت ستون به طرف محورهای عملیاتی حرکت کردند. یگان دریایی قایق های خود را با موتور خاموش و با پارو یا طناب داخل نهرها برای استقرار در پیچ های نزدیک اروند به سوی جلو حرکت می داد.
در طرح مانور گردان ها، پیش بینی شده بود که ساعت 17:30 تا 18:30 گردان های خط شکن موج دوّم و موج سوّم سوار بر قایق و با موتور خاموش با طناب خود را به دهانه نهرها نزدیک کنند و در پشت پیچ و خم نهرها موضع بگیرند تا پس از این که غوِّاص ها به خط دشمن زدند با فرمان فرمانده لشکر حرکت کنند. قاسم سلیمانی فرماندۀ لشکر 41 ثارالله خطاب به مسئولین محورها:
«غیر از من با کسی تماس نگیرید. هدایت گردان ها را خودم انجام می دهم.شما فقط گردان ها را گروهان به گروهان حرکت دهید.حرکت گردان ها و حرکت به چپ و راست با من است.

       
ساعت 15:30  رزمندگان گردان 410 غوّاص در حالی که در سه گروهان سازمان دهی شده بودند از محل استقرار خود حرکت کردند. کمی بعد نفرات گروهان ها از هم جدا شدند. حاج احمد امینی فرمانده گردان، پیشاپیش افراد گروهان شهید میر افضلی به سوی نهر مجری رفت. رزمندگان گروهان های شهید عباس زاده و شهید عباسی به ترتیب به طرف نهرهای علی شیر و بلامه ادامۀ مسیر دادند. پرسنل گروهان های گردان 410 بعد از عبور از نخلستان ها در میان چولان ها و نیزارهای نهر مستقر شدند، تا پس از تجدید قوا وصرف شام و اقامه نماز مغرب و عشاء آماده عملیات شوند.
ساعت 19:05 رزمندگان هر سه گروهان در حالی که لباس غوّاصی بر تن داشتند آهسته و آرام وارد آب نهرها شدند و به سوی اروند حرکت کردند.
ساعت 19:54 در حالی که 30 دقیقه از مد گذشته بود، ابتدا پرسنل گروهان شهید عباسی وارد اروند شدند. لحظاتی بعد نخست نفرات گروهان شهید میر افضلی و سپس افراد گروهان شهید عباس زاده خود را به آب اروند زدند. به طوری که ساعت 20:04 تمام رزمندگان گردان 410 غوِّاص در اروند غوطه ور بودند.
هر یک از گروهان ها در سه دسته سازماندهی شده بودند و هر دسته ده متر با دسته دیگر فاصله داشت. افرادی که پیشاپیش دسته ها شنا می کردند با چنگ انداختن در حلقۀ طنابی که دسته ها را به هم متصل می کرد، سعی داشتند با کمترین انحراف در کنار هم، عرض اروند را طی کنند.
علاوه بر این که دسته ها با طناب به هم متصل بودند، افراد هر دسته هم با گرفتن دست های یکدیگر پشت سر هم شنا می کردند.


پیش بینی شده بود که بعد از سه ساعت غوّاص ها به آن سوی رودخانه و به ساحل دشمن خواهند رسید. به این تربیت که برای عبور از هفتصدمتر گل و لای و چولان های نهرهای سه گانه، یک ساعت در نظر گرفته شده بود. رزمندگان 15 دقیقه وقت داشتند تا در ساحل خودی آرایش بگیرند و ستون ها را منظم کنند.پس از آن در مدت یک ساعت باید عرض اروند را شنا می کردند و 45 دقیقه برای بازکردن موانع و عبور از آن و رسیدن به نخستین سنگرهای دشمن زمان در اختیار داشتند.
ساعت20:56 نخستین غوِّاص ها به ساحل دشمن رسیدند. حاج احمد امینی که همراه با پرسنل گروهان شهید میرافضلی به موانع رسیده بود، با بی سیم دستی که قبلاً آب بندی شده بود، با فرمانده لشکر تماس گرفت. هنوز از دو گروهان دیگر خبری نبود.
افراد گروهان شهید میرافضلی پس از عبور از موانع خود را به نزدیکی دشمن رساندند و منتظر صدور دستور حمله ماندند.
قاسم سلیمانی:»طوفان شب عملیات در مواقعی تعادل غوّاص ها را بر هم می زد و آنها را یک دور کامل می چرخاند. با این حال آنها توانستند در همان نقطه ای که مشخص شده بود از آب بیرون بیایند.»

        
ساعت 20:59فرمانده لشکر 41 ثارالله به وسیله تلفن صحرایی با فرمانده گردان خط شکن 418 ابوالفضل علیه السلام «حسین محمودی» تماس گرفت و از او خواست آماده حرکت باشد تا پس از حملۀ غوّاص ها، سوار بر قایق خود را به غوّاص ها برسانند و آنها را در شکستن خط و پاک سازی سنگرها یاری کنند. رزمندگان گردان 418در آن لحظه سوار بر قایق هایی که موتور آنها خاموش بود، در پیچ و خم نهرهای منتهی به اروند، موضع گرفته و در انتظار حمله بودند.
ثانیه هایی بعد، در جناح راست لشکر ثارالله دو گلوله منور شلیک شد. قاسم سلیمانی در ساعت 21:00 تلفنی به قرارگاه تاکتیکی لشکر و به جانشین فرمانده لشکر «مصطفی موذن زاده» گفت:
«به علایی( حسین علایی فرمانده قرارگاه نوح) بگویند، امینی(فرمانده گردان 410 غواص) الآن  پشت موانع است. در نتیجه امکان درگیری وجود دارد، اگر درگیر شویم اشکالی ندارد؟در ضمن دو گلوله کلت به رنگ های قرمز و زرد در جناح راست ما شلیک شده، اگر مجبور شویم درگیر می شویم. زیرا نمی توان نیرو را در موانع نگه داشت.»

         
رزمندگان گروهان شهید میر افضلی پس از عبور از خورشیدی ها و موانع دیگر ساحل، در ساعت 21:30 به زیر سنگرهای دشمن رسیدند و آرایش گرفتند. کمی بعد و در ساعت 21:58  جانشین لشکر 41 ثارالله با قرارگاه نوح تماس گرفت و خطاب به فرمانده قرارگاه گفت:
«نیروهای ما زیر سنگرهای دشمن، کاملاًّ آرایش گرفته اند. دیگران هم به احتمال زیاد رسیده اند. اما نتوانسته اند تماس بی سیمی بگیرند.»
حسین علایی در پاسخ گفت:» آماده باشید . ما منتظر لشکر 19 فجر هستیم.»
موذن زاده  لحظاتی بعد ضمن تماس با فرمانده لشکر 41 ثارالله ایشان را از دستور فرمانده قرارگاه مطلع کرد.
ساعت 22:10 به فرمانده لشکر 41 ثارالله خبر می رسد که غوِّاص های گروهان های شهید عباسی و شهید عباس زاده از موانع عبور کرده و پشت سنگرهای دشمن آماده حمله هستند.

 
یکی از بچّه های تخریب: «وسط معبر که رسیدیم از موانع و هشت پرها و سیم خاردار توپی رد شدیم. دو سه تا سیم خاردار توپی مانده بود که سرمان را بلند کردیم دیدیم سنگر کمین روبروی ما است و با ما تقریباً 5 متر فاصله دارد. عراقی ها مشکوک شدند و شروع به تیراندازی کردند. بعد از چند دقیقه دوباره به صحبت کردن ادامه دادند. از سیم خار دار رد شدیم. در حالی که آنها هنوز متوجه نشده بودند. بچّه ها پشت سنگرهای شان مستقر شدند.»
سرانجام ساعت22:12 نخستین در گیری ها با سرنیزه آغاز شد. کمی بعد شلیک گلوله ها و انفجار نارنجک ها به گوش رسید. سه دقیقه بعد در محور نهر مجری خط دشمن شکسته شد

 منبع:رزمندگان قرارگاه 410 حضرت رسول (ص)

 

یاد و خاطر همه حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس گرامی باد...

 

نثار شادی روح شهداء و امام شهداء صلوات...

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 8 اردیبهشت 1391  12:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
دسترسی سریع به انجمن ها