0

شهید حسن شفیع زاده : فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

شهید حسن شفیع زاده : فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

 

مرداد سال 1336 در یک خانواده مذهبی در شهرستان «تبریز »متولد شد و تحت تربیت پدر و مادری مومن، متدین و مقلد امام (ره) پرورش یافت. از همان کودکی در مجالس دینی از جمله برنامه‌های سوگواری امام حسین(ع) حضور داشت و عشق خدمتگزاری به آستان شهیدپرور حضرت اباعبدالله(ع) در عمق وجودش ریشه دوانید. سادگی، بی‌آلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه بود. حق را می‌گفت ولو به ضررش تمام می‌شود. در محله شاخص و محور همسالان خود بود. به مسجد که می‌رفت چون بزرگترها عمل می‌نمود و از جمله کسانی بود که در پذیرایی عزاداران حسینی نقش فعالی داشت.

در سن 12 سالگی از نعمت پدر محروم گردید. چون فرزند ارشد خانواده بود با آن روحیات و مردانگی‌اش عملاً‌ غمخوار مادر فداکار و دلسوز خود شد.

با جدیت تمام و احساس مسئولیت، بیشتر از گذشته هم درس می‌خواند و هم به مادرش در اداره امور منزل کمک می‌کرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نیز دریغ نداشت. ضمن اینکه به ورزش وبه خصوص وزنه‌برداری علاقمند بود، در دوران تحصیل، دانش‌آموزی باوقار، محجوب، مودب و کوشا بود و همواره سعی می‌کرد تکالیف دینی خود را انجام دهد.

پس از اخذ دیپلم به سربازی رفت و همزمان با اوج‌گیری حرکت توفنده انقلاب اسلامی در سایه رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره)، با روحانیون معظم در تبعید، همچون شهید آیت‌الله مدنی و شهید آیت‌الله دستغیب در تماس بود و در داخل پادگان، فعالیتهای زیادی جهت راهنمایی نظامیان و خنثی کردن تبلیغات حکومت نظامی انجام می‌داد و در همان حال به پخش پیامها و اعلامیه‌های رهبر عظیم‌الشان انقلاب در داخل و خارج پادگان نیز می‌پرداخت.

روزی که مامورین رژیم به دستور فرمانده حکومت نظامی در تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیت‌الله مدنی(ره) جهت دستگیری ایشان داشتند، او به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی طراحی کرده بود، که قبل از هرگونه اقدام، ضداطلاعات از موضوع با خبر شده و آنها را جهت ادامه خدمت سربازی به مرند تبعید می‌نماید. ایشان پس از چندی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگانها، خدمت سربازی را رها کرد و به سیل خروشان مبارزات امت اسلامی پیوست.

او با شور وصف‌ناپذیری در روزهای سرنوشت‌ساز 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش می‌کرد و برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نبود. هنگامی که در اوج پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی درب پادگانها بر روی مردم باز شد به همراه تعدادی از جوانان و دانشجویان حزب‌الهی تبریز برای جلوگیری از افتادن سلاحهای بیت‌المال به دست ضدانقلاب، بخشی از سلاحها را جمع‌آوری و گروه مسلحی را جهت دستگیری ضدانقلاب و ساواکیها تشکیل داد.

بعدها به دنبال تشکیل سپاه، به همراه دیگر برادران،‌ اولین هسته‌های مسلح سپاه را پی‌ریزی کرد و در سمت فرمانده عملیات سپاه« تبریز» در سرکوبی خوانین و اشرار آذربایجان و حزب منحرف خلق مسلمان نقش فعال داشت.

هنگامی که به همراه شهید« باکری» در سپاه «ارومیه» انجام وظیفه می‌کرد به عنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه، در درگیریهای متعدد برای سرکوبی گروههای فاسد تلاش شبانه‌روزی نمود و توانست در تشکیلات حزب منحله دمکرات نفوذ کرده و باعث متلاشی شدن آن و دستگیری و اعدام تعداد زیادی از کادرهای آنان گردد.

بهترین و پرثمرترین لحظات حضور در سپاه تبریز، روزهایی بود که در بیت شهید آیت‌الله «مدنی(ره)» به عنوان مسئول تیم حفاظت ایشان انجام وظیفه می‌نمود. در جوار آن عالم عارف و مهذب بود که غنچه‌های خلوص، صداقت، ایثار و زهد شهید «شفیع‌زاده »گل کرد و بعدها در جبهه‌های نبرد نور علیه ظلمت میوه داد.


 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 20 فروردین 1391  4:13 PM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:شهید حسن شفیع زاده : فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

 با شروع جنگ تحمیلی و محاصره« آبادان»، با یک دسته خمپاره‌انداز که تحت مسئولیت شهید «باکری» اداره می‌شد به جبهه‌های جنوب شتافت. ایشان به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه« آبادان» با تحمل مشقات چندین روزه ، از طریق« ماهشهر» و به وسیله لنج از راه «خورموسی » خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر گردید. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن محاصره ی« آبادان»، نقش تاریخی خود را در دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا نمود.

پس از عملیات «طریق‌القدس »به عنوان رئیس ستاد تیپ «کربلا» انجام وظیفه کرد و در شکل‌گیری، انسجام و فرماندهی آن نقش اساسی داشت.

در عملیات پیروزمندانه« فتح‌المبین» معاون فرمانده تیپ« المهدی(عج)» بود و خاطره رشادتها و جانفشانیهای او در اذهان مسئولین جنگ و همرزمانش هرگز از یاد نمی‌رود.

پس از این عملیات، با اندیشه بلندی که داشت و تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه گردید که با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه می‌باشد. با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پی‌ریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه« فتح» در عملیات« بیت‌المقدس» را به عهده گرفت و به خوبی از عهده این وظیفه بزرگ برآمد. او با برخورداری از قدرت ابتکار، خلاقیت و آینده‌نگری، همیشه طرحهای درازمدت ، که مبتنی بر واقع بینی در کارها و برنامه‌ها بود – ارائه می‌داد، ضمن آنکه بر مساله آموزش نیروها نیز تاکید فراوان داشت.

بعدها با تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی خود قبضه‌های غنیمتی را در قالب توپخانه‌های لشکری و گردانهای مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد و در عملیات« رمضان»، اکثریت قریب به اتفاق توپها را علیه دشمن بعثی بکار برد. در ادامه، با به دست آوردن توپهای غنیمتی بیشتر، گروههای توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروهها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی محکم برای رزمندگان بودند.

در نبردهای« خیبر»،« والفجر 8»،« کربلای 1»،« کربلای 4»،« کربلای 5» که سپاه به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت.

اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت ایشان در عملیات« والفجر 8 »تجلی یافت. آتش پرحجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا نمود، به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم می‌شدند.

شهید «شفیع‌زاده» فردی صبور، متواضع. گشاده‌رو و بشاش بود. در تمام امور ایثار و گذشت بسیاری از خود نشان می‌داد و در هر کاری که پیش می‌آمد ابتدا خود پیشقدم می‌گردید. به هنگام عملیات و در زمانی که آتش دشمن درخط مقدم شدت پیدا می‌کرد، در خط اول حضور می‌یافت و آخرین وضعیت منطقه را برای برنامه‌ریزی صحیح و هدایت دقیق آتش، بررسی می‌کرد. در تصمیم‌گیریها از نظرات دیگران سود می‌جست و در برخوردها و قضاوتها عدالت را رعایت می‌کرد. در روابط اجتماعی، با دیگران رفتاری پخته و پسندیده داشت و در هر محیطی که حضور پیدا می‌کرد همگان را تحت تاثیر قرار می‌داد.

شهید «شفیع‌زاده »در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا بود. به مستحبات اهمیت می‌داد. اهل نماز شب بود. کم سخن می‌گفت و با کردارش دیگران را به عمل صالح دعوت می‌کرد.

از تشریفات و تجملات به شدت دوری می‌جست و سادگی و بی‌آلایشی را مشی خود قرار داده بود. از زمانی که خود را شناخت همواره در سعی در تلاش بود. در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شب و روز نمی‌شناخت و بعد از آن، در طول جنگ تحمیلی، مخلصانه انجام وظیفه می‌نمود و هرگز راحت در بستر نخفت.

برادر ایشان نقل می‌کند:

«و بار او را در جبهه دیدم. بار اول زمانی بود که برای دیدنش به پادگان شهید «حبیب‌اللهی»در «اهواز» رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خندیدند و گفتند اگر او را پیدا کردی سلام ما را هم به او برسان.

مرتبه دوم در قرارگاه کربلا بدون هیچ‌گونه تکلفی در کنار سایر نیروها در آن گرمای سوزان جنوب در سنگر خوابیده بود، در حالی که روزنامه رویش انداخته بود. می‌گفتند شب نخوابیده و خیلی خسته است.

او مدام در حال سرکشی از یگانها و هماهنگی آتش پشتیبانی رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ بود و معتقد بود هرچه قبل از عملیات تلاش نماید به اذن الهی تضمینی برای موفقیت لشکریان جبهه حق خواهد بود».

هشتم اردیبهشت 1366 در منطقه عملیاتی« کربلای 10» در شمالغرب (منطقه عمومی ماووت) در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود نایل شد و با بدنی قطعه قطعه و غرق به خون به دیدار معشوق شتافت.

او همان‌طوری که در عرصه نبرد با دشمن متجاوز مراتب بالایی از توان و تخصص، مدیریت و پشتکار را ارائه داد، در میدان نبرد با نفس اماره نیز موفق و سربلند بود. ایثار و از خودگذشتگی، بخصوص اخلاق او کم‌نظیر بود و نهایت دقت و مراقبت را به عمل می‌آورد که اعمال و فعالیتش تماماً خالص و قربه الی الله باشد.

او با اقتدار به مولایش امام حسین(ع) شهادت را فوز عظیم می‌دانست و همواره مشتاق آن بود.

در یکی از شبهای عملیات، در دست نوشته‌هایش می‌نویسد:

«خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده‌ام که جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی.

... به حق محمد و آلش مرا زنده به شهر و دیارمان برنگردان. دلم می‌خواهد در آخرین لحظه‌های زندگی، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد. ...»

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 20 فروردین 1391  4:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها