0

شهید ناصر فولادی

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

شهید ناصر فولادی

 شهید ناصر فولادی: بخشدار جبال بارز در شهرستان جیرفت ،استان کرمان

 

ناصر گل سفید رنگ انقلاب بود. او در خانواده ای شکفتن گرفت که پدر ومادر هر دو پای بند به مسایل مذهبی بوده و تمام هم و غمشان این بود که فرزندانی صالح تحویل اجتماع دهند و باغ و بستان اسلام را سبز تر از وجود جوانه های خود کنند .پدر او آقای ماشا الله فولادی مردی متدین نجیب و خیر خواه بود مادر مومن و پاک دامن او خانم حسینی هر روز سوره محمد را در فضای خانه می پیچاند تا با قراعت آن دلبندش مقتدی گردد و سوره یوسف را به سیب می خواند و آن را میل می کرد تا او زیبا گردد .در ارتباط با خاطرات دوران محل و طفولیت مادر بزگوار شهید چنین نقل می کند :

روزی در حیاط منزل ،کنار حوض نسشته بودم ،نا گاه پرنده ای روی سرم نشست و تصویرش در آب نقش بست. بعد از لحظاتی پرنده پرواز کرد شوهرم که پرنده را دید ه بود گفت:پرنده سبز رنگ زیبایی بود و این پرنده حتما با جنینی که در شکم داری ارتباط دارد . پس از تولد علاقه خاصی به ناصر داشتم وحتی همه بچه های همسال خود رانیز می گرفت و نزد من می آورد که به آنها نیز شیر بدهم .از دوران طفولیت در مساجد جهت اقامه نماز یا

عزا داری سالار شهیدان با من وپدرش همراه بود .جهت آشنایی با قرآن او را به مکتب خانه می بردیم که در همان ایام کودکی ناصر جزء آخر قرآن را به ذهن سپرد. معلم قرآن نقل می کرد: غذای مختصری که ناصر به همراه می آورد هیچ گاه به تنهایی نمی خورد بلکه آنرابادوستان وبچه هایی که غذا نداشتند تقسیم می کرد .روحیه ی ایثار گری او از همان کودکی برهمگان عیان بود . نمازش را ازپنج سالگی شروع کرد زمانی که هنوز به مدرسه نمی رفت . اما به طور صحیح نماز می خواند .خلق و خوی ناصر در بین فرزندانم زبان زد بود. اگر گاهی اوقات بحث پیش می آمد ،ناصر گذشت داشت و می گفت ،با این که می توانم مثلا خواهر کوچکترم را کتک بزنم اما این کار را نمی کنم ....در دوران کودکی ناصر بیشترین کمک را در خانه و خارج از خانه را به عهده می گرفت .در مقطع ابتدایی نیز به خاطر صداقت و امانت داری ،مدیر مدرسه فروشگاه را به او وا گذار می کرد .حس نوع دوستی او ،باعث می شد که او به خاطر فقر یکی از دانش آموزان همکلاسی خود ،چند کیلو( کلمپه) را از مدرسه تا خانه حمل کند تا با فروش آن بتواند خرج مد رسه او را تامین کند .

ناصر فولادی کلاس پنجم انتدایی را با رتبه اول سپری و رفتار پسندیده او در آن روز ها باعث شد که به پدر او ،به خاطر تر بیت چنین فرزندی تبریک بگویند . کم کم دوره ی راهنمایی هم ارز راه رسید .با توجه به فضای مذ هبی مدرسه علوی که ناصر در آن ثبت نام شده بود .او با مسایل مذ هبی و سیاسی تا حدودی آشنایی پیدا کرد و بارها این جمله را به خانواده متذکر می شد و می گفت :اگر شما آن سالی که امام را تبعید کردند ،حرکت نموده و برعلیه نظام ستم شاهی شورش کرده بودید ،سر نوشت ما به اینجا ختم نمی شد.

در سال 1356 ناصر تبدیل به درخت تنومندی شده بود که در جهت شاداب ساختن باغ انقلاب و اسلام می بالید .او پس از اخذ مد رک دیپلم و معدل عالی با شرکت در آزمون سراسری در رشته مهندسی متالوژی دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد و جهت ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد .در این رابطه برادر بزرگش آقای مهدی فولادی چنین نقل می کند :من در مقابل دانشگاه تهران ،خیابان فروردین اطاقی برای ناصر اجاره کردم ،او به اتفاق دوستانش در آنجا ساکن شدند .ناصر گاهی پنج شنبه ها و جمعه ها به منزل ما می آمد. ما در مورد مسائل انقلاب با هم بحث و گفتگو می کردیم او در راهپیمایی های تهران شرکت داشت و روز های آخر که مزدوران شاه حملات مسلحانه داشتند ،ناصر به اتفاق دوستانش مواد آتش زا و کوکتل مولوتف می ساختند و در چنین اوضاع و احوالی بود که دانشگاه به تعطیلی کشانده شد و ناصر برای ادامه فعالیتهایش راهی کرمان شد .او برای مبارزه بارژیم ستمشاهی در 30 کیلومتری شهر کرمان روستای سعدی را جهت ساخت مواد آتش زا و کوکتل مولوتف بر گزید و به خاطر این که پاسگاه ژاندارمری باغین آنها را نبیند ،تا باغین به اتفاق دوستش پیاده می آمدند.

این سردارملی واسوه شجاعت وایثار ،پس مجاهدتهای فراوان در جای جای میهن اسلامی ایران ،در عملیات غرور آفرین وپیروز مند فتح خرمشهر شربت شیرین شهادت را نوشید وآسمانی شد.

 

 

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

یک شنبه 20 فروردین 1391  4:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها