گدايي
گفت: من دم در ایستاده بودم، نه در میزدم و نه میرفتم. گفت: خوب کاری کردی.
راه همین است.
هروقت دیدی تاخیر افتاد پشت در بایست، مبادا در بزنی.
دیدی آنهایی را که در را زدند و سوزاندند؟ آنها احتیاج داشتند که در را زدند و سوزاندند.
در را نزنید و دور هم نروید. مبادا ول کنی بروی و بگویی چیزی نمی دهند.
با هنر و فهمت تا پشت در برو. در را محکم نزنی. یا اصلا در نزن. صاحبخانه خودش میداند. آنجا بنشین..
شبی که حضرت زهرا(س) را میخواستند دفن کنند اصحاب حضرت امیر(ع) پشت در آمدند تا کمک کنند.
حضرت، امام حسن(ع) را فرستاد که پشت در صدای گریه می آید، ببین کیست؟
امام حسن(ع) گفت: اصحابند گریه میکنند که در را باز کنید، داخل بیاییم.
حضرت فرمود بگو بروند اذان بیاییند تا تشییع جنازه کنند. اینها رفتند اما یکی از آنها نرفت.
نتوانست برود. یک دقیقه بعد حضرت دیدند هنوز صدای گریه می آید فرمودند:
پسرم! مگر نگفتی بروند. عرض کرد چرا. دو مرتبه دم در رفت و فرمود چرا نرفتی؟ گفت: من پای رفتن ندارم.
حضرت امیر(ع) گفتند: بگو داخل بیایید.
ببین، کمی پشت در ایستادن خوب است. از یکسال، پنج سال، پشت در ایستادن نترس.
پشت در بهترین جاست.
نمی خواهم بگویم آنهایی که حرف حضرت را شنیدند و رفتند بد کردند.
چه بسا فرمان بردن آنها افضل بوده است. ذهنتان دور نرود.
آنجا را نگاه کنید که پشت در ایستاد و داخل رفت. شلوغ نکرد.
در دستگاه خوبان و مافوق ما، همه چیز با تسلیم بدست می آید.
پل ارتباطی: azadeh_mail@yahoo.com
هرگز بر روی زمین با ناز راه مرو که تو نمی توانی زمین را بشکافی و قامتت به بلندی کوه ها نخواهید رسید.
قران کریم