عدالت آن است كه هر چيزى را به موقع، و در جاى خودش قرار دهيم و خداوند كه حكيم و عليم است و خود خالق انسانها مىباشد، مىداند كه مصالح و مفاسد بندگان خود در چيست و از اين رو، احكام را بر اساس مصالح و مفاسد وضع مىكند.
دختران و پسران جزئى از زنان و مردان اجتماع انسانى هستند و قرآن از نظر حقيقى بين زن و مرد تفاوتى قائل نيست و اگر از نظر حقوقى نيز تفاوتى در بين باشد، براساس دليلى است كه از مطالب زير روشن مىشود:
تفاوت بين زن و مرد دو گونه است:
الف- تفاوت در ارزش، مقام و منزلت معنوى
همانگونه كه از آيات قرآن به دست مىآيد، دين اسلام نه تنها در اين زمينه بين زنان و مردان تفاوتى قائل نيست، بلكه زن و مرد را در ارزشها، و مقام و منزلت معنوى و انسانى مساوى مىداند كه به ذكر نمونههايى از آيات قرآن مىپردازيم:
1. تساوى ارزش و مقام زن و مرد از نظر خلقت: قرآن كريم در آياتى متعدد « نساء، 1؛ اعراف، 189»، زن و مرد را از يك طينت دانسته و اعلام مىكند كه زن و مرد از «نفس واحده» خلق شدهاند و مكمل يكديگرند. «. ر. ك: تفسير نور و تفسير الميزان ذيل آيه 1 سوره نساء»
2. تساوى ارزش و مقام زن و مرد، در داشتن صفات برجسته و ارزشهاى والاى انسانى و مقام معنوى. «ر. ك: تفسير نمونه، ذيل آيه 35 سوره احزاب»
3. تساوى زن و مرد از نظر ثواب «نساء، 124؛ نحل، 97؛ غافر، 40» و عقاب «. مائده، 38؛ توبه، 68» اعمال: قرآن در كيفرها و ثواب اعمال، به زن و مرد به طور يكسان خطاب كرده، قبح گناه و اعمال حرام و كيفر آنها، و نيز ثواب اعمال را در مورد زن و مرد مساوى بيان مىكند.
4. تساوى زن و مرد در تكليف و مسئوليتپذيرى: قرآن كريم با مطرح كردن زندگى آدم و حوا و رانده شدن آنها از بهشت، هيچيك را مسئول اصلى معرفى نمىكند و در بيشتر مواقع، هر دو را مسئول مىداند « طه، 117؛ اعراف، 20، 22» و حتى گاهى به صراحت مىگويد: شيطان آدم را وسوسه كرد؛ و قرآن با اين بيان بر روى اعتقاداتى مانند اينكه «زن را عنصر گناه و شيطان كوچك مطرح مىكنند» خط بطلان مىكشد. « ر. ك: شخصيت زن از ديدگاه قرآن، هادى دوست محمدى، ص 4»
5. تساوى زن و مرد از نظرتعليم و تعلّم: از آيات قرآن كريم به دست مىآيد كه همه مسلمانان اعم از زن و مرد بايد به كسب علم و دانش اهتمام ورزند. « ر. ك: قرآن در آيينه انديشهها، ص 380» در حديثى از پيامبر اكرم (ص) آمده است: «فراگيرى دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» «ميزان الحكمه، محمد محمدى رىشهرى، ج 6، ص 463»
6. برابرى زن و مرد در پيشگاه خدا: خداوند در قرآن مىفرمايد: «در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا، خود نگهدارترين [پارساترين] شماست!» «حجرات، 13»
در واقع قرآن ملاك برترى نزد خداوند را تقوا مىداند (چه زن و چه مرد).
ب- تفاوتهاى طبيعى ميان زن و مرد
با وجود مطالبى كه در مورد تساوى زن و مرد گذشت، تفاوتهاى موجود ميان زن و مرد را نمىتوان انكار كرد؛ تفاوتهايى كه زن و مرد را از يكديگر متمايز مىسازند و همين تفاوتهاست كه باعث تفاوت در حقوق و وظايف زنان و مردان مىشود. در اينجا به برخى تفاوتهاى طبيعى زن و مرد اشاره مىكنيم:
1. تفاوتهاى زيستى (جسمى)
الف- تفاوتهاى اساسى تعيين كننده جنسيت.
ب- تفاوتهاى ثانوى در اندام.
براى مثال، به طور متوسط مردان درشت اندامتر، بلند قدتر، خشنتر و داراى صداى متفاوت با زنان مىباشند. رشد عضلانى مرد و نيروى بدنى او از زن بيشتر است؛ مقاومت زن در مقابل بسيارى از بيمارىها، از مقاومت مرد بيشتر است و ... «نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، ص 205- 206»
از آنجا كه بين نفس [روح و روان] و جسم، تناسب و ارتباط متقابل برقرار است. تفاوت جسمانى بدون تفاوت روانى [و روحى] ممكن نيست و اين براى بقا و كمال جامعه و نسل بشرى ضرورى است. «منزلت زن در انديشه اسلامى، محمد فنايى اشكورى، ص 15»
2. تفاوتهاى روانى
احساسات [و عواطف] زن، از مرد جوشانتر است؛ زن از مرد زودتر به هيجان مىآيد و سريعتر تحت تاثير احساسات و عواطف خويش قرار مىگيرد. زن طبعاً به زينت و زيور و جمال و آرايش علاقه دارد. احساسات زن بىثباتتر از مرد است، زن از مرد محتاطتر و مذهبىتر است [و مردها معمولًا جسورتر و شجاعتر مىباشند] احساسات زن، مادرانه است و علاقه زن به خانواده بيشتر است و ... «نظام حقوق زن در اسلام، ص 207 و 206»
3. تفاوتهاى اجتماعى حاصل از جامعه انسانى و رفتارها و مناسبات ميان آدميان با توجه به تفاوتهايى كه در توانايىها و نقش اجتماعى زن و مرد وجود دارد عقل سليم اقتضا مىكند كه براى انجام نقشها، بين زن و مرد تفاوت قائل شويم؛ به اين ترتيب كه:
1. نقشها و كارهايى كه زن و مرد هر دو امكان اجرا دارند؛
2. نقشهايى كه با ساخت جسمى و روحى زن متناسب است؛
3. نقشهايى كه با ساخت روحى و جسمى مرد متناسب است. «منزلت زن در انديشه اسلامى، ص 18»
4. تفاوت در برخى احكام دينىِ نشأت گرفته از وحى
همانگونه كه گذشت، تفاوتهاى طبيعى و فطرى (جسمى و روحى) وظايف و تكاليف خاصى را برعهده انسانها (زن و مرد) مىگذارد و به علت همين تفاوتهاست كه براى مردان و زنان، احكام و تكاليف دينى خاصى معين شده است. «همان، ص 20»
بعد از بيان تفاوتهاى بين زن و مرد و اقسام آن، لازم است نكاتى را مورد توجه قرار دهيم:
1. با دقت در آيه 11 سوره نساء در مىيابيم كه قرآن كريم براى اهتمام به حق زن هنگام تعيين سهم ارث، ارث زن را اصل و مبنا قرارداده و آن را مسلم دانسته و معيار ارث معرفى مىنمايد، آنگاه مىفرمايد: «لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»؛ يعنى موقع بيان سهم برادر، نمىفرمايد كه خواهر نصف سهم برادر مىبرد تا معيار اصلى، سهم برادر باشد، بلكه معيار و اصل مفروض و مسلم را ارث خواهر كه دختر ميّت است، قرار مىدهد و سهم برادر را دو برابر سهم خواهر بيان مىكند، تا اصل ارث زن قطعى و مفروغ عنه باشد. «زن در آيينه جلال و جمال، عبدالله جوادى آملى، ص 347»
اين احتمال نيز وجود دارد كه محور بودن دختر در آيه ياد شده براى جبران بىتوجهى به دختر باشد. « ر. ك: تفسير نور، ذيل آيه 11 سوره نساء»
3. در مورد برخى احكام فلسفههايى ذكر شده است كه بعضى از آنها را عقل سليم درك مىكند و برخى از آنها در منابع دينى به نام فلسفه احكام و اسرار عبادات آمده است كه البته به صورت كامل نمىباشد و اين مورد حكمت حكم است نه علت آن، و بعضى ديگر از احكام نه فلسفه آنها در كتابهاى دينى آمده است و نه عقل ما آنها را درك مىكند و ناگزير از روى تعبد آنها را بپذيريم و به آنها عمل كنيم؛ زيرا براساس علم و حكمت الهى بوده است.
نكته جالب اينكه از آنجا كه خداوند تمام قوانين حقوقى را براساس حقوق فطرى و ويژگىهاى انسان تنظيم و تدوين فرموده است، در پايان آيه ارث (نساء/ 11) دو اسم از اسماى حسناى الهى را يادآور مىشود ... و آن «علم» و «حكمت» خداوند است «... ان الله كان عليماً حكيما»؛ يعنى شما از علم و حكمت كافى برخوردار نيستيد تا راز تفاوت را كه در هسته مركزى عدل نهفته است، در آن جستجو كنيد، ليكن خداوند آگاه و حكيم است؛ همه علل تساوى و عوامل تفاوت را جمع بندى نموده و بر مدار حكمت، به صورت دستورهاى معتدل حقوقى صادر مىفرمايد تا مسائل در سنت و مانند آن، از «تفريط» جاهليت كهن، و از «افراط» جاهليت جديد و مُدرن مصون بماند. «. ر. ك: زن در آيينه جلال و جمال، ص 347»
5. عدالت آن نيست كه در تقسيم چيزى، به همه افراد به طور مساوى بدهند؛ براى مثال، در يكى از اتاقهاى بيمارستان كه يك متخصص مسئول معالجه بيماران آن اتاق است، براى هر كدام با توجه به وضعيت آنها دستور غذايى خاص مىدهد؛ در دستور غذايى يكى چلومرغ است و ديگرى سوپ و به بيمارى نيز اجازه غذا خوردن نمىدهد كه ممكن است براى برخى جاى تعجب باشد و بگويند چرا به همه يك نوع غذا نمىدهد؟
عدالت آن است كه هر چيزى را به موقع، و در جاى خودش قرار دهيم و خداوند كه حكيم و عليم است و خود خالق انسانها مىباشد، مىداند كه مصالح و مفاسد بندگان خود در چيست و از اين رو، احكام را بر اساس مصالح و مفاسد وضع مىكند، هرچند در ظاهر براى برخى افراد ناخوشايند باشد؛ بنابراين، آنچه ناپسند است، تبعيض مىباشد نه تفاوت.
تذكر مهم
احكام اسلامى به صورت اجزاى يك سيستم و شبكه به همديگر مرتبط هستند و گاهى با توجه به همديگر حكم جديد وضع مىشود؛ از اين رو، در موقع قضاوت و داورى و اشكال گرفتن به يك حكم، بايد به احكام ديگر بىتوجه نبود و از همه جوانب به آن نگاه كرد؛ براى مثال، داورى درباره تقسيم ارث زنان كه از قوانين اقتصادى اسلام است، بايد با توجه به قوانين اقتصادى ديگر اسلام باشد.
چنانچه بيان شد، اسلام مسئوليت اقتصادى خانواده را به مرد واگذار و بر او واجب كرده است، در حالى كه در اين باره به عهده زن هيچ مسئوليتى گذاشته نشده است، و از سوى ديگر، به هنگام ازدواج مهريه زن بر عهده مرد است كه پرداخت آن عند المطالبه بر مرد واجب مىباشد؛ از اين رو لازم است احكام و قوانين اقتصادى را به صورت يك شبكه و سيستم به هم پيوسته نگريست نه از هم گسيخته و جدا جدا.
6. در قانون ارث هميشه اينگونه نيست كه سهم پسر دو برابر دختر باشد و در مواردى از اين قانون تبعيت نمىشود كه عبارتاند از: « زن در آيينه جلال و جمال، ص 346 و 345»
الف- مواردى كه سهم زن بيشتر از مرد است
- موردى كه ميت غير از پدر و دختر، وارث ديگرى نداشته باشد كه در اينجا پدر مىبرد و دخترش بيش از او.
- موردى كه ميّت داراى نوه باشد و فرزندان او در زمان حيات وى مرده باشند، كه در اينجا نوه پسرى، سهم پسر را مىبرد (هرچند دختر باشد) و نوه دخترى، سهم دختر را مىبرد (هرچند پسر باشد).
ب. مواردى كه زن به مانند مرد ارث مىبرد
- در صورتى كه ميت فرزند داشته باشد، هر يك از پدرو مادر از سهم ارث را مىبرند، و سهم پدر از مال فرزند (در اين مورد) بيشتر از مادر نيست.
* كلاله مادرى- يعنى برادر و خواهر مادرى ميت- به اندازه مساوى ارث مىبرند. «نساء، 12 و 11»
در وضع احكام و قوانين، قانون به صورت كلى وضع مىشود و ناظر به موارد جزئى و استثنايى نيست و بر محور افراد دور نمىزند؛ براى مثال، اسلام مسئوليت اقتصادى خانواده را بر عهده مرد قرار داده و بر او واجب كرده است؛ از اين رو در وضع قوانين، اسلام مرد را محور و ركن اقتصادى و نانآور خانواده مىداند، حال اگر دخترى مجرد و ازدواج نكرده باشد، موردى استثنايى است، ولى قانون، كلى و براى همه زنان است.
اما در مورد قسمت دوم سوال كه گفته شده است: «در برخى روايات تبعيض حقوقى به ويژه بين زن و شوهر به چشم مىخورد.» توجه به چند نكته لازم است:
اولًا: تمام روايات را بررسى كرده و مورد مطالعه قرار دهيم تا بتوانيم به صورت جامع و دقيق قضاوت كنيم.
ثانياً: هر روايتى كه مشكل به نظر مىرسد، بايد به صورت خاص ذكر شود.
ثالثاً: بين تفاوت و تبعيض فرق بگذاريم؛ زيرا در بسيارى از روايات تفاوتها بيان شده نه تبعيض، همان گونه كه در بخش قبل بيان شد.
رابعاً: اگر در بعضى روايات برخى زنان نكوهش شدهاند، دليلى خاص دارد.
ستايشها و نكوهشها
گاهى حادثه و يا موضوعى در اثر يك سلسله عوامل تاريخى، زمانى، مكانى، افراد، و شرايط و علل و اسباب آن، ستايش يا نكوهش مىشود. معناى اين ستايش و نكوهش اين نيست كه اصل طبيعت آن شىء قابل ستايش و يا مستحق نكوهش است، بلكه احتمال دارد زمينه خاصى سبب اين ستايش و نكوهش شده باشد؛ مثلًا اگر قبيلهاى ستايش شود، احتمال دارد به خاطر آن باشد كه مردان خوبى در آن عصر از اين قبيله برخاستهاند و شايد در موقعى ديگر افرادى از آن قبيله مستحق نكوهش باشند و مورد نكوهش واقع شوند؛ « همان، ص 368» همانگونه كه از بصره و كوفه نيز در زمينههايى نكوهش شده، در صورتى كه بصره رجال علمى فراوانى تربيت كرده و كوفه نيز مردان مبارز و كم نظيرى را به اسلام تقديم كرده است، و كسانى كه به خونخواهى سالار شهيدان (ع) برخاستند، از كوفه برخاسته بودند.
در نتيجه نمىتوان گفت: «چون مثلًا كوفه يا بصره نكوهش شده است، آن دو شهر براى هميشه و ذاتاً بد و سزاوار نكوهشاند.»
آرى قضاياى تاريخى در يك مقطع حساس زمينه ستايش و يا نكوهش را فراهم مىكند و با گذشت آن مقطع، زمينه مدح و ذم منتفى مىگردد. «همان، ص 369»
بخشى از نكوهشهاى نهج البلاغه در مورد زن نيز ظاهراً به جريان جنگ جمل باز مىگردد «همان» و يك قانون كلى و همگانى درباره عموم زنان نيست، بلكه با توجه به اينكه اين خطبه بعد از جنگ جمل (كه عايشه به راه انداخت) از امام على (ع) صادر شده است، درباره دسته خاصى از زنان مىباشد كه در اين گونه مسيرها گام برمىدارند؛ « ترجمه نهج البلاغه، ناصر مكارم شيرازى، ج 1، ص 389- 390»
چنانچه ابن ابىالحديد- از علماى سنى مذهب - در شرح نهج البلاغه در مورد اين خطبه مىنويسد: «هذا الفصل كله رمز الى عايشه؛ «شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد( المعتزلى)، ج 3، ص 319» تمام اين خطبه اشاره به عايشه است.» وگرنه چه كسى مىتواند فداكارىهاى زنان بزرگ و با شخصيتى همچون حضرت خديجه (س)، حضرت فاطمه زهرا و زينب كبرى- عليهن السلام- و ... را در راه اسلام، انكار كند؛ على (ع) نيز براى آنان احترام فوق العادهاى قائل بود. «ترجمه نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ص 390»
معرفى كتاب
1. تفسير الميزان، سيد محمدحسين طباطبايى، ذيل آيات مربوطه؛
2. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى و ديگران؛
3. تفسير نور، محسن قرائتى؛
4. قرآن در آيينه انديشهها، جمعى از نويسندگان؛
5. سيرى در مسائل خانواده، حبيب الله طاهرى؛
6. شخصيت زن از ديدگاه قرآن، هادى دوست محمدى؛
7. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى؛
8. منزلت زن در انديشه اسلامى، محمد فنايى اشكورى؛
9. زن در آيينه جلال و جمال، عبدالله جوادى آملى.