0

قرآن و عدالت حقوقى و حقيقى بين دختر و پسر

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

قرآن و عدالت حقوقى و حقيقى بين دختر و پسر

عدالت آن است كه هر چيزى را به موقع، و در جاى خودش قرار دهيم و خداوند كه حكيم و عليم است و خود خالق انسان‏ها مى‏باشد، مى‏داند كه مصالح و مفاسد بندگان خود در چيست و از اين رو، احكام را بر اساس مصالح و مفاسد وضع مى‏كند.

دختران و پسران جزئى از زنان و مردان اجتماع انسانى هستند و قرآن از نظر حقيقى بين زن و مرد تفاوتى قائل نيست و اگر از نظر حقوقى نيز تفاوتى در بين باشد، براساس دليلى است كه از مطالب زير روشن مى‏شود:

تفاوت بين زن و مرد دو گونه است:

الف- تفاوت در ارزش، مقام و منزلت معنوى‏

همان‏گونه كه از آيات قرآن به دست مى‏آيد، دين اسلام نه تنها در اين زمينه بين زنان و مردان تفاوتى قائل نيست، بلكه زن و مرد را در ارزش‏ها، و مقام و منزلت معنوى و انسانى مساوى مى‏داند كه به ذكر نمونه‏هايى از آيات قرآن مى‏پردازيم:

1. تساوى ارزش و مقام زن و مرد از نظر خلقت: قرآن كريم در آياتى متعدد « نساء، 1؛ اعراف، 189»، زن و مرد را از يك طينت دانسته و اعلام مى‏كند كه زن و مرد از «نفس واحده» خلق شده‏اند و مكمل يكديگرند. «. ر. ك: تفسير نور و تفسير الميزان ذيل آيه 1 سوره نساء»

2. تساوى ارزش و مقام زن و مرد، در داشتن صفات برجسته و ارزش‏هاى والاى انسانى و مقام معنوى. «ر. ك: تفسير نمونه، ذيل آيه 35 سوره احزاب»

3. تساوى زن و مرد از نظر ثواب «نساء، 124؛ نحل، 97؛ غافر، 40» و عقاب «. مائده، 38؛ توبه، 68» اعمال: قرآن در كيفرها و ثواب اعمال، به زن و مرد به طور يكسان خطاب كرده، قبح گناه و اعمال حرام و كيفر آن‏ها، و نيز ثواب اعمال را در مورد زن و مرد مساوى بيان مى‏كند.

4. تساوى زن و مرد در تكليف و مسئوليت‏پذيرى: قرآن كريم با مطرح كردن زندگى آدم و حوا و رانده شدن آن‏ها از بهشت، هيچ‏يك را مسئول اصلى معرفى نمى‏كند و در بيشتر مواقع، هر دو را مسئول مى‏داند « طه، 117؛ اعراف، 20، 22» و حتى گاهى به صراحت مى‏گويد: شيطان آدم را وسوسه كرد؛ و قرآن با اين بيان بر روى اعتقاداتى مانند اين‏كه «زن را عنصر گناه و شيطان كوچك مطرح مى‏كنند» خط بطلان مى‏كشد. « ر. ك: شخصيت زن از ديدگاه قرآن، هادى دوست محمدى، ص 4»

5. تساوى زن و مرد از نظرتعليم و تعلّم: از آيات قرآن كريم به دست مى‏آيد كه همه مسلمانان اعم از زن و مرد بايد به كسب علم و دانش اهتمام ورزند. « ر. ك: قرآن در آيينه انديشه‏ها، ص 380» در حديثى از پيامبر اكرم (ص) آمده است: «فراگيرى دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.» «ميزان الحكمه، محمد محمدى رى‏شهرى، ج 6، ص 463»

6. برابرى زن و مرد در پيشگاه خدا: خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا، خود نگهدارترين [پارساترين‏] شماست!» «حجرات، 13»

در واقع قرآن ملاك برترى نزد خداوند را تقوا مى‏داند (چه زن و چه مرد).

ب- تفاوت‏هاى طبيعى ميان زن و مرد

با وجود مطالبى كه در مورد تساوى زن و مرد گذشت، تفاوت‏هاى موجود ميان زن و مرد را نمى‏توان انكار كرد؛ تفاوت‏هايى كه زن و مرد را از يكديگر متمايز مى‏سازند و همين تفاوت‏هاست كه باعث تفاوت در حقوق و وظايف زنان و مردان مى‏شود. در اين‏جا به برخى تفاوت‏هاى طبيعى زن و مرد اشاره مى‏كنيم:

1. تفاوت‏هاى زيستى (جسمى)

الف- تفاوت‏هاى اساسى تعيين كننده جنسيت.

ب- تفاوت‏هاى ثانوى در اندام.

براى مثال، به طور متوسط مردان درشت اندام‏تر، بلند قدتر، خشن‏تر و داراى صداى متفاوت با زنان مى‏باشند. رشد عضلانى مرد و نيروى بدنى او از زن بيشتر است؛ مقاومت زن در مقابل بسيارى از بيمارى‏ها، از مقاومت مرد بيشتر است و ... «نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى، ص 205- 206»

از آن‏جا كه بين نفس [روح و روان‏] و جسم، تناسب و ارتباط متقابل برقرار است. تفاوت جسمانى بدون تفاوت روانى [و روحى‏] ممكن نيست و اين براى بقا و كمال جامعه و نسل بشرى ضرورى است. «منزلت زن در انديشه اسلامى، محمد فنايى اشكورى، ص 15»

2. تفاوت‏هاى روانى‏

احساسات [و عواطف‏] زن، از مرد جوشان‏تر است؛ زن از مرد زودتر به هيجان مى‏آيد و سريع‏تر تحت تاثير احساسات و عواطف خويش قرار مى‏گيرد. زن طبعاً به زينت و زيور و جمال و آرايش علاقه دارد. احساسات زن بى‏ثبات‏تر از مرد است، زن از مرد محتاطتر و مذهبى‏تر است [و مردها معمولًا جسورتر و شجاع‏تر مى‏باشند] احساسات زن، مادرانه است و علاقه زن به خانواده بيشتر است و ... «نظام حقوق زن در اسلام، ص 207 و 206»

3. تفاوت‏هاى اجتماعى حاصل از جامعه انسانى و رفتارها و مناسبات ميان آدميان‏ با توجه به تفاوت‏هايى كه در توانايى‏ها و نقش اجتماعى زن و مرد وجود دارد عقل سليم اقتضا مى‏كند كه براى انجام نقش‏ها، بين زن و مرد تفاوت قائل شويم؛ به اين ترتيب كه:

1. نقش‏ها و كارهايى كه زن و مرد هر دو امكان اجرا دارند؛

2. نقش‏هايى كه با ساخت جسمى و روحى زن متناسب است؛

3. نقش‏هايى كه با ساخت روحى و جسمى مرد متناسب است. «منزلت زن در انديشه اسلامى، ص 18»

4. تفاوت در برخى احكام دينىِ نشأت گرفته از وحى‏

همان‏گونه كه گذشت، تفاوت‏هاى طبيعى و فطرى (جسمى و روحى) وظايف و تكاليف خاصى را برعهده انسان‏ها (زن و مرد) مى‏گذارد و به علت همين تفاوت‏هاست كه براى مردان و زنان، احكام و تكاليف دينى خاصى معين شده است. «همان، ص 20»

بعد از بيان تفاوت‏هاى بين زن و مرد و اقسام آن، لازم است نكاتى را مورد توجه قرار دهيم:

1. با دقت در آيه 11 سوره نساء در مى‏يابيم كه قرآن كريم براى اهتمام به حق زن هنگام تعيين سهم ارث، ارث زن را اصل و مبنا قرارداده و آن را مسلم دانسته و معيار ارث معرفى مى‏نمايد، آن‏گاه مى‏فرمايد: «لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»؛ يعنى موقع بيان سهم برادر، نمى‏فرمايد كه خواهر نصف سهم برادر مى‏برد تا معيار اصلى، سهم برادر باشد، بلكه معيار و اصل مفروض و مسلم را ارث خواهر كه دختر ميّت است، قرار مى‏دهد و سهم برادر را دو برابر سهم خواهر بيان مى‏كند، تا اصل ارث زن قطعى و مفروغ عنه باشد. «زن در آيينه جلال و جمال، عبدالله جوادى آملى، ص 347»

اين احتمال نيز وجود دارد كه محور بودن دختر در آيه ياد شده براى جبران بى‏توجهى به دختر باشد. « ر. ك: تفسير نور، ذيل آيه 11 سوره نساء»

3. در مورد برخى احكام فلسفه‏هايى ذكر شده است كه بعضى از آن‏ها را عقل سليم درك مى‏كند و برخى از آن‏ها در منابع دينى به نام فلسفه احكام و اسرار عبادات آمده است كه البته به صورت كامل نمى‏باشد و اين مورد حكمت حكم است نه علت آن، و بعضى ديگر از احكام نه فلسفه آن‏ها در كتاب‏هاى دينى آمده است و نه عقل ما آن‏ها را درك مى‏كند و ناگزير از روى‏ تعبد آن‏ها را بپذيريم و به آن‏ها عمل كنيم؛ زيرا براساس علم و حكمت الهى بوده است.

نكته جالب اين‏كه از آنجا كه خداوند تمام قوانين حقوقى را براساس حقوق فطرى و ويژگى‏هاى انسان تنظيم و تدوين فرموده است، در پايان آيه ارث (نساء/ 11) دو اسم از اسماى حسناى الهى را يادآور مى‏شود ... و آن «علم» و «حكمت» خداوند است «... ان الله كان عليماً حكيما»؛ يعنى شما از علم و حكمت كافى برخوردار نيستيد تا راز تفاوت را كه در هسته مركزى عدل نهفته است، در آن جستجو كنيد، ليكن خداوند آگاه و حكيم است؛ همه علل تساوى و عوامل تفاوت را جمع بندى نموده و بر مدار حكمت، به صورت دستورهاى معتدل حقوقى صادر مى‏فرمايد تا مسائل در سنت و مانند آن، از «تفريط» جاهليت كهن، و از «افراط» جاهليت جديد و مُدرن مصون بماند. «. ر. ك: زن در آيينه جلال و جمال، ص 347»

5. عدالت آن نيست كه در تقسيم چيزى، به همه افراد به طور مساوى بدهند؛ براى مثال، در يكى از اتاق‏هاى بيمارستان كه يك متخصص مسئول معالجه بيماران آن اتاق است، براى هر كدام با توجه به وضعيت آن‏ها دستور غذايى خاص مى‏دهد؛ در دستور غذايى يكى چلومرغ است و ديگرى سوپ و به بيمارى نيز اجازه غذا خوردن نمى‏دهد كه ممكن است براى برخى جاى تعجب باشد و بگويند چرا به همه يك نوع غذا نمى‏دهد؟

عدالت آن است كه هر چيزى را به موقع، و در جاى خودش قرار دهيم و خداوند كه حكيم و عليم است و خود خالق انسان‏ها مى‏باشد، مى‏داند كه مصالح و مفاسد بندگان خود در چيست و از اين رو، احكام را بر اساس مصالح و مفاسد وضع مى‏كند، هرچند در ظاهر براى برخى افراد ناخوشايند باشد؛ بنابراين، آنچه ناپسند است، تبعيض مى‏باشد نه تفاوت.

تذكر مهم‏

احكام اسلامى به صورت اجزاى يك سيستم و شبكه به همديگر مرتبط هستند و گاهى با توجه به همديگر حكم جديد وضع مى‏شود؛ از اين رو، در موقع قضاوت و داورى و اشكال گرفتن به يك حكم، بايد به احكام ديگر بى‏توجه نبود و از همه جوانب به آن نگاه كرد؛ براى مثال، داورى درباره تقسيم ارث زنان كه از قوانين اقتصادى اسلام است، بايد با توجه به قوانين اقتصادى ديگر اسلام باشد.

چنانچه بيان شد، اسلام مسئوليت اقتصادى خانواده را به مرد واگذار و بر او واجب كرده است، در حالى كه در اين باره به عهده زن هيچ مسئوليتى گذاشته نشده است، و از سوى ديگر، به هنگام ازدواج مهريه زن بر عهده مرد است كه پرداخت آن عند المطالبه بر مرد واجب مى‏باشد؛ از اين رو لازم است احكام و قوانين اقتصادى را به صورت يك شبكه و سيستم به هم پيوسته نگريست نه از هم گسيخته و جدا جدا.

6. در قانون ارث هميشه اين‏گونه نيست كه سهم پسر دو برابر دختر باشد و در مواردى از اين قانون تبعيت نمى‏شود كه عبارت‏اند از: « زن در آيينه جلال و جمال، ص 346 و 345»

الف- مواردى كه سهم زن بيشتر از مرد است‏

- موردى كه ميت غير از پدر و دختر، وارث ديگرى نداشته باشد كه در اين‏جا پدر مى‏برد و دخترش بيش از او.

- موردى كه ميّت داراى نوه باشد و فرزندان او در زمان حيات وى مرده باشند، كه در اين‏جا نوه پسرى، سهم پسر را مى‏برد (هرچند دختر باشد) و نوه دخترى، سهم دختر را مى‏برد (هرچند پسر باشد).

ب. مواردى كه زن به مانند مرد ارث مى‏برد

- در صورتى كه ميت فرزند داشته باشد، هر يك از پدرو مادر از سهم ارث را مى‏برند، و سهم پدر از مال فرزند (در اين مورد) بيشتر از مادر نيست.

* كلاله مادرى- يعنى برادر و خواهر مادرى ميت- به اندازه مساوى ارث مى‏برند. «نساء، 12 و 11»

در وضع احكام و قوانين، قانون به صورت كلى وضع مى‏شود و ناظر به موارد جزئى و استثنايى نيست و بر محور افراد دور نمى‏زند؛ براى مثال، اسلام‏ مسئوليت اقتصادى خانواده را بر عهده مرد قرار داده و بر او واجب كرده است؛ از اين رو در وضع قوانين، اسلام مرد را محور و ركن اقتصادى و نان‏آور خانواده مى‏داند، حال اگر دخترى مجرد و ازدواج نكرده باشد، موردى استثنايى است، ولى قانون، كلى و براى همه زنان است.

اما در مورد قسمت دوم سوال كه گفته شده است: «در برخى روايات تبعيض حقوقى به ويژه بين زن و شوهر به چشم مى‏خورد.» توجه به چند نكته لازم است:
اولًا: تمام روايات را بررسى كرده و مورد مطالعه قرار دهيم تا بتوانيم به صورت جامع و دقيق قضاوت كنيم.

ثانياً: هر روايتى كه مشكل به نظر مى‏رسد، بايد به صورت خاص ذكر شود.

ثالثاً: بين تفاوت و تبعيض فرق بگذاريم؛ زيرا در بسيارى از روايات تفاوت‏ها بيان شده نه تبعيض، همان گونه كه در بخش قبل بيان شد.

رابعاً: اگر در بعضى روايات برخى زنان نكوهش شده‏اند، دليلى خاص دارد.

ستايش‏ها و نكوهش‏ها

گاهى حادثه و يا موضوعى در اثر يك سلسله عوامل تاريخى، زمانى، مكانى، افراد، و شرايط و علل و اسباب آن، ستايش يا نكوهش مى‏شود. معناى اين ستايش و نكوهش اين نيست كه اصل طبيعت آن شى‏ء قابل ستايش و يا مستحق نكوهش است، بلكه احتمال دارد زمينه خاصى سبب اين ستايش و نكوهش شده باشد؛ مثلًا اگر قبيله‏اى ستايش شود، احتمال دارد به خاطر آن‏ باشد كه مردان خوبى در آن عصر از اين قبيله برخاسته‏اند و شايد در موقعى ديگر افرادى از آن قبيله مستحق نكوهش باشند و مورد نكوهش واقع شوند؛ « همان، ص 368» همان‏گونه كه از بصره و كوفه نيز در زمينه‏هايى نكوهش شده، در صورتى كه بصره رجال علمى فراوانى تربيت كرده و كوفه نيز مردان مبارز و كم نظيرى را به اسلام تقديم كرده است، و كسانى كه به خونخواهى سالار شهيدان (ع) برخاستند، از كوفه برخاسته بودند.

در نتيجه نمى‏توان گفت: «چون مثلًا كوفه يا بصره نكوهش شده است، آن دو شهر براى هميشه و ذاتاً بد و سزاوار نكوهش‏اند.»

آرى قضاياى تاريخى در يك مقطع حساس زمينه ستايش و يا نكوهش را فراهم مى‏كند و با گذشت آن مقطع، زمينه مدح و ذم منتفى مى‏گردد. «همان، ص 369»

بخشى از نكوهش‏هاى نهج البلاغه در مورد زن نيز ظاهراً به جريان جنگ جمل باز مى‏گردد «همان» و يك قانون كلى و همگانى درباره عموم زنان نيست، بلكه با توجه به اين‏كه اين خطبه بعد از جنگ جمل (كه عايشه به راه انداخت) از امام على (ع) صادر شده است، درباره دسته خاصى از زنان مى‏باشد كه در اين گونه مسيرها گام برمى‏دارند؛ « ترجمه نهج البلاغه، ناصر مكارم شيرازى، ج 1، ص 389- 390»

چنانچه ابن ابى‏الحديد- از علماى سنى مذهب‏ - در شرح نهج البلاغه در مورد اين خطبه مى‏نويسد: «هذا الفصل كله رمز الى عايشه؛ «شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحديد( المعتزلى)، ج 3، ص 319» تمام اين خطبه اشاره به عايشه است.» وگرنه چه كسى مى‏تواند فداكارى‏هاى زنان بزرگ و با شخصيتى همچون حضرت خديجه (س)، حضرت فاطمه زهرا و زينب كبرى- عليهن السلام- و ... را در راه اسلام، انكار كند؛ على (ع) نيز براى آنان احترام فوق العاده‏اى قائل بود. «ترجمه نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ص 390»

معرفى كتاب

1. تفسير الميزان، سيد محمدحسين طباطبايى، ذيل آيات مربوطه؛

2. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى و ديگران؛

3. تفسير نور، محسن قرائتى؛

4. قرآن در آيينه انديشه‏ها، جمعى از نويسندگان؛

5. سيرى در مسائل خانواده، حبيب الله طاهرى؛

6. شخصيت زن از ديدگاه قرآن، هادى دوست محمدى؛

7. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضى مطهرى؛

8. منزلت زن در انديشه اسلامى، محمد فنايى اشكورى؛

9. زن در آيينه جلال و جمال، عبدالله جوادى آملى.


چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا  2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا  3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا  4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا

پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com

تالارهای تحت مدیریت :

مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه

 

شنبه 27 شهریور 1389  11:53 PM
تشکرات از این پست
azadeh_69
دسترسی سریع به انجمن ها