0

سردار شهید علی هاشمی :: گمنام ترین سردار ::

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

سردار شهید علی هاشمی :: گمنام ترین سردار ::

 اوج گمنامی و غربت در دل هور

 

آی علی هاشمی ، هم ‎قبیله نو رسیده. چقدر دنیا کوچک است، چقدر زمانه زود سپری می‌شود و چقدر به قول قیصر، زود دیر می‎شود. 

انگار همین دیروز بود که در قرارگاه کربلا همه حرف تو را می‎زدند. علی هاشمی در قرارگاه جزیره مانده و عقب نمی‎آید. بی‎ تابی ‎‎های فرماندهی کل، دلشوره‎ ‎های علی شمخانی و بی‎حوصلگی احمد غلامپور که چرا علی عقب نمی‎آید. 

عاقبت در یک روز گرم تابستانی بیسیم با کد، خبر سقوط قرارگاه را داد. من با شنیدن خبر، مثل آدم بهت ‎زده تنها قدم می‎زدم و باورم نمی‎ شد.


شب پس از نماز مغرب و عشاء، همه فرماندهان در قرارگاه جمع شدند. وضعیت جبهه‎‎های جنوب ناامید کننده بود. کسی اصلا متوجه عقب‎نشینی‎‎ها نبود، تنها و تنها می‎گفتند پس علی هاشمی چه شد؟ 

آقا محسن مثل کوه ایستاده بود و دم نمی‎ زد. من از شدت علاقه او به تو خوب خبر داشتم. چهره‎اش لبریز از غم و اندوه بود. به تمام فرماندهان دستورات لازم را داد. جلسه تمام شد و هر کس سراغ کارش رفت. من ماندم و از دور آقا محسن را رصد می‎کردم که امشب با نبودن تو فرمانده سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) خوزستان چه می‎کند؟ چقدر قدم زد و چه حرف‎ هایی را که زیر لب می‎زد و من نمی‎فهمیدم. 

چه می‎دانم شاید داشت با تو حرف می‎زد. 

محافظ‎‎ های آقا محسن گفتند که آن شب آقا محسن تا صبح بیدار مانده بود و خیره خیره دوردست‎‎ ها و آسمان‎‎ها و ستاره‎‎ها را نگاه می‎کرد. 

یادم است پس از عملیات بیت‎المقدس، آقا محسن به من دستور داد محور اطراف حلفائیه را شناسایی کنم. مدتی بعد در سپاه هفتم که احمد کاظمی فرمانده‎اش بود، به من این مسئولیت را واگذار کرد. قرار بود احدی بویی نبرد. 

مدت‎ها بعد که کار من تمام شد، آقا محسن تو را وارد صحنه می‎کند. غلامپور می‎گفت: نمی‎دانم آقا محسن چه‎کار دارد با علی هاشمی ولی به من گفته سریع او را پیدا کن و بیاور پیش من. 
جلسه اول تو و آقا محسن چه بین شما گذشت، نمی‎دانم ولی مطمئن هستم که از اول راه عاقبت خود را دیدی و عازم هور شدی. 

آقا محسن راست می‎گفت؛ در جزیره مجنون، صبح و سحر و غروب تو یک دنیا جلوه داشت؛ جلوه‎ای که دل هر صاحب‎دلی را می‌ربود.




آقا محسن تو را به فرماندهی یک قرارگاه سرّی منصوب کرد و قرار شد مستقیما و تنها با او ارتباط داشته باشی و احدی از کار باخبر نشود. 

من یادم است که خیلی اوقات آقا محسن در قرارگاه غیبش می‎زد و حتی تنها با یک محافظ و یک وانت به‎سراغ تو می‎آمد تا کسی از کار مطلع نشود. 

من بچه‎‎های همراه تو را خوب می‎شناختم. حمید رمضانی، علی ناصری، صرامی، خزاعلی، عباس هواشمی و... 

شهادت می‎دهم که در اوج گمنامی و غربت در دل هور شب و روز کار می‎کردی. روز 4/4/67 روز ماتم و عزای قرارگاه کربلا بود. دیگر احمد غلامپور و شمخانی و آقا محسن که خیلی با تو ایاق بودند، باورشان شد که تو دیگر قدم به فرماندهی قرارگاه نخواهی گذاشت. 

برای خبردار کردن خانواده وقتی آقا محسن گفت کسی برود، همه فراری شدیم. کسی جرأت روبه‎رو شدن با مادر، همسر و فرزندانت را نداشت. آن روز همه گریه می‎کردیم. چه روزی بود. 
شب هنگام در واحد اطلاعات تنهای تنها نشسته بودم و در گوشه سالنامه در روز 4/4/67 نوشتم: 


در این شهر و شیون کسی گم شده و در سینه من کسی گم شده دریغا ستون‎‎های این سینه سوخت و یک شهر در سوگ آئینه سوخت خرابم کن ‎ای غم که بارانی‎ام سزاوار آوار ویرانیم وقتی غلام محرابی وارد اتاقم شد و مرا در حال خودم دید، سعی کرد سالنامه‎ام را ببرد، ولی اجازه ندادم کسی از احساس من نسبت به تو مطلع شود. از آن روز تا به امروز حدود 21 سال می‎گذرد. وقتی تو رفتی، چون از سرنوشت تو خبری نداشتیم، اصلا نتوانستیم در هیچ کنگره‎ای از تو یادی کنیم. این بزرگترین درد بود. 


یادم است در کنگره خوزستان وقتی آقا محسن آمد، پس از مدت‎ها به‎خاطر تو لباس سبز سپاهی‌اش را با درجه سرلشکری‌اش پوشیده بود و آرام آرام وارد صحن دانشگاه چمران شد. 

وقتی شروع کرد و از تو گفت دیدم، آقا محسنی که اهل بغض و گریه در حضور افراد نبود، با چه دل‎ گرفتگی از فقدان تو می‌گفت. او می‎گفت و احمد کاظمی، قاسم سلیمانی، و همه فرماندهان حاضر در جلسه همراه مردم بلند بلند گریه می‌کردند. آقا محسن می‎گفت علی هاشمی در نیزار‎های تنهایی هور است. 

چقدر آن روز آقا محسن غصه خورد، ولی تو نیامدی. پس از 19 سال، در دو سال پیش، وقتی قرار شد مجموعه قرارگاه سری توسط حجت‎الاسلام دکتر بهداروند تدوین شود، فهمیدم محوریت کار شخصیت توست. با من هم قراری گذاشت و از من خواست از تو بگویم، با او دو جلسه در مورد تو ریز به ریز حرف زدم. هم من گریه می‎کردم هم او. باورم نمی‎شد این‎قدر به تو وابستگی داشته باشم. 

جلسه سوم همراه او پیش علی شمخانی رفتیم تا از زبان و چشم او تو را واکاوی کند ولی دریغ از یک کلمه حرف از زبان علی شنیدن. هر چه بود گذشت، ولی خدا می‎داند بر من و ما این خاطرات با تو بودن چه ‎‎ها که نکرد. مرثیه شهادت تو تا ابد خوانده خواهد شد و ما همراه باغ و صحرا و بهار، همراه دل سنگ و شقایق، برای حدیث هجر تو اشک عزا خواهیم فشاند. 

من به سهم خودم می‎گویم که گرچه بر دل‎مان تهاجم پاییز اثر کرده و از خود و غیرخود هراسناکیم، ولی کاش می‌شد باز در مشهد خاطرات‎مان در قرارگاه خاتم 4، قرارگاه کربلا، جاده خندق، جاده سیدالشهداء، یک‎بار دیگر با هم خلوتی کنیم. بازگشت تو به وطن و اهواز، بازگشت شهد زیبای حیات و انسانیت است. 

مگر کی از یادم می‎رود که در قرارگاه کربلا با تمام وجودت به من می‎گفتی احمد جزیره مجنون و هور ناموس جنگ است. جزیره آشیانه امید است.




مگر کی از یادم می‎رود که در قرارگاه کربلا با تمام وجودت به من می‎گفتی احمد جزیره مجنون و هور ناموس جنگ است. جزیره آشیانه امید است. 

همین حرف‎ها را می‎زدی که آقا محسن دیوانه‎وار‎ تو را دوست داشت و من از این همه احساس و ارادت آقا محسن به تو غبطه می‎خوردم. 

آقا محسن راست می‎گفت؛ در جزیره مجنون، صبح و سحر و غروب تو یک دنیا جلوه داشت؛ جلوه‎ای که دل هر صاحب‎دلی را می‌ربود. 

او راست می‎گفت که من هر صبح و شام می‎دیدم زمین از حضور سرفرازانه علی هاشمی در دل هور‎الهویزه که عاشقانه کار می‎کرد، طنازی می‎کرد. 

سرلشکر علی هاشمی اگر الفاظ کلامم عاجز از رساندن معانی هستند، مرا ببخش. ما تا ابد وامدار رشادت و صلابت و غیرت شما هستیم. 



نوشته ای از احمد سوداگر

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 18 فروردین 1391  1:14 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:سردار شهید علی هاشمی :: گمنام ترین سردار ::

 در تقارن برخی ایام رازهایی نهفته است که شاید بتوان همزمانی چهلمین روز خاکسپاری پیکر شهید علی هاشمی را با روز شهادتش (چهارم تیرماه) یکی از این مناسبتهای خاص خواند. 
چهلمین روز تدفین پیکر پاک سردار سرلشکر شهید علی هاشمی را در حالی گرامی می داریم که این روز همزمان با سالروز شهادتش در چهارم تیرماه 67 است. پیکر پاک سردار هور پس از 22 سال در روز شهادت حضرت زهرای اطهر(س) و در روز 27 اردیبهشت در مراسم باشکوهی در خوزستان تشییع و تدفین شد.
شهید علی هاشمی در سال 1340 در محله عامری اهواز به دنیا آمد. وی در نوجوانی علیرغم سن کم از جریانات سیاسی آگاهی کامل داشت و در کوچه پس کوچه های حصیرآباد اهواز با رژیم شاه به مبارزه پرداخت و پس از پیروزی انقلاب نیز در تشکیل کمیته انقلاب اسلامی اهواز نقش مؤثری ایفا کرد و می توان او را جزو پشقراولان دفاع از خاک میهن در هشت سال دفاع مقدس برشمرد.


وی نه تنها در جبهه دفاع مقدس که در جهاد علمی نیز زبانزد بود، به گونه ای که در رشته پزشکی دانشگاه مشهد قبول شد و از طرف دانشگاه آمریکا برای ادامه تحصیل دعوت نامه ای دریافت کرد اما عشق به اسلام و انقلاب و حفظ وطن او را بر آن داشت تا تحصیل در دانشگاه دفاع مقدس را بر دانشگاه مشهد و بورس آمریکا ترجیح دهد.
شخصیت گمنام علی هاشمی در طول جنگ تحمیلی و حتی پس از پایان جنگ به گونه ای بود که بیشتر فرماندهان سپاه با شخص "علی هاشمی" و عملکرد نیروهای تحت امرش آشنا نبوده و نمی دانستند او چه کسی است. اما امروز می توان گفت که کلیه عملیاتهای موفق آبی-خاکی ایران نظیر فتح فاو، خیبر، عملیات کربلای پنج و... مرهون ایثار هسته مرکزی رزمندگانی است که پایه گذار قرارگاه نصرت بوده و در هورالعظیم جانفشانی کردند.
مغز متفکر قرارگاه سری نصرت که امروز در آستانه چهلمین روز تدفین او در خاک خونبار خوزستان هستیم کسی نیست جز جوان 27 ساله اهوزی "سردار سرلشکر علی هاشمی" که از ابتدای جنگ تحمیلی، حضوری فعال اما گمنام داشت و می توان او را طراح برجسته عملیاتهای آبی-خاکی در ایران و جهان دانست. بی شک عملیاتهای بزرگی چون خیبر، بدر که در نوع خود حیرت کارشناسان نظامی دنیا را برانگیخت مرهون ایثارگری های سردار هاشمی و همراهانش است.
فتح جزایر مجنون، تهدید استانهای جنوبی عراق، رفع رکود جنگ، شکستن تمرکز قوای نظامی عراق، زمینه سازی عملیاتهای آبی- خاکی همچون والفجر 8(فتح فاو)، کربلای 4 و 5، تقویت روحیه خودباوری رزمندگان و... را می توان نمونه های بارزی از دستاوردهای تلاشگران قرارگاه نصرت به فرماندهی سرلشکر علی هاشمی برشمرد.
دکتر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران به دلیل توانمندی های ویژه ای که در شهید علی هاشمی سراغ داشت بعد از عملیات والفجر مقدماتی مسئولیت سنگین راه اندازی قرارگاه سری نصرت را در جنوب غربی شهر هویزه برای شناسایی و طراحی عملیاتهای مختلف بر دوش این جوان بیست و یکی- دو ساله عرب خوزستانی نهاد بدون آنکه بسیاری از مسئولان و فرماندهان ارشد سیاسی و نظامی کشور از وجود او و فعالیتهایش در خاک ایران و عراق تا پایان جنگ خبر داشته باشند. شاید بتوان شهید سرلشکر علی هاشمی را اولین فرمانده ارشد دوران دفاع مقدس نامید که در 23 سالگی به عنوان فرمانده سپاه ششم کشور منصوب شد.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 18 فروردین 1391  1:16 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:سردار شهید علی هاشمی :: گمنام ترین سردار ::

 شهید سرلشکر علی هاشمی در به کارگیری نیروهای بومی تخصص فوق العاده ای داشت به گونه ای که توانسته بود با آموزش، از نیروهای بومی، عناصر اطلاعاتی زبردستی بسازد. به همین دلیل است که دکتر محسن رضایی شهیدعلی هاشمی را یکی از بهترین الگوهای اتحاد ملی خوانده و می گوید:" آقای علی هاشمی و قرارگاه نصرت، بهترین الگو برای اتحاد ملی هستند. یعنی برادری که از نژاد عرب بود اما در مقابل اعراب متجاوز بعثی و وابسته با استکبار ایستاد و مقاومت کرد و با تمام وجود از سرزمینش، وطنش و ملتش دفاع کرد و با اینکه سری ترین راز و رمز عملیاتهای جنگ تحمیلی در اختیارش بود، آنها را در دل خود حفظ کرد و با کمال صداقت و اخلاص در تحقق دفاع مقدس از جان خود گذشت و بالاخره جان خود را تقدیم ملت ایران و کیان اسلام نمود."

این فرمانده گمنام سرانجام پس از سالها مجاهدت در تاریخ 4 تیرماه 1367 در حمله عراق به جزایر مجنون و هلی برد نیروهای ارتش بعثی در جزیره شمالی که منجر به محاصره شدید مقر سپاه ششم ایران شد به همراه تعدادی از نیروهای باقیمانده در قرارگاه نصرت به مقابله با لشکریان بعثی پرداخت که در این درگیری، شهادت این سردار رشید اسلام در هاله ای از ابهام فرورفت اما پس از 22 سال در تاریخ 19 اردیبهشت 89 خبر کشف پیکر پاک شهید علی هاشمی اعلام شد و در روز 27 اردیبهشت همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) در سرزمین خوزستان و در کنار هزاران شهید این خطه به خاک سپرده شد. 

اعتراض شهید علی هاشمی به نوع گزینش در سپاه

در آن دوره گزینش سپاه مشکلات بسیاری داشت و نحوه جذب نیرو سخت بود. دستورالعملی از مرکز رسیده بود و گزینش باید بر اساس آن صورت می گرفت. هر کس که می خواست در سپاه عضو شود باید به سؤالاتی در مورد مارکسیسم، اسلام، احکام فقهی و... پاسخ می داد. در منطقه ای که فقر فرهنگی در آن بیداد می کرد و مردم آن خصوصا بومی ها ابتدائی ترین مسائل و حرف زدن یومیه شان را هم به درستی نمی دانستند جواب دادن به این سؤالات غیرممکن بود.
بیشتر افراد از عهده جواب دادن به آن بر نمی آمدند. این در حالی بود که ما یکسری پاسگاه حراست مرزی در حاشیه هور داشتیم که به شدت حساس و با اهمیت بود و به نیرو احتیاج داشت و چون موقعیت جغرافیایی آن منطقه خاص بود، امکان پذیرش نیرو برای آنجا فقط از میان بومی های منطقه وجود داشت که به زندگی در آن منطقه عادت داشتند و می توانستند آنجا دوام بیاورند. ما به وجود بومی ها احتیاج داشتیم تا پاسگاهها اداره شود، آنها هم برای تأمین زندگی شان می خواستند استخدام شوند.
وقتی مسئول گزینش از آنها می پرسید:"مطالعه می کنی؟" می گفتند:" بله" و وقتی می پرسید:" در چه زمینه هایی؟" می گفتند:" در زمینه حمیدیه" و رد می شدند. چاره ای نبود. باید فکری می کردیم. نمی شد برای هر چیزی منتظر دستورالعمل مرکز می ماندیم. آنها در منطقه نبودند و اوضاع را درک نمی کردند. رفتم و به مسئول گزینش گفتم:"هر کس آمد قبولش کنید." 60 نفر شدند. بعد از پذیرش این نیروها یک دوره کلاس احکام، معارف، رزم، اطلاعات و... برایشان گذاشتم و خودم بعضی کلاسها را درس می دادم.
مثلا در کلاس شناسایی و اطلاعات برای اینکه نشان بدهم که انهدام مدارک نظامی چگونه است، می گفتم:" انهدام مدارک چندین روش دارد" بعد کاغذ دستم را ریز ریز و در زمین پخش می کردم و می گفتم:" این انهدام مرحله به مرحله است. کسی از این کاغذ ریزه ها که در جاهای مختلف پخش می شود نمی تواند نتیجه ای بگیرد". باید خیلی ابتدایی مسائل را مطرح می کردیم.

شهادت این سردار رشید اسلام در هاله ای از ابهام فرورفت اما پس از 22 سال در تاریخ 19 اردیبهشت 89 خبر کشف پیکر پاک شهید علی هاشمی اعلام شد و در روز 27 اردیبهشت همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) در سرزمین خوزستان و در کنار هزاران شهید این خطه به خاک سپرده شد


بعضی از آنها شاگردان خوبی بودند و بعدها شناساییهای بزرگی انجام دادند، اما این کارها مقطعی بود. اعتراض خود را به این نحو گزینش به مسئولان و فرماندهان رده بالای سپاه منعکس کردم. آنها هم برای خودشان دلایلی داشتند، اما من می گفتم نیرویی که حاضر است برای اسلام و انقلاب جانش را فدا کند اگر در احکام ضعیف است نباید رد کرد باید به او یاد داد و این درگیری ادامه داشت تا اینکه حضرت امام "اعلامیه ای هشت ماده ای" در انتقاد از نحوه گزینش صادر کرد و به این مشکلات پایان بخشید.
 

نقش سردار هاشمی در جذب بومیان عراقی در جنگ تحمیلی

مرزنشینهای هور در ایران و عراق به صورت طایفه ای زندگی می کنند و اصلا کاری به جنگ و این مسائل ندارند، فامیلند و با هم رفت و آمد می کنند. از آن طرف مرز به این سمت می آیند، عروس می گیرند و می برند. در چنین اوضاعی اینکه کارهایمان لو نرود کمی دشوار بود. ما با بومی های ایرانی ارتباط برقرار کردیم. خدا کمک کرد و مشکل بومی های عراقی حل شد. یک سری از سربازان عراقی از ارتش عراق فرار کرده بودند و از طریق هور وارد ایران شدند.
این سربازان از این جهت که مسیر گذرگاهها را خوب می دانستند و در عراق آشنا داشتند و می توانستند مشکل اسکان نیروهای ما را حل کنند با ارزش تلقی می شدند. طرحی ریختیم تا به آنها پناهندگی دهیم در ابتدا می ترسیدند و نمی توانستند باور کنند. 

رفتار ما با آنچه فرماندهان بعثی برایشان گفته بودند بسیار متفاوت بود و حس بی اعتمادی در چشمانشان موج می زد. می خواستند مطمئن شوند اگر به ایران پناهنده شوند و خواسته های ما را عملی کنند آیا خود و خانواده هایشان در امان هستند یا نه؟ بعد از دادن ضمانتهای معمول بالاخره به ما اعتماد کردند و موج عظیمی از ساکنان عراقی هور و سربازان عراقی و خانواده هایشان به ایران پناهنده شدند و به ما در مسیر پیش برد اهدافمان کمک کردند.
البته آنان اطلاعی نداشتند که چه می کنند و هدف از این کارها چیست؟ ما برای آنها در استان خوزستان اردوگاههایی ایجاد کردیم تا زندگی کنند و در هور هم صیادی می کردند. در مقابل قرار شد آنها امنیت هور را برای ما تأمین کنند. در واقع می خواستیم هور از نیروهای خودمان پر شود تا کار شناسایی راحت تر انجام شود. در عین حال وقتی عراق با موج عظیم خروج مردمش و پناهنده شدن آنان به ایران روبرو شد بقیه هورنشین های منطقه را تخلیه کرد که این اقدام نیز برای ما امتیاز محسوب می شد.
در ابتدا وارد کردن این نیروها در جمع نیروهای خودی کار سختی بود. بچه ها در ظاهر مخالفتی نمی کردند اما در ناخودآگاهشان ناراحت و ناراضی بودند. سعی کردم در جلسات مشترک حس اعتماد به این نیروها را در درونشان ایجاد کنم. بعد از مدتی خلقیات و عادت عراقی ها هم تغییر کرد همین همراهی با نیروهای ایرانی سبب شد سبیل را که ما نماد حزب بعث می دانیم دیگر نگذاشتند. اهل نماز شدند و نسبت به اهل بیت ارادت پیدا کردند.
خاطرات برگرفته از کتاب "راز گمشده مجنون" 
مهر

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 18 فروردین 1391  1:18 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:سردار شهید علی هاشمی :: گمنام ترین سردار ::

 گفته های دریابان علی شمخانی از سید الشهدای سرداران گمنام


محل شهادت او خط مقدم و نوع شهادت او در درگيري تن به تن، تأثيرات همچون او را ابعادي ملي و ظرفيتي به پهناي تاريخي مي‌سازد.

از روزهاي آغازين ناپديد شدن علي هاشمي در ماه‌هاي پاياني جنگ به دليل شناخت نزديکي که از وي داشتم، هرگز سرنوشتي غير از شهادت براي او در ذهنم رقم نمي‌خورد.
چرا که مي‌دانستم علي هاشمي هرگز افتخار اسارت خود را به عنوان فرمانده يک قرارگاه به صداميان نخواهد داد و براي جلوگيري از اين امرتا آخرين گلوله خواهد جنگيد.
علي هاشمي از معدود افرادي است در سپاه پاسداران که در زمينه‌هاي ظهور قدرت دريايي جمهوري اسلامي ايران ايفاي نقش کرده است.


سردار حسین علایی در مورد شهید هاشمی می گوید :

شهید علی هاشمی و همراهانش در قرارگاه نصرت کار بزرگی را انجام دادند و یکی از عملیاتهای بزرگ جنگ در سوم اسفند سال 62 در این منطقه به اجرا در آمد که نام "خیبر" را به خود گرفت و در سال بعد (63) نیز عملیات دیگری در این منطقه به نام"بدر" انجام شد. در واقع یکی از جبهه های فعال عملیاتی ایران علیه رژیم بعث عراق منطقه هورالهویزه بود که شهید علی هاشمی آن را طراحی کرد.
در مورد نحوه شهادت سردار علی هاشمی نیز گفت: در روزهای آخر جنگ ارتش عراق حملات خود را به جبهه های ایران آغاز کرد و در پی حمله ای که عراق در پشت قرارگاه نصرت داشت شهید علی هاشمی و تعدادی از دوستانش به این منطقه عزیمت کردند و ظاهرا در داخل هور مورد اصابت آتش دشمن قرار گرفته و در خود هور به شهادت می رسند.

نام علی هاشمی برای همیشه به عنوان یکی از چهره های شاخص در میان سرداران دفاع مقدس به یادگار خواهد ماند.

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 18 فروردین 1391  1:21 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها