«کدام اقتصاد و تولید ملی؟» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محسن رضایی است كه در آن ميخوانيد:
نزديك 100سال است، هر گاه سخن از اقتصاد و وضع زندگي مردم به ميان ميآيد، نگاهها به سوي دولت و آن هم سدسازي و اتوبانسازي و راهآهن يا ساخت دانشگاه ميرود و بنا بر آن، در همين مدت، هزاران پروژه بزرگ و دهها هزار پروژه كوچك و متوسط به دست دولتها اجرا شده است، به گونهاي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، حجم و آمار اين پروژهها با ارقام نجومي روبهرو شد؛ ما اين موضوع را در اقتصاد «رشد اقتصادي» ميگوييم. شاخص رشد اقتصادي، رشد درآمد ملي بين 5 تا 7 درصد است.
اما چرا در همين 100ساله، فقر و بيكاري در ايران ريشهكن نشده و سلامت و استانداردهاي زندگي به بهبودي مناسبي نرسيده است؟
در پنجاه سال اخير، رشد اقتصادي ايران، تقريبا نزديك 5 درصد بوده، ولي هميشه بخش گستردهاي از مردم ما از زندگي خود ناراضي بوده و در اين باره، البته شنيدهام، كسي گفته است: اگر من رئيسجمهور بشوم، اتوباني بين تهران و شمال ميكشم تا بتوان كمتر از يك ساعت، از تهران به آنجا رفت. در حالي كه اگر رضاشاه امروز بود، ميگفت، آن موقع كه من راهآهن سراسري را كشيدم و از تونلهاي زاگرس و البرز عبور دادم، فناوري و دستگاههاي راهسازي 80سال پيش بود.
امروزه اگر بودم، البرز را از ده نقطه سوراخ ميكردم كه در آن مسابقه اسبدواني هم ميدادم. ولي در پاسخ به رضاشاه و اين دوست خوب، بايد گفت: سوراخ كردن البرز، براي مردم آب و نان نميشود (همانگونه كه نشد) آن هم به چه بهايي؟ آباداني رضاشاهي براي ايران به يك فاجعه بزرگ تبديل شد و ايران توسعه پيدا نكرد. از سوي ديگر، يك استبداد خونين هم بر كشور حاكم شد و نظامات اجتماعي و فرهنگي كشور هم آسيب ديد.
رشد و توسعه
در 100 سال اخير، مشكل كشور ما چه در دولتمردان و چه در بسياري از كارشناسان اين بوده كه ميان «رشد اقتصادي» و «توسعه» فرقي نميدانستند، در حالي كه در ايران به مانند بسياري از كشورهاي نفتي، پديدهاي ظهور كرده به نام رشد اقتصادي بدون توسعه؛ يعني با وجود رشد اقتصادي در كشور، فقر و بيكاري هم وجود دارد.
ديگر آنكه رشد اقتصادي هست، ولي استانداردهاي زندگي بالا نيست و هزينههاي زندگي از جمله سلامت بالاست؛ اين همان موضوعي است كه با وجودي كه بسياري از دانشمندان اقتصاد آن را تشخيص دادهاند، نتوانستهاند نظريهپردازي درستي براي آن انجام دهند. دليل آن هم شايد استثنايي بودن آن باشد.
اين پديده، تنها در كشورهاي نفتي همچون ايران و كشورهاي كمونيستي به مانند شوروي رخ داده است. البته برخي از كشورها با جدا كردن درآمدهاي نفتي مثل عربستان و كويت، توانستند با درآمدهاي غير نفتي، از پديده تورم در كنار فقر و بيكاري جلوگيري كنند، ولي متاسفانه، ما هم فقر و بيكاري داشتهايم و هم تورم؛ البته در عربستان و ديگر كشورهاي نفتي رشد بوده، ولي پيشرفتي نداشته است.
اما اينكه چگونه بايد توسعه پيدا كرد، پرسش 100ساله جامعه ماست. پرسش امروز ما اين است: چگونه تحريمها را پشت سرگذاريم؟
بنابراين، بايد پاسخ هر دو پرسش را بدهيم. تجربه انقلاب و جنگ به ما نشان ميدهد كه بايد در چنين وضعي، تحريمها را به فرصتي براي جهش در توليد و كار و سرمايهگذاري تبديل كرد كه البته بايد اين را گفت كه آخرين بار در فرصت دفاع مقدس، بايد اين كار ميشد؛ همانگونه كه آلمان و فرانسه، توسعه خود را مرهون پيشرفتهاي صنعتي دوران جنگ ميدانند.