0

بخش شعر

 
gomnam_montazer
gomnam_montazer
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 14

چفیه

* با سلام و عرض خسته نباشید, لطفا به معنی شعر توجه بیشتری شود.

 

« از زبان چفیه »

کدامین سعادت مرا بیش از این               که بودم به همراه مردان دین

چو توفیق هنگام اعزامشان بر جهاد               چه خوش بر سر دوششان جای داد

شدم بخشی از لباس بسیجی شیر               برایش شوم چند جا دستگیر

به وقت وضویش به پاکیزه آب               وجودم طراوت گرفت از گلاب

رخ پر ز اشکش میان دعا               بپوشد به من تا نباشد ریا

پناهش ز تابیدن آفتاب               بود سایه ام وقت رفتن به خواب

به نان و خوراکش در آن خاک و دود               مرا نقش, در آن مکان سفره بود

چو عضوش به تیر و به ترکش شکست               خودش زخم خود با تن من ببست

دمی که جان از تنش بر کشید               شدم جامه ای بهر جسم شهید

هزاران سپاس از چنین جایگاه               گرفتم مقامی در این نیک راه

مرا جای بر گردن رهبر (مد ظله العالی) است               که بر خیل مردان دین سرور است

 

 

چهارشنبه 7 مهر 1389  6:44 PM
تشکرات از این پست
karbalanajaf
karbalanajaf
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 393
محل سکونت : ایران

پاسخ به:بخش شعر

سلام چرا جواب سؤالات را نمي دهيد؟

زندگی یعنی تکاپو

زندگی یعنی هیاهو

زندگی یعنی شب نو , روزنو , اندیشه نو

زندگی یعنی غم نو , حسرت
نو , پیشه نو


 
چهارشنبه 7 مهر 1389  8:59 PM
تشکرات از این پست
majid68
majid68
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 4493
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:بخش شعر


 

نقل قول ravabet_rasekhoon


شعرهای خود را با موضوع چفیه در این قسمت درج نمایید.

 

دوستان توجه داشته باشید پست های شما تا پایان مسابقه در این قسمت نمایش داده نمی شود لطفا از کلیک مکرر بر روی دکمه ارسال خودداری نمایید.


با تشکر


 

ای شهیدان نامتان آرام جان             لرزه اندازید به قلب دشمنان

عالمی ازعشق واز ایثارتان             مانده اند حیران وانگشت به دهان

این زبان قاصر شد از تعریفتان        از بیان عشق بازی با خدای عاشقان

درزمان مرگ لبخندت به لب زیبا نمود     این پلاک واین چفیه یادگاری از تو بود

این چفیه نور چشمان منست          وان پلاکت در دلم آتش زدست

این چفیه پارهو خونی شده             وپلاکت از گلوله خم شده

خاکریزای دلتون پر ازصفا               تودلا عشق خدا بود به خدا

                        اما حالا یادتون صفای قلبه

                       قصه عشق شما قصه ی درده

 

 

پنج شنبه 8 مهر 1389  8:43 AM
تشکرات از این پست
zakeri_m
zakeri_m
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 1740
محل سکونت : تهران

پاسخ به:بخش شعر

چفيه يعني بوسه رزمنده ها / بر لب جانها به هنگام دعا

چفيه يعني قطره قطره اشك دل/بر سر راز و نيازي متصل

 
 
 
زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف
زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز . . .
جمعه 9 مهر 1389  12:54 AM
تشکرات از این پست
zakeri_m
zakeri_m
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 1740
محل سکونت : تهران

پاسخ به:بخش شعر

چفيه يعني دل ،صداقت ،نور، دين / معرفت ، ايمان ، صفا ، عشق و يقين

چفيه يعني مهر و تسبح و دعا /گفتگوي عاشقانه با خدا

چفيه يعني عطرگلهاي نماز/خلوت دل با خداي بي نياز

چفيه يعني سجده هاي نيمه شب/محضر مولا رسيدن با ادب

 
 
 
زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف
زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز . . .
جمعه 9 مهر 1389  1:00 AM
تشکرات از این پست
zakeri_m
zakeri_m
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 1740
محل سکونت : تهران

پاسخ به:بخش شعر

چفيه يعني آب ، بابا ، نان و عشق / دست بابا رفته در دروان عشق

 
 
 
زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف
زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز . . .
جمعه 9 مهر 1389  1:01 AM
تشکرات از این پست
hosyin
hosyin
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 1437
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:بخش شعر

از بابا چی یادته؟ (تقدیم به فرزندان شهدای شیمیایی)

 

False2.gif اتل متل راحله 
اخموی بی حوصله 
مامان چرا گفت : بگیر 
از پدرت فاصله ؟

  دلش هزار تا راه رفت 
  بابا خسته کاره ؟
  مامان چرا اینو گفت ؟
  بابا دوستش نداره



  بابا اینو بپرسه 
  اگه خسته کاره 
  پس چرا بعضی وقتا 
  تا نیمه شب بیداره ؟

  نشونه بیداریش 
  سرفه های بلنده 
  شش ماه پیش تا حالا 
  بغض می کنه می خنده 

شاید اونو نمی خواد 
اگه دوستش نداره 
پس چرا روی تختش 
عکس اونو میذاره ؟

  با چشمای مریضش
  عکسو نگاه میکنه 
  قربون قدش میره
  بابا بابا میکنه 

  با دست پر تاولش 
  البومی رو که داره 
  از کنار پنجره 
  ور میداره میاره 

  با دیده پر از اشک 
  البومی وا میکنه 
  رفیقای جبهه رو 
  همه ش صدا میکنه 

آلبوم عکس بابا 
پر از عکس دوستاشه 
عکسی هم از راحله ست 
تو بغل باباشه 
  با دیدن اون عکسا 
  زنده میشه می میره 
  با یاد اون قدیما 
  بابا زبون میگیره 

  قربون اون موقع ها 
  قربون اون صفاتون 
  دست منم بگیرین 
  دلم تنگه براتون 

  ازاون وقتی که بابا 
  دچار این مرض شد 
  مامان چقدر پیر شده 
  بابا چقدر عوض شد 

مامان گفته تو نماز 
برا بابات دعا کن 
دستاتو بالا ببر 
تقاضای شفا کن 

  دیشب توی نمازش 
  واسه باباش دعا کرد 
  دستاشو بالا بردو 
  تقاضای شفا کرد 

  نماز چون تموم شد 
  دعا به آخر رسید 
  صدای گریه های 
  مامان تو خونه پیچید !

  دخترکم کجایی؟
  عمر بابا سر اومد 
  وقت یتیم داری و 
  غربت مادر اومد 

دخترکم کجایی؟
بابات شفا گرفته 
رفیقاشو دیده و 
ما رو گذاشته رفته 


 
  آی قصه قصه قصه 
  یه دستمال نشسه 
  خون سرفه بابا
  رو این پارچه نشسته 

  بعد شهادت او 
  پارچه مال راحله است 
  دختری که در پی 
  شکست یک فاصله است 

 

  کنار اسم بابا 
  زائر کربلایی 
  یه چیز دیگه م نوشتن 
  شهید شیمیایی

 سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذارد آنقدر نیست که کمرمان راخرد کند بلکه آنقدر است که ما را برای دعا به زانو در آورد.


 

شنبه 10 مهر 1389  8:06 AM
تشکرات از این پست
movood424
movood424
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 87
محل سکونت : حراسان رضوي

پاسخ به:بخش شعر

 

چفیه، دیگر گوچه هامان پاك نیست
رنگ و روی كوچه های ما یكی است


كوچه های بی شهید و با شهید
خالی از رنگ و صفا و هر امید


بی شهیدان در غمستان مرده اند
با شهیدان چفیه را آزرده اند


شهر ما خالی شده از راز دل
كوچه ها خشكیده از پرواز دل


ما نداریم چفیه ایمان و دل
منطق آزادی و عرفان دل


غافل از دوران جاویدان شدیم
واله و سرمست و نا اهلان شدیم


چفیه هامان را به یغما برده اند
معرفت را از دل ما برده اند


چفیه ها در جبهه ها جا مانده اند
چفیه ها آن گوشه تنها مانده اند

*****

چفیه! فریادم را چاه باش
به راستی در چفیه چه رازی نهفته است که با عطر و اشک و خون آشناست
و هنوز در کنار مرقد امام شهیدان، دستمال اشک مردان بی ادعاست؟
در حسینیه امام ، سینه زده ای؟
چفیه ای که بر شانة قبله قلب هاست ، دیده ای؟
در جمکران، الغوث و الامان ، گفته ای ؟
چفیه ای که راهنمای جست و جو گران مهدی زهرا(ع) است دیده ای؟
در دانشگاه نماز خوانده ای؟ چفیه ای که سجده اهل معناست، دیده ای؟
به بهشت زهرا رفته ای؟
چفیه ای را که در قاب عکسی با قرآن و اسلحه ای همنشین است دیده ای؟
از قطره قطره اشک فرو ریخته بر چفیه ای، فشرده شده لای دندان، حدیث درد خوانده ای؟
چه می خوانی؟ تو هم بخوان!
آه از ترکش تهمت!فریاد از فراموشی دیروز!
امان از خنجری که از پشت فرود آید و صدا ندارد!

 

چفیه ...! چفیه!
ای شال شب های سرد کردستان ام!
چفیه!
ای چتر روز های گرم مهران ام!
چفیه ...! چفیه!
ای یادگار یاران و همة آبرویم!
ای آبروی باران و ای ابر آرزویم!
با درد فشار دندان هایم بساز که از درد می سوزم.
فریادم را چاه باش.
مگذار سازِ های هایِ من ، قهقهه ساز صف دشمن باشد!

یک شنبه 11 مهر 1389  11:27 PM
تشکرات از این پست
koodaki
koodaki
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 5
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:بخش شعر

((چفیه))

از عشقشان دارد نشان،این چفیه های خون فشان

وقتی که مرهم می شود،بر روی دست و پایشان

گاهی غبار از چهره ها،می برد هنگام وضو

گاهی که معنا می گرفت،چون سفره ای تا آسمان

وقتی به سوی جبهه ها،می رفتی ای فرزند من!

این چفیه را پر کردم از،گل های یاس و ارغوان

سجاده عطرآگین شده،از خاک پاک کربلا

ای یوسف گم گشته ام،چشمم ندارد نور وجان

آری!شناسنامه ات،حالا پلاک و چفیه شد

تو بازگشتی سوی من،با تکه های استخوان

پنج شنبه 15 مهر 1389  8:37 AM
تشکرات از این پست
koodaki
koodaki
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 5
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:بخش شعر

((چفیه))

از عشقشان دارد نشان،این چفیه های خون فشان

وقتی که مرهم می شود،بر روی دست و پایشان

گاهی غبار از چهره ها،می برد هنگام وضو

گاهی که معنا می گرفت،چون سفره ای تا آسمان

وقتی به سوی جبهه ها،می رفتی ای فرزند من!

این چفیه را پر کردم از،گل های یاس و ارغوان

سجاده عطرآگین شده،از خاک پاک کربلا

ای یوسف گم گشته ام،چشمم ندارد نور وجان

آری!شناسنامه ات،حالا پلاک و چفیه شد

تو بازگشتی سوی من،با تکه های استخوان

پنج شنبه 15 مهر 1389  8:41 AM
تشکرات از این پست
karbalanajaf
karbalanajaf
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1387 
تعداد پست ها : 393
محل سکونت : ایران

پاسخ به:بخش شعر

 خفته بودم مرز دریای بلور
موج زد، پاهای من شد خیس نور
از کرانها بوی توفان می وزید
بوی خون با عطر ریحان می وزید
خواب دیدم یک نفر فریاد زد
چفیه را در من دوباره داد زد
باز گویی یاوه گویی می کنم
باز در خود، واژه جویی می کنم
باز هم باید کمی خلوت کنم
از کسان آشنا، غیبت کنم
باز هم امشب هوایی گشته ام
باز شاید، نینوایی گشته ام
یک نفر در من مرا حد می زند
آنچنان محکم، که باید می زند
باز هم ای مثنوی، برخاستی
هان! بگو ای خامه، هرچه خواستی
پیله ای بر شاخ طوبی یافتند
چفیه را از تارتارش بافتند
تار، بر دارِ خدایش می زدند
پودی از آل عبایش می زدند
سرمه آلود، اشک حوران می چکید
بر تنش رگهای غیرت می کشید
می چکید از شاخ طوبی آبِ رز
در سه خم زد چفیه ها را رنگرز
چفیه را تا رنگی از مجنون زدند
در غدیر و کوثر و در خون زدند
چفیه شد سرخ و سپید و شد سیاه
رنگ خون ورنگ مولا، رنگ چاه
آن که در خم غدیر افتاده بود
رنگ خاکستر گرفت و رنگ دود
شد سیاه آن چفیه، آری شد سیاه
رنگ داغ و درد و سوز وآه و چاه
گفت: چفیه، رنگ ماتم می شوی
پرچم غم... پرچم غم می شوی
گفت: ای چفیه سیاهت می کنم
خادم مولای آهت می کنم
چفیه ای کاندر خم خونش زدند
رنگ مجنون... رنگ مجنونش زدند
چفیه های سرخ یعنی خون خشک
یک نشان از چاه و اشک و بوی مشک
خون فرق عابد پارینه پوش
می‌چکد از فرق و می خشکد به دوش
سرخ یعنی خاک دشت کربلا
سرخ پیوندی حنایی با بلا
سرخ یعنی حجله ی پاها و تیغ
سرخ یعنی نعش کاوه بر ستیغ
سرخ یعنی اشک چشم مرتضی
سرخ یعنی خشم...خشم مرتضی
چفیه های کوثری شد خیس نور
رنگ دریا، رنگ دریای بلور
گفت ای چفیه سپیدت می کنم
چون سپیده دم شهیدت می کنم
گفت: رنگت شد نشان استخوان
همنشین حنجر مولاییان
رنگ نور و رنگ نور ونور باش
روشن شبهای تار هور باش
لاله را در چفیه پرپر خواستند
چفیه را در خون شناور خواستند
آسمان از درد غیرت چاک شد
چفیه از بالا سفیر خاک شد...
استخوان در زخم حنجر هر که داشت
چفیه را برداشت، بر زخمش گذاشت
مرهم زخم تن روح است این
بادبان کشتی نوح است این
محرم حلقوم های زمزمه
ناله های یا علی، یا فاطمه
چفیه شبگردی است در یک شهر خواب
خفته ای بر دست مجنون، روی آب
چفیه یعنی از زمین بگریخته
خویش را از آسمان آویخته
چفیه یعنی محض یاد علقمه
در عطش بخشیدن یک قمقمه
چفیه یعنی یال های کول شیر
هیبت شیران دشتِ تیغ و تیر
چفیه یعنی مدعا بی ادعا
یک شکایت نامه در دست دعا
چفیه یعنی ابجد عشق علی
کودکی در مکتب مشق علی
چفیه یعنی ترس..ترس از ترس عشق
چفیه یعنی چار حرف از درس عشق ( چ... ف .. ی ..ه)
حرف اول...اول چزابه ها
ابتدای چاه و چشم و لابه ها
حرف چمران در سماع و هلهله
زیر بارانهای داغ چلچله
دومین از فاطمه دارد نشان
از فدک... از فرق... فزت و زفغان
حرف دوم قصه فهمیده ها
یادگار فاو و فکه دیده‌ها
حرف سوم سومین حرف ولی
ابتدا و انتهای یاعلی
حرف سوم، سومین حرف شهید
سومین حرف بسیجی و سپید
حرف آخر... آخر آه است... آه
انتهای نعره و چاه است چاه
حرف آخر... اول هور است و هو
انتهای فکه را کن جستجو
چفیه را در خاک فکه جسته‌ام
چفیه ها را تکه تکه جسته ام
چفیه ها مظلومهای عالمند
آخرین هابیلهای آدمند
چفیه از روز ازل مظلوم بود
از غدیر از پیشتر معلوم بود
چفیه را ابلیس، چنگش می‌کشید
دست قابیلان، به سنگش میکشید
چفیه را در نینوا آتش زدند
دوش میثم بوده و دارش زدند
چفیه تا بوده ست، تنها بوده است
رانده از دنیای "تن"ها بوده است
چفیه را از آسمانها رانده اند
چفیه را در آسمانها خوانده اند
کرخه ها جاری است در خطهای او
بستر خونست این شطهای او
روزگاری چفیه ها بر دوش بود
سفره و سجاده و تن پوش بود
اشکهای نیمه ی شب، ژاله بود
چفیه ها گلبرگ خیس لاله بود
لاله مهمان اقاقی گشته بود
چفیه ی نمناک، ساقی گشته بود
چفیه بر بالای چمران می نشست
پای منبر در جماران می نشست
ای قلم دیگر نمی گویی چرا؟
از پس و خنجر نمی گویی چرا؟
چفیه ی چمران مگر از یاد رفت؟
پرچم کاوه مگر با باد رفت؟
من به آوینی تظلم کرده ام
همتی !...آیینه را گم کرده ام
چفیه افتاده به خاک جاده ها
دستگیری کن از این سجاده ها
آی... میگویند فصلِ مرد نیست
چفیه ها این روزها شبگرد نیست
ای خدا ! دست من و دامان تو
بی سرو سامان منو، سامانِ تو
ترس دارم چفیه ها دیگر شوند
در هجوم نقش، بازیگر شوند
ای زبان از آنچه گفتی شرم کن
ای قلم، سر در خط آزرم کن
مستمع شاید نخواهد بشنود
آنچه راباید، نخواهد بشنود
می نشینم مرز دریای بلور
موج آید خیس گردم، خیس نور
تا که توفان از کران ها در رسد
باز فصلِ خوب مردان، سر رسد
من نشستم مثنوی ننشسته است
شعر جوشان است وخامه خسته است
دم فرو بستم ز سرالخفیه‌ها
چفیه‌ها... وا چفیه‌ها... وا چفیه‌ها

 

 

با عرض سلام و خسته نباشيد من چون خيلي دوست داشتم كه در مسابقه ي شما شركت كنم و تاكنون هرچي جست و جو كرده ام نتوانسته ام مطلبي راپيدا كنم مجبور شدم از سايت هاي اينترنتي كپي كردم.

يا علي (ع)

زندگی یعنی تکاپو

زندگی یعنی هیاهو

زندگی یعنی شب نو , روزنو , اندیشه نو

زندگی یعنی غم نو , حسرت
نو , پیشه نو


 
پنج شنبه 15 مهر 1389  1:56 PM
تشکرات از این پست
ssaffari
ssaffari
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مهر 1389 
تعداد پست ها : 3

پاسخ به:بخش شعر

 

چفیه

 

مرا بشناسید با چفیه‌ام

- شاهد شب‌زنده‌داری‌ها و

حلقه‌ی عشق بر گردنم-

و بخوانید با چفیه‌ام

تا علمدار باشم آفتاب را

و آن‌گاه که بمیرم

مرا کفن کنید با چفیه‌ام

که بوسه‌ها زده بر شانه‌‌ی آفتاب

تا گورم روشن باشد

چشم‌هام

و آن‌گاه که حاضر شوم در محشر

رمز عبورم باشد

از پل صراط

نشانی آشنا در چشم یاران شهیدم.

 

 

 

بسیجی

 

 

ما منتظرانیم و خدا در غم ماست

می‌آید او که یاد او هر دم ماست

ما اهل ولایتیم ما را بشناس

ای عشق، که چفیه‌های ما پرچم ماست

 

 

 

 

هدیه

 

 

افتاده دلم به دست و پایت آقا!

لب تر کن تا شوم فدایت آقا!

چشمان مرا گرفته بدجوری، آه

آن چفیه‌ی روی شانه‌هایت آقا!

 

 

 

 

سمیّه صفاری

آباده   صغاد: خیابان شهید طاهری

 

پنج شنبه 15 مهر 1389  9:41 PM
تشکرات از این پست
e4lyas
e4lyas
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 263

پاسخ به:بخش شعر

سلام

خسته نباشید ..

 

من دو تا شعر رو چون روی کاغذ نوشته بودک اسکن کردم و توی لینک های زیر ( دو تا سرور ) میتونین مشاهده کنین ... :

http://0k.012.img98.com/out.php/i402637_03.jpg

http://0k.012.img98.com/out.php/i402636_02.jpg

--------

http://www.image-upload.net/viewer.php?file=9wbhpvi7dnmd5ssixj21.jpg

http://www.image-upload.net/viewer.php?file=g9v6hsxwtxfjp4b6pwe.jpg

 

با تشکر

.

پنج شنبه 15 مهر 1389  10:14 PM
تشکرات از این پست
yase66
yase66
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 31
محل سکونت : تهران

پاسخ به:بخش شعر

 

 

چفیه یعنی یك نیستان افتخار                                 پشت سنگر ها نشستن بی قرار

چفیه یعنی یك نیستان انتظار                                چفیه یعنی پشت تل انفجار

چفیه یعنی پشت كوه انتظار                                  دل تهی كردن برای روی یار

یاد آن شبها كه سنگر بود و جنگ                            چفیه بود و عطر و اهواز و تفنگ

یاد آن شبها كه روی چفیه ها                                می نشستیم دسته جمعی با خدا

یاد آن شبها كه هر سجاده ای                                چفیه بود و روی آن دلداده ای

یاد آن شبها كه گل بود و تفنگ                               سایه سایه هر كجا شیر و پلنگ

از سر اندیشه ها گل می چكید                            شبنم از لبهای سنبل می چكید

امیدوارم همیشه گل باشید.

موفق باشید.

پنج شنبه 15 مهر 1389  11:21 PM
تشکرات از این پست
yase66
yase66
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 31
محل سکونت : تهران

پاسخ به:بخش شعر

 

 

چفیه یعنی یك نیستان افتخار                                 پشت سنگر ها نشستن بی قرار

چفیه یعنی یك نیستان انتظار                                چفیه یعنی پشت تل انفجار

چفیه یعنی پشت كوه انتظار                                  دل تهی كردن برای روی یار

یاد آن شبها كه سنگر بود و جنگ                            چفیه بود و عطر و اهواز و تفنگ

یاد آن شبها كه روی چفیه ها                                می نشستیم دسته جمعی با خدا

یاد آن شبها كه هر سجاده ای                                چفیه بود و روی آن دلداده ای

یاد آن شبها كه گل بود و تفنگ                               سایه سایه هر كجا شیر و پلنگ

از سر اندیشه ها گل می چكید                            شبنم از لبهای سنبل می چكید

امیدوارم همیشه گل باشید.

موفق باشید.

پنج شنبه 15 مهر 1389  11:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها