خاطرات یک خونآشام ( بیداری)
ارسال کننده: نیلو | تاریخ ارسال: 1390 / 02 / 25
نویسنده: ال جی اسمیت
حجم کتاب: Bytes
- می خوای با هم بچرخیم؟ و بعد با خودش فکر کرد که دارد دست به کار خطرناکی می زند؛ کاری که اصلاً نمی داند چیست. در یک لحظه، ترس سراسر وجودش را گرفت. قلبش شروع کرد به تندتر و تندتر تپیدن. نیمه ی پنهان وجود النا که در خود محبوسش کرده بود، داشت توی ذهن او فریاد می کشید و اعلام خطر می کرد. آن چشم های سبز تیره هنوز هم به او خیره بودند؛ انگار مستقیم زل زده بودند به نیمه ی پنهان وجود النا.