غروب تماشایی
ارسال کننده: مهیار علیخانی | تاریخ ارسال: 1390 / 06 / 23
نویسنده: نینا رها
حجم کتاب: 579 KB
از موقعی که یادم میاد من تو خونه ی عمه ام بزرگ شدم . عمه ی من ۴تا فرزند داشت که بزرگترین آنها محمد رضا است که صاحب ۲ فرزند به نامهای نسترن و نیما است . پسر دومی عمه بردیا یک روز قبل از اینکه من بدنیا بیام در سن ۱۱سالگی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت .شقایق و شبنم۲دختر ۲قلو عمه که۳سال از من بزرگتر بودن تو خانهٔ خیلی زیبای عمه که در شمال شهر تهران واقع بود زندگی میکردیم .شوهرعمه من که ۶ سال پیش بر اثر بیماری قلبی فوت کرد. از اون زمان محمد رضا در کنار ما در خانهٔ عمه سکونت کرد -النا ,النا ,دختر چقدر میخوابی پاشو شب شد دیگه الان که همهٔ مهمون ها بیان . این صدای شبنم بود که طبق معمول مثل ساعت کوکی همه رو بیدار میکرد .با این که خیلی خوابم میامد ولی بلند شدم لباسامو مرتب کردم و رفتم پائین ....