پاسخ به:دانلود مقالات اقتصادی 6
اجراي ماليات الكترونيكي علاوه بر زيرساختهاي تكنولوژيكي و قانوني، نيازمند سيستم مكانيزه قدرتمندي است كه بتواند دستيابي به اهداف بهبود عملكرد و كارايي فرايندهاي سازماني را تضمين نمايد. جهت پياده سازي ماليات الكترونيكي همراه با سيستم مكانيزاسيون براي ماليات بر درآمد املاك، امكان سنجي و شناسايي پيش نيازهاي لازم براي اجراي آنها ضروري است. در تحقيق حاضر، با مطالعه و بررسي وضعيت موجود مكانيزاسيون نظام مالياتي و فرايند ماليات بر درآمد املاك، چالش ها و مشكلات عمده اين بخش شناسايي گرديده و با ترسيم وضعيت مطلوب حاصل از پياده سازي فن آوري هاي اطلاعاتي در راستاي ماليات الكترونيكي و ارايه و معرفي سيستم جامع درآمد املاك و بانك اطلاعاتي آن، پيش نيازهاي ضروري جهت اجرا ارايه شده اند. سپس، پيش نيازهاي معرفي شده با نظرسنجي از نخبگان در زمينه املاك مورد بررسي قرار گرفتند و پاسخ هاي به دست آمده با آزمون دوجمله اي تحليل گرديد. نتايج نشان داد كه تمامي پيش نيازهاي معرفي شده به جز سه مورد، از سوي نخبگان تاييد مي شود.
نسخه قابل چاپ
در دهه اخير بررسي اهميت ماليات در اقتصاد ايران، به مانند ساير کشورهاي در حال توسعه، مورد توجه پژوهشگران عرصه اقتصاد و سياستگذاران قرار گرفته است. در اين مقاله ضمن بررسي يکي از مهمترين جنبه هاي سيستم مالياتي يعني مجموعه نظام انگيزشي آن نرخ هاي موثر مالياتي با يک رويکرد کلان، محاسبه و تحليل خواهد شد در اين راستا گام برداشته ايم. مهمترين مساله اثربخشي نظام انگيزشي و نحوه عملکرد نرخهاي موثر است. به همين خاطر با بهره گيري از مدل رشد نئوکلاسيک و نظريه جورگنسون درباره هزينه سرمايه و تعريف مسير سرمايه گذاري اقدام شبيه سازي اين سري زماني انجام و در کنار ساير متغيرها اثرات هزينه سرمايه گذاري و عوامل تشکيل دهنده آن را در چارچوب اين مدل مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که معافيت هاي موضوعي ماليات به عنوان انگيزه مالياتي چندان تاثيري در سرمايه گذاري ندارد اما سرمايه گذاري مي تواند با اصلاح سيستم استهلاک دارايي ها تحريک شود.
هدف از نگارش اين مقاله بررسي رابطه ماليات و ساختار بازار در قالب برآورد ارتباط سه متغير قدرت انحصاري صنعت (درجه تمركز بازار)، ماليات (نرخ موثر ماليات بر شركتها) و هزينه هاي راه اندازي (موجودي سرمايه به عنوان نمادي از آن) طي سالهاي 1384-1374 با استفاده از ديدگاههاي شومپيتر، گالبرايت و ساتن مي باشد. يافته هاي اين مقاله با ديدگاه شومپيتر و ساتن سازگاري دارد زيرا مويد آن است كه با افزايش نرخهاي ماليات، قدرت انحصاري بازار افزايش مي يابد. از طرف ديگر، با افزايش موجودي سرمايه، ورود بنگاهها به صنعت سخت تر مي شود و در نتيجه، قدرت انحصاري صنايع و درجه تمركز بازار بيشتر مي شود.
تورم گسترده در جوامع مختلف و پيچيده تر شدن روش هاي تحليل گري مالي، همراه با نيازهاي متنوع استفاده كنندگان داخلي و خارجي و به ويژه حساسيت هاي مربوط به مراجع تصميم گيرنده، ارايه اطلاعات واقع گرايا نه در فرآيند گزارشگري مالي را ايجاب نموده است. تجديد ارزيابي دارا يي هاي ثابت رويكردي است كه خود نتيجه چنين تحولاتي محسوب مي شود. هدف اين پژوهش بررسي تاثير تجديد ارزيابي دارايي شرکت ها بر افشاي دارايي ها و ماليات بر درآمد شرکت ها است. در انجام اين تحقيق از دو روش توصيفي از نوع همبستگي و پيمايشي استفاده شده است. علاوه بر استفاده از پرسش نامه داده هاي مورد نياز از صورت هاي مالي شرکت هاي زير مجموعه سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران و سازمان توسعه و نوسازي معادن و صنايع معدني ايران براي دوره زماني 1380 تا 1386 استخراج گرديده است. تجزيه و تحليل نتايج تحقيق نشان دهنده آن است که در مجموع ارتباط قوي و موثري بين تجديد ارزيابي دارايي ها و افشاي دارايي ها وجود دارد، از طرف ديگر تجديد ارزيابي دارايي ها برماليات بر درآمد شرکت هاي مورد بررسي تاثير گذاشته که البته رابطه تجديد ارزيابي با ماليات بر درآمد شرکت ها يک رابطه معکوس بوده است.
چند سالي است که بسياري از کشورها بر نقش منحصر به فرد و استثنايي ماليات به عنوان يگانه ابزار جهاني در «به صرفه کردن» «سرمايه گذاري در بازار مسکن از طريق بازار سرمايه» توسط محمل (Vehicle) سرمايه گذاري REIT، پي برده اند و يکي پس از ديگري، بازارهاي REIT خود را راه اندازي مي کنند. با به کارگيري نهاد مالي نوين REIT (يا به بياني ديگر، بکارگيري فن آوري نوين REIT در بازارهاي ايران) با تمام ويژگي هاي مالي و مالياتي آن، مي توان با ساماندهي پايه هاي مالياتي در بازار مسکن و اخذ ماليات از معاملات اوراق بهادار آنها در بازار سرمايه دست يافت، و همچنين توسط استاندارد سازي فرآيندها و نظارت ها در هر دو بازار سرمايه و مسکن، شاهد بهبود کارکرد نظام مالياتي را در حوزه بازار سرمايه و مسکن باشيم. نقش حياتي ماليات در بهبود فضاي کسب و کار سرمايه گذاري سالم در بازار مسکن توسط بازار سرمايه و از طريق نهاد مالي REIT که منجر به کاهش درجه ريسک سرمايه گذاري در بازار سرمايه و بورس تهران خواهد شد غير قابل انکار مي باشد. هدف از اين مقاله اين است که با معرفي نهاد مالي REIT، نتايج بررسي هاي يک پژوهش تطبيقي ـ ميداني در حوزه «سرمايه گذاري در بازار مسکن از طريق بازار سرمايه» با تمرکز بر «مزايا و فرصت هاي مالياتي در ايران»، تشريح گردد.
در تحقيق حاضر سعي شده است دلايل و عوامل ايجاد اختلاف بين درآمد مشمول ماليات ابرازي شركتهاي بازرگاني و درآمد مشمول ماليات تشخيصي توسط واحدهاي مالياتي، مورد ارزيابي قرار گيرد. در اين تحقيق سعي شده است تا جهت بررسي دلايل اختلاف مذكور از اطلاعات پرونده هاي مالياتي مربوط به سالهاي 84 و 85 شركتهاي بازرگاني فعال در اداره كل امور مالياتي غرب (كه از طريق دفاتر مورد رسيدگي قرار گرفته اند) و از روشها و نرم افزارهاي آماري مربوطه استفاده شود. نتايج تحقيق نشان دهنده وجود اختلاف معنادار بين درآمد مشمول ماليات ابرازي شركتهاي بازرگاني و درآمد مشمول ماليات تشخيصي توسط واحدهاي مالياتي مي باشد؛ بعلاوه عوامل ايجاد كننده اين اختلاف نيز هر كدام به تنهايي در سطح اطمينان مورد نظر معنادار مي باشند. در آخر جهت نشان دادن درجه اهميت هركدام از اين عوامل، علاوه بر محاسبه سهم هر متغير در اختلاف مذكور، از آزمون فريد من استفاده شده است.
کارايي سياستهاي مالي در گرو تناسب و ترکيب ابزارهاي مالي يعني درآمدها و مخارج دولتي و نيز انعطاف پذيري و تاثيرگذاري آنها بر اهداف اقتصادي است. در اقتصاد ايران، عواملي مانند وابستگي بودجه دولت به درآمدهاي نفتي و انعطاف ناپذيري مخارج دولت، باعث ناکارآمدي سياست هاي مالي شده است که اين موضوع به نوبه خود نقش درآمدهاي مالياتي را در کاهش کسري بودجه دولتي و نوسانات آن کم رنگ کرده است. در اين مطالعه سعي شده است تا با استفاده از رويکرد خود توضيح برداري ساختاري (SVAR) به بررسي نقش ماليات ها در توضيح نوسانات کسري بودجه پرداخته شود. نتايج حاصل از تحقيق نشان مي دهد که تکانه هاي حاصل از توليد و سياستهاي مالياتي در کوتاه مدت بيشترين سهم را در توضيح نوسانات درآمدهاي مالياتي دارند. تکانه مخارج دولتي درصد بسيار ناچيزي از نوسانات درآمدهاي مالياتي را به ويژه در کوتاه مدت توضيح مي دهد که نشان دهنده پايين بودن جهت عليت از سمت کسري بودجه و مخارج دولتي به طرف درآمدهاي مالياتي است در نتيجه فرضيه مخارج – و - ماليات (spend-and-tax) را در ايران نقض مي نمايد. نتايج حاصل از تجزيه واريانس کسري بودجه نشانگر وابستگي بالاي بودجه کشور به درآمدهاي نفتي مي باشد و نشان مي دهد که نقش سياست مالياتي در توضيح نوسانات کسري بودجه بسيار پايين مي باشد مي باشد. نتايج حاصل از توابع عکس العمل آني تجمعي براي متغيرهاي مدل نشان مي دهد که تکانه مثبت سياست مالياتي مطابق با مباني نظري باعث کاهش رشد توليد در کوتاه مدت مي شود ولي اثر منفي آن در بلند مدت خنثي و صفر مي گردد. تکانه مخارج دولتي در کوتاه مدت منطبق با مباني نظري باعث افزايش رشد توليد ناخالص مي گردد، ولي در بلند مدت اثر آن خنثي و به سمت صفر ميل مي کند. همچنين توابع عکس العمل آني تجمعي براي ماليات نشان مي دهد که يک تکانه مثبت در توليد و درآمدهاي نفتي باعث رشد درآمدهاي مالياتي مي گردند و تکانه مخارج دولتي با يک وقفه سه دوره اي منجر به افزايش درآمد مالياتي مي گردد. توابع عکس العمل آني تجمعي براي کسري بودجه نشان مي دهد که شوک مثبت در درآمدهاي نفتي و مالياتي باعث کاهش کسري در بودجه دولت هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت مي گردد، اما تاثير تکانه درآمدهاي نفتي در کاهش کسري بودجه بيشتر از تکانه درآمدهاي مالياتي مي باشد.
در اين پژوهش، تاثيرجايگزيني ماليات بر ارزش افزوده بجاي ماليات بر درآمد شركت هاي غير توليدي استان گلستان مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرارگرفت. ابتدا ماليات بر درآمد قطعي شركت هاي نمونه شامل 283 شركت، از پرونده هاي مالياتي آنها استخراج، سپس ارزش افزوده هر شركت با استفاده از روش تجمعي با نرخهاي سناريوهاي چهارگانه 1.5، 3، 7 و 10 درصد برآورد گرديد. با توجه به نرمال نبودن داده هاي پژوهش، از آزمونهاي ناپارامتري ويلكاكسون و آزمون كمكي فريدمن استفاده شده است. نتايج تحقيق بيانگر آنست كه جايگزيني ماليات بر ارزش افزوده با نرخهاي پايين 1.5 و 3 درصد بجاي ماليات بر درآمد شركتهاي غير توليدي، باعث كاهش درآمدهاي مالياتي استان خواهد شد. ضمن اينكه جايگزيني ماليات بر ارزش افزوده با نرخهاي 7 و 10 درصد، بجاي ماليات بر درآمد شركت ها، موجب مي شود تا درآمدهاي مالياتي استان، افزايش يابد. در صورتي كه دولت بخواهد ماليات بر ارزش افزوده را كه مالياتي نوين، درآمدزا، و شفاف و انعطاف پذير است، جايگزين ماليات بر درآمد فعلي شركت ها نمايد بايد حداقل از نرخهاي 7 و 10 درصدي استفاده نمايد. البته در اين بين استفاده از نرخ مطلوب و استاندارد 10 درصد كه مورد تاييد و تاكيد اكثر كشورهاي جهان و سازمانهاي بين المللي مي باشد قطعا نتايج مطلوب و موثري را در پي خواهد داشت.
ديدگاه کنش متقابل نمادي از ديدگاه هاي جامعه شناسي معاصر است که پديده هاي اجتماعي را از دريچه خاصي مطالعه مي کند. به طور کلي اين ديدگاه بر پويايي کنش متقابل اجتماعي بين فرد و اجتماع و نتايج اين فرآيند تاکيد مي کند. انديشمندان اين ديدگاه بر تعامل افراد و اجتماع در شکل گيري شخصيت فرد توجه خاصي مبذول کرده اند. آنان معتقدند که افراد با يکديگر و با محيط خود کنش متقابل دارند و محيط اطراف خود را تحت تاثير قرار داده و تحت تاثير محيط و ديگر افراد موجود در آن نيز قرار مي گيرند. از اين رو، شخصيت انساني چيزي جز آن چه که در برخورد با محيط و ديگران شکل مي گيرد، نيست. در مباحث تربيت شناسي نيز توجه خاصي به بحث تعامل در رشد فراگيران شده است. يکي از اهداف هر نظام آموزشي تربيت شهروندان فرهيخته است که اين مهم جز از طريق تعامل با هم کلاسان، معلم و ايفاي نقش هاي مختلفي که بر عهده فراگيران گذاشته مي شود به دست نخواهد آمد، يعني فراگير تنها با بازي نقش هاي مختلف ياد مي گيرد در زندگي اجتماعي بعد از مدرسه چگونه عمل نمايد. توجه به اين بحث موجب طرح روش آموزشي نويني چون يادگيري مشارکتي شده که از اصول اساسي اين روش تاکيد بر تعامل چهره به چهره فراگيران در کلاس است که در کنار رشد علمي موجبات رشد شخصيتي و اجتماعي فراگيران را به دنبال دارد. با توجه به اهميت اين مباحث نويسندگان با استفاده از روش تحليلي ? اسنادي به بيان تاثيرات ديدگاه کنش متقابل نمادي در تعليم و تربيت پرداخته و کارکرد بازي و نقش را در اين حوزه تبيين مي کنند.
در اين مقاله مساله انسجام اجتماعي، ميزان و عوامل موثر بر آن مورد مطالعه قرار گرفته است. انسجام اجتماعي به معني استحکام دروني و مترادف با وحدت اجتماعي است. جامعه شناسان انسجام اجتماعي را توافق افکار، احساسات و اعمالي که وحدت يک گروه يا يک جامعه را روشن مي سازد، تعريف کرده اند. انسجام اجتماعي، فرايند سازمان دهنده نظم اجتماعي مي باشد. درجه انسجام در بين جوامع و نيز در بين قشرهاي اجتماعي مختلف جامعه، متفاوت است. دراين نوشتار ابتدا، تصويري از وضع انسجام اجتماعي و ميزان آن در بين قشرهاي اجتماعي بالا و پايين محدوده اي از شهر تبريز نشان داده شده، سپس رابطه برخي از عوامل اجتماعي- اقتصادي از جمله، سطح سواد، نوع شغل و ميزان درآمد در قشرهاي اجتماعي بالا و پايين با ميزان انسجام اجتماعي آنان بررسي شده است. نتايج به دست آمده نشان مي دهد که اول ميانگين انسجام اجتماعي در بين ساکنان بالاي شهر کمتر از ميانگين آن در بين ساکنان پايين شهر است. دوم بين ميزان انسجام اجتماعي و سطح سواد، نوع شغل و ميزان درآمد افراد، رابطه معني داري وجود دارد، بگونه اي که گروه هاي متعلق به درآمد پايين و متوسط رو به پايين، مشاغل کارگري- کشاورزي و توليدي و نيز گروه هاي بي سواد و کم سواد، از ميانگين انسجام اجتماعي بالاتري نسبت به ساير گروه هاي شغلي، درآمدي و سواد برخوردار بوده اند. روش تحقيق روش پيمايشي survey است و ابزارهاي جمع آوري اطلاعات پرسشنامه و مصاحبه است. آزمون T. test به منظور بررسي زابطه ميان دو گروه بالاشهري و پايين شهري مورد استفاده قرار گرفته است. آزمون L.S.D به منظور آزمون حداقل تفاوت معني داري بين گروه هاي درآمد، شغل و سواد قرار گرفته است.
در تحقيق حاضر، فرهنگ زيست محيطي مردم اصفهان که با سه شاخص آگاهي زيست محيطي، نگرش زيست محيطي و رفتار زيست محيطي مشخص شده، بررسي گرديده است. جامعه آماري تحقيق جمعيت 15 سال به بالاي شهر اصفهان و حجم نمونه با سطح اطمينان 95 درصد 322 نفر بوده که به شيوه ترکيبي احتمالي خوشه اي- طبقه اي انتخاب شده اند. شيوه تحقيق پيمايشي و ابزار سنجش پرسشنامه بوده است. در اين تحقيق 14 فرضيه مورد آزمون واقع شد و نقش عواملي چون: جنس، سن، وضعيت تاهل، سطح تحصيلات، نزديکي با طبيعت، پايگاه اقتصادي- اجتماعي و ... در فرهنگ زيست محيطي سنجيده شده است. نتايج تحقيق نشان دهنده تاثير سن، سطح تحصيلات، نوع تحصيلات، محل تولد، پايگاه اقتصادي- اجتماعي و آگاهي هاي زيست محيطي در فرهنگ زيست محيطي بود.
اين پژوهش به وضعيت فرآيند کارآفريني زنان با تاکيد بر جامعه ايران مي پردازد. يکي از شاخص هاي مهم براي ارزيابي و سنجش توسعه و پيشرفت هر کشور ميزان مشارکت زنان در توليد است اين تحقيق به ميزان خلاقيت، کسب و کار و نوآوري هاي زنان در بخشهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي پرداخته است. بررسي شواهد تجربي حاکي از آن است که با وجود احراز نقش هاي دوگانه زنان شاغل، آنان نسبت به فعاليت هاي خود احساسات مثبتي دارند. زنان شاغل با علاقه به کار توانسته اند در مورد آينده خود سرمايه گذاري کنند حتي اگر براي پول نيز کار نکنند بازهم مي توانند به استقلال و امنيت مالي دسترسي پيدا کنند و شرايط جديد زندگي اجتماعي را مديريت کنند.
هويت ملي هويت ديني از مقوله هاي مهم هويت و از منابع مهم تشکيل دهنده هويت افراد هر جامعه محسوب مي شود. در اين مقاله نيز چگونگي و رابطه بين هويت ديني و هويت ملي و عوامل تاثيرگذار بر آن ها، به صورت پيمايشي در بين 350 نفر از دانش آموزان دبيرستان هاي دولتي و غير انتفاعي ناحيه 4 تبريز مورد مطالعه قرار گرفته است. در اين مقاله جهت اندازه گيري متغيرهاي هويت ملي، هويت ديني ، ارزش هاي فرهنگي، و ارزش هاي ديني سوالاتي طراحي شده است. سپس به وسيله تحليل عاملي اکتشافي ابعاد نهاني هر کدام از متغيرها آشکار گشته و هر کدام از آنها مورد سنجش و مطالعه قرار گرفته است. نتايج به دست آمده به اين شرح بوده که ميانگين بعد اعتقادي و بعد رفتاري دين براي دانش آموزان در حد بالايي بوده است. ولي ميانگين بعد شناختي در حد متوسط بوده است، لذا پاسخ گويان در بعد اعتقادات ديني و هم عمل به آنها، در حد مطلوبي هستند. همچنين نتايج به دست آمده نشان مي دهد که هويت ملي در بين دانش آموزان قوي ارزيابي شده است. ولي آماره هاي توصيفي مربوط به ارزش هاي فرهنگي در بين دانش آموزان در حد پايين بوده است.
در سالهاي اخير با افزايش تعداد دانشجويان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالي کشور و نيز گسترش فعاليتهاي جمعي و سازمان يافته در نهادهاي فرهنگي و تشکلهاي دانشجويي آگاهي از نگرش دانشجويان نسبت به اهداف، روشها و برنامه هاي اين نهادها، پاسخگويي به نيازهاي آنان و کمک به مسوولان و برنامه ريزان جهت افزودن بر غناي فعاليتها و نشاط فضاي دانشجويي ضروري مي نمايد در اين مطالعه، از نظريه هاي متعددي چون نظريه هاي کارکرد گرايانه، نظريه اختيار عاقلانه، نظريه انفعال سياسي- اجتماعي رابرت دال نظريه کنش نيت مند فييش باين آيزن و نظريه ميدان اجتماعي کورت لوين، بهره گرفته شده است. نوع تحقيق، توصيفي- تبيني و پژوهش کاربردي به شماره مي رود که روش آن پيمايشي و شيوه نمونه گيري، ترکيبي از نمونه گيري طبقه اي و تصادفي ساده بوده است. جامعه آماري را کليه دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد در سال تحصيلي 84- 83 در کليه مقاطع و رشته هاي تحصيلي تشکيل مي دهد. تعداد آنان 15102 نفر که با روش نمونه گيري کوکران حجم نمونه 400 نفر برآورد در ضمن ابزار اندازه گيري نيز پرسشنامه بوده است. آزمون فرضيات تحقيق، نتايج زير را نشان مي دهد: 1. بين نگرش دانشجويان تشکلها و نهادهاي فرهنگي و ارزيابي از فايده آنها رابطه معناداري موجود دارد.ضريب همبستگي پيرسون بين آنها 0.757 بدست آمد. 2. بين نگرش دانشجويان به تشکلها و نهادهاي فرهنگي و پيروي از ديگران مهم، رابطه معنا داري وجود دارد. ضريب همبستگي پيرسون بين آنها 0.783 بدست آمد. 3. بين نگرش دانشجويان نسبت به تشکلها و نهادهاي فرهنگي دانشگاه و برونگرايي آنها، رابطه معنا دارد وجود دارد و ضريب همبستگي بين آنها 0.790 بدست آمد. 4. بين جنس و نگرش دانشجويان نسبت به تشکلها و نهادهاي فرهنگي دانشگاه رابطه معنا داري وجود داشت.
هدف از اين پژوهش بررسي رابطه بين مولفه هاي سازمان ياگيرنده و بهبود کيفيت آموزش در دانشگاه هاي استان اصفهان بود. در اين پژوهش رابطه پنج مولفه سازمان يادگيرنده مطابق مدل گاه و بهبود کيفيت آموزش بر اساس مقياس AQIP مورد بررسي قرار گرفت. پژوهش از نوع کمي و کيفي (درهم تنيده) و جامعه آماري آن کليه اعضاي هيات علمي شش دانشگاه دولتي استان اصفهان در سال 85-84 بود (N=1851) که با استفاده از دو شيوه نمونه گيري طبقه اي متناسب با حجم در بخش کمي (n=260) شيوه نمونه گيري هدفمند در بخش کيفي (n=30) نمونه مناسب انتخاب گرديد. ابزارهاي مورد استفاده در اين پژوهش دو پرسشنامه و يک مصاحبه نيمه سازمان يافته بود. پرسشنامه اول، پرسشنامه سازمان يادگيرنده است که روايي آن با استفاده از مطالعه روايي پيش بيني مقياس و همچنين روايي سازه مورد تاکيد قرار گرفت و پايايي آن نيز با استفاده از ضريب آلفاي کرونباخ 0.9 بود. روايي پرسشنامه دوم يعني پرسشنامه بهبود کيفيت آموزش توسط هفت متخصص مورد تاييد قرار گرفته و پايايي آن نيز با استفاده از ضريب آلفاي کرونباخ 0.94 محاسبه گرديد. روايي محتوايي سوالات مصاحبه نيز توسط هفت متخصص و پايايي آن با ضريب آلفاي کرونباخ 0.7 مورد تاييد قرار گرفت. يافته هاي پژوهش نشان داد که بين نمرات مولفه هاي سازمان يادگيرنده و نمرات بهبود کيفيت آموزش همبستگي مثبت و معني دار وجود دارد (P=0) و کليه فرضيه هاي اصلي پژوهش تاييد شد. يافته هاي مربوط به فرضيه هاي فرعي حاکي از آن است که ميزان کاربست مولفه هاي سازمان يادگيرنده به جز يک مولفه در بقيه مولفه ها کمتر از ميانگين فرضي 3 در طيف ليکرت بوده و اين ميزان در دانشگاه هاي گروه نمونه متفاوت است (P=0.03). همچنين ميزان بهبود کيفيت آموزش کمتر از ميانگين فرضي 3 و در دانشگاه هاي گروه نمونه، متفاوت است (P=0.01). مصاحبه شوندگان برخي از موانع تحقق مولفه هاي سازمان يادگيرنده و بهبود کيفيت آموزش در دانشگاه ها را بيان نمودند.