0

پرسش و پاسخ های اعتقادی

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

فلسفه عدم ظهور پیامبر از جنس زنان

پرسش:
چرا خداوند پیغمبری از جنس زنان برای بشریت نفرستاده است؟
پایگاه حوزه4835، 4835
پاسخ:

در پاسخ به این سؤال نظر شما را به نکات ذیل معطوف می نماییم:

1-روح آدمی نه مذکر است و نه مؤنث و حقیقت انسان به روح اوست نه جسم و احکام تذکیر و تأنیث مربوط به جسم آدمیان است. پس زن و مرد از جهت انسان بودن کاملاً مساوی هستند و زمینه رشد معنوی برای هر دو موجود است.

2-هر کس که پیامبر است بر او وحی نازل می شود ولی هر کس وحی بر او نازل شود پیامبر نیست به تعبیر دیگر ما دو گونه نبوت داریم نبوت انبائی و نبوت تشریعی نبوت انبائی همان رسیدن وحی به انسانها و ارسال اطلاعات وحیانی برای آنها است در حالی که نبوت تشریعی به صورت رسالت بیان می شود.

3-به تصریح قرآن کریم زنان هم به مرتبه ای رسیده اند که مورد خطاب وحی قرار می گیرند مانند داستان حضرت مریم(س) و مادر حضرت موسی اما رسالت چون یک امر اجرایی است و حشر و همراهی و مواجهه با مردم را همراه دارد و رهبری جنگ و صلح و دریافت مسائل مالی و توزیع اموال و تنظیم کار جامعه را به عهده دارد این نوع نبوت(تشریعی) در اختیار مردان قرار گرفته است اما نبوت انبائی اختصاص به مردان ندارد.[1]



[1]ر.ک زن در آئینه جلال و جمال ـ آیت الله عبدالله جوادی آملی.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:01 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

مزار کدامیک از پیامبران الهی معلوم است؟

پرسش:
از میان پیامبران، مزار کدام یک (به جز پیامبر خاتم (ص)) شناخته شده است؟ آیا مزار حضرت ابراهیم و موسی (علیهما السلام) معلوم است؟
پایگاه حوزه6121-2، 6121-2
پاسخ:

محل قبر بسیاری از انبیاء الهی معلوم است مثلا محل قبر حضرت دانیال در شهر شوش در نزدیکی شهر اهواز (استان خوزستان - ایران ) قرار دارد و زیارتگاه مردم است، همینطور قبر حضرت حیقوق در شهر تویسرکان ( استان همدان – ایران ) قرار دارد و زیارتگاه مردم است .

در روایات آمده است که: قبر حضرت اسماعیل ( ع ) در حجر اسماعیل نزدیک کعبه است[1]و همچنین در روایات دیگری آمده است: « حطیم » (نزدیک کعبه ) محل قبور انبیاء زیادی است[2]. در روایت دیگری از پیامبر اکرم ( ص) درباره قبر حضرت موسی سؤال شد حضرت فرمودند: قبرش در نزدیکی راه اعظم نزدیک کثیب احمر ( عند طریق الاعظم عند کثیب الاحمر ) است و چون حضرت جبرئیل موسی ( ع ) را دفن کرد، مردم قبرش را نمی دانند[3]

 در روایت دیگری است که قبر حضرت نوح و ابراهیم و سیصد و هفتاد پیامبر در کوفه است.[4]

طبق این روایات این قبرها وجود دارد ولی متأسفانه الان اثر و نشانه ای که دقیقا محل آنها روشن باشد، موجود نیست.



[1]رواندی – قصص –ص 114

[2]بحار الانوار ج 96/ ص 230

[3]بحار الانوار ج 13/ ص 363          

[4]وسائل ج 14 – ص 387 – (20 جلدی)

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:01 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

مزار کدامیک از پیامبران الهی معلوم است؟

پرسش:
از میان پیامبران، مزار کدام یک (به جز پیامبر خاتم (ص)) شناخته شده است؟ آیا مزار حضرت ابراهیم و موسی (علیهما السلام) معلوم است؟
پایگاه حوزه6121-2، 6121-2
پاسخ:

محل قبر بسیاری از انبیاء الهی معلوم است مثلا محل قبر حضرت دانیال در شهر شوش در نزدیکی شهر اهواز (استان خوزستان - ایران ) قرار دارد و زیارتگاه مردم است، همینطور قبر حضرت حیقوق در شهر تویسرکان ( استان همدان – ایران ) قرار دارد و زیارتگاه مردم است .

در روایات آمده است که: قبر حضرت اسماعیل ( ع ) در حجر اسماعیل نزدیک کعبه است[1]و همچنین در روایات دیگری آمده است: « حطیم » (نزدیک کعبه ) محل قبور انبیاء زیادی است[2]. در روایت دیگری از پیامبر اکرم ( ص) درباره قبر حضرت موسی سؤال شد حضرت فرمودند: قبرش در نزدیکی راه اعظم نزدیک کثیب احمر ( عند طریق الاعظم عند کثیب الاحمر ) است و چون حضرت جبرئیل موسی ( ع ) را دفن کرد، مردم قبرش را نمی دانند[3]

 در روایت دیگری است که قبر حضرت نوح و ابراهیم و سیصد و هفتاد پیامبر در کوفه است.[4]

طبق این روایات این قبرها وجود دارد ولی متأسفانه الان اثر و نشانه ای که دقیقا محل آنها روشن باشد، موجود نیست.



[1]رواندی – قصص –ص 114

[2]بحار الانوار ج 96/ ص 230

[3]بحار الانوار ج 13/ ص 363          

[4]وسائل ج 14 – ص 387 – (20 جلدی)

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

چگونگی شفاعت پیامبران برای پیروان خود

پرسش:
می گویند: روز قیامت هر پیامبری از پیروان خود، شفاعت می کند؛ (علی رقم حقانیت دین مبین اسلام و برتری اسلام بر تمامی ادیان جهان و نسخ دیگر ادیان)، آیا شفاعت آنان مورد قبول خداوند متعال قرار می گیرد؟
پایگاه حوزه3767، 3767
پاسخ:

هر پیامبری از امت خود، مادامی که شریعت او به وسیله شریعت بعدی، نسخ نشده باشد، شفاعت می کند؛ ولی اگر امتی پیامبر بعدی را نپذیرفت و بر شریعت منسوخ باقی ماند و حجت بر او تمام شده بود، مورد شفاعت پیامبر آن شریعت قرار نمی گیرد، مگر آن که حجت الهی بر او تمام نشده باشد. مثلاً حضرت موسی از یهودیان مؤمنی که تا عهد حضرت مسیح(ع) بوده اند، شفاعت خواهد کرد و حضرت مسیح از مسیحیانی که تا عهد پیامبر اسلام(ص) بوده اند، شفاعت خواهد کرد؛ اما یهودیان بعد از مسیح و مسیحیان بعد از اسلام، در صورتی مورد شفاعت پیامبران خود قرار می گیرند که حجت الهی بر آنان تمام نشده باشد و قاصر باشند نه مقصّر و نه آنان که حق بر آنان عرضه شد و آن را شناختند، ولی با تعصب و عنودگری، زیر بار آن نرفتند.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

چرا پیامبران از یک خانواده بودند؟

پرسش:
چه دلیلی وجود دارد که خداوند فقط فرزندان یک خانواده را برای راهنمایی بندگانش منسوب نموده است (مثلا همه پیامبران بنی اسراییل مانند حضرت داوود یعقوب، سلیمان، موسی عمران و ... همگی از نسل حضرت ابراهیم بوده اند)و آیا این مساله نمی تواند منجر به این تفکر شود که این سیر نبوت یک حقه برای فریفتن مردم بوده باشد؟
پایگاه حوزه7362-291، 7362-291
پاسخ:

نام ابراهیم در 69 مورد از قرآن مجید ذکر شده و در 25 سوره، سخن از وی به میان آمده است. و این نشان دهنده مقام والا و شخصیت ارزنده این پیامبر عظیم الشأن است. شخصیتی که در سایه استعدادهای فردی و سربلند بیرون آمدن از آزمایش ها و امتحانات سخت الهی بدست آورد، و از او انسانی کامل ساخت.

مقام معرفت او نسبت به خداوند متعال، منطق گویا و کوبنده او در مقابل بت پرستان، مبارزات سرسختانه و خستگی ناپذیر در برابر جباران، ایثار و گذشت در برابر فرمان پروردگار، رها کردن زن و فرزند شیر خوار خود، در سرزمین خشک و بی آب و علف، قربانی کردن فرزند جوان و... باعث شد تا خداوند متعال او را به عنوان امام و پیشوای مردم قرار دهد.

وقتی خداوند متعال به او بشارت داد که او را به رهبری مردم انتخاب کرده است، پروردگار متعال فرمود: «امامت به فرزندان ظالم تو نمی رسد.»[1]

از این آیه قرآن معلوم می شود که اگر نبوت به بعضی از فرزندان حضرت ابراهیم رسیده است، این وراثت از نوع وراثتی که در سلسله پادشاهان است، نمی باشد. بلکه این امری است بر اساس لیاقت و شایستگی ها. شایستگی هایی که در آزمون های سخت به اثبات رسیده است. زیرا نبوت یک مسئولیت سنگین است و عهد و پیمان الهی است که باید از طرف خداوند تعیین شود. و افرادی که حتی برای یک لحظه رنگ ستم به خود گرفته اند و در زندگی آنها حتی یک نقطه تاریک از ظلم به خود و دیگران وجود داشته باشد، به این مقام نمی رسند.

حال با توجه به این مطالب، آن ابراهیمی که بارها و بارها تمام هستی خود را در راه خدا فدا کرده است و در راه دوست خود را بطور کلی فراموش کرده است، اگر فرزندانی از نسل او که خود دارای شایستگی های لازمه بوده و هرگز گناه و ظلم نکرده اند، در سال ها و قرن های بعد به مقام نبوت رسیده اند، و همواره مورد بی مهری ها و ظلم و ستم مردم زمان خود و جباران و ستمگران قرار گرفته اند و آماج انواع تهمت ها و حرف های ناروا قرار گرفته اند و فقط به خاطر خداوند تحمل کرده اند! چه شائبه ای وجود دارد جز مسؤولیت در برابر تکلیف الهی که بر دوش آنها گذاشته شده است؟

آیا خواسته اند از این راه به منافعی برسند یا منافع و دسترنج خود و اموال خود را هم در این راه فدا کرده اند؟

بنابراین در پیشگاه پروردگار متعال، تنها ملاک برتری تقوی و شایستگی برای احراز مقام نبوت است که این شایستگی بر همگان ثابت شده است.



[1]سوره بقره، آیه 124.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:02 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

چرا از انبیائی که در قرآن ذکر نشده اند، اطلاعی نداریم؟

پرسش:
چرا اطلاعی از مابقی 124 هزار نبی وجود ندارد و فقط از آنهائی خبر داریم که در قرآن مذکورند؟
پایگاه حوزه3410-2، 3410-2
پاسخ:

آنچه را که ما از منابع اسلامی می­توانیم دریابیم اینست که وضعیت و درجات پیامبران الهی متفاوت بوده است. بعضی از آنان دارای کتاب و شریعت بوده اند و گروه دیگری پیرو آن شریعت و مبلّغ آن بوده اند. ممکن است در عصر و زمان واحد تعداد فراوانی پیامبر زندگی می کردند. حتی شاید پیامبری متعلق به یک روستا بوده است و یا متعلق به قوم و تبار خویش. در روایات وارد شده است که بنی اسرائیل در یک روز هفتاد پیامبر را سربریدند.[i]

پنج نفر از پیامبران اولی العزم و دارای شریعت بودند و از پیامبران غیراولوالعزم، قرآن کریم حدود 26 تن را برمی شمارد و روایات رسیده از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت علیهم السلام تعداد دیگری از پیامبران را شناسانده اند.

باید توجه داشت تارخ بشر با خلقت او شروع می­شود ولی تاریخ نوشته شده بشر به زحمت به سه هزار سال می­رسد و آنچه که در دسترس ما قرار دارد هر چه در آن به عقب باز می­گردیم بیشتر دچار کاستی و نیز آمیخته به افسانه و خرافات می­باشد. زیرا از یک طرف در طول زمان در اثر حوادث و جنگها بسیاری از نوشته­های بشر از بین رفت و از طرف دیگر اقوام بسیاری نیز در طول زمان از بین رفتند تا حدی که ما خطوطی  از سنگ­نوشته­ها در اختیار داریم که چون مردمی که به آن زبان صحبت می­کردند در گذشته دور از بین رفته­اند به معنی آن دسترسی نداریم. و آنچه که از دست­برد زمان بر جا مانده به مقدار زیادی به صورت داستان و آمیخته با افسانه است که برای تامین نیازهای قومی به این صورت بیان شده است. وقتی بنا باشد زیر نظر قدرتمندان حاکم بر جامعه تاریخ را بنویسند بسیاری از مطالب در تاریخ به جهت حفظ منافع ناگفته خواهد ماند.وقتی می­بینیم معارف زلال یک دین جهانی از دستبرد تحریف دور نمی­ماند، سرنوشت نقل تاریخ آن دین معلوم می­شود، اگر اسلام و قرآن نبود حتی در مورد حضرت موسی(ع) و عیسی(ع) نیز به جز مقداری مطالب تحریف شده­ که ما را به حق نمی­رساند در اختیار نداشتیم. 



[i]الکافی ج8 ص 116و117حدیث92


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

در زمان لقمان چه کسی امام بود (لقمان یا داود)؟

پرسش:
در مقایسه بین لقمان حکیم و داود، کدام برتر هستند؟ در زمان لقمان چه کسی امام بود؟ (لقمان یا داود؟) من این سوال را در رابطه با حقیقتی نوشتم که در المیزان (علامه طباطبایی) آمده است که لقمان حکیم گاهی داود را نصحیت (راهنمایی) می کرد.
پایگاه حوزه1226-1، 1226-1
پاسخ:

از بررسی آیات و روایات اسلامی در این زمینه برمی آید که حضرت داود (ع) پیامبر(ص) برگزیده خداوند در آن دوران بوده است که علاوه بر رسالت الهی، پادشاهی بنی اسرائیل را هم در دست داشته است و گستره حکومتی او نیز گسترده بوده است. و لقمان نیز حکیمی بوده وارسته و متقی که از هوش سرشاری برخوردار بوده است و وزارت داود را بر عهده داشته است و اما نصیحت امر به حضرت داود نیز هیچ منعی ندارد و چیزی از ارزشهای حضرت داود نمی کاهد و این سیره مستمره بزرگان بوده و هست که از دیگران خواستار موعظه می شدند.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

فرق بین شریعت اسلام و یهودیت

پرسش:
فرق بین شریعت اسلام و یهودیت چیست؟
پایگاه حوزه3363-3، 3363-3
پاسخ:

شریعت حضرت موسی(ع) موقت بود به ظهور پیامبر بعد(مسیح(ع))، همانگونه که شریعت مسیح(ع) اینگونه بود یعنی موقت بود به پیامبر خاتم(ص)، اما شریعت اسلام شریعتی برای همیشه بشریت است و اگر چه اصول اعتقادی همه ادیان (توحید و نبوت و معاد) یکی است ولی در اسلام، معارف عرضه شده و دستورات متناسب با آن از کمال نهایی برای خاتمیت برخوردار است.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

اسلام چه چیزی به یهودیت افزود؟

پرسش:
اسلام چه چیزی به یهودیت افزود؟
پایگاه حوزه3363-2، 3363-2
پاسخ:

یهودیت تنها یکی از حلقه های زنجیره ادیان توحیدی است که در طول تاریخ از سوی خدای متعال برای هدایت بشر آمده اند. جوهر و درونمایه تمام ادیان الهی یکی است اما بنابر نیازهای بشر در سیر تکاملی خود، هر یک از رسالت­ها معارف و بایسته­ها و نبایسته­های متناسب با توانایی و رشد انسانها در آن مرحله را آورده اند.و روشن­ترین اثر یک دین الهی بر دین قبلی زنده کردن دستورات و معارف آن است که به فراموشی سپرده شده و یا دچار انحراف و خرافه گشته است و به دنبال آن ارائه معارف دیگر به بشریت.

در اینجا می­توان دو مشخصه شریعت محمدی «ص» را یادآور شد:

الف: شریعت پیامبر خاتم(ص) در پی فراهم نمودن زمینه تکامل نهایی انسان به وسیله ارائه کاملترین معارف در پناه اعجاز همیشگی قران به همراه توازن کامل بین جنبه های مادی و معنوی انسان است و این ویژگی تراویده از جامعیت این شریعت جاوید با توجه به خاتمیت آن است.

ب: شریعت محمدی، شریعتی آسانگیر و انعطاف پذیر است چنانکه شخص پیامبر «ص» بیان داشته اند.[i]


[i] الکافی ج : 5 ص : 494بَابُ کَرَاهِیَةِ الرَّهْبَانِیَّةِ وَ تَرْکِ الْبَاه حدیث1و بحارالأنوار ج : 30 ص : 548.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:03 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

برخورد قرآن کریم با یهودیان

پرسش:
برخورد قرآن کریم با یهودیان چگونه بوده است؟
پایگاه حوزه3133، 3133
پاسخ:

قبل از پرداختن به اصل موضوع مقدمتاً نکاتی را به استحضار می رساند:

یهود بردگانی بودند که فرعونیان آنها را استثمار می کردند و خداوند بر آنها منت نهاد و بوسیله پیامبرش [موسی (ع)] این قوم را از چنگال دژخیمان فرعون نجات داد ولی با وجود این، قوم یهود بجای سپاس و شکر از این نعمت متأسفانه اسباب آزار و اذیت پیامبر خدا (ص) را فراهم می آوردند که به چند مورد از آن موارد اشاره می کنیم.

1)- سرپیچی از پیمانهای دوازده گانه.

2)- تحریف کتاب آسمانی (تورات).

3)- آمیختن حق با باطل.

4)- کتمان حق.        

5)- گوساله پرستی.

6)- اظهار اینکه تو  با خدایت با دشمنان بجنگید.

7)-  عدم اکتفاء به یک نوع غذا و تقاضای رؤیت خدا و...

یهود در صدر اسلام

مسأله ظهور پیامبر اسلام (ص) در عهدین آمده است حتی به محل هجرت آن حضرت نیز اشاره شده است. لذا بسیاری از دانشمندان یهود و نصاری خودشان را آماده کرده بودند تا در صورت ظهور آنحضرت به ایشان ملحق شوند و اسلام را بپذیرند.

یهود مدینه نیز که معروفترین پیروان اهل کتاب بودند مثل سایر یهودیان مناطق دیگر قبل از ظهور پیامبر (ص) طبق کتب مذهبی خود انتظار چنین ظهوری را داشتند و دیگران را نیز به آن بشارت می دادند در میان آنها عده ای حقیقت جو بودند و به جستجوی حق می پرداختند ولی عده ای دیگر که وضع اقتصادی بسیار خوبی پیدا کرده بودند و در مدینه نفوذ عمیقی نیز داشتند سرگرم دنیایشان بودند.پس عده ی زیادی  از آنان اسلام آوردند و مورد محبت پیامبر (ص) قرار گرفتند.

 قرآن در آیات متعدد به این موضوع اشاره می کند مثلاً در سوره آل عمران آیه 199 می فرماید: و از اهل کتاب، کسانی هستند که به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گردیده، ایمان دارند؛ در برابر (فرمان) خدا خاضعند؛ و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمی‏فروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سریع الحساب است. (تمام اعمال نیک آنها را به سرعت حساب می‏کند، و پاداش می‏دهد.).

لذا قرآن نژاد یهود را بکلی محکوم نمی کند و خون آنها را کثیف نمی شمارد و تنها روی اعمال افراد لجوج و معاند انگشت می گذارد و با تجلیل و احترام از افرادی که به اکثریت فاسد نپیوستند و در برابر ایمان و حق تسلیم شدند به نیکی یاد می کند.

اما در مقابل اینها گروهی نیز بودند که بر دینشان اصرار داشتند و هرگز حاضر نبودند به حق بپیوندند این عده که غالباً اسلام را مقابل منافع نامشروع خود می دانستند حاضر نشدند اسلام بیاورند عده ای از اینها اسلام را نپذیرفتند، بر ضد اسلام نیز قیام نکردند و کاری نیز به مسلمانان نداشتند این گروه موظف به پرداخت جزیه بودند،[1] در آیه 29 سوره توبه خداوند می فرماید: با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می‏شمرند، و نه آیین حق را می‏پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند.

این آیات در صورتی اجازه کنار آمدن با اهل کتاب را می دهد که آنها حاضر شوند بصورت یک اقلیت سالم مذهبی با مسلمانان زندگی مسالمت آمیز داشته باشند، اسلام را محترم بشمارند ، دست به تحریکات بر ضد مسلمانان و تبلیغات مخالف اسلام نزنند و یکی دیگر از نشانه های تسلیم آنها در برابر این نوع همزیستی مسالمت آمیز آن است که جزیه را که یک نوع مالیات سرانه است بپذیرند و هر ساله مبلغی بپردازند، اما بسیاری از  یهود بودند که تنها به این قناعت نمی کردند که خود آئین اسلام را نپذیرند بلکه اصرار داشتند که مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند و اینها در آشکار و نهان بر ضد اسلام قیام کردند و غالب اینها کسانی بودند که اسلام با ظهورش راههای منافع نامشروع آنها را می بست و جلو انحرافات و خودکامگی های آنها را می گرفت لذا اینها برای مقابله با اسلام به هر کاری دست می زدند، کتاب آسمانی را تحریف می کردند با مشرکین بر ضد اسلام پیمان می بستند و ...

خداوند در قرآن در آیات متعدد آنان را مورد نکوهش قرار داده است مثلاً می فرماید: آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید اما خودتان را فراموش می نمائید با اینکه شما خودتان کتاب می خوانید. در آیات 75 و 76 سورة بقره می فرماید:

"آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عده‏ای از آنان، سخنان خدا را می‏شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‏کردند، در حالی که علم و اطلاع داشتند؟!

 و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‏گویند: «ایمان آورده‏ایم.» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‏کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده،) می‏گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (در باره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می‏کنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟! آیا نمی‏فهمید؟!»



[1]پرداخت مالیات سرانه کشور در قبال امنیت و حفظ جان و مال و ناموس و...بود به دلیل اینکه اهل کتاب از شرکت در جنگ ها معاف بودند.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

فلسفه مذمت یهودیان در قرآن

پرسش:
چرا قرآن می فرماید مسلمانان باید یهودی ها را بکشند؟
پایگاه حوزه5221، 5221
پاسخ:

قرآن کریم هرگز چنین دستوری را صادر نفرموده است و تنها قوم یهود را از جهت این که با مسلمانان بسیار عداوت به خرج داده و برخلاف آن که حجت الهی بر آنان تمام شد، باز دست به دسیسه و خیانت زدند، سرزنش می کند، ولی یهودیان و مسیحیان هم در عهد پیامبر اکرم(ص) و هم در عهد حضرت امیر المؤمنین(ع) به راحتی در کنار مسلمین زندگی می کردند و احدی حق تعرض به آنان را نداشت. در تاریخ آمده است که روزی امیرالمؤمنین زره خود را در نزد یک یهودی یافت و در دادگاه بر علیه یهودی اقامه دعوی کرد، قاضی هم چون حضرت علی(ع) شاهد نداشت به نفع آن یهودی حکم داد[i]. و یا حضرت امیر(ع) در بین راه با یک ذمی هم سفر شد، وقتی در سر دو راهی از هم جدا می شدند حضرت علی(ع) چند قدم با آن ذمی و در مسیر او رفت که ذمی از این رفتار تعجب کرد، امام فرمود: این حق هم سفری است، که من چند قدم تو را بدرقه کنم و این ذمی وقتی متوجه شد که این امیر المؤمنین است همین موجب هدایت او شد[ii].به هر تقدیر رفتار پیامبر اکرم(ص) و اولیاء الهی با یهودیان نشان می دهد که چنین کلامی در اسلام وجود ندارد و کشتن یهودیان بی گناه در اسلام به هیچ وجه جایز نیست و این مطلب دروغی بیش نبوده است.بعضی از یهودیان اگر احیاناً خیانت کنند یا با مسلمانا بجنگند مانند همه گروههای دیگر عقوبت اعمال خود را خواهند دید.


[i]نک: کشف الغمه ج 1 ص136 و مجموعه آثار ج18 ص215-216 . در مجموعه آثار ج18، 246. داستان دیگری هم نقل شده است که می توانید آن را مطالعه کنید. 

[ii]الکافی ج 2 ص 670  باب حسن الصحابة...

 

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

در کجای انجیل برای آمدن حضرت محمد (ص) پیش گویی شده است؟

پرسش:
قسمتهایی از انجیل، را برای من بفرستید که در آن، آمدن حضرت محمد(ص) را پیش گویی کرده باشد.
پایگاه حوزه1490، 1490
پاسخ:

در انجیل فعلی که امروزه در دسترس می باشد، چنین پیش گویی دیده نمی شود، گر چه بعضی از دانشمندان ما اشاراتی را از کتب عهدین بر رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله استخراج کرده اند، که از آن جمله می توان کتاب “راه سعادت“ نوشته “آیت الله شعرانی“ و کتاب “بشارات عهدین“ نوشته “آیت الله دکتر صادقی“ را نام برد.

اما ممکن است گفته شود این اشارات برای اثبات مدعا کافی نیست ولی با این وجود ما معتقدیم با توجه به تصریح قرآن مجید در آیه 157 سوره اعراف در این باره و عدم انکار علمای یهود و مسیحیت در آن زمان و همچنین براساس اعتقاد ما مبنی بر تحریف کتاب مقدس تورات و انجیل توسط عالمان و حاکمان بی تقوا و مصلحت گرا، شکی نیست که در عهدین به نبوت خاتم الانبیاء تصریح شده بود و حتی مردمی از یهود و مسیحیت، می دانستند پیامبر آخرالزمان در کدام نقطه مبعوث می گردد و لذا به این امید که این پیامبر از آنان باشد و آنان اولین گروندگان به او باشند ، در منطقه حجاز ساکن شده بودند، اما «فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْکافِرینَ»، و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‏هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‏دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند؛ لعنت خدا بر کافران باد!)[1]



[1]سوره بقره، آیه 89.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:04 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

چرا در انجیل به نام احمد بشارت داده شده است نه محمد؟

پرسش:
چرا با اینکه خدای تعالی از نام مبارک رسول خدا خبر داشت و می دانست نام او محمد است ولی در کتب انجیل نام او را احمد ذکر کرد ؟ که برخی ادعا کنند که او با محمد شما فرق دارد و هنوز نیامده است . گو اینکه هر دو از یک ریشه هستند ولی باز بهتر نبود که همان نام محمد ذکر می شد؟
پایگاه حوزه6357، 6357
پاسخ:

در سوره مبارکه صف آیه 6 چنین می خوانیم: "و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم صدقا لما بین یدی من التوریة و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین"

و یاد آورید هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده یعنی تورات می باشم، و بشارت دهنده به رسولی هستم که بعد از من می آید و نام او احمد است، هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنها آمد، گفتند: این سحری است آشکار. (ترجمه تفسیر نمونه)

چنانکه شما نیز در سؤال خوبتان اشاره کرده اید، بشارت حضرت عیسی به پیامبری به نام احمد است که مراد از این پیامبر، بدون شک حضرت محمد (ص) است. اما درباره اینکه چرا به جای احمد، نام محمد ذکر نشده، در تفاسیر مختلف پاسخهای متعددی ارائه شده است که به طور اختصار به پاسخهایی که عمدتا در دو تفسیر المیزان و نمونه بیان شده اشاره می کنیم:

الف- آنچنان که در تواریخ آمده، پیامبر اسلام از کودکی دو نام داشتند و مردم نیز او را با هر دو نام خطاب می کردند: یکی "محمد" و دیگری "احمد". نام "محمد" را عبدالمطلب برای او انتخاب کرده بود و نام "احمد" را مادرش آمنه. این مطلب در سیره حلبی مشروحا ذکر شده است.

ب- در اشعار فراوانی که از دوران حیات پیامبر (ص) بر جا مانده، به پیامبر اسلام با نام "احمد" اشاره شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

از اشعار ابوطالب:

ارادوا قتل احمد ظالموهم             و لیس قتلهم فیهم زعیم

ستمگران آنها، تصمیم قتل احمد را داشتند         ولی برای این کار رهبری نیافتند

و ان کان احمد قد جائهم          لحق و لم یأتهم بالکذب

قطعا احمد آئین حقی برای آنها آورد     و هرگز آئین دروغ نیاورد

لقد اکرم الله النبی محمدا        فاکرم خلق الله فی الناس احمد

خداوند پیامبر خدا محمد را گرامی داشت    و لذا گرامی ترین خلق خدا در میان مردم احمد است

2- اشعار حسان بن ثابت

مفجعه قد شفها فقد احمد         فظلت لالاء الرسول تعدد

مصیبت زده ای که فقدان احمد او را لاغر کرده بود       و پیوسته عطایا و مواهب رسول خدا را بر می شمرد

3- اشعار حضرت علی (ع)

اتأمرنی بالصبر فی نصر "احمد"        و والله ما قلت الذی قلت جازعا

آیا به من می گویی در یاری احمد شکیبایی کنم؟  به خدا سوگند من آنچه را گفتم از روی جزع و بی صبری نگفتم.

ساسمی لوجه الله فی نصر "احمد"      بنی الهدی المحمد و طفلا و یافعلا

من به خاطر خدا در یاری احمد می کوشم        همان پیامبر هدایت که در طفولیت و جوانی پیوسته ستوده بود.

ج- در روایات مربوط به شب معراج نیز وارد شده که خداوند در آن شب، بارها پیامبر را با عنوان "احمد" خطاب کرد.

د- نکته قابل توجه دیگر این است که نام احمد تنها بین مسلمین معروف نبوده بلکه اهل کتاب نیز از آن آگاه بودند. دلیل این ادعا حدیثی به نقل از امام حسن (ع) است که می فرمایند: "عده ای از یهود نزد رسول خدا آمدند،. داناترین آنها از حضرت پرسید: به چه دلیل محمد و احمد نامیده شده ای؟ ... حضرت فرمود: محمد نامیده شدم زیرا در روی زمین ستایش گشته ام و احمد نامیده شدم زیرا در آسمان ستایش شده ام.)[1]

دلیل دیگر: زمانی که پیامبر آیه مزبور را برای مردم مدینه و مکه خواند قطعا به گوش اهل کتاب نیز رسید، هیچ کس از مشرکان و اهل کتاب، این اشکال را مطرح نکردند که انجیل از آمدن "احمد" بشارت داده اما نام تو "محمد" است. این سکوت، دلیل گویایی بر شهرت نام احمد در آن محیط است زیرا اگر اعتراضی شده بود برای ما نقل می شد چرا که اعتراضهای دشمن حتی در مواردی که بسیار زننده بود نیز در تاریخ ثبت شده است.

از مجموع نکات یاد شده به روشنی استفاده می شود که در آن زمان و محیط نام "احمد" یکی از نامهای معروف پیامبر اکرم (ص) بوده است و لذا جای هیچ گونه شک و شبهه و اشکالی از سوی اهل کتاب نبوده است.[2]

پاسخ دیگری که به صورت احتمالی می توان به این سؤال داد این است که: بی تردید زبان حضرت عیسی و قومش عربی بوده است و آنچنانکه در کتب تفسیری آمده است، واژه موجود در متن سریانی اناجیل "پارقلیطا" و در متن یونانی "پیرکلتوس" است و این دو واژه به معنای شخص مورد ستایش است که به لحاظ ترجمه هم می تواند ترجمه "احمد" باشد و هم ترجمه "محمد". و از آنجا که هر دو اسم در زمان نزول آیه معروف بوده، این آیه تنها به ذکر یکی از ایندو اسم یعنی "احمد" اکتفا کرده است.

خلاصه آنکه گر چه در زمان فعلی نام "محمد" از "احمد" مشهورتر است ولی از آنجا که در زمان نزول آیه نام "احمد" نیز از اسامی معروف پیامبر بوده است و دلایل مختلف تاریخی و نقلی بر این نکته دلالت دارد، جایی برای اشکال بر آیه باقی نمی ماند.



[1]علل الشرایع ص 127 باب 106 ج 1.                               

[2]ر.ک تفسیر نمونه ج 24 صص 77-79، تفسیر المیزان ج 19 صص 263-264 ذیل آیه مورد بحث.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

اعتقاد فرقه احمدیه بر یکی بودن امام مهدی(عج) و حضرت عیسی(ع)

پرسش:
در اسلام فرقه ای وجود دارد که به نام احمدیه شناخته می شود که معتقدند امام مهدی(عج) و حضرت عیسی(ع) یک نفرند و امام مهدی(عج) به شکل میرزا غلام احمد در هند ظاهر شده و ایشان معتقدند که وی مهدی(عج) و عیسی(ع) است. آنها معتقدند که عیسی(ع) در کشمیر در گذشت و در آنجا به خاک سپرده شد. آنها دلایلی نیز فراهم کرده اند و می گویند قبیله ای از نوادگان حضرت موسی(ع) از اسرائیل کوچ کرده و به کشمیر رفت، حضرت عیسی(ع) نیز به دنبال این قبیله به آنجا سفر کرد و بقیه عمر خود را در آنجا گذراند.
پایگاه حوزه3478-2، 3478-2
پاسخ:

1) آیات شریفه 157 ـ 159 سوره نساء و آیه 55 سوره آل عمران و بخشی از روایات و اخبار اسلامی دلالت دارند که حضرت عیسی(ع) هنوز زنده است و به نحوی که ما خبر نداریم به حیات دنیوی خود ادامه می دهد و در آخرالزمان نزول خواهد کرد.

2) برای دست­یابی بیشتر به مضامین آیات فوق می توانید به "تفسیر المیزان" علامه طباطبایی ذیل آیات نامبرده رجوع فرمایید.

3) اصولاً چنین داستان­سرایی ها و قصه های بی اساس مانند آنچه در مورد فرقه احمدیه ذکر شده است با مدارک و متون دینی و اخبار مربوط به حضرت ولی عصر(عج) در تضاد و تناقض هستند و این حرفها اوهامی بیش نیستند که التفات جزیی هم به آنان سزاوار نیست. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و ائمه اهل البیت او (ع) جزئیات شخصیت امام عصر(عج) و کیفیت ظهور آن حضرت و عالمگیر شدن حکومتش را تبیین کرده اند و پذیرفتن چنین قصه هایی برابر با تکذیب پیامبر اکرم(ص) و ائمه اهل البیت علیهم السلام می باشد.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:05 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

فرقه بهائیت و ادعای نبوت و خدایی

پرسش:
فرقه بهائیت معتقداست که کلمه خاتم النبیین در قرآن به معنای نگین پیامبران می باشد، آیا چنین چیزی درست است؟
پایگاه حوزه6170، 6170
پاسخ:

ادعای نبوت توسط حسینعلی بهاء با این توجیه صورت گرفت که "خاتم الانبیاء" به معنی ختم پیامبران نیست و لذا می شود بعد از او پیامبرانی هم بیایند.

در رد این ادعاء باید گفت که:

"خاتم" از ماده "ختم" به معنی پایان است .

 نامه وقتی تمام می شد آن را مهر می کردند. مهر کردن نشانه پایان نامه بود و به انگشتر هم از این جهت خاتم می گفتند که معمولا در سابق مهری را که با آن نامه ها را ختم می نمودند، نقش انگشتری خود می کردند تا همیشه همراهشان باشد، گم نشود و مورد سوء استفاده قرار نگیرد. بنابر این به انگشتر هم که خاتم گفته می شود بخاطر این است که مهر کننده و ختم کننده نامه ها و اسناد بوده است.

بعلاوه در قرآن مجید ماده ختم همیشه به معنی پایان دادن و مهر نهادن استعمال شده است. مثلا در "آیهالیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم"، یعنی: "امروز بر دهانشان مهر می نهیم و دستهایشان با ما سخن می گویند.[1]

و یا در آیه "ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم..".، یعنی خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده.[2]

بنابر این اگر کسی کمترین اطلاعی از ادبیات عرب داشته باشد می فهمد که کلمه "خاتم النبیین" که در آیه شریفه قرآن آمده است به معنی نگین و زینت نیست.

علاوه بر اینکه اگر به معنی نگین و انگشتر باشد این چه مدحی است در حق پیامبر که خداوند با این تعبیر بخواهد حضرت محمد را به عنوان زینت پیامبران مدح کرده باشد زیرا انگشتر یک زینت جزئی و فرعی است که کمترین جلوه را دارد.

بنابر این "خاتم الانبیاء" که در قرآن مجید بعنوان یکی از صفات پیغمبر اکرم (ص) است به معنی ختم  کننده  پیامبران است.

علاوه ما در قرآن آیات دیگری داریم که بر ختم نبوت توسط حضرت محمد (ص) دلالت دارد از جمله: 1- "و اوحی الی هذا القرآن لا نذرکم و من بلغ" یعنی: "این قرآن بر من وحی شده است تا شما و تمام کسانی که این قرآن به آنها می رسد را انذار کنم.[3]

تعبیر به من بلغ آن چنان وسعتی دارد که رسالت جهانی و خاتمیت پیامبر اکرم را روشن می سازد،

"تبارک الذی انزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا" یعنی: "جاوید و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.[4]

کلمه عالمین بیانگر جهانی بودن و خاتم بودن اسلام است.

3- "و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا" یعنی: "و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا آنها را به پاداش الهی بشارت دهی و از عذاب او بترسانی.[5]

4-"یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا" یعنی: "بگو ای مردم من فرستاده خدا به سوی شما هستم.[6]

با توجه به وسعت کلمه "ناس" و "کافة" که در این آیات آمده است، جهانی بودن و خاتم بودن دین اسلام و نبوت حضرت محمد (ص) روشن می گردد.

علاوه بر این آیات، روایات زیادی نیز داریم که بیانگر خاتمیت دین اسلام است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

 1- "حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه" یعنی چیزهایی را که پیغمبر اسلام حلال کرده تا قیامت حلال خواهند بود و آنچه را او حرام کرده تا قیامت حرام خواهد بود.[7]

"قال رسول الله (ص):یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی" یعنی پیامبر اکرم فرمود: ای علی تو برای من بمنزله هارون نسبت به حضرت موسی هستی ولی بعد از من پیامبری نخواهد بود.[8]

با توجه به این آیات و روایات شکی نیست که اسلام آخرین دین و حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر و خاتم آنهاست.

 

نکته ای که در رابطه با بهائیت قابل توجه است این است که ادعای نبوت توسط "حسینعلی بهاء" نه اولین ادعای او و نه آخرین ادعای او بوده است.

 ادعاهای حسینعلی بهاء عبارت بودند از:

ادعای بندگی خدا: او در ابتدا ادعای بندگی خدا را داشت و در کتاب مبین گفته است: "پاک و منزه است خدایی که بر بنده اش از ابرهای قضاء، تیرهای بلا را نازل کرد و مرا در صبر و بردباری نیکو دید.[9]

ادعای "من یظهره اللهی" : محمد علی باب در کتاب هایش از مقام "من یظهره اللهی" زیاد سخن گفته و حسینعلی بهاء می گوید: "من یظهره الله که باب به آن بشارت داده است خود من هستم.[10]

ادعای رجعت: وی خطاب به پاپ می گوید: "ای پاپ پرده های حجاب را پاره کن که پروردگار در سایه ابرها آمد.[11] در اینجا حسینعلی خود را حضرت مسیح می داند که رجعت کرده است.

ادعای پیغمبری: در کتاب اقدس در موارد متعددی خود را پیامبر خدا معرفی می کند.[12]

در کتاب اقتدارات می گوید: "ای خدا من آنان را دعوت نکرده ام جز به چیزی که تو مبعوثم نموده ای و اگر گفته ام به سوی من بیایند، نظری نداشته ام جز چیزی که تو به او ظاهر ساخته و مبعوثم کرده ای.[13]

عباس افندی در کتاب مفاضات، علی محمد باب را در ردیف پیامبرانی چون ابراهیم و حضرت موسی و عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) دانسته است و او را همانند آنان دارای معجزاتی قلمداد کرده و سپس او را با همه طمطراقش، مبشر ظهور پدرش (بهاء) دانسته و پدرش "بهاء" را نیز در زمره آنها و افضل و اکمل همه آنها گفته است.[14]

بهاء در کتاب اشراقات می گوید: "ای پسر سلطان (ناصر الدین شاه) شما پیش از این مرا دیده بودید، یکی از مردان عادی بودم و اگر یک روز مرا بیابی با نوری می بینی که هیچ کس نمی داند کی او را ظاهر ساخته است و یا آتش می بینی که کسی نمی داند کی آن را افروخته است و لکن مظلوم (حسینعلی بهاء) می داند و می شناسد و می گوید: دست اراده خداوند که پروردگار جهانیان است او را روشن ساخته است.[15]

ادعای خدایی: این ادعا در کتابهای خود او و کتابهای بهائیان، خارج از حد شمارش است. در کتاب مبین می گوید: بشنو آنچه را وحی می شود.... که هیچ خدایی نیست جز من.)[16]

و در جای دیگر می گوید: آن کسی که عالم را خلق کرده برای خود، منع می کنند که نظر کند به یکی از دوستانش آگاه باشید که این ظلمی آشکار است.[17]

حال ما از شما می پرسیم که این چه پیغمبری است که یک روز ادعای بزرگی و روز دیگر ادعای نبوت و روز دیگر ادعای خدایی دارد؟ آیا اینها بر تزلزل شخصیت چنین فردی گواهی نمی دهد؟



[1]یس/ 65- ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[2]بقره /7- ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[3]انعام/19 ترجمه مکارم شیرازی.

[4]فرقان/1 ترجمه مکارم شیرازی.                                                             

[5]سبأ/28 ترجمه مکارم شیرازی.

[6]اعراف/ 158 ترجمه مکارم شیرازی.

[7]کافی ج1/ص 58- بحار ج86/ 147.

[8]کافی ج8/ ص 106- بحار ج5/ ص 20.

[9]کتاب مبین ص 3 س 10.

[10]در این باره نگاه کنید به کتاب: دانشنامه جهان اسلام ج 4 ص 744-733.

[11]کتاب مبین ص 49 س 6.

[12]کتاب اقدس ص 145-149-161-164.

[13]کتاب اقتدارات ص 213.

[14]کتاب مفاضات- ص 124.

[15]کتاب اشراقات ص 163.

[16]کتاب مبین ص 286.

[17]کتاب مبین ص 292.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:06 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها