0

پرسش و پاسخ های اعتقادی

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

بدا در نزد شیعه

پرسش:
اعتقاد شیعه در مورد مسأله بدا چیست؟
پایگاه حوزه5884-3، 5884-3
پاسخ:

این حقیقت قرآنی کهخداوند آنچه را که بخواهد تغییر می‏دهد، همان مسأله‏ی «بدا» است که شیعه به آناعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفی می‏کنند. از نظر شیعه بدا همان کاری است که خداونددر لوح محو و اثبات می‏کند و چیزی فراتر از آن نیست و این که بعضی از نویسندگان اهلسنت ‏به شیعه نسبت می‏دهند که گویا شیعه معتقد است که گاهی خدا چیزی را نمی‏داند وسپس علم بر او عارض می‏شود و این همان بداست، نسبت ناروا و خلاف واقعی است و هرگزشیعه بدا را به این معنی بر خدا اثبات نمی‏کند و از آن بی‏زار است.

آنچه شیعه از زمان ائمه‏ی معصومین علیهم السلام تا به حال به آن عقیده دارد ایناست که گاهی خداوند چیزی را که مقدر کرده تغییر می‏دهد و این نه بدان جهت است کهخداوند از اول مصلحت واقعی را نمی‏دانست و بعد آن را دانست، بلکه برای آن است کهخداوند صلاح می‏دانست که چیزی اول به گونه‏ای مقدر شود و سپس به گونه‏ای دیگر تحققیابد و این به خاطر مصالحی است که بعضی از آن را می‏دانیم و بعضی را نمی‏دانیم؛ یکیاز آن مصالح که می‏دانیم اعلام قدرت مطلقه‏ی خداوند است و دیگر این که مردم بهانجام کارهای خوب تشویق شوند و بدانند که اگر آن کارها را بکنند خداوند سرنوشت آنهارا تغییر می‏دهد و گمان نکنند ایمان و عمل صالح در سرنوشت محتوم انسان تاثیریندارد.

این که می‏گوییم «بدا لله‏» به معنای آن نیست که برای خدا چیزی که معلوم نبودآشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزی را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد و«بدا لله‏» به معنای «ابدی و اظهر» می‏باشد.البته «بدا لفلان‏» در لغت ‏به معنایآشکار شدن چیزی پس از جهل به آن است ولی معلوم است که هیچ موحدی آن را به خدا نسبتنمی‏دهد و خداوند منزه از آن است و نسبت آن به خدا از باب مجاز است مانند نسبت دادنمکر و کید و خدعه و نسیان به خداوند که در آیات قرآنی آمده و منظور از آن، معنایلغوی این الفاظ نیست ‏بلکه از باب مجاز، معنای درست دیگری دارند که می‏توان آن ها رابه خدا نسبت داد.

اعتقاد به بدا به مفهوم درست آن که شیعه می‏گوید، یکی از افتخارات شیعه و نشانیاز توحید خالص و تنزیه پروردگار از هر عیب و نقصی است، طبق این عقیده خداوند قدرتمطلقه دارد و مقدرات، قدرت او را محدود نمی‏کند و بدا در تکوین مانند نسخ در احکاماست و این عقیده همان‏گونه که قبلا گفته‏ایم در برابر عقیده‏ی باطل یهود است کهقدرت خدا را محدود می‏کردند و آنان بودند که بدا به معنای نادرست آن را به خدا نسبتمی‏دادند و می‏گفتند خدا در آفرینش انسان پشیمان شد، همان‏گونه که در تورات تحریفشده آمده است.[1]

لذا می‏بینیم امامان معصوم علیهم السلام اعتقاد به بدا را بالاترین نشان اعتقادبه توحید و تنزیه پروردگار می‏دانند و آن را یکی از آموزه‏های مشترک ادیان معرفیمی‏کنند:

امام باقر یا امام صادق علیمها السلام فرمود:

«ما عبد الله بشی‏ء مثل البداء».[2]

«خداوند با چیزی مانند بدا عبادتنشده است‏».

امام رضا علیه السلام فرمود:

«ما بعث نبی قط الا بتحریم الخمر وان یقر لهبالبداء»[3]

«هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به حرام بودن شراب واقرار به بدا برای خداوند».

اعتقاد به بدا که پیشوایان دین علیهم السلام به آن اهمیت ویژه‏ای می‏دادند، برایرسیدن به کمال توحید و تنزیه خداوند است و امامان علیهم السلام بدا را چنین معناکرده‏اند که آن ناشی از جهل نیست‏ بلکه تغییر اراده ومشیت‏ خدا از روی علم است:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«ان الله یقدم ما شاء و یؤخر ما یشاء و یمحو ما یشاءویثبت مایشاء وعنده ام الکتاب وقال: کل‏امر یریده الله فهو فی علمه قبل ان یصنعه،لیس شی‏ء یبدو له الاو قد کان فی علمه، ان الله لا یبدو له من جهل». [4]

« خدا هر چه را بخواهد پیش می‏اندازد و هر چه رابخواهد مؤخر می‏کند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات می‏کند و کتاب مادر نزد اوست و فرمود: هر چیزی را که خدا اراده می‏کند پیش از آن که آن را پدیدآورد، در علم او وجود دارد، چیزی بر او آشکار نمی‏شود مگر این که در علم او بودهاست، همانا برای خدا از روی جهل آشکار نمی‏شود»

همچنین پیشوایان معصوم علیهم السلام از کسانی که بدا در خدا را به معنای آشکارشدن پس از جهل می‏دانند اعلام بیزاری کرده‏اند:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«من زعم ان‏الله یبدو له فی شی‏ء لم یعلمه امسفابراوا منه».[5]

»هر کس گمان کند که برای خدا چیزی که دیروزنمی‏دانست آشکار می‏شود، از او بیزاری کنید«.

علما و دانشمندان شیعه نیز به پیروی از امامان(ع) خود با قاطعیت تصریح کرده‏اند کهمنظور از بدا همان تغییر قضای الهی است که در لوح محو و اثبات صورت می‏گیرد و بدابه معنای آشکار شدن پس از جهل هرگز به خدا نسبت داده نمی‏شود.

شیخ صدوق در تفسیر اعتقاد به بدا می‏گوید:

«یهود گفتند که خداوند از کار فارغ شده، ما می‏گوییم بلکه خدا هر روز در کاریاست«کل یوم هو فی شان‏»و هیچ کاری او را از کار دیگر باز نمی‏دارد، او زندهمی‏کند و می‏میراند و می‏آفریند و روزی می‏دهد و آنچه را که بخواهد می‏کند ومعتقدیم که «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏»[6]

دانشمندان دیگر شیعه نیز مطالبی شبیه آن را اظهار کرده‏اند، با این وجود مانمی‏دانیم که چرا برخی از نویسندگان اهل سنت اعتقاد به بدا را درباره‏ی خدا بهمعنای آشکار شدن پس از جهل، به شیعه نسبت می‏دهند و بر اساس این تهمت ناروا ونادرست ‏به شیعه حمله می‏کنند؟ در حالی که شیعه از این عقیده‏ی فاسد بیزار است و اگرآنها کمترین مطالعه‏ای در آثار شیعه داشتند و سوء نیتی در کار نبود، چنین تهمتی رانمی‏زدند.

آنها بیشتر به جریان بدا در داستان مرگ اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلاماستناد می‏کنند که گویا امام صادق علیه السلام گفته بود:

«ما بدا لله فی شی‏ء کمابدا له فی اسماعیل ابنی‏»[7]

«خدا را هیچ بدایی حاصل نشد مانند بدایی که درباره‏یفرزندم اسماعیل حاصل شد»

گفته‏اند که گویا امام صادق علیه السلام نخست اسماعیل رابه امامت پس از خود تعیین کرده بود و چون او در زمان حیات پدرش مرد، امام صادق علیهالسلام این سخن را گفت.

البته ما این روایت را به صورت مسند در کتب حدیثی شیعه نیافتیم و شیخ صدوق آن رابه صورت مرسل نقل می‏کند و سپس روایت دیگری می‏آورد که در آن به جای «اسماعیلابنی‏» «اسماعیل ابی‏» آمده که روایت را مربوط به جریان ذبح اسماعیل توسط ابراهیممی‏کند.صدوق سپس در هر دو روایت تردید می‏کند.[8]بعضی از محققان دیگرنیز این روایت را جعلی می‏دانند.[9]واگر هم صحیح باشد باز مشکلی نداردو بدان معنا نیست که خدا از پیش نمی‏دانست که اسماعیل خواهد مرد و امامت ‏به حضرتموسی بن جعفر علیهما السلام خواهد رسید، بلکه معنای آن این است که اسماعیل از چنانقدر و منزلتی برخوردار بود که شایستگی امامت را داشت و اسماعیل و موسی هر دو لایقامامت و رهبری بودند ولی خداوند با مرگ اسماعیل آشکار کرد که امامت‏ به موسی خواهدرسید و این از پیش در علم خدا بود و لذا روایاتی داریم که طبق آنها نام های دوازدهامام(ع) از پیش مشخص بوده و در حدیث جابر از پیامبر، امامان(ع) به اسم معرفیشده‏اند.[10]

بنابراین، با توجهبه مضمون روایات بسیاری که برخی از آنها نقل شدند و باتوجه به تصریحات دانشمندان شیعه، بدا چیزی جز تغییر قضای الهی بدانسان که در آیه‏یمربوط به لوح محو و اثبات آمده، نیست و این چیزی است که همه‏ی مسلمانان به آناعتقاد دارند.



[1]رجوع شود به تورات، سفر پیدایش، باب 6، جمله 6

[2]کافی، ج 1، ص 146

[3] توحید صدوق، ص 334

[4]تفسیر عیاشی،ج 2،ص 218

[5]بحارالانوار، ج 4،ص 111

[6]الاعتقادات، ص 40،چاپ کنگره شیخ مفید

[7]کمال‏الدین، ج 1، ص 69

[8]شیخ صدوق، التوحید، ص 336

[9]مامقانی، تنقیح المقال،ج 1،ص 133، پیش از مامقانی هم خواجه نصیر طوسی در پاسخ بهتهمت ناروای فخر رازی به ائمه شیعه، این روایت را ضعیف دانسته است. رجوع شود به:محصل افکار المتقدمین والمتاخرین، ص 365(پاورقی).

 [10]این روایت علاوه بر کتب شیعه در برخی از منابع اهل سنت هم آمده است مانند:فرائد السمطین از حموینی، ج 2، ص 134

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:53 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

آیا توسل به آل نبی درست است؟

پرسش:
آیا توسل به آل نبی درست است؟
پایگاه حوزه1086-1، 1086-1
پاسخ:

زندگی بشر براساس بهره گیری از وسائل و اسباب طبیعی استوار است که هر یک آثار ویژه خود را دارند. همة ما هنگام تشنگی آب می نوشیم و هنگام گرسنگی غذا می خوریم. رفع نیاز توسط وسائل طبیعی به شرط آنکه برای آنها استقلال قائل نشویم، عین توحید است.

در توسل به اسباب غیر طبیعی هم مسئله به همین صورت است یعنی اگر توسل به اهل بیت پیامبر (ص) و دیگر اولیای الهی، بصورتی باشد که قدرت و مقام آنها را با اذن و ارادة الهی بدانیم هیچ منافاتی با توحید ندارد.

کسانی که توسل را شرک می دانند حرفشان تنها در صورتی درست می بود که ما برای وسائط و ابزار اصالت و استقلال قائل می شدیم اما با این اعتقاد که تأثیر آنها  به مشیت و اذن الهی است، اعتقاد به آنها و استفادة از آنها هیچ منافاتی با توحید ندارد.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:58 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

توسل جستن به اولیاء

پرسش:
با توجه به آیات قرآن، 64 سوره نساء و 98 – 97 سوره یوسف، مؤمنین به انبیاء توسل می جستند. اما طبق همین آیات آنها به پیامبران زنده و در دسترس متوسل شده و برآورده شدن حاجات را درخواست می کردند. اما در حال حاضر از راه دور و با توجه به اینکه آنها از دنیا رفته اند چگونه می توانند اثر گذار باشند؟
پایگاه حوزه7334، 7334
پاسخ:

به نظر می رسد که باید از زاویه ای دیگر به این بحث بپردازیم و نکاتی را هر چند مختصر بیان کنیم:

1- آنچه که راجع به دو آیه فرمودید، حاوی دو ایراد اساسی است:

الف: پیامبر زنده نیست. ب: پیامبر دور است و شما از راه دور او را مخاطب قرار می دهید.

ولی باید گفت پیامبر زنده است، ولی نه در این عالم، بلکه در عالم برزخ که بس فراختر و گسترده تر از این عالم ماده است و امروزه به تحقیق دانشمندان انجمن تحقیقات روحی آمریکا و اروپا هم به اثبات رسیده است، که از دنیا رفتگان، با دنیای طبیعت تعامل دارند هم اثر می گذارند و هم اثر می پذیرند. و از سوی دیگر همه مسلمانان هر روز پیامبر «ص» را مخاطب قرار داده و می گویند: «السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته» و قهرا این خطابات لغو و بیهوده نیست. و لااقل ما دلیلی بر لغو و بودن آن نداریم و قطعا این سلام به پیامبر ابلاغ می شود و پیامبر «ص» هم پاسخ آن را می دهد.

و اما دوری پیامبر اکرم «ص» یا ائمه هدی علیهم السلام اموری است که در ضوابط و قواعد دنیا و طبیعت می گنجد ولی عالم برزخ، قوانین و مقررات خاص خود را دارد و قهرا در این حصار دنیا نمی گنجد چه آنکه  نسبت برزخ به دنیا نسبت باطن به ظاهر است و ملکوت عالم که عالم اسباب و مسببات است، وجود پخشی و تدریجی ندارد تا علوم تدریجی و زمانی و مکانی به پیامبر و انسان های کامل و برزخ نشینان کامل نرسد. و این هم قیاسی مع الفارق است. از این ها گذشته اگر شما این مطالب را قبول نداشته باشید، نتیجه گیری شما این می شود که پیامبر را: الف- از راه دور، ب- بعد از مرگ خواندن و از او طلب حاجت کردن به این معنا که واسطه بین آدمی و خداوند شود، لغو است نه شرک. چون اگر در حضور و نزدیک و در حیات و زندگی پیامبر، خواندن او شرک نیست، در غیاب و راه دور هم شرک نخواهد بود.

2- اما راجع به کمک طلبیدن از اولیا الهی و دستگیری معنوی آن بزرگواران و رابطه آن با شرک، باید گفت که در حدیث مشهوری داریم (که مطابق با عقل آدمی هم هست) که ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب[1]، خداوند ابا دارد که کارها را جز از طریق اسباب آن جاری فرماید. شما روزانه از اسباب و وسایط مختلف امداد و استمداد می جویید و از ابزار کار بهره می برید. از دیگران التماس دعا دارید، وام می گیرید، و از اسباب طبیعی و مظاهر آن برای رسیدن به اهداف توسل می جوئید. اینها همه در حالی است که همه عالم و مقدرات آن در دست حضرت حق است و هیچ حادثه ای بدون خواست و اذن او رخ نخواهد داد. خوب این در عالم مأنوس و محسوس ما؛ حال در عالم معنا هم از نماز، دعا، اعمال نیکو و... بهره جسته و با توسل به آنان به خدای متعال تقرب می جوئیم. یکی از اسباب معنوی، استفاده از واسطه هایی کامل است که واسطه بودن آنان هم از خود آنان نیست، بلکه خداوند خود آنها را وسیله و شفیع قرار داده است. اصلا فرق شفاعت و مغفرت در همین است که گاهی خداوند بواسطه اسماء خود، مثلا غفران خود را نصیب کسی کند و گاهی با واسطه هایی که واسطه بودن او هم از خداوند است. شفاعت در امور عادی و محسوس ایرادی ندارد. گویی فقط در امور معنوی و روحانی دچار مشکل شده است. اگر کسی ائمه علیهم السلام و پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را شفیع قرار دهد، با این عقیده که خدای متعال این وسیله بودن برای آنان را خود، قرار داده است، چگونه می توان این را شرک قلمداد کرد. و آنان را شریک برای خدا در الوهیت یا ربوبیت یا عبودیت و یا... برشمرد؟!

3- در قرآن کریم می بینیم که بعضی از آیات، بعض آیات دیگر را تفسیر و تبیین و تصدیق می کنند. مثلا در آیه 23 سوره شوری، می فرماید:«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی اقربی». و بعد در سوره فرقان، آیه 57 می فرماید:«قل لا اسئلکم علیه من اجرا الا من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلا».

و در سوره مبارکه سبأ، آیه 47 می فرماید:«قل ما سألتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله».

می بینیم که مودت و محبت اهل بیت را اتخاذ راهی به سوی خدا می خواند و هرگز کسی آن را شرک قلمداد نمی کند. چون در حقیقت این هم یک نوع توسل و تقرب به سوی خداوند است.

4- حقیقت آن است که تمام مشکلات و ایرادات از آنجا ناشی می شود که توحید و شرک به درستی مفهوم نشده اند و گمان کرده ایم که استفاده از ابزار مادی یا معنوی یک نوع شریک جستن برای حضرت حق است. در حالی که توحید به معنای نفی آثار ممکنات نیست، بلکه نفی استقلال ممکنات در اثر گذاری و در اصل وجود خود می باشد. اشاعره به همین گمان باطل گفتند: لا مؤثر فی الوجود الا الله، که کلمه حقی است ولی اراده باطلی کرده اند و گفته اند حتی پرتو خورشید از خود او نیست و اگر سنگی به شیشه ای برخورد کند، شکستن شیشه محصول این برخورد نیست، بلکه عادة الله جاری شده است که این زمان شیشه بشکند و الا سنگ هیچ گونه تاثیری ندارد. و این مطلب را تا آنجا پیش بردند که گفتند در قیاسات عقلی و براهین فلسفی هم نتایج از مقدمات اخذ نمی شود. مثلا وقتی می گوییم: الف- هر پستانداری خونگرم است. ب- گاو خونگرم است. ج- گاو پستاندار است. این نتیجه متخذ از آن مقدمات نیست و هیچ ربطی به آن دو ندارد بلکه تنها عادة الله بر این جاری شده است. چنانچه عادة الله جاری شده است که با بودن خورشید روز شود و با نبودنش شب!!!

ولی به نظر می رسد این دیدگاه عین شرک است چون اگر چه توانسته است آثار را به خدا نسبت دهد، ولی ذات این اشیاء را مستقل از خداوند نپذیرفته است.

ولی حقیقت توحید این است که الف: این ممکنات را خدا آفریده است. ب: خداوند به این ممکنات آثار را بخشیده است و این ممکنات در عین حال که آثار دارند، ولی ذات و آثار آنان از آنِ حضرت حق است. در مورد اولیاء الله که کاملترین موجودات ممکن هستند نیز همین نظر مطرح است. آنان و آثارشان از آنِ خداوند است و اگر دعای آنان برای دیگران تاثیر دارد، و اگر آنان با دعای خود به درگاه خداوند، حاجات دیگران را برآورده می کنند، این تاثیر و اثر را هم از خداوند دارند و هم ذات و هم آثار آنان مربوط به خداوند است و اگر کسی با این دید که خداوند این آثار و ذوات را به آنان داده است، و آنان هیچ گونه استقلال و شأنیتی از خود ندارند و هر لحظه عنایت خداوند است که آنان را آنان کرده است، و «اگر نازی کند فرو ریزند قالبها»، به هیچ وجه من الوجوه این عقیده شرک نیست و نباید اغواگری کسانی که به حقیقت توسل راه نیافته اند ما را به انکار این مسئله روشن بکشاند.

«پیاپی بکش جام و سرگرم باش           بهل گر بگیرند بیگارها»

در ضمن روایات فراوانی از اهل سنت و شیعه داریم که توسل به پیامبر اکرم «ص» و به تبع آن ائمه علیهم السلام را سفارش کرده اند که فعلا به آن نمی پردازیم.

در پایان هم این نکته را اضافه می کنیم که ممکن است بعضی از عوام الناس بگونه ای توسل بجویند که شائبه شرک داشته باشند و گمان ببرند که ائمه و پیامبر اکرم علیهم السلام، دستگاهی در عرض دستگاه حضرت حق دارند و جدای از خداوند به رتق و فتق امور می پردازند، که معلوم است که این تفکر نمی تواند مقبول باشد. و به نظر می رسد مراد شما اینگونه افکار عامیانه که مقبول علمای فن و دانشمندان دینی نیز نمی باشد، نباشد.



[1]الکافی    ج  1    ص  183


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:58 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

رمز و عظمت آیه "إِیَّاک نَعْبُدُ وَ إِیَّاک نَستَعِینُ"

پرسش:
شنیده ام که بسیاری از شهیدان و علمای بزرگ در موقع نماز وقتی به آیه "إِیَّاک نَعْبُدُ وَ إِیَّاک نَستَعِینُ"می رسیدند درحالتی عجیب و روحانی می رفتند و گریه آنها به عرش می رسیده است.همینطور در نماز امام زمان(عج) این آیه در هر رکعت صد بار خوانده می شود، تفسیر این آیه چیست که اینقدر با اهمیت است؟
پایگاه حوزه3476، 3476
پاسخ:

در این آیه نکات فراوانی نهفته است مانند این نکات:

1) عبودیت یعنی بندگی. عبد یعنی مملوک که لازمه آن ذلت و خضوع در مقابل مالک است.

نمی­گوییم خدایا تو را می­پرستیم بلکه می­گوییم فقط تو را می­پرستیم که معنایش توحید در عبادت است و فقط از تو یاری می­جوییم یعنی توحید در افعال. و چون انسان می­بیند که نمی­تواند حق توحید را ادا کند این جمله را با سوز و گداز بر زبان جاری می­کند. در حقیقت حتی بندگی هم از ما برنمی­آید لذا در بندگی نمودن از خدا کمک می­خواهیم.در این آیه خدا را خطاب می­کنیم و معلوم است وقتی مملوک و عبد، خود را محضر مالک و رب می­یابد چه حالی به او دست می­دهد و برای اینکه(خود را) در مقابل(خدا) مطرح نکند(ما) می­گوید.

2) رمز عظمت این آیه آن است که ترجمان توحید عملی و توحید افعالی و عبادی می­باشد و به درستی تنها اندکی از انسانها می­توانند مصداق واقعی این معنا باشند. ما در زندگی روزمره خود هرچند به زبان استعانت از خداوند می­جوییم، ولی معمولا چشم به اسباب طبیعی و غیر طبیعی داریم، اما اولیاء الهی و موحدان واقعی دیده­ای می­یابند که از اسباب ظاهری گذر می­کند و جز حضرت حق مؤثری را نمی­یابند و تمام ممکنات و آثار آنان را عین ربط و تعلق به خداوند و حضرت حق می­بینند و به همین جهت غیر از خدا کسی را نمی­بینند تا او را عبادت کنند یا از او استعانت جویند.

3) تکرار زبانی بعضی از اذکار که مضامین عالی دارد اگر با دقت و توجه باشد نوعی تلقین به قلب آدمی است و او را به قبول آن مضمون وادار می­کند و چون توحید را از عقیده به عمل رساندن تمرین و تلقین و تکرار لازم دارد این آیه تکرار می­شود و در مثل نماز امام زمان سلام الله علیها صد بار تکرار می­شود.

علاوه این که، توحید عملی و عبادی مراتبی دارد که ممکن است انسان با تکرار این معانی به مراتب بالاتری دست یابد.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:58 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

معنی توسل با توجه به امر به درخواست از خدا در قرآن و بررسی روایی بعضی از ادعیه

پرسش:
طبق آیات صریح قرآن فقط مخصوص خداست، همان طور که پرستیدن مخصوص اوست، چرا که آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین با یک انشاء، با یک لحن و با یک عبارت یکسان آمده، پس ما نباید درحاجت خواستن کسی را هم ردیف خداوند قرار بدهیم. اما در بعضی از روایات به خواندن دعای توسل، زیارت عاشورا، دعای فرج، نماز استغاثه به حضرت زهرا و توسل به غیر خدا سفارش شده است. آیا پیروان ادیان دیگر می توانند که به پیامبرانشان متوسل شوند و از آنها حاجت بخواهند؟
پایگاه حوزه7239-1، 7239-1
پاسخ:

هرگز نباید در حاجت خواستن کسی را هم ردیف خداوند قرار داد. اما این امر هیچ منافاتی با مسأله توسل ندارد. به عبارت دیگر، در آموزه توسل در مکتب تشیع، بر این نکته تاکید می­شود که غیر از خداوند همه بنده­ خدا و نیازمند و فقیرند، چه انسان­های عادی و چه انبیاء و اولیاء و تنها از آنجا که انبیاء و اولیاء (در میان انسان­ها) در پیشگاه خداوند متعال از مقام ویژه­ای برخوردارند، به آنها توسل می­شود و بنابراین حتی اگر از آنان حاجتی هم خواسته شود، تنها به این عنوان است که واسطه میان انسان و خداوند هستند و نه چیز بیشتر. در فرهنگ شیعه، فرد متوسل از عمق وجود خود معتقد است که همه امور بدست خداوند است و اوست که بالاصاله همه حاجات را بر می­آورد.

البته ذکر این نکته نیز ضروری است که عده­ای از علما بر این باورند که در دعا، بهتر آن است که انبیاء و اولیا واسطه قرار گیرند اما حاجت از خداوند خواسته شود. اما همین عده صریحاً می­گویند که حتی در جایی که حاجت از اولیا خواسته شود، از آنجا که به آن­ها نگاه استقلالی صورت نمی­گیرد، اشکالی ندارد.

اما در باره روایاتی که در آنها توسل سفارش شده است درست است که دسته­ای از احادیث، جعلی و مخدوش است،اما باید اذعان کرد که احادیث از منابع اصلی استنباط احکامند و از طرفی راه تشخیص صحیح از ناصحیح آنها نیز نخست بررسی سند آن و سپس بررسی دلالت آن است.

ب- از مباحث اصولی و حدیثی، بحث تواتر است. به این معنی که اگر گروهی که تعدادشان به حدی باشد که خبرشان موجب اطمینان شود و از طرفی بدانیم تبانی بر کذب نداشته­اند، خبری را برای ما نقل کنند، آن خبر کاملا مورد یقین خواهد بود و در چنین مواردی حتی بررسی سند نیز نیازی نیست چون وقتی یقین به صدور روایتی از امام پیدا شد، دیگر بررسی سند آن معنی ندارد. البته باید توجه داشت که بحث تواتر در امور روزمره ما نیز فراوان وجود دارد. به عنوان مثال ما هرگز در زمان کودتای 28 مرداد 1332 حضور نداشته­ایم اما از آنجا که این واقعه به تواتر برای ما نقل شده است، به اصل وقوع آن یقین داریم، بدون آنکه بررسی کنیم چه کسانی و با چه اهدافی این حادثه را نقل کرده­اند. دعاهایی مانند دعای توسل، زیارت عاشورا، دعای فرج، نماز استغاثه به حضرت زهرا از مواردی هستند که به حد تواتر در منابع حدیثی نقل شده اند.

ج- به این نکته نیز باید توجه داشت که کسانی که احادیث را در کتاب­های حدیثی جمع آوری کرده اند، خود دانشمندان فرهیخته­ای بوده­اند، از آنجا که در مسائل فقهی و فروع دین، صدور روایت از امام اهمیت فراوانی داشته است، همّ و غم آنها در خصوص این روایات، بیان تمام سند است، اما نسبت به ادعیه باید گفت که از آنجا که در مواردی، با مطالعه متن دعا می­توان پی برد که این متن را یک معصوم گفته است و نمی­توان آنرا به غیر معصوم نسبت داد، نویسندگان کتب حدیثی در بعضی از موارد سند ادعیه را حذف کرده­اند، ضمن اینکه ادعیه­ای که دارای سند صحیح­اند نیز بسیارند و با تشابه مضامین این ادعیه با ادعیه بی­سند می­توان در بسیاری از موارد به صحت صدور ادعیه بی­سند نیز پی­برد.

با توجه به نکات فوق، به بررسی بعضی از آیات و روایات می­پردازیم:

1- ابتدا آیه «ایاک نستعین» را مورد توجه قرار می­دهیم، آیه­ای که شما از آن در جهت نفی توسل استفاده کرده­اید.

معنای روان این آیه به فارسی چنین است: «تنها از تو یاری می­جوئیم». حال سؤال ما این است که: مثلا اگر شما برای حل یکی از مشکلات زندگی خود از یکی از دوستانتان کمک بخواهید، آیا به خداوند شرک ورزیده­اید و توحید عبادی و افعالی شما خدشه دار شده است؟ بی تردید پاسخ شما منفی است. نکته قابل تأمل آن است که آیات قرآنی را باید در مجموع مورد توجه قرار داد نه اینکه تنها به یک آیه توجه کرد و از آیات دیگر غافل شد. آنچه از بررسی مجموع آیات قرآن بدست می­آید آن است که یاری خواستن از غیر خداوند تنها در صورتی شرک است که برای آن فرد، استقلال در برابر خداوند قائل شویم و او را هم عرض خداوند بدانیم. اما در جایی که به آن فرد به عنوان واسطه و وسیله می­نگریم و فعال علی الاطلاق را خداوند می­دانیم، هیچ نوع شرکی پدید نخواهد آمد و به همین دلیل است که کمک خواستن شما از دوستتان شرک نیست و واسطه قرار دادن معصومین (ع) نیز عین توحید است.

باید توجه داشت که حتی مقامی را که معصومین (ع) به آن دسته یافته­اند نیز از خداوند است و در حقیقت با همین دیدگاه، فرد متوسل به آنها توسل می­جوید.

اینک به سه آیه دیگر توجه می­کنیم: *..وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا*[1]  "..و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‏کردند (و فرمان­های خدا را زیر پا می‏گذاردند)، به نزد تو می‏آمدند و از خدا طلب آمرزش می‏کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‏کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می‏یافتند."در جای دیگر می فرماید:«*قَالُواْ یَأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِِینَ*قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبیّ‏ِ  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ*[2]: (پسران یعقوب) گفتند: ای پدر برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطا کار بودیم. (یعقوب) گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می­خواهم که او همانا آمرزنده مهربان است.»

به نظر شما، اگر توسل باطل است، چرا قرآن مسلمانان را تشویق می­کند که از پیامبر (ص) بخواهند برایشان استغفار کند و چرا فرزندان یعقوب (ع) از پدر می­خواهند برای آنها طلب آمرزش کند؟ آیا آن­ها نمی­توانستند خود مستقیماً از خداوند طلب آمرزش کنند!؟

2- اما در مورد روایت باید گفت که مساله توسل در احادیث و ادعیه بسیاری، فراتر از حد تواتر است و هر خواننده­ای با نگاهی گذرا به کتب روایی، به روشنی اذعان خواهد کرد که کذب و جعلی بودن همه این احادیث که تعدادشان از صدها حدیث متجاوز است، غیر ممکن است و لذا به صدور آنها یقین حاصل خواهد کرد.

چنانکه به نرم افزارهای حدیثی دسترسی دارید کافی است عباراتی چون عبارات ذیل را در روایات جستجو کنید:

اتوسل الیک بخیرتک و صفوتک من العالمین.

اتوسل الیک بالبشیر النذیر و السراج المنیر.

فانی بمحمد و علی و اوصیائهما الیک اتوسل.

اتوسل الیک بالائمة الذین اخترتهم لسرک.

اتوسل الیک بالملائکتک المقربین و انبیائک المرسلین.

اتوسل الیک بمحمد و آله الطیبین.

اسئلک بحق محمد و آل محمد علیک.

اللهم بحق محمد و بحق الاوصیاء بعد محمد.

اللهم بحق محمد عبدک و رسولک ... و بحق امیر المؤمنین علی بن ابی طالب عبدک و اخی رسولک و بحق فاطمه... و بحق الحسن و الحسین و بحق الائمه الراشدین.

در روایات بسیاری سفارش شده که قبل و بعد از دعا، بر محمد و آل او صلوات فرستاده شود و این چیزی نیست جز توجه دادن به مقام ائمه نزد خداوند متعال.

به احتمال قوی، شما زیارت جامعه کبیره را نیز زیارتی صحیح به حساب آورید. پیشنهاد می کنیم یک بار با دقت این زیارت را مطالعه کنید به ویژه نسبت به فقرات زیر:

امناء الرحمن، مساکن برکت الله، ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم و فصل الخطاب عندکم، الباب المبتلی به الناس من اتیکم نجی و من لم یاتکم هلک، فازمن تمسک بکم و امن من لجا الیکم، هدی من اعتصم بکم، عامل بامرکم مستجیر بکم زایر لکم بقبورکم مستشفع الی الله بکم و متقرب بکم الیه و مقدمکم امام طلبتی و حوائجی و ارادتی فی کل احوالی و اموری، من اراء الله بدابکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم، یا ولی الله ان بینی و بین الله عز و جل ذنوبا لا یأتی علیها الا رضاکم فبحق من أتمنکم علی سره و استرعالکم امر خلقه و قرن طاعتکم بطاعته لما استوجبتم ذنوبی و کنتم شفعائی.

اما در کنار توصیفات فوق، در جای جای این زیارت به این نکته اشاره شده است که ائمه به هیچ وجه استقلال ندارند و تنها واسطه­اند. مثلا آنجا که می­خوانیم: «من اعتصم بکم فقد اعتصم بالله» و شاید بخاطر توجه به همین نکته است که پیش از شروع این زیارت باید صد بار «الله اکبر» گفت.

بار دیگر تاکید می­کنیم تعداد چنین احادیثی به قدری زیاد است که ما را از بررسی سند مستغنی می­سازد. ضمن اینکه حتی در مواردی که سند به طور کامل نقل نشده است (همانند دعای توسل و فرج) متن روایت به صدور آن از معصوم گواهی می­دهد، علاوه بر اینکه تشابه متن این روایات با سایر روایات صحیح السند، به صحت این دسته نیز گواهی می­دهد. در مورد زیارت عاشورا نیز باید گفت که این زیارت از سه طریق نقل شده است که درباره این سه سند مباحث مختلفی صورت گرفته است و بسیاری از علما آن­را پذیرفته­اند که برای مطالعه بیشتر در این باره می­توانید به کتاب «شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشورا» تالیف میرزا ابوالفضل تهرانی، ج 1، صص 64-72 مراجعه کنید.

همچنین باید توجه داشت که در دعایی چون دعای توسل، توحید افعالی به وضوح قابل مشاهده است. آنچه در این دعا تکرار می شود چنین است:

«انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.»

در این فقره به خوبی نشان داده شده است که نقش ائمه تنها نقش واسطه برای رسیدن به خداست.«... الی الله»و ائمه حتی مقام و آبرویی هم که دارند از خدا دارند «وجیها عند الله». ضمن اینکه«قدمناک بین یدی حاجاتنا» به معنای حاجت خواستن از خود امام نیست بلکه صرفا حاجت خواستن از خداوند به همراه توسل به امام است یعنی از خداوند درخواست می شود به احترام مقام و جایگاه ائمه (ع)، حاجات ما را برآورده کند.

خلاصه آن که اگر نگاه ما به معصومین (ع)، نگاه درستی باشد، یعنی هرگز به آن­ها نگاه استقلالی نداشته باشیم، بلکه به آن­ها تنها به عنوان واسطه­هایی بزرگوار و ارجمند میان خود و خداوند بنگریم، توسل معنای صحیح خود را پیدا خواهد کرد و این معنا از توسل، اختصاصی به مسلمانان نخواهد داشت و همه پیروان ادیان الهی می­توانند به اولیای خداوند توسل جویند.

البته آنچه که گفته شد به معنای تایید کار تعدادی نادر از مردم عادی نیست که در حاجات خود به طور کلی خداوند را از یاد می­برند و تصور می­کنند که ائمه (ع) نقش استقلالی در برآوردن حاجت­ها دارند.

معتقدیم بر همه لازم است نگاه خود را نسبت به آموزه توسل اصلاح کنند و با دیدی صحیح به دامان اهل بیت (ع) متوسل شوند.



[1]-سوره نساء، آیه 64 * وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ  وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا * ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‏کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‏گذاردند)، به نزد تو می‏آمدند و از خدا طلب آمرزش می‏کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‏کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می‏یافتند.

[2]-سورهیوسف، آیه 97-98.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:58 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

شرک و اعتقاد به تأثیر غیر خدا

پرسش:
آیا اینکه گروهی از اهل تسنن می گویند: اگر اعتقاد داشته باشید که کسی غیر از خدا می تواند به شما کمک کند، شرک است، با قرآن سازگار است؟
پایگاه حوزه5477-1، 5477-1
پاسخ:

معنی این ادعا به زبان کلام و فلسفه این است که: ممکنات هیچ گونه آثاری از خود ندارند، که به نحو خلاصه و موجز آنرا نقد و بیان می­کنیم.

در قرآن کریم برای ممکنات آثار مختص به خود ثابت شده است و این هیچ گونه منافاتی با توحید در افعال خداوند ندارد. این قرآن کریم است که می­فرماید:(الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اْلأَرْضَ فِراشًا وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلّهِ أَنْدادًا وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ، آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان [جو زمین‏] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبی فرو فرستاد؛ و به وسیله آن، میوه‏ها را پرورش داد؛ تا روزی شما باشد. بنابر این، برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که می‏دانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریده‏اند، و نه شما را روزی می‏دهند)[i] در این آیه اثر آب را به عنوان یک ممکن پذیرفته است و هم فرماید:(أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی اْلأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ، آیا ندیدند که ما آب را بسوی زمینهای خشک می‏رانیم و بوسیله آن زراعتهایی می‏رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می‏خورند و هم خودشان تغذیه می‏کنند؛ آیا نمی بینند )[ii] هم در این جا و هم آیات دیگر قرآن کریم آثار ممکنات را می­پذیرد و نفی نمی­کند.[iii] 

شاید شما باور نکنید که رهبر فکری این گروه از اهل سنت که در قرن چهارم می­زیسته است می­گوید: نظام اسباب و مسببات در عالم وجود ندارد و تنها خداوند صاحب اثر است و ممکنات هیچ گونه اثری نه مستقل و نه غیر مستقل، از خود ندارند و آن چه که حس آدمی از این مسائل ملاحظه می­کند، تنها چیزی است که عادة الله بر آن جاری شده است. مثلا اگر سنگی بر شیشه فرود آمد، در شکستن شیشه هیچ گونه تأثیری نداشته است! و این مقارنت و همراهی شکستن شیشه با برخورد سنگ تنها حاکی از عادة الله است که عادت خداوند بر آن تعلق گرفته است. ابوالحسن اشعری با این عقیده خود جبر را به ارمغان آورد. اگر چه کوشید با مسأله تو خالی و بی منطقی مثل "نظریه کسب" که "ضرار بن عمرو" در پایان قرن دوم بدان تفوه کرده بود از غول جبر فرار کرده و خود را به وادی اختیار برساند. در مقابل این نظریه، معتزلی­ها که سلف اشعری­ها بودند قرار گرفتند که معتقد بودند تمام موجودات ممکن به طور مستقل و بدون اتکال به خداوند آثار خود را بروز می­دهند ولی امامان اهل البیت علیهم السلام این دو قول که جبر و تفویض را به ارمغان آورده­اند مردود شمرده و این نظریه که اولاً ممکنات از خود آثار دارند و ثانیاً آثار آنان از ناحیه خداوند اعطاء می­شود و با اذن خداوند مؤثر هستند و هر گاه خداوند بخواهد آثار آنان تعطیل خواهد شد، یعنی نظریه خالص توحید افعالی را ترسیم کردند.


[i]-سوره بقره آیه 22.

[ii]-سوره سجده آیه 27.

[iii]- رجوع کنید به آیه34 سوره نور و آیه48 سوره روم.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:58 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

استمداد از غیر خداوند

پرسش:
چرا شیعیان در کارها از غیر خداوند (حضرت علی(ع) و دیگر معصومین) استمداد می جویند؟ (در حالی که وقتی حضرت ابراهیم(ع) در آتش افکنده شد و حضرت جبرئیل برای کمک به آن حضرت آمد و به او گفت آیا به کمک من احتیاج داری ؟ حضرت ابراهیم(ع) فرمود: من فقط به کمک خدا احتیاج دارم و از او مدد می جویم)
پایگاه حوزه5798-1، 5798-1
پاسخ:

در مورد سوال طرح شده چند نکته را باید مورد توجه قرار دهیم:

الف: همه عالم در قبضه قدرت خداوند است و علم و قدرت و تدبیر خداوند مطلق است و در برابر اطلاق علم و قدرت و تدبیر او احدی وجود ندارد و نخواهد داشت.

ب: اراده خداوند به نظام هستی به گونه ای تعلق گرفته است که نظام علت و معلول و اسباب و مسببات در آن جاری است و برای هر معلولی علتی نهاده است و برای هر علتی معلولی را و هر سببی مسببی را به دنبال دارد و هر مسببی را سببی نهاده است. و این اراده حکیمانه و مدبرانه خداوند است.«و ابی الله أن یجری الأمور الا باسبابها، و خداوند ابا می کند که امور را جز از طریق اسباب آن جاری فرماید»

ج: این اسباب دو دسته هستند: 1- اسباب مادی 2- اسباب معنوی و غیر مادی. علل غیبی هر گاه با علل مادی تعارض و تزاحم کنند، علل غیبی قوی تر و محکم تر از علل مادی بوده و برای آنان جنبه علیت دارند و بر آنان غالب می آیند.

ما در زندگی روز مره خود از اسباب مادی بسیار بهره مند شده و آنها را به کار می گیریم. مثلا بر اتومبیل سوار شده با هواپیما سفر کرده و از دستان و پاهای خود استفاده می کنیم، و مسلم است که این اعمال هیچ منافاتی با فکر توحید و مطلق بودن قدرت و علم و تدبیر اراده خداوند ندارد.

در اموری که علل آن غیبی و غیر مادی هستند مانند نماز- صدقه- نذر و دعا هم به همین صورت است. یکی از علل معنوی برای رسیدن به مقاصد استفاده از مقام قربی اولیاء خداوند است که چون آنان به درگاه خداوند نزدیک هستند و بنده پاک و منزه او هستند از آن استمداد می جوئیم ولی در این استمداد جویی خود به دو نکته توجه داریم: اول این که اولیاء خداوند تنها وسیله ای بیش نیستند و هیچ گونه استقلال و شأنیتی مستقل از خداوند متعال برای خود ندارند.

دوم این که وسیله بودن آنان هم از جانب خداوند است و خداوند آنان را وسیله قرار داده است. با این دو پیش فرض دیگر نه شرکی باقی می ماند و نه ایرادی وارد است.

د: ما در قرآن کریم و در روایات می بینیم که توسل به پیامبر اکرم(ص) شده است و هم در قرآن کریم توسل به پیامبر جهت آمرزش گناهان و استغفار کردن آمده است چنان چه فرزندان یعقوب بعد از جریان حضرت یوسف از پدر خود طلب این را کردند که در پیشگاه خداوند برای آنان استغفار کند و یعقوب علیه السلام هم پذیرفت و فرمود بزودی برای شما دعا می کنم.[i]

بنا بر این استمداد از معصومین (ع) هیچ گونه منافاتی با توحید وو قدرت و تدبیر مطلق خداوند ندارد.


[i]در این مورد به آیات ذیل مراجعه فرمائید: سوره المائده آیه 35 و نساء آیه 64 و منافقون آیه 5 و یوسف آیات 97-98.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:59 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

کمک خواستن از دیگران و شرک

پرسش:
آیا کمک خواستن از دیگران شرک است ؟
پایگاه حوزه3707-2، 3707-2
پاسخ:

هرگاه ما از موجودی مادی یا معنوی استعانت و کمک بجوئیم و فکر کنیم که آن شیء در کمک دادن ما از خداوند مستقل و بی نیاز است این کمک خواهی شرک و دوگانه پرستی و حرام و خلاف است و اما هر گاه ما از موجودی خواه مادی و خواه معنوی کمک بجوییم و او را سببی از اسباب خداوند بدانیم که از خود هیچ نوع استقلالی نداشته و کارایی او به اذن و خواست و اراده الهی است. این نه تنها شرک نیست بلکه عین توحید است چون دیدگاه توحیدی به همین معنا است، نه به معنای سلب اثر و تأثیر از دیگر موجودات.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:59 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

تصور خدا و خطورات ذهنی

پرسش:
الف -اینکه گاهی به ذهن خطور می کند که روزی هیچ چیز وجود نخواهد داشت جز خدا ، و تصورمان اینست که مثلا اگر بتوانیم در آ ن روز با چشم نگاه کنیم ، چیزی جز خدا را نمی بینیم ، از کجا ناشی می شود؟
پایگاه حوزه2628-10، 2628-10
پاسخ:

الف: امام صادق علیه السلام فرموده است:

" کلما میزتموه بادق معانیه فهو مصنوع لکم مردود الیکم"[i] هر چه را در مورد خداوند با دقیق‏ترین معانی آن تمیز دهید، آن مصنوع شماست و بسوی خود شما برمی‏گردد و آن هرگز خداوند نیست.

 در مورد سؤال شماباید گفته شود: اگر قرار است جز خداوند هیچکس نباشد، پس ما هم نخواهیم بود تا خدای را ملاحظه کنیم. و ثانیا دیدن فیزیکی و رؤیت، شرائطی فیزیکی می‏طلبد که در مورد حضرت حق منتفی است مثلا باید جهت داشته باشد، ضخیم باشد و این صفات مادی در سوی خداوند بی معنا هستند. و بالاخره در رؤیت حق ما کجای خدا را خواهیم دید؟ آیا همه خداوند را؟ یا جزء آن را؟ اگر همه او را ببینیم محدود است و اگر جزء او را ببینیم مرکب است و هر دو معنا در مورد خداوند بی مصداق می‏باشد.

ب: خطورات ذهنی مبتنی بر عواملی هستند که همه آن عوامل مولد درستی و صحت نیستند، بعضی از آن عوامل تولید اشتباه می‏کنند و بعضی القاء خطاء  می‏کنند. در فرهنگ دینی القائات شیطانی را وسوسه و القائات و خطورات رحمانی را الهام می‏نامند. عوامل محیطی آموزشی، تربیتی و حتی وراثتی و شخصیتی انسان در نقش بستن خطورات ذهنی مؤثر می‏افتند.

ج: اصولا همه استعدادهای شگرف بشر و از جمله این استعداد، شگفت‏آمیزترین  موهبات الهی هستند .کارکرد عملیاتی ذهنی و پیچیدگی آن بحثی بسیار مهم در شناخت شناسی و فلسفه و روانشناسی با شیوه‏های گوناگون آن می‏باشد. نقطه تمایز بشر و حیوانات در همین امر نهفته است، البته ما ذهن را امری مادی نمی‏دانیم و در عین حال این استعداد می‏تواند مانند تمام استعدادهای دیگر مورد سوء استفاده واقع شود، و اگر در مسیر درست خود مورد بهره‏برداری قرار گیرد یکی از بزرگترین تجهیزات بشری برای فهم و تجزیه و تحلیل وقایع و کسب معرفت و دانش و ... می‏باشد.


[i]بحار الانوار، ج69، ص 293 ح23، باب37

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:59 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

آیا اعتقاد به بت بدون شرک ورزیدن اشکالی دارد؟

پرسش:
آیا بت پرستی بدون شرک مثلا تنها به بت اعتقاد داشته باشیم اشکالی دارد ؟
پایگاه حوزه5045-9، 5045-9
پاسخ:

توحید تنها در وحدانیت نیست بلکه صفات کمالیه دیگر مانند این که حکیم مطلق، عالم مطلق خالق همه نظام هستی رازق و مربی همه عالم و... از صفات کمالیه هستند و هم چنین نامحدود بودن و مطلق از جمیع جهات که یک بت پرست آیا چنین اوصافی را برای یک بت قائل است که اگر قائل باشد آن دیگر بت محسوب نمی شود بلکه مقصودش خدا است و اگر غیر از این باشد مقصود چیست آیا همراه خدا تنها یک بت را می پرستد که این  بت شریک خداوند می شود، حال با این شرک در عبادت یا خالقیت یا رازقیت یا جنبه های دیگر باشد، بالأخره شرک است و محکوم.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:59 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

علت توسل به ائمه اطهار(ع)

پرسش:
علت توسل به ائمه امامان معصوم علیه السلام چیست؟ مگر خداوند تبارک نفرموده: “بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را “پس چه نیازی به توسل داریم؟
پایگاه حوزه3853، 3853
پاسخ:

انسان برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود از وسایل مشروع بهره برداری می کند و اموری را وسیله قرار می دهد که به هدف خود برسد سوار اتومبیل می شود تا زودتر به محل کار برسد و با دستان خود کلید را بکار می گیرد تا در را باز کند. اینها در امور عالم طبیعت است در عالم معنا و ملکوت هم انسان از اسباب و وسایلی برای رسیدن به هدف خود استفاده می کند که قهرا اسباب و وسایل غیر مادی و غیر طبیعی هستند.

استفاده از وسیله مادامی که وسیله باشد و خود هدف نباشد چه در امور معنوی و چه در امور مادی ایرادی ندارد و منافات با توحید افعالی ندارد چون خداوند خود این امور را وسیله قرار داده است و وسیله بودن آنها هم از خود خداوند است هرگز کسی که بر هواپیما سوار شده تا به مقصد خود برسد را نمی توانیم متهم به شرک کنیم چون هواپیما را وسیله قرار داده است و همین طور است امور معنوی·

ما برای رسیدن به کمال معنوی از اسباب معنوی سود می جوییم و توسل به امامان معصوم در این راستا تحقق می یابد. ما از آنان می خواهیم با توجه به مقام قرب و منزلتی که در نزد خداوند دارند ما را دعا کرده و دستگیری نمایند تا به حاجت هایمان دست یابیم و در این گذر ما آنان را بنده ولی مقرب و آبرومند خدا می دانیم نه بیش از آن.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  2:59 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

اصول دین در احادیث

پرسش:
آیا اصول دین متکی و مبتنی بر احادیث معتبر پیامبر(ص) یا معصومین علیه السلام است؟
پایگاه حوزه7184-5، 7184-5
پاسخ:

اصول دین، عقلی است ولی در پرتو آیات و روایات شکوفا و جزئیات آن بیان می شود.

اما توحید، آیات و روایات در توحید زیاد است که به اشاره بیان می شود.

درباره یگانگی خداوند:

« وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیم‏»

«و خدای شما یکتاست و نیست خدائی مگر او که بخشانیده و مهربان است.»[i]

راجع به اوصاف پروردگار، آیات زیادی در قرآن موجود می باشد.

به استدلال امام صادق(ع) توجه کنید، ابوشاکر دیصانی که منکر خدا بود، به امام صادق عرض کرد: یابن رسول الله، دلیل روشنی برای اثبات خداوند بر ما بیاور. امام علیه السلام به تخم مرغی اشاره کردند و فرمودند: این تخم مرغ چون دژ و حصار محکمی است که از تمام اطراف پوشیده شده است و در زیر آن پوسته نازکی قرار دارد. در داخل پوسته، سفیده روانی است که داخل آن زرده روان وجود دارد. نه سفیده داخل زرده می گردد و نه زرده داخل سفیده می شود. هنگامی که با شرایط معین باز شد، جوجه ای همانند طاووس، به رنگهای مختلف از میان آن خارج می شود،... آیا برای پیدایش این تخم مرغ با چنین خصوصیت جدید، حکیم و آفریننده ای علیم لازم می دانی یا می گوئی خود به خود با این وضع شگفت انگیز پیدا شده؟

ابوشاکر دیصانی (منکر خداوند) سر به زیر انداخت و مدتی در اندیشه بود، ناگاه سربرداشت و گفت: گواهی می دهم به یگانگی خداوند و رسالت خاتم الانبیاء و شهادت می دهم شما حجت خدا و بر حقید و توبه می کنم از عقیده ای که تاکنون داشتم.[ii]

نبوت

بحث نبوت دو گونه است:1- نبوت عامه. 2- نبوت خاصه.

نبوت عامه:

شرائطی که باید در هر پیامبری باشد، آنرا نبوت عامه می گویند که مختصرا به بعضی از شرائط نبوت عامه اشاره می کنیم: عقل در افراد دارای مراتب است. در افراد قلیلی عقل قوی است. وقتی عقل در فردی قوی شد، قوای دیگر مانند شهوت، غضب و عادات و تمایلات نفسانی و اوهام و خیالات، با عقل قوی نمی توانند معارضه کنند و اخلاق آن فرد را از تکامل علمی و عملی بازدارند. عقل آنها اقویو اشد و اکمل و اتم است، لذا در خلقت محکوم قوای شیطانی نمی شوند، در عقل نظری (از حیث عقیده) از شرک پاک و به خداوند یکتا متوجه اند، و از حیث عقل عملی (افعال) از گناه و اعمال زشت منزه و روحا دارای ملکه عصمت می باشند. و چون انسان اکملند، می توانند به جهان غیب و عالم ملکوت اتصال پیدا کنند.و معنیعصمت عمل کردن به اوامر و ترک کردن نواهی، و مطلقا گناه نکردن می باشد.

نبوت خاصه:

یعنی نبوت شخص خاصی -که تمام آن شرائط نبوت عامه باید در این شخص خاص وجود داشته باشد- دلیل بر رسالت خاصه رسول اکرم(ص)، قرآن و معجزات و اخلاق کریمه اوست. دانشمندان عالم در هر عصر تا عصر حاضر، همه از دشمن و دوست، تصدیق کرده اند که کتاب جامع برای زندگی بشر، تنها قرآن است اگر به آن عمل شود.

اصل نبوت عامه و احتیاج بشر به راهنما عقلی است ولی خصوصیات آن در قرآن و روایات اهل بیت می باشد. در قرآن هم به نبوت عامه، و هم به نبوت خاصه اشاره شده است. آیه ای که به نبوت عامه اشاره کرده است:

« لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ »[iii]

«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند»

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ »[iv]

«ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید»

به چند آیه که در مورد نبوت خاصه رسول اکرم(ص) است، اشاره می کنیم:

«کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبّی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتابِ»[v]

«همان گونه (که پیامبران پیشین را مبعوث کردیم،) تو را به میان امّتی فرستادیم که پیش از آنها امّتهای دیگری آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحی نموده‏ایم بر آنان بخوانی، در حالی که به رحمان  خداوندی که رحمتش همگان را فراگرفته‏ کفر می‏ورزند؛ بگو: او پروردگار من است! معبودی جز او نیست! بر او توکّل کردم؛ و بازگشتم به سوی اوست

« إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذیرًا »[vi]

«به یقین ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارت‏دهنده و بیم‏دهنده فرستادیم »

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«خداوند متعال پیغمبر اکرم(ص) را به رسالت مبعوث گردانید در زمانی که هیچ یک از انبیاء باقی نمانده، و به خواب رفتن فرق مختلفه مردم در تاریکی، نادانی و گمراهی، طولانی گشته بود (زیرا از زمان حضرت عیسی(ع) تا رسول اکرم(ص)، در این پانصد سال پیغمبری مبعوث نشد) و فتنه ها در سراسر دنیا بر پا گردید، کارها درهم و برهم گشته، آتش جنگل ها افروخته و نور روشنایی دنیا پنهان شده بودند.»[vii]

معاد:

معاد به معنی عود روح به بدن –یا عود انسان به سوی خدا- یا عود بدن بعد از تفرق به حالت اتصال است. اصل آن به سه وجه عقلی است:

وجه اول: چون خداوند عادل است، پاداش خوبان، بدان، ظالمان و مظلومان را باید بدهد. در دنیا داده نمی شود، باید روز رستاخیزی برای جزا باشد.

وجه دوم: چون روح مجرد و باقی است، اجزا بدن هم بعد از خاک شدن در اجزا عالم موجود است. در قیامت روح به بدن، به قدرت پروردگار، بر می گردد. همان گونه که بعد از خواب به بدن بر می گردد.

وجه سوم: بالبداهه می بینیم این جهان کوچک، گنجایش این همه عقل و فهم و اراده و همت و اشتیاق به جاودانه بودن و ملکات و استعداد را نداشته و چون خداوند بیهوده خلق نکرده، باید یک روزی این استعدادها را بتوان شکوفا کرد و در قیامت می توان شکوفا نمود. و خداوند هم در قرآن مجید به این استدلال عملی اشاره می فرماید:

« أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ »[viii]

«آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده‏ایم، و بسوی ما باز نمی‏گردید؟»

آیات و روایت راجع به معاد زیاد است:

« رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ »[ix]

«پروردگارا! به ما در دنیا نیکی عطا کن! و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار

نوعا در آیات قرآن هر جا نامی از دنیا برده، بعد از آن آخرت را ذکر کرده است.

آیات راجع به کیفیت جزا در قیامت زیاد است:

« وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا »[x]

«ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا می‏کنیم؛ پس به هیچ کس کمترین ستمی نمی‏شود»

رسول اکرم(ص) می فرماید:

«لا تزول قدما العبد یوم القیامة حتی یسأل عن أربع عن عمره فیما أفناه و عن شبابه فیما أبلاه و عن علمه کیف عمل به و عن ماله من أین اکتسبه و فیما أنفقه‏»[xi]

«در قیامت قدم از قدم بر نمی دارند مگر از چهار چیز سؤال می شوند: از عمرش که در چه راه فانی نموده، از جوانیش که در چه کار فرسوده اش ساخته، از عملش که چگونه انجام داده و چگونه بوده و از مال که از کجا بدست آورده و در چه راه صرف کرده.»

عدل:

اصل عدل و بسیاری از صفات کمالیه نسبت به پروردگار عقلی است. در قرآن مجید آیات زیادی آمده است که من به بندگانم ظلم نمی کنم:

« ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ »[xii]

«این، در مقابل کارهایی است که از پیش فرستاده‏اید؛ و خداوند نسبت به بندگانش، هرگز ستم روا نمی‏دارد!»

و آیه:

« إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ »[xiii]

«خداوند به عدل و احسان فرمان می‏دهد.»

رسول اکرم «ص» فرمودند:

«الْعَدْلُ جُنَّةٌ وَاقِیَةٌ وَ جُنَّةٌ بَاقِیَة»[xiv]

عدل هم چون سپر نگهبان است (که افراد در پناه آن از تعدی دیگران محفوظند) و مانند بهشت پایداری است که همواره مردم از نعمت های آن برخوردارند.

امیرالمؤمنین می فرماید:

« فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ»[xv]

«تحقیقا گشایش و آزادگی در عدل است و کسی که محیط عدل و داد در نظرش تنگ آید، عرصه جور و ستم بر وی تنگ تر خواهد بود.»

امامت:

اصل امامت عقلی است چون خداوند برای انسان ها همانند هدایت تکوینی (هدایت موجودات به سوی کمال)، هدایت تشریعی و معنوی را در طول زمان قطع نمی کند و بعد از رسول گرامی اسلام(ص)، با امامان(ص) است. آیات قرآن و روایات، ناظر به امامت علی علیه السلام و امامان بعد می باشد.

آیه:

«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ»[xvi]

«امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم»

و آیه:

«انَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»[xvii]

«سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند؛ همانها که نماز را برپا می‏دارند، و در حال رکوع، زکات می‏دهند»

و آیه:

« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ »[xviii]

«ای کسانی که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر اوصیای پیامبر»

باید امام(ع) راهنما باشد و حقائق را مانند پیامبر(ص) بیان کند. رسول اکرم(ص) درباره علی علیه السلام فرمود:

«أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»[xix]

«یا علی، نسبت تو  به من مثل نسبت هارون و موسی است. الا اینکه بعد از من پیامبری نیست (همین طور که هارون وزیر و جانشین و خلیفه موسی بود، هم هم خلیفه منی)»

به این مناظره توجه فرمائید:

به امام صادق علیه السلام قبل از ایام حج، یکی از علما شام که مخالف امامت بود، وارد شد. امام علیه السلام رو به مرد شامی فرمود: « با این جوان بحث کن» مرد شامی به هشام عرض کرد درباره امامت جعفر بن محمد با من سخن بگو، خلاصه حدیث این است که مرد شامی قبول کرد که خداوند طبق نظر رحمتش، حجت و راهنما فرستاده. هشام سؤال کرد آن حجت کیست؟ مرد شامی گفت: پیامبر و بعد از پیامبر، کتاب و سنت. هشام سوال کرد آیا کتاب و سنت رفع اختلاف را در میان امت می کند؟ شامی گفت آری. هشام گفت: پس چرا تو برای رفع اختلاف از شام به اینجا آمده ای و کتاب و سنت برای تو کفایت نکرد. شامی چون جوابی نداشت بدهد، به امامت امام صادق علیه السلام اقرار کرد.[xx]


[i]سوره بقره، 162، و همچنین برای آگاهی از روایات، نک: کافی، ج 1، ص 13.

[ii]- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 333.

[iii]- سوره حدید، آیه 25.

[iv]- سوره نحل، آیه 36.

[v]- سوره رعد، آیه 30.

[vi]- سوره فتح، آیه 8.

[vii]- نهج البلاغه، خطبه 88، فیض الاسلام.

[viii]- مؤمنون، آیه 115.

[ix]- بقره، آیه 86.

[x]- انبیاء، آیه 47.

[xi]- مشکوة الانوار، ص 171.

[xii]- آل عمران، آیه 182- انفال، آیه 51.

[xiii]- نحل، آیه 90.

[xiv]- بحار، ج74، ص116.

[xv]- نهج البلاغه، خطبه 15.

[xvi]سوره مائده، آیه 3.

[xvii]سوره مائده، آیه 55.

[xviii]- سوره نساء، آیه 59.

[xix]- الکافی، ج 8، ص 106.

[xx]- اصول کافی، ج 1، ص 171، باب الاضطرار الی الحجه.


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:00 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

اصول بنیادین اسلام

پرسش:
اصول بنیادینی که دین اسلام بر آن اساس قرار گرفته است، چیست؟
پایگاه حوزه1567، 1567
پاسخ:

اصول بنیادین دین مبین اسلام عبارتند از:

1- اعتقاد به خدای یگانه که دارای صفات کمالیه نظیر علم، قدرت، عدل و ... می باشد و حاکمیت مطلق او بر جهان هستی.

2- اعتقاد به همه پیامبران الهی که اول آنان حضرت آدم (ع) و آخر آنان حضرت محمد (ص) پیامبر گرامی اسلام می باشد. مسلمین همچنین به نبوت حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) نیز اعتقاد کامل دارند ـ اما آنان شریعت اسلام را کامل ترین دین الهی می دانند.

3ـ اعتقاد به برانگیخته شدن پس از مرگ و حیات اخروی و حساب روز قیامت.

مسلمین به اصول دیگری مانند عدالت اجتماعی، کار و تلاش، پاکیزگی، خوش اخلاقی، گذشت ، کرامت انسانی، احترام به دیگران و محوریت قرآن مجید به عنوان آخرین کتاب الهی و ... معتقدند.

گروهی از مسلمانان که “شیعه“ نامیده می شوند همچنین معتقدند که بعد از رحلت پیامبر گرامی (ص) رهبری جامعه بشری بر عهده 12 تن از فرزندان ایشان که امام نامیده می شوند، می باشد که دوازدهمین آنان بنام حضرت مهدی(عج) هم اکنون و به امر الهی، زنده و از دیدگان غایب است. که هرگاه شرایط مساعد گردد و خداوند اراده نماید ظاهر می گردد و جهان را پر از عدل و داد می نماید.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:01 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

فلسفه عدم ذکر اسامی همه پیامبران در قرآن

پرسش:
آیا در قرآن آیه ای که دال بر وجود یکصد و بیست چهار هزار پیامبر باشد موجود هست؟ چرا قرآن نامشان را ذکر نفرمودند ؟
پایگاه حوزه4843-2، 4843-2
پاسخ:

الف. منابع معارف دینی قرآن کریم به تنهایی نیست بلکه بیانات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اهل البیت علیهم السلام هم یک منبع دیگر تحصیل معارف دینی است (که به سنّت معروف است.)

این حدیث را جناب ابوذر از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که 124 هزار پیامبر آمده است. ناگفته نماند که ممکن است در یک عصر صدها پیامبر وجود داشته که هر پیامبری اختصاص به یک روستا داشته است و همه آنها پیامبران بزرگ صاحب کتاب نبوده اند و اگر قرآن کریم یکایک این پیامبران را ذکر می کرد دائره المعارف بزرگی را نیاز داشت در ضمن بسیاری از این پیامبران دستیار پیامبران بزرگتر بوده اند و سر نوشتهای مشابهی داشته اند.

در سوره مبارکه غافر آیه 78 می فرماید:«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللّهِ قُضِیَ بِالْحَقّ‏ِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ‏،ما پیش از تو رسولانی فرستادیم؛ سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته، و گروهی را برای تو بازگو نکرده‏ایم؛ و هیچ پیامبری حق نداشت معجزه‏ای جز به فرمان خدا بیاورد و هنگامی که فرمان خداوند (برای مجازات آنها) صادر شود، بحق داوری خواهد شد؛ و آنجا اهل باطل زیان خواهند کرد!»

و در سوره نساء آیة 164 می فرماید:«وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسی‏ تَکْلیمًا،و پیامبرانی که سرگذشت آنها را پیش از این، برای تو باز گفته‏ایم؛ و پیامبرانی که سرگذشت آنها را بیان نکرده‏ایم؛ و خداوند با موسی سخن گفت (و این امتیاز، از آن او بود).»

و در سورة یوسف آیه 3 فرمود که:«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ‏،ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن -که به تو وحی کردیم- بر تو بازگو می‏کنیم؛ و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتی!»

که همه این مطالب دلالت دارند که داستان همه پیامبران در قرآن کریم نیامده است و تنها 26 یا 28 پیامبر(ص) در قرآن ذکر شده است.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:01 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

آیا پیامبران بر یکدیگر برتری دارند؟

پرسش:
آیا آیة شریفة "لا نفرق بین احد من رسله " دلالت بر تساوی پیامبران نمی کند؟
پایگاه حوزه1081-4، 1081-4
پاسخ:

این آیه شریفه از گفتار مؤمنین حکایت می کند که می گویند: ما میان هیچ کدام از پیامبران الهی فرقی نمی گذاریم و همه ی آنان را فرستادگان خداوند می دانیم.

 و این بدانجهت بوده است که اهل کتاب بین حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) فرق می گذاشتند و به همین جهت دسته دسته شدند و ادیان جداگانه درست کردند با اینکه خداوند همگی آنان را به یک امت و یک دین که دین فطرت است خلق کرده است. اما اینکه همه پیامبران از هر جهت مساوی باشند این آیه شریفه بر آن دلالتی ندارد بلکه در آیاتی از قرآن آمده است که خداوند بعضی از انبیاء را بر بعضی دیگر برتری داده است.

 “وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی‏ بَعْضٍ...[1]ما بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.

و در آیاتی از قرآن آمده است که پیامبر اسلام (ص) خاتم النبیین است و پیداست که پیامبر خاتم باید دینش کاملترین ادیان و خودش هم جامع تمام کمالات پیامبران قبلی باشد.

آیات زیادی از قرآن مجید در بیان صفات پیامبر اکرم (ص) وجود دارد که ما بعضی از این آیات را ذکر می کنیم:

 ("مَّا کانَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکلّ‏ِ شیْ‏ءٍ عَلِیماً"محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‏ کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!([2]

 ("وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ " و تو اخلاق عظیم و برجسته‏ای داری)[3]

 (لَّقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسنَةٌ"  مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‏کنند.)[4]

(لَّقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسنَةٌ"  مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‏کنند.)[4]



[1]سوره اسراء ، آیه 55.

[2]سوره احزاب ، آیه40 .

[3]سوره قلم ، آیه 4.

[4]  سوره احزاب ، آیه 21.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

چهارشنبه 2 فروردین 1391  3:01 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها