0

پرسش و پاسخ های اعتقادی

 
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

آداب دعا و ضرورت رعایت آن

پرسش:
در دعا چه آدابی باید رعایت گردد؟ و آیا ضرورتی دارد که آن آداب رعایت شود؟
پایگاه حوزه6288، 6288
پاسخ:

آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی[1]پیرامون لزوم رعایت آداب دعا، گفته‏اند: «دعا کننده باید فرمایش امام صادق(ع) در مصباح الشریعه را بیاد داشته باشد که فرمودند: ادب دعا را رعایت کرده و بنگر که چه کسی را چگونه و برای چه می‏خوانی؟ عظمت و بزرگی خداوند را باور داشته باش، با دیده دل آگاهی او از باطن و اسرار و اعتقادات خود را ببین و راه نجات و هلاک خود را دریاب، مبادا چیزی از خدا بخواهی که هلاکت تو در آن بوده ولی گمان داری که باعث نجات تو است زیرا خداوند متعال می‏فرماید: و انسان با دعای خیر شر خود را می‏خواهد و انسان شتابکار است[2]. بیندیش که چه مقدار و برای چه درخواست می‏کنی.[3]»

به هر حال در حقیقت، دعا کردن فرمان بردن از خدا و دل باختن به دیدار پروردگار و سلباختیارات از خویشتن است و تفویض تمام امور ـ از ظاهر و باطن ـ به ذات مقدس خدایتعالی است و  به دیگر معنا واگذاری خیر و صلاح خویش به عالِم من جمیع الجهات می باشد



[1]المراقبات، میرزا جواد ملکی تبریزی(ره) ابراهیم محدث، ص 450

[2]اسراء آیه 11

[3]بحارالانوار ج 93 ص 322 ح36                                                                                                                                   

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:21 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

حدیثی در مورد وسیله قراردادن معصومین(ع)

پرسش:
یک حدیثی در مورد وسیله قرار دادن معصومین (ع) یا دیگر بندگان مؤمن بفرمائید لطفاً از منابع اهل تسنن باشد.
پایگاه حوزه4983-3، 4983-3
پاسخ:

قرآن کریم در سوره مائده آیه 35 می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ[i]

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!

و در سوره نساء آیه 64 می فرماید:

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّابًا رَحیمًا[ii].

و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‏کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‏گذاردند)، به نزد تو می‏آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش می‏کردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار می‏کرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان می‏یافتند.

و در سوره منافقون آیه 5 آمده است که:

وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ.[iii]

هنگامی که به آنان گفته شود: »بیایید تا رسول خدا برای شما استغفار کند!«، سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور) تکان می‏دهند؛ و آنها را می‏بینی که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر می‏ورزند!

آیات 97 و 98 سوره یوسف هم معنای مشابه ای دارند.

احمد بن حنبل و ترمذی و ابن ماجه و بیهقی از عثمان بن حنیف نقل می کنند[iv] که مرد نابینایی خدمت پیامبر آمد و عرض کرد که برای من دعا کن تا خداوند شفایم بخشد پیامبر فرمود: اگر می خواهی دعا می کنم و اگر می خواهی صبر کن که صبر برای تو بهتر است گفت دعا برایم کن پیامبر دستور دارد که یک وضوی خوب بگیرد و با این دعا خدای خود را بخواند: "اللهم إنی اسألک و اتوجه بنبیک محمد نبی الرحمه یا محمد إنی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لتقضی لی. اللهم شفعه فی"یعنی بارالها من از تو می خواهم و توسل می جویم به پیامبرت محمد که پیامبر رحمت است ای محمد من شما را بین خود و خدای خود واسطه کردم در مورد حاجتم، حاجتم برآورده می شود خدایا شفاعت او را در حق من بپذیر.

سنن ابن ماجه کتاب اقامه الصلوه و السنه فیها باب ما جاء فی الصلوه الحاجه حدیث شماره 1358 ص 441 و ابن اثیر به سند خود در ترجمه عثمان بن حنیف در کتاب اسد الغابه ـ و بیهقی به روایت صاحب کتاب تحقیق النصره ص 114 و در صحیح بخاری آمده است که عمر بن خطاب خلیفه دوم در یک سال قحطی که طلب باران کرد به عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر توسل جست و گفت: "اللهم إنا کنا نتوسل الیک بنبینا فسقینا و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا قال فیسقون"یعنی خدایا ما به پیامبرمان توسل می جوییم پس برای ما باران فرست و ما توسل می جوییم به عموی پیامبران (عباس) پس بر ما باران فرو ریز و باران برای آنان نازل شد[v].



[i]سوره مائده، آیه 35.

[ii]سوره نساء، آیه 64.

[iii]سوره منافقون، آیه 5.

[iv]این روایت را بیهقی و ترمذی صحیح شمرده اند. مسند احمد، ج 4، ص 138 ، سنن ترمذی کتاب الدعوات ج 13 ص 80 ـ 81.

[v]صحیح بخاری کتاب الاستسقاء باب سئوال کردن مردم از امام ، باران را هنگامی که قحطی می آید و کتاب فضائل اصحاب النبی باب مناقب العباس بن عبدالمطلب ج 2 ص 200 و ج 1 ص 124 سنن بیهقی کتاب صلوة الاستسقاء باب الاستسقاء بمن ترجی برکه دعائه ج 3 ص 352.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

چه مقدار دعا مطلوب است و کمی و زیادی آن منوط به چه شرائطی است؟

پرسش:
در حدیثی از پیامبر(ص) آمده که مقدار دعا، به اندازه ی مقدار نمک باید باشد (نه زیادتر)«یا اَباذَر، یَکْفی مِنَ الدُّعاءِمَعَ الْبِرِّ ما یَکْفی اَلطَّعامَ مِنَ الْمِلْحِ». از طرفی دیگر از امام صادق (ع) نقل شده که «أکثِرْ مِنَ الدُّعاءِ، فإنّهُ مفتاحُ کلِّ رحمة، ونجاحُ کلِّ حاجة، ولا یُنالُ ما عِندَ اللهِ إلاّ بالدُّعاءِ، ولیسَ بابٌ یَکثُرُ قَرعُهُ إلاّ یُوشِکُ أن یُفتَحَ لِصاحِبِهِ» بسیار دعا کن; زیرا دعا کلید هر رحمتی است و مایه روا شدن هر حاجتی و آنچه نزد خداست جز با دعا به دست نمی آید. هیچ دری نیست که بسیار کوبیده شود مگر آن که بزودی به روی کوبنده باز گردد». حال سؤال این است که چه مقدار دعا مطلوب است و کمی و زیادی آن منوط به چه شرایطی می باشد؟
پایگاه حوزه6580، 6580
پاسخ:

دعا در لغت به معنای خواندن و خواستن است.

این معنا دلالت روشنی بر نیازمندی انسان به آفریننده خود دارد. و نیازمندی او دلالت دارد که انسانی که سر تا پایش احتیاج بلکه وجودش ربط محض است و از خودش هیچ ندارد، از نبود، بود شده «هَلْ أَتی عَلی الانسنِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شیْئاً مَّذْکُورا»آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟![1]

بعد هم که قابل ذکر شد برای ادامه حیات خود، هر آن، نیاز به لطف و عنایت خداوند دارد تا زنده بماند. مانند لامپی که دائما از نیروگاه برق نیرو می گیرد تا روشن بماند و اگر یک لحظه ارتباطش با نیروگاه قطع گردد خاموش می گردد.

همانگونه که از آیات و روایات استفاده می شود، دعا وسیله ارتباط بین خالق و مخلوق است، و پروردگار جهان برای حفظ این ارتباط دستور فرموده است که بندگان او را بخوانند:

«وَقَالَ رَبُّکمُ ادْعُونی أَستَجِب لَکمْ إِنَّ الَّذِینَ یَستَکْبرُونَ عَنْ عِبَادَتی سیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» "‏پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می‏ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می‏شوند!"[2]

در این آیه چند نکته قابل توجه است:

1-"و قال ربکم" واژه رب را بکار گرفته و خواسته بما بفهماند شما دستپرورده من هستید، و شاید بهمین دلیل باشد که در آیات زیادی دعاها را اولیاء خدا اعم از پیامبران و غیر آنها با واژه "رب" شروع می کرده اند که ارتباط رب و مربوب را فراموش نکنند.

2-با واژه "ادعونی" امر حاضر که دلالت بر وجوب دارد فرموده: مرا بخوانید. یعنی این خواندن و دعا امری است الزامی.

3-باز تهدید هم نموده که اگر کسی از "دعا" که عبادت من است تکبر ورزد، بزودی ذلیلانه او را وارد جهنم می کنم[3].

پس باید توجه داشته باشیم که دعا و ارتباط با حضرت حق امری حیاتی است و حیات معنوی انسان بستگی به دعا دارد، بلکه ارزش انسان به دعا است.[4]

پس در هر حال باید دعا نمود، و در نمازهای واجب و مستحب در شبانه روز چندین بار، بعد از نماز، قبل از نماز، دعای صبحگاهی، و شامگاهان، نیمه شب، شب جمعه، صبح جمعه، موقع خوردن، موقع خوابیدن، بیدار شدن، وقت سوار شدن، پیاده شدن، در همه حال به زبان حال و یا به زبان قال باید خدا را خواند.

و گفته شد که دعا بهترین عبادت است آنچه مستجاب شد، که به مطلوب رسیده و آنچه مستجاب نگردد پاداش آنرا در عالم آخرت به انسان داده می شود. و اگر در حدیث فرموده:"یا اباذر یکفی من الدعا مع البر ما یکفی الطعام من الملح"نمی خواهد دعا را محدود به مقدار معلوم یا زمان معین نماید، بلکه می خواهد بفهماند اگر کسی عملش نیک باشد، دارای تقوای الهی باشد، یک بار هم بگوید خدا کفایت می کند و دعایش مستجاب می گردد. مثلا اگر یک بار بگوید خدایا باران رحمتت را بر ما بباران کفایت می کند.

ولی کفایت معنایش این نیست که بعد دعا نکند، بلکه وقتی دعایش مستجاب شد تازه باید خدا را شاکر و ذاکر باشد که دعایش را مستجاب نموده است. و همین روایت که در خود سوال آمده دلالت روشنی دارد که: دعا کلید رحمت است و مایه روا شدن هر حاجتی.

پس حدیث اول می خواهد شأن عمل را معرفی کند، و نمی خواهد از ارزش دعا بکاهد یا آنرا محدود به زمان و یا مقدار معین نماید.



[1]سوره دهر، آیه 1.

[2] سوره غافر آیه 60

[3] نمونه، ج 20، ص146.

[4] فرقان، آیه 77: "قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِکمْ رَبی لَوْ لا دُعَاؤُکمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسوْف یَکونُ لِزَامَا" بگو: «پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد؛ شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»

به همین دلیل پیامبر (ص) دعا را مغز عبادت معرفی نموده است: "الدعاء مخ العباده" دعا مغز عبادت است.

و نیز خداوند برای خواندن و دعا نمودن قیدی معین نکرده اند. بطور مطلق فرموده:

1- هر چه میخواهی بخواه، البته جزء محالات نباشد.

2- هر وقت که میخواهی دعا کن، اگر چه بعضی از اوقات بهتر است.

3- هر جا که خواهی خدا را بخوان، بیابان و خیابان ندارد.

4- با هر زبان که میخواهی خدا را بخوان.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

خداوند در قرآن قول استجابت دعاها را داده، پس چرا برخی از دعاها مستجاب نمی شود؟

پرسش:
خداوند در قرآن می فرماید:
پایگاه حوزه4091، 4091
پاسخ:

اگر انسان شرایط را رعایت کند "دعای ممکن" او مستجاب خواهد شد و اصولاً امر غیر ممکن نه به دعا و نه به امر دیگر محقق نمی شود و اصلا استعداد وجود نداشته و شدنی نیستند. اما امور ممکن با دعا، شدنی خواهند بود. البته فراموش نشود که دعا جانشین عمل نیست و نمی توان بدون عمل و تنها با دعا به مقصود رسید، یعنی معنای امر کردن خداوند به بندگان که دعا کنید؛ این نیست که قوای خود را تعطیل کنید بلکه دعا باید همراه با اقدام باشد. البته پیدا کردن حالت دعا بسیار موضوعیت دارد؛ اگر کسی در دعا کردن حال معنوی پیدا کرد توفیقی است که نصیب هر کس نمی شود، مولوی عارف و شاعر بزرگ ایران داستانی نقل می کند[1]که خلاصه آن این است که: مردی بسیار دعا و گریه می کرد، شبانگاهی شیطان به او گفت: این همه «یا الله یا الله» گفتی، آیا خداوند حتی یک لبیک به تو گفت؟ مرد از این پیام دل آزرده شد و آن را باور کرد و دست از دعا و نیایش برداشت، چرا که می دید این اعمال سودی ندارد و خداوند به او اقبال نکرده است. یک شب ندای آسمانی او را متوجه اشتباهش کرد و به او گفت: همین که توفیق پیدا می کنی و «یا الله یا الله» می گویی این نتیجه لبیک گفتن ما است اگر ما لبیک نگوییم هرگز تو این حال معنوی را پیدا نمی کنی زیرا هر «یا الله» تو لبیک ماست و خود دعا کردن، یک ذخیره ای معنوی برای آخرت می باشد.

مطلب دیگر اینکه: بعضی دعاها به خاطر رعایت مصلحت خود دعا کننده روا نمی شود چون انسان به همه وجوه یک عمل احاطه علمی ندارد و ای بسا اموری را می خواهد که به ضرر او هستند، قرآن کریم در این مورد می فرماید: *وَ یَدْعُ الْانسَانُ بِالشرَِّّ دُعَاءَهُ بِالخَْیرِْ  وَ کاَنَ الْانسَانُ عجَُولًا*[2]  انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب می‏کند آن گونه که نیکیها را می‏طلبد و انسان، همیشه عجول بوده است! و نیز می فرماید: ..وَ عَسیَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًْا وَ هُوَ خَیرٌْ لَّکُمْ  وَ عَسیَ أَن تُحِبُّوا شَیًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[3]چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‏داند، و شما نمی‏دانید.

و گاهی زمان استجابت در وقت دیگری است و آن زمانی که دعا می­کند به مصلحت دعا کننده نیست.

و اما اینکه قرآن مطلقا فرموده است دعا مستجاب می­شود، روایات رسیده از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اهل البیت این معانی را برای ما شرح و تفصیل می دهند و بسیار مطالبی در قرآن کریم هست که احکام و معارف مفصل آن در روایات آمده است، مثلاً قرآن کریم فرموده است: «نماز بخوانید» اما چند رکعت و چطور، دیگر در قرآن نیامده است.

در پایان نظر شما را به مطلبی حاوی حدیثی مفصل از امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره از تفسیر نمونه جلب می نماییم.

کسی نزد امیر مؤمنان علی (علیه‏السلام) از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت می‏کنم ، چرا ما دعا می‏کنیم و به اجابت نمی‏رسد؟ امام (ع) در پاسخ فرمود :ان قلوبکم خان بثمان خصال:

اولها : انکم عرفتم الله فلم تؤدوا حقه کما اوجب علیکم ، فما اغنت عنکم معرفتکم شیئا .

و الثانیة : انکم آمنتم برسوله ثم خالفتم سنته و امتم شریعته فاین ثمرة ایمانکم ؟ و الثالثة : انکم قراتم کتابه المنزل علیکم فلم تعملوا به ، و قلتم سمعنا و اطعنا ثم خالفتم ! و الرابعه : انکم قلتم تخافون من النار ، و انتم فی کل وقت تقدمون الیها بمعاصیکم ، فاین خوفکم ؟ و الخامسة : انکم قلتم ترغبون فی الجنة ، و انتم فی کل وقت تفعلون ما یباعدکم منها فاین رغبتکم فیها ؟ و السادسة : انکم اکلتم نعمة المولی فلم تشکروا علیها ! و السابعة : ان الله امرکم بعداوة الشیطان ، و قال ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا ، فعاد یتموه بلاقول ، و والیتموه بلا مخالفة .

و الثامنة : انکم جعلتم عیوب الناس نصب اعینکم و عیوبکم وراء ظهورکم تلومون من انتم احق باللوم منه فای دعاء یستجاب لکم مع هذا و قد سددتم ابوابه و طرقه ؟ فاتقوا الله و اصلحوا اعمالکم و اخلصوا سرائرکم و امروا بالمعروف و انهوا عن المنکر فیستجیب لکم دعائکم : .

قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده ( لذا دعایتان مستجاب نمی‏شود ) :

1 - شما خدا را شناخته‏اید اما حق او را ادا نکرده‏اید ، بهمین دلیل شناخت شما سودی بحالتان نداشته ! .

2 - شما به فرستاده او ایمان آورده‏اید سپس با سنتش به مخالفت برخاسته‏اید ثمره ایمان شما کجا است ؟

3 - کتاب او را خوانده‏اید ولی به آن عمل نکرده‏اید ، گفتید شنیدیم و اطاعت کردیم سپس به مخالفت برخاستید !

4 - شما می‏گوئید از مجازات و کیفر خدا می‏ترسید ، اما همواره کارهائی می‏کنید که شما را به آن نزدیک می‏سازد ...

5 - می‏گوئید به پاداش الهی علاقه دارید اما همواره کاری انجام می‏دهید که شما را از آن دور می‏سازد ...

6 - نعمت خدا را می‏خورید و حق شکر او را ادا نمی‏کنید .

7 - به شما دستور داده دشمن شیطان باشید ( و شما طرح دوستی با او می‏ریزید ) ادعای دشمنی با شیطان دارید اما عملا با او مخالفت نمی‏کنید .

8 - شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده‏اید ... با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد ؟ در حالی که خودتان درهای آنرا بسته‏اید ؟ تقوا پیشه کنید ، اعمال خویش را اصلاح نمائید امر به معروف و نهی از منکر کنید تا دعای شما به اجابت برسد .

این حدیث پر معنی با صراحت می‏گوید : وعده خداوند به اجابت دعا یک وعده مشروط است نه مطلق ، مشروط به آنکه شما به وعده‏ها و پیمانهای خود عمل کنید در حالی که شما از 8 راه پیمان شکنی کرده‏اید ، و اگر به این پیمان شکنی پایان دهید دعای شما مستجاب می‏شود .

عمل به دستورات هشتگانه فوق که در حقیقت شرائط استجابت دعا است برای تربیت انسان و به کار گرفتن نیروهای او در یک مسیر سازنده و ثمر بخش کافی است.[4]


[1]-مثنوی معنوی دفتر سوم ص 352.

[2]-سوره اسری آیه 11.

[3]-سوره بقره آیه 216* کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ  وَ عَسیَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًْا وَ هُوَ خَیرٌْ لَّکُمْ  وَ عَسیَ أَن تُحِبُّوا شَیًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حالآن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‏داند، و شما نمی‏دانید.

[4]-تفسیر نمونه ج : 1  ص :  644.

 

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

قضا و قدر و نقش دعا

پرسش:
چه قدر قسمت و قضا و قدر در زندگی نقش دارد؟ اگر قسمت هر کسی از ابتدای تولد مشخص شده است، پس چرا ما برای فرداهای خود دعا می کنیم؟
پایگاه حوزه، 12356،
پاسخ:

تلقی صحیح از قضا و قدر و فهم دقیق آن می تواند در حل اشکالات مربوط به آن راه گشا باشد.
قضا یعنی حتمیت حادثه ای که البته این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد و قضا و قدر الهی در واقع عبارت است از انبعاث و سرچشمه گرفتن همه علل و اسباب از اراده و مشیت و علم حق که علت العلل است یعنی هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند، تجلی علم و اراده حق و مظهر خواست خداوند و آلت اجرای قضا و قدر اوست.
البته این امکان وجود دارد که قضا و قدر حتمی نباشد یعنی عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه ای از حلقه های علیت است، عامل تغییر و تبدیل سرنوشتی شود که آن را هم قضا و قدر الهی اقتضاء کرده باشد. مثلا کسی به بیماری خاصی مبتلا است و سرنوشت او همان است (و البته این هم از علت خاصی ناشی می شود) اگر همراه پرهیز مناسب داروی مناسب مصرف نماید، این پرهیز و استفاده از دارو علت دیگری است و سرنوشت دیگری را به همراه دارد و موجب از بین رفتن بیماری می شود یعنی سرنوشت قبلی بیمار را تغییر می دهد و این به موجب قضا و قدر است و اگر هم دارو را نخورد و رنجور شود و یا دوای زیانبخشی را بخورد و بمیرد، باز به اقتضای قضا و قدر است؛ و بالاخره هر چه بکند نوعی سرنوشت و قضا و قدر است و نمی تواند از حوزه قضا و قدر بیرون باشد و سرش اینست که قضا و قدر عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست بلکه مبدا و منشاء و سرچشمه همه عامل های جهان است، هر عاملی که بجنبد و اثری از خود بروز دهد، مظهری از مظاهر قضا و قدر است و تحت قوانین آفرینش.
و به همین دلیل برای هر حادثه ای، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان های مختلف وجود داشته باشد، قضا و قدرهای گوناگونی هم متصور است و آن جریانی که واقع می شود و صورت می گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی که متوقف می شود به قضا و قدر الهی است.
علاوه، در بین سلسله حوادثی که در جهان به وقوع می پیوندند، باید حساب جداگانه ای برای اعمال و افعال انسان باز کرد زیرا اعمال و افعال انسان از آن سلسله حوادثی است که سر نوشت آن به هزاران علل بستگی دارد که از آن جمله اراده و اختیار انسان است و لذا آنچه انسان با اراده و اختیار خود بر می گزیند و انجام می دهد، مشمول قضا و قدر الهی است.[1]
اما مسئله تاثیر دعا بر قضا و قدر
از نظر جهان بینی الهی واقعیت جهان در چهارچوب ماده و جسم و کیفیات و انفعالات جسمانی محصور و محدود نمی باشد، بلکه دنیای حوادث، دارای تار و پودهای بیشتر و پیچیده تر است و عواملی که در پدید آمدن حوادث شرکت دارند بسی افزون تر می باشند.
علاوه بر عوامل مادی و فیزیکی، علل و عوامل دیگری که عوامل روحی و معنوی نامیده می شوند نیز در سرنوشت انسان، اجل، روزی، سلامت و سعادت و امثال این امور مؤثرند. چون از نظر جهان بینی الهی، جهان یک واحد زنده و با شعور است، اعمال و افعال بشر حساب و عکس العمل دارد. خوب و بد در مقیاس جهان بی تفاوت نیست.
مؤمنی که به خدا معرفت دارد می داند که نظام هستی قائم به اراده خداوند است و اراده الهی بر مبنای حکمت است و به مقتضای حکمت الهی امور جهان با واسطه و اسباب تحقق می یابد که این اسباب گاهی بصورت مادی و طبیعی است مانند کار کردن و... و گاهی معنوی مانند دعا کردن.
و می یابد که اراده خداوند بر امتحان و آزمایش انسان برای رسیدن به کمال است و طریق تکامل انسان بندگی خداوند است و از مظاهر بندگی این است که انسان فقط حاجت خود را به پیشگاه خداوند عرضه کند و از او رفع آن را بخواهد. به هر اندازه دل انسان متوجه خداوند بشود و از او بخواهد نیازش را بر طرف کند بر کمال او افزوده می شود؛ و به همین جهت اگر انسان حتی برای نیازهای مادی خود نیز به خدا توجه کند، باعث کمال او می گردد.
پس قضا دارای اسبابی است که یکی از آن اسباب دعا کردن است که با دعا کردن یکی از اسباب قضاء محقق می شود چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرماید: "لایرد القضاء الا الدعا [2]" قضاء را رد نمی کند مگر دعا.
البته کیفیت تأثیر امور معنوی از جمله دعا در امور مادی و مجاری علت و معلولی در کتب فلسفی اسلامی بطور تفصیلی بیان شده است.
سخن آخر اینکه، دعا در مفهوم واقعی آن یک نوع کسب قابلیت برای تحصیل سهم زیادتر، از فیض بی پایان پروردگار است و انسان بوسیله دعا، توجه و شایستگی بیشتری برای درک فیض خداوندی پیدا می کند و بدیهی است که کوشش برای تکامل و کسب شایستگی بیشتر، عین تسلیم در برابر قوانین آفرینش است نه چیزی بر خلاف آن.
بنابراین دعا نه تنها در مقابل قضای الهی نیست بلکه خود یکی از مظاهر قضا الهی قلمداد شده و لذا تاکیدات قرآن مجید و سنت معصومین علهیم السلام بر آن وارد شده است. [1]- برای توضیح بیشتر رجوع شود به: انسان و سرنوشت ، شهید مطهری ص52-130 [2]- بحار الانوار ج 90 ص294 باب 16 روایت23.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

سحر، جادو، پیشگوئی و دعا در اسلام

پرسش:
سحر و جادو و پیشگویی آینده و دعا هر کدام چه جایی در اسلام دارند؟
پایگاه حوزه7054، 7054
پاسخ:

چنان چه از قرآن استفاده می شود سحر و جادو قطعاً وجود دارد و در احکام اسلامی سحر از گناهان کبیره و بزرگ بوده و حکم ساحر سحر کننده اعدام است و تعلیم و تعلّم سحر نیز حرام می باشد، البته بجز موقعی که برای باطل نمودن سحر از آن استفاده گردد؛ به این معنی که تعلیم سحر برای باطل نمودن سحر حرام نیست.

و اما دعا، دریایی بیکران و گنجینه ای تمام نشدنی است که انسان را به خالق خود پیوند می دهد و هر کس به مقدار ظرفیت و بزرگی خود بهره ای از آن دارد. البته دعاها دارای مراتب و آثار مختلفی هستند و استفاده از دعاهایی که از معصومین علیهم السلام و از طرق صحیح به ما رسیده اند، ما را در رسیدن به مقصود یاری می دهد.

در تاریخ اسلامی پیشگویی برخی از بزرگان و مقربین درگاه الهی، از جمله شاگردان اهل بیت علیهم السلام، آمده است اما این که هر کسی که ادعای این مکارم را دارد راستگو است و دچار تخیلات بیمار گونه و یا الهامات شیطانی نیست، امر دیگریست.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

معنی دعا" اللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّی الْهُمُومَ"

پرسش:
معنی این دعا که می فرماید: اللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّی الْهُمُومَ وَ الْغُمُومَ وَ وَحْشَةَ الصُّدُورِ چیست؟
پایگاه حوزه4551-11، 4551-11
پاسخ:

معنای دعا این است که: خداوندا راحتم کن از هم و غم ها و وحشت سینه .

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

علت آفرینش و لزوم عبادت با وجود بی نیازی خداوند

پرسش:
اگر خدا بی نیاز است پس آفرینش انسان و دیگر مخلوقات و دعا و نیاز همه مخلوقات برای چیست، مگر خداوند نیاز به دعای ما دارد؟!
پایگاه حوزه3642، 3642
پاسخ:

آفرینش نظام هستی ناشی از عشق خداوند به ذات خود و آثار و تجلیات خود است و او غایهَ الغایات است و دعا و عرض نیاز به درگاه او مخلوقات را تکمیل می کند و به سوی بی نهایت و کمال مطلق می کشاند و بود و نبود بندگان و دعا و نیاز آن­ها، گردی به دامان کبریائیش نمی­نشاند؛ آری جاده کمال و پیشرفت و رشد موجودات، در دعا و حالت التجاء و توجه به خداوند و مبدأ هستی است، به عبارت دیگر او به دعای مخلوقات نیازی ندارد، این مخلوقات هستند که به او محتاج و نیازمند هستند و او هم مشتاق است که موجودی را که آفریده به کمال برساند که این کمال در انسان اختیاری است، پس او را راهنمایی کرده تا با اختیار خود به سوی خدا برود، این اشتیاق نشان کمال خداست، همان­طور که احتیاج مخلوقات نشان نقص آنهاست.

 


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:22 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

چگونه نماز بخوانم تا نماز را دوست داشته باشم

پرسش:
با توجه به اینکه نماز خواندن واجبی است بر عهده تمام مسلمانان، من به این نتیجه رسیده ام که من و بسیاری از مسلمانان در این زمینه کوتاهی کرده ایم و مقصریم. من تازه مسلمانم و زبان عربی زبان مادری من نیست و نماز به زبان عربی آن تأثیری که دعا به زبان خودم در قلب من می گذارد ندارد. به یاد آوردم که بسیاری از دوستان من با سرعتی بیش از سرعت نور نماز می خوانند. پسر بزرگم که سالها از ما دور بوده روزی به من گفت که چرا مسلمانان همیشه در پنج نوبت با یک سری لغات مشخص بدون تغییر در آن خدا را عبادت می کنند. قرآن می گوید مردم نماز بخوانند اما نمی گوید که چرا باید نماز بخوانند. من به عنوان یک مادر فوری گفتم که این عربی و یک شکل بودن نماز موجب وحدت است، علاوه بر آنکه آنچه پیامبر (ص) گفته فرمان خدا بوده و ما باید اطاعت کنیم، ولی هنوز مطمئن نیستم که او را قانع کرده باشم. چرا این اعمال خاص عبادی و الفاظ ویژه در هنگام نماز بر مسلمانان واجب شده و فقط صرف دعا واجب نشده. در حقیقت من می خواهم نمازم را به گونه ای بخوانم که مجبور نباشم و از ترس جهنم نباشد. من دوست دارم منتظر وقت اذان باشم نه اینکه به هنگام اذان ناراحت از خواب خود باشم و یا نمازم را برای آخر وقت بگذارم...
پایگاه حوزه2094، 2094
پاسخ:

در پاسخ به سؤالهایی که نوشته بودید لازم است ابتداً ما تصور روشن و صحیحی از مفاهیمی مانند عبادت، نماز و دعا داشته باشیم.

عبادت به معنای اظهار ذلت و بندگی در برابر خداوند جهان آفرین است و در اهمیت آن، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است. خداوند می فرماید،وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ[1]من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!

و در جای دیگر می­فرماید:وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ..[2]

"ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید.."

عبادت، گونه های متعددی دارد و هر کسی به طریقی می تواند با گفتار یا کردار خود، بندگی حقیقی خود را نمایان سازد، و البته در میان گونه ها و مصادیق عبادت، نماز از برترین و بارزترین آنها و از مهمترین سفارش­های انبیاء بوده است، نماز، یاد خدا، اهرم استعانت در غم­ها و مشکلات، نور چشم پیامبر عزیز، داروی تکبر، پرچم و نشانة مکتب اسلام و بلکه پایه و اساس دین است.

نماز مانند سایر عبادت­ها مراتبی دارد که بالاترین و کاملترین مرتبه آن را در نماز انبیاء و اولیاء می شود مشاهده کرد. چنانچه نماز همراه با آداب و شرایطش بجا آورده شود بدون شک تاثیرات شگرفت خود را در جسم و بدن بنده نماز گزار خواهد گذاشت و چنان می شود کهخداوند متعال می فرماید:اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ[3]

 آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی‏دارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند می‏داند شما چه کارهایی انجام می‏دهید!

تحصیل چنین مرتبه ایی با کسب معرفت نسبت به خداوند متعال، مفهوم نماز و اهمیت آن رابطه مستقیمی دارد. اگر بنده بداند در حقیقت در مقابل چه کسی ایستاده است و چه عبارت­هایی را دارد ادا می کند به یقین دیگر از نماز احساس کراهت و خستگی نمی کند.

نوشته اید که از دعا لذتی می برید که از شما می پرسیم که همین دعا را مگر نمی شود به هر زبانی که نمازگزار اراده کند در نماز بیان کرد؟ شما می توانید از هر دعایی که از آن لذت می برید در نماز و در قنوت بخوانید ولو با زبانی غیر از عربی.

در مورد اینکه چرا باید نماز را به عربی خواند؟ علاوه بر پاسخی که خود آن به واقفید و بدان اشاره داشته اید باید به مضامین عالی و الهی نماز و لطافت خاص آنها که بصورت کامل، واژگان زبانهای دیگر این ظرفیت را ندارند که آن را منعکس کنند اشاره کرده و این نکته بر آگاهان پوشیده نیست. علاوه بر آن، نماز، عبادت است و در عبادیات ما قائل به توقیف هستیم یعنی عبادت را آنگونه که خدا و رسولش برایمان گفته اند باید بجا آوریم و احدی را یارای پس و پیش کردن آن و یا ایجاد تغییر در آن نیست.

اما اینکه گفتید: عده ای با سرعت نور نماز می خوانند، اینها در واقع حالت ظاهری نماز را بجای آورند و از آن استفاده معنوی را نخواهند داشت. کسی که با توجه نماز بخواند قطعاً اثرات آنرا خواهد دید.



[1]سوره ذاریات آیه 56.

[2]-سوره نحل آیه 36 "وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ" ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد؛ و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت؛ پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‏کنندگان چگونه بود!

[3]- سوره عنکبوتآیه 45.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

انجام عبادات با ریاضت و پذیرفتن سختی ها

پرسش:
آیا (بر فرض این که تمام شرایط دیگر یکسان باشد)، کسی که هنگام دعا به خود فشار می آورد تا دو زانو بنشیند، ثوابش از کسی که راحت می نشیند بیشتر است؟ این که می گویند ثواب وضوی کسی که در زمستان با آب سرد وضو می سازد با ثواب آن که با آب گرم وضو می گیرد (در صورت یکسان بودن موارد دیگر)، یکسان است، برای چیست؟ چرا برخی توصیه می کنند که در شرایطی که مطلوب ما نیست عبادت کنیم (مثل وضو با آب سرد در زمستان)و می گویند این برای حفظ اخلاص و خلوص نیّت بهتر است؟
پایگاه حوزه6274-1، 6274-1
پاسخ:

در مورد این سؤال چند نکته بیان می­شود:

الف: وضو گرفتن و دعا خواندن در هر صورت صحیح و بدون اشکال است و هر کدام در شان خود فایده خاص خود را دارند.

 ب: تمام احکام و مسائل دینی جهت تربیت نفس و تمرین روح جهت تعالی و علو هستند، تو گویی نفس ما در بند و قفس شهوات اسیر و ماندگار است و باید کاری کرد تا او را از این حصار بیرون کشاند و مجال پرواز و ترقی را برای او ترسیم کرد.

 ج: چاره کار تقویت و تمرین دادن نفس است. ریاضت و پذیرفتن سختی­ها و وادار کردن آن به این امور (در حدود شرع مقدس) مانند نماز شب خواندن، مودب در دعا ایستادن و وضو با آب سرد در زمستان ساختن و . . . موجب رشد و تقویت و ورزش معنوی بیشتر برای نفس و روح آدمی می­شود و او را از دلبستگی­ها و میل به راحتی، به سوی فعالیت و تحرک وا می­دارد و بستر مناسب جهت تکامل آن می­شود، از این جهت اعمال و افعالی که سخت­تر هستند مطلوب می­باشند در عین حالی که آن اعمال راحت هم نفی نمی­­شوند.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

عدم استجابت دعا

پرسش:
چرا حاجتم روا نمی شود؟ چندین چله نشینی، چندین نذر، چندین نماز اما خبری از جواب نیست.
پایگاه حوزه، شماره 13952،
پاسخ:

اگر انسان شرایط را رعایت کند "دعای ممکن" او مستجاب خواهد شد و اصولاً امر غیر ممکن نه به دعا و نه به امر دیگر محقق نمی شود و اصلا استعداد وجود نداشته و شدنی نیستند. اما امور ممکن با دعا، شدنی خواهند بود. البته فراموش نشود که دعا جانشین عمل نیست و نمی توان بدون عمل و تنها با دعا به مقصود رسید، یعنی معنای امر کردن خداوند به بندگان که دعا کنید؛ این نیست که قوای خود را تعطیل کنید بلکه دعا باید همراه با اقدام باشد. البته پیدا کردن حالت دعا بسیار موضوعیت دارد؛ اگر کسی در دعا کردن حال معنوی پیدا کرد توفیقی است که نصیب هر کس نمی شود، مولوی عارف و شاعر بزرگ ایران داستانی نقل می کند [i]که خلاصه آن این است که: مردی بسیار دعا و گریه می کرد، شبانگاهی شیطان به او گفت: این همه «یا الله یا الله» گفتی، آیا خداوند حتی یک لبیک به تو گفت؟ مرد از این پیام دل آزرده شد و آن را باور کرد و دست از دعا و نیایش برداشت، چرا که می دید این اعمال سودی ندارد و خداوند به او اقبال نکرده است. یک شب ندای آسمانی او را متوجه اشتباهش کرد و به او گفت: همین که توفیق پیدا می کنی و «یا الله یا الله» می گویی این نتیجه لبیک گفتن ما است اگر ما لبیک نگوییم هرگز تو این حال معنوی را پیدا نمی کنی زیرا هر «یا الله» تو لبیک ماست و خود دعا کردن، یک ذخیره ای معنوی برای آخرت می باشد.
مطلب دیگر اینکه: بعضی دعاها به خاطر رعایت مصلحت خود دعا کننده روا نمی شود چون انسان به همه وجوه یک عمل احاطه علمی ندارد و ای بسا اموری را می خواهد که به ضرر او هستند، قرآن کریم در این مورد می فرماید: *وَ یَدْعُ الْانسَانُ بِالشرَِّّ دُعَاءَهُ بِالخَْیرِْ  وَ کاَنَ الْانسَانُ عجَُولًا*[ii]  انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب می‏کند آن گونه که نیکیها را می‏طلبد و انسان، همیشه عجول بوده است! و نیز می فرماید: ..وَ عَسیَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًْا وَ هُوَ خَیرٌْ لَّکُمْ  وَ عَسیَ أَن تُحِبُّوا شَیًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [iii] چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‏داند، و شما نمی‏دانید.
و گاهی زمان استجابت در وقت دیگری است و آن زمانی که دعا می­کند به مصلحت دعا کننده نیست.
در پایان نظر شما را به چند لینک پرسش و پاسخ در این مورد که قبلا تهیه شده است جلب می نماییم؛
 
1. (پرسش و پاسخ)  دعا و فلسفه ی عدم استجابت آن
2. (پرسش و پاسخ)  راههای استجابت دعا
3. (پرسش و پاسخ)  راهی برای استجابت دعا         
4. (پرسش و پاسخ)   شرایط و راههای استجابت دعا


[i] مثنوی معنوی دفتر سوم ص 352.

[ii] سوره اسری آیه 11

[iii] سوره بقره آیه 216* کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ  وَ عَسیَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًْا وَ هُوَ خَیرٌْ لَّکُمْ  وَ عَسیَ أَن تُحِبُّوا شَیًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حالآن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‏داند، و شما نمی‏دانید.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

دعاهای موفقیت آور

پرسش:
خواندن چه سوره ها یا آیات یا دعا و ذکرهایی موجب موفقیت در زندگی می شود؟
پایگاه حوزه5798-2، 5798-2
پاسخ:

اذکار خیر فراوان هستند.

همه قرآن ذکر الهی و رحمت است و قرائت آن برکت و معنویت دارد.[1]

ذکر لا إله إلا الله که شعار توحید است[2].

صلوات بر محمد و آل محمد از بهترین ذکرها می باشد[3] زیرا صلوات یک رابطه باطنی و قلبی با سیّد پیامبران یعنی پیامبر اسلام(ص) است.

(چونکه صد آید نود نیز نزد ماست

              نام احمد نام جمله انبیاست.)

و هم چنین یک رابطه روحی و معنوی با رأس تمام اولیاء الهی یعنی ائمه اهل البیت علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می باشد.

هم چنین خواندن دعای فرج امام زمان علیه السلام که عطف نظر به امام و مقتدای بشریت و انسان کامل است.

و نیز خواندن سوره های توحید و قل اعوذ برب الناس (سوره ناس) و قل اعوذ برب الفلق (سوره فلق) که به معوذتین شهرت دارند بسیار نیکو است.[4]

چنان که خواندن آیة الکرسی که سید آیات قرآن است بسیار سفارش شده است.[5]

ذکرهای ایام هفته و دیگر دعاها در مفاتیح الجنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی آمده است.



[1]الکافی ج : 2 ص : 610

[2]الکافی ج : 2 ص : 506

[3]الکافی ج : 2 ص : 492

[4] بحارالأنوار ج : 89 ص : 364

[5]الکافی ج : 2 ص : 528

 


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:23 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

گستره ی واژه اهل بیت در قرآن

پرسش:
در «دائره المعارف شیعه» فصل نخست خواندم که نوشته شده بود، همسر حضرت ابراهیم (ع) وقتی جزء اهل البیت شد، که مژده مادر شدن برای پیامبری را دریافت کرد، نه به خاطر آنکه همسر رسول خدا "ابراهیم" بود. همچنین حضرت فاطمه (س) جزء اهل بیت پیامبر (ص) بود نه به خاطر آنکه دختر رسول اکرم (ص) یا همسر حضرت علی (ع) بود، بلکه به این خاطر که مادر دو امام بود.حال آیا هر همسر پیامبری که مادر پیامبر دیگری هم هست، جزء اهل بیت است؟ و نیز آیا هر همسر امامی که مادر امام بعد بوده جزء اهل بیت(ع) بوده؟
پایگاه حوزه3316-1، 3316-1
پاسخ:

1) اهل البیت در قرآن کریم اصطلاح خاصی هست یعنی ما یک اهل البیت عرفی داریم و یک اهل البیت به اصطلاح خاص قرآن کریم. بر اساس معنای عرفی، اهل البیت شامل زنان پیامبر(ص) هم می شود. اما اهل البیت به اصطلاح قرآن که در سوره مبارکه احزاب آیه 33 آمده است، مختص به افراد خاصی است که عبارتند از «حضرت رسول، علی، فاطمه، حسن و حسین سلام الله علیهم» که در عصر نزول آیه در قید حیات بودند و همچنین به تنقیح ملاک و با استفاده از روایات این بزرگواران، دیگر امامان معصوم علیهم السلام داخل در این معنا هستند.

شاهد این مدعا روایات فراوانی است که اکثر این روایات از طریق اهل سنت وارد شده اند و حتی ام سلمه که آیه اهل البیت در منزل ایشان نازل شده است را، جزء اهل البیت نمی شمارند. تفصیل این مطلب را در تفسیر المیزان ذیل آیه33 از سوره مبارکه احزاب جستجو کنید.

2) آنچه از دائره المعارف شیعه نقل فرموده اید، ظاهرا مدرکی ندارد و ما نمی توانیم آن را بپذیریم.

 


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:24 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

چرا شیعه حاجتش را از غیر خدا می خواهد؟

پرسش:
می خواهم از وضعیت حضرت عباس«ع» پسر علی ابن ابی طالب«ع» سؤال کنم. او باب الحوائج است، چرا خیلی از شیعیان مستقیما برای برآورده شدن خواسته خود از حضرت عباس«ع» استفاده می کنند؟ خصوصا مردم هند و پاکستان؟ آنها مشابه پرچمی که حضرت عباس«ع» در نبرد کربلا داشته است می بوسند و دائما از مشابه علم می خواهند که حاجتشان را برآورده کند. آیا این کمک ها فقط توسط خداوند برآورده نمی شود؟ آیا این بدان معناست که درخواست کمک از خداوند را متوقف کنیم و به جای آن از حضرت عباس جلب کمک کنیم؟
پایگاه حوزه7359-2، 7359-2
پاسخ:

در مورد توسل و حاجت خواستن از غیر خداوند چند نکته را باید تذکر دهیم:

1-محور اصلی فکری و اعتقادی هر انسان موحد و مومن این است که در جهان هستی، مؤثری جز ذات خداوند وجود ندارد و همه تاثیر و تأثرات با اذن تکوینی خداوند صورت می گیرد. و اگر در این اصل اعتقادی ذره ای خلل وارد شود، فرد از دایره توحید و ایمان خارج خواهد شد.

2- همه انسان های موحد و مومن (حتی کسانی که منکر توسل هستند و خود را مؤمن واقعی می دانند) در زندگی روزانه خود عملا از غیر خداوند حاجت می خواهند، وقتی تشنه می شوند سراغ آب می روند و وقتی مریض می شوند، از راه طبابت و دارو، مریضی را برطرف می کنند. و هیچ فردی این امور را منافی با اصل توحید نمی داند. چون طبق نکته اول، مؤمن معتقد است همه اجزاء این عالم به اذن تکوینی الهی دارای تأثیر و تأثر هستند.

 پس از اینها روشن شد که مرز میان شرک و توحید و یا کفر و ایمان، این است که کافر و مشرک، معتقدند که اجزاء عالم دارای استقلال وجودی اند و در تاثیر و تاثیر بی نیاز از غیرند و به اصطلاح، دارای فاعلیت عَرضی و مستقل هستند؛ اما انسان مومن و موحد معتقد است که همه موجودات عالم در اصل وجود و در صفات و آثار وجودیشان، وابسته به ذات متعالی خداوند و محتاج او هستند و از خود هیچ استقلالی ندارند. و به اصطلاح دارای فاعلیت طولی و ظلی هستند، و تاثیر و تاثر آنها ظل و سایه اراده و فاعلیت خداوند است و به اصطلاح اهل عرفان، عالم هستی تجلی و ظهور اسما و صفات خداوند است.

و این نیز روشن است که کسانیکه نتوانند این مرزهای دقیق میان ایمان و کفر را تشخیص دهند، در معرفت توحیدی ناقص هستند و خداوند را محدود می دانند و سیطره حکومت خداوند را نافذ در ذات و سرشت موجودات نمی دانند. در حالیکه آیات قرآن در عین اینکه محور اصلی دعوتش را توحید قرار می دهد، و هر مسلمانی وظیفه دارد هر روز در نمازهای پنجگانه خود حداقل دوبار بگوید «تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم» در عین حال تاثیر اسباب و علل جهان هستی را می پذیرد. چه  علل ظاهری و عادی باشند، مانند این که می فرماید: «خداوند از آسمان آب را فرستاد و به وسیله آن انواع گوناگون گیاهان را از زمین برآوردیم»[1].

و یا علل غیر عادی مانند اینکه یوسف به برادرانش گفت: «این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیاندازید تا بینا شود»[2].

و روایات اهل بیت هم که مفسر قرآن است، می فرماید: «خداوند فقط از راه اسباب و علل، کارها را به جریان می اندازد[3]»

و از نظر فلسفه و عرفان نیز ادله قطعی و برهانی دلالت بر چینش طولی و پله ای جهان هستی دارد که مشیت الهی از طریق وسائل فیض محقق می شود.

3-  همان طوری که توسل و کمک خواستن از اسباب مادی برای رفع احتیاجات روزمره زندگی منافاتی با اعتقاد توحیدی ندارد بلکه برای بقاء حیات، واجب شرعی و دینی است،  و در واقع عین توحید و عبودیت است. مثل این که کسی در اثر تشنگی در معرض هلاک و نابودی است اینجا آب خوردن واجب و عین توحید است. و هیچ کس در اینجا تکبر نمی ورزد که من با اینکه اشرف تمام مخلوقاتم، چگونه در حیات و زندگی خود محتاج موجود پست تر از خود یعنی آب می باشم؟ و آب خوردن چگونه می تواند یک نوع عبادت خداوند باشد؟ چون آب خوردن هر چند توصلی است، ولی اگر به قصد انجام امر خداوند صورت گیرد عبادت خواهد بود.

حال اگر ادله قطعی عقلی و آیات و روایات از پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین برای ما اقامه گردد که انسان برای رسیدن به کمالات وجودی خود ناچار از توسل به ذوات نوری پیامبر و اهل بیت پیامبر علیهم السلام می باشد، آیا در این صورت جای شک و تردید وجود دارد که توسل به ایشان عین توحید و عبودیت خداوند است و در واقع کسی که توسل را نمی پذیرد، در معرفت توحیدی ناقص است و درونش هنوز از تکبر و خود پرستی و هوا پرستی خالی نشده است.

در اینجا به طور اختصار به چند دلیل از قرآن و روایات اشاره می کنیم:

4-آیه 64 سوره نساء: «هنگامی که به خود ستم می کردند به نزد تو (پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.»

 پس خداوند شرط قبولی توبه را آمدن نزد پیامبر و استغفار پیامبر  نیز قرار داده است.

5-آیه 35 سوره مائده: «ای کسانیکه ایمان آورده اید از خداوند بپرهیزید و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.»

در این آیه خداوند برای تقرب به او، داشتن وسیله را لازم می داند و در روایات وسیله به اهل بیت تعبیر شده است[4].

اما روایات:

در کتاب های شیعه، روایات وارده از اهل بیت علیهم السلام در این زمینه قابل شمارش نیست. برای نمونه به کتاب اصول کافی، کتاب الحجه مراجعه بفرمائید. اما روایات وارده از پیامبر از طریق اهل سنت نیز در حد تواتر است که برای نمونه چند روایت را نقل می کنیم:

6- سمهودی در کتاب وفاء الوفاء از جماعتی از راویان حدیث، از جمله «سنائی» و «ترمذی» دانشمندان معروف اهل تسنن، به عنوان شاهد برای جواز توسل به پیامبر اکرم نقل می کند که خلاصه اش این است: «مرد نابینایی تقاضای دعا از پیامبر برای شفای بیماریش کرد. پیغمبر به او دستور داد که چنین دعا کند:

«خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت (پیامبر رحمت) تقاضا می کنم و به تو روی می آورم ای محمد بوسیله تو به سوی پروردگارم برای انجام حاجتم متوجه می شوم، خداوندا او را شفیع من ساز.[5]»

7- سمهودی از بیهقی نقل می کند که در زمان خلیفه دوم، سالی قحطی شد. بلال به همراهی عده ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت:

«ای رسول خدا، از خدا برای امتت باران بخواه، که ممکن است هلاک شوند.[6]»



[1]سوره طه، آیه 53

[2] سوره یوسف، آیه 93

[3]بحار الانوار، ج 2، ص 90، باب 14، من یجوز اخذ العلم- کافی، ج 1، ص 183، باب معرفت الامام و الروایهم.

[4]تفسیر قمی، ذیل آیه و بصائر الدرجات، المیزان ج 5، ص 333.

[5] وفاء الوفاء، ج 3، ص 1372. به نقل از تفسیر نمونه، ج 4، ص 367.

[6] همان، ص 253.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:24 AM
تشکرات از این پست
hamed_yurdum
hamed_yurdum
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1390 
تعداد پست ها : 35378
محل سکونت : آذربایجان غربی-سولدوز

پاسخ به:پرسش و پاسخ های اعتقادی

 

دعا و فلسفه ی عدم استجابت آن

پرسش:
من یک مشکل بزرگ در زندگی ام دارم (منظور مشکل کاری است)، از زمان شروع این مشکل از خدای قادر خواستم که مرا کمک کند. من هم چنین سعی کردم انواع مختلف نذرها را برای امامان(ع) بکنم، ولی هنوز این مشکل را دارم و حتی بدتر و بزرگتر شده است من قبول دارم که در طی دوره زندگی مذهبی ام آدم خوبی نبوده ام و گناهانی دارم. آیا به خاطر وجود آن گناهان است که درخواستم از جانب خداوند رد شده است؟
پایگاه حوزه4255، 4255
پاسخ:

برادر عزیز شما به چند نکته مهم توجه فرمایید:

گاهی ما شرّ خود را از خداوند می طلبیم و آگاه نیستیم که این، شرّ برای ما محسوب می شود در حالی که خداوند همیشه خیر انسان را می خواهد. اگر ما دعایی بر خلاف مصلحت خود کنیم اگر چه استجابت نمی شود ولی ثواب آن برای آخرت ما ذخیره خواهد شد و عوض آن در آخرت نمایان خواهد شد به نحوی که انسان آرزو می کرد هرگز دعاهایش در دنیا مستجاب نمی شد.

دعا هرگز به معنای تعطیلی قوای انسانی و فعالیت او نیست یعنی دعا هرگز جانشین عمل نمی شود بلکه مکمل عمل خواهد بود.

همه انسانها کم و بیش پرونده های سیاه و تاریکی در نامه اعمال خود دارند که اگر با ادب و نزاکت رفتار کنند مانع غرور بی جا و تکبر آنها شده و خود مانع خوبی برای بسیاری از رذایل اخلاقی است.

در درخواست و تقاضا از خداوند هم بدون واسطه و هم با واسطه سفارش شده است. هم می توانید مستقیماً از خداوند طلب حاجت کنید و هم می توانید اولیاء حق را واسطه قرار دهید هر دو ممدوح و درست است.

استخاره خود شرایط ویژه ای دارد و در هر صورت استخاره درست نیست خصوصاً استخاره با قرآن کریم که لازمه آن احاطه و فهم دقیق معانی قرآنی است و این برای همه افراد میسور نیست.

دنیا محفوف و پیچیده در سختی ها و رنج ها است و ما قاعدتاً به همه آروزهای خود نخواهیم رسید چون این دنیا دار مزاحمت و درگیری اسباب و مسببات با هم می باشد و دستیابی به همه آرزوها بسیار مشکل می باشد و بهتر آن است که به اندازه تلاش و کوشش خود توقع داشته باشیم و از دلبستگی های زیادی و بی مورد چشم بپوشیم.

محرومیت مسلمانان ناشی از دیانت آنان نیست بلکه عوامل متعددی دارد که باید در مجال مناسب مورد بررسی قرار بگیرند چنانچه پیشرفت غیر مسلمین ناشی از بی دینی یا نامسلمان بودن آنان نیست بلکه عوامل و علل خاص خود را دارد.

مثنوی مولانا داستانی بدین مضمون نقل کرده است که مردی بود همیشه اهل دعا و ذکر و توجه به حضرت حق، شبانگاهی شیطان به او القاء کرد که این همه یارب یارب گفتی ولی خداوند حتی یک لبیک نگفت، بس است و دیگر دنبال این کار نرو. پس حرف شیطان سخت او را تحت تأثیر قرار داد و دیگر از عبادت و نیایش دست کشید. تا سحرگاهی هاتفی به او گفت: خداوند می فرماید این توفیق که هر شبانه روز به درگاه من می آیی از خود من است و اگر من لبیک نگویم تو هرگز توفیق نیایش و عبادت و ذکر پیدا نخواهی کرد این خواست من است که تو زاری می کنی و زیر هر یارب گفتن تو لبیک من خوابیده است. و در روایات داریم که گاهی خداوند چون بنده ای را خوش نمی دارد می گوید فوری دعایش را مستجاب کنند و گاهی چون بنده ای را بسیار دوست دارد می خواهد که بیشتر زاری و دعا و نیایش داشته باشد و استجابت او را به تأخیر می اندازد. البته گاهی گناهان هم مانع استجابت دعا می شوند خصوصاً حرام خواری و غیبت مسلمانان

خلاصه دعا استجابت نمی شود چون الف: استجابت آن خلاف مصلحت ما است و ما خود خبر نداریم. ب: دعای ما توقع بی جا و بی مورد است ج: دعای ما موانعی دارد مثلاً غیر مشروع است یا ما اهل غیبت و حرام خواری و دیگر گناهان از این دست هستیم د: دعای ما مستجاب نمی شود تا بیشتر به حضرت حق روی آوریم و این عامل تکامل ما می باشد.

مطالب مرتبط


پل ارتباطی :  daniz_0443@yahoo.com

پنج شنبه 3 فروردین 1391  1:24 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها