مسئله مقام رضا و تسلیم در برابر قضا و قدر الهی از ایرادهای قدیمی به دعاست که صرف توجه به معنای صحیح مقام رضا و دعا بی اساس بودن این ایراد را روشن می گرداند.
از نظر جهان بینی الهی:
واقعیت جهان در چهارچوب ماده و جسم و کیفیات و انفعالات جسمانی محصور و محدود نمی باشد، بلکه دنیای حوادث دارای تاروپودهای بیشتر و پیچیده تر است و عواملی که در پدید آمدن حوادث شرکت دارند بسی افزون تر می باشند.
علاوه بر عوامل مادی و فیزیکی، علل و عوامل دیگری که عوامل روحی و معنوی نامیده می شوند نیز در سرنوشت انسان، اجل، روزی، سلامت و سعادت و امثال این امور مؤثرند. چون از نظر جهان بینی الهی، جهان یک واحد زنده و با شعور است، اعمال و افعال بشر حساب و عکس العمل دارد. خوب و بد در مقیاس جهان بی تفاوت نیست.
نسبت به سوال فوق چند واژه و اصطلاح بنیادی و اساسی است که توضیح آن در این مقال نمی گنجد توکل، رضاء قضا، قدر و دعا، آنچه که از مجموع مباحث مطرح شده در این باب بطور اجمال می توان گفت این است که:
توکل یعنی انسان خداوند را تکیه گاه مطمئنی برای خودش قرار دهد و تمامی امور را به خدای تبارک و تعالی بسپارد(وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون[1]) و این بدان معنا است که همانطوریکه انسان در کارهای دنیوی بویژه در امور مهم (مثل تجارت، قضاوت و ...) برای خود وکیل برمی گزیند و کارها را به او واگذار می کند تا بهتر نتیجه دهد، همینطور هم انسان خداوند را وکیل خود قرار می دهد تا خواسته هایش بدون اضطراب و نگرانی تأمین گردد. و هر قدر معرفت و آگاهی به خدا بیشتر باشد توکلش بیشتر خواهد بود چون او را مالک بر جهان هستی می داند که با قدرت خود می تواند هر کاری را انجام دهد "إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ[2]"پس یکی از علائم ایمان به خدا توکل بر اوست.
برخی از بندگان خاص خداوند علاوه بر اینکه تکیه بر خدای متعالی می زنند و او را وکیل خود قرار می دهند، نسبت به آنچه که خداوند اراده می کند خشنود هستند و به مقدرات او راضی می باشند و به قضای الهی گردن می نهند و به عبارت دیگر رضایت خداوند را بر رضایت خود مقدم می دارند. چه در امور تشریعی مثل واجبات و محرمات و چه در امور تکوینی مانند وقایعی که اتفاق می افتد. چرا که می دانند همه چیز از اوست و اراده خداوند در نظام عالم مؤثر است. پس یکی از مهم ترین مراتب ایمان این است که انسان به تقدیرات الهی هر چند ناخوشایند باشد علاوه بر صبر و تحمل رضایت دهد چنانچه در حدیث قدسی می فرماید:
لیس شی عندی افضل من التوکل علی و الرضا بما قسمت[3]. (محبوب ترین کارها نزد من توکل است و بعد از آن رضایت به آنچه تقدیر کرده ام.)
قدر که تقدیر نیز از همان خانواده است بمعنای اندازه است"وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدیرًا[4]"
قضا به معنای پایان و کار را یکسره کردن است و در مورد قضاوت هم همین نکته است که دعوا را پایان می دهد.
صرف نظر از مباحث زیادی که در اینجا بویژه برای قضا و قدر وجود دارد که جای آن در اینجا نیست معنای توکل و رضا به قضا و قدر الهی این می شود که انسان به آنچه که خداوند برای انسان مقدر کرده و کار را تمام کرده است تکیه کند و یا بالاتر اینکه خشنود و راضی به آن باشد. اما نکته مهم این است که:
معنای تکیه زدن یا خشنود بودن این نیست که انسان در گوشه ای بنشیند و مشغول راز و نیاز باشد و از خداوند مثلاً روزی بطلبد یا شفای مریضی را بخواهد. بلکه مؤمنی که به خدا معرفت دارد می داند که به مقتضای حکمت الهی امور جهان با واسطه و اسباب تحقق می یابد که این اسباب گاهی بصورت مادی و طبیعی است مانند کار کردن و... و گاهی معنوی مانند دعا کردن بنابراین گرچه معتقدیم که اراده خداوند در نظام عالم موثر است ولی حکمتهای دیگری نیز وجود دارد که از جمله مسئله امتحان و آزمایش است یعنی انسان در برابر حوادث ناخوشایند چه واکنشی از خود نشان می دهد. آیا مطیع است یا عصیان می کند؟ آیا از خداوند شکوه و گلایه دارد یا ندارد؟ که همان مرحلة رضا است.
از سوی دیگر، اگر به معنای دعا برای مؤمنین دقت کنیم خواهیم فهمید که طریق تکامل انسان بندگی خداوند است و از مظاهر بندگی این است که انسان فقط حاجت خود را به پیشگاه خداوند عرضه کند و از او رفع آن را بخواهد. و لذا به هر اندازه دل انسان متوجه خداوند بشود و از او بخواهد نیازش را بر طرف کند بر کمال او افزوده می شود. و در همین راستا است که اگر انسان حتی برای نیازهای مادی خود نیز به خدا توجه کند، باعث کمال او می گردد.
نکته دیگر اینکه کسانی که می خواهند دعا کنند، نفس دعا کردن و اشتغال به تسبیح و ستایش خداوند، او را از درخواست کردن باز می دارد و به یاد صفات جمال و حلال خداوند می اندازد و از این جهت مجالی نمی ماند که برای خود چیزی بخواهد.
پس قضا دارای اسبابی است که یکی از آن اسباب دعا کردن است که با دعا کردن یکی از اسباب قضاء محقق می شود چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرماید: "لایرد القضاء الا الدعا[5]" قضاء را رد نمی کند مگر دعا.
البته کیفیت تأثیر امور معنوی از جمله دعا در امور مادی و مجاری علی و معلولی در کتب فلسفی اسلامی بطور تفصیلی بیان شده است.
سخن آخر اینکه، دعا در مفهوم واقعی آن یک نوع کسب قابلیت برای تحصیل سهم زیادتر از فیض بی پایان پروردگار است و انسان بوسیله دعا، توجه و شایستگی بیشتری برای درک فیض خداوندی پیدا می کند و بدیهی است که کوشش برای تکامل و کسب شایستگی بیشتر، عین تسلیم در برابر قوانین آفرینش است نه چیزی بر خلاف آن.
بنابراین دعا نه تنها با مقام رضا به قضای الهی ناسازگاری ندارد و در مقابل آن نیست بلکه خود یکی از مظاهر قضا الهی قلمداد شده و لذا تاکیدات قرآن مجید و سنت معصومین علهیم السلام بر آن وارد شده است.
[1]سوره آل عمران، آیه 122.
[3]بحار الانوار ج 74 ص21 باب 2 روایت 6.
[5]بحار الانوار ج 90 ص294 باب 16 روایت23.
|