پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی
درباره «بسم الله الرحمن الرحيم» عقايد گوناگون ابراز شده. آيا آن را بايد يک آيه کامل به شمار آورد؟ آيا عبارتي است که جنبه تقدس يافته و به قرآن افزوده شده است؟ آيا يک بار در قالب آيه نازل شده و در جايهاي ديگر قرآن اساسا آيه به شمار نمي آيد، آن را چگونه بايد در نماز قرائت کرد؟ و اصولا اين آيه چگونه نازل شده است؟ در اين گفتار خواسته ايم نشان دهيم که بسمله، با دو کاربرد عاطفي / معنايي يک جا و کامل فرود آمده است، در سوره حمد طليعه هدايت است و در جايهاي ديگر ضمن وفاق و هم آهنگي با اهداف و سياق هر سوره، پيوسته شاني از شوون الوهيت و رحمانيت و رحيميت خداي سبحان را بيان مي دارد و آنهمه اختلاف نيز درباره آن زاييده برخي کج رفتاري هاي بني اميه به ويژه معاويه بوده است.
نسخه قابل چاپ
يکي از دشوارترين مباحث دانش قرائت قرآن که از ديرباز تاکنون بين قاريان و کاتبان وحي مورد مناقشه و گفتگو بوده است، شيوه خواندن و نگاشتن کلمات همزه دار قرآن است. خاستگاه اين تنازع دوران موسوم به جاهليت اعراب و اندکي پيش از نزول قرآن است. بنابر گزارش هاي تاريخي، گويش قبيله هاي بزرگ قريش و تميم در منطقه غربي حجاز و شرقي نجد جزيره العرب در شيوه تلفظ همزه متفاوت بوده است و با نزول قرآن که نمونه عالي زبان فصيح عربي يعني زبان ادبي مشترک تلقي گرديده هر دو گويش قريش و تميم در قرائت قرآن راه يافته است به طوري که گويش قريش که مبتني بر تخفيف همزه بوده در قرائت منسوب به حجاز کاملا تاثير گذارده و گويش تميم که قايل به اداي کامل همزه با ويژگي «نبر» يا تحقيق همزه است در قرائت قاريان منسوب به کوفه و عراق نمايان گرديده است. از طرف ديگر ارزيابي آواشناسان از ويژگي آوايي همزه متفاوت است به طوري که مطالعات زبان شناسان معاصر پندارهاي آواشناسان پيشين مسلمان مانند خليل بن احمد و سيبويه را درباره ويژگي هاي آوايي همزه مورد ترديد قرار داده است. البته استفاده از تکنولوژي پيشرفته در عرصه هاي زبان شناسي جديد در نتيجه اين مطالعات بي تاثير نبوده است. ما کوشيده ايم با ارائه ديدگاه هاي آواشناسان و تجويدپژوهان مسلمان و ديگر پژوهش گران معاصر درباره کيفيت آوايي همزه دو دليل عمده اختلافاتي را که درباره اين حرف پديد آمده مورد بررسي و ارزيابي قرار دهيم.
پيشينه آشنايي اروپاييان با اسلام بسي طولاني است و در اين ميان دسته ها، طيف ها و طبقات گونه گون با پيش فرض ها و معيارهاي خويش هر کدام برداشتي خاص از اسلام داشته اند که در اين ميان طبقه روشنفکر و فرهيخته اروپايي نيز ديده مي شود؛ در اين دسته اخير، گاه افرادي را مي يابيم که چنان شيفته اين دين و فرهنگ آن مي شوند که جريان اصلي زندگي خويش را صرف استغراق در آن مي کنند؛ بانو اوا دو ويتري از اين دسته است. از اين نويسنده فرانسوي که تاکنون بيش از چهل اثر به چاپ رسانيده و اينک يکي از پرآوازه ترين محققين فرانسوي در عرصه عرفان اسلامي و ترجمه آثار مولوي به فرانسه به شمار مي رود در سال 1995م. در پاريس اثري انتشار يافت بنام «اسلام: چهره ديگر». سعي در اين اثر توصيف چهره دگرگونه اي از اسلام است (بر گرفته از دريافت هاي باطني و شخصي وي) که به عقيده او در هياهوي روزنامه ها، مجلات و رسانه ها به درستي بدان پرداخته نمي شود ولي او آنرا بسيار جذاب يافته است ...
مدلول آيه 106 سوره بقره «ماننسخ من آية او ننسها نات بخير منها او مثلها الم تعلم ان الله علي كل شييء قدير» كه به آيه نسخ مشهور است ميان مفسران محل خلاف است. سبب بروز اين اختلاف و ظهور آراي گوناگون در اين زمينه در واقع معاني محتملي است كه براي سه تعبير «نسخ»، «آيه» و «انسا» در آيه مورد بحث برشمرده اند. بيشتر معاني مورد نظر مفسران به دليل عدم توجه به سياق آيه و هماهنگي ميان بخش هاي مختلف آن، نادرست به نظر مي رسند. شايد حمل «نسخ» بر ازاله و لغو اعتبار، حمل «آيه» بر حكم و تاويل فعل «ننس» به محو از قرآن و اذهان و قول به اعمال صنعت استخدام ميان لفظ «آيه» و ضمير آن مقرون به صحت باشد. در اين صورت معناي اجمالي آيه چنين است «هر حكمي را كه لغو كنيم يا هر آيه اي را كه از قرآن و اذهان محو نماييم بهتر از آن يا مانند آن را از حيث تامين مصالح مردم مي آوريم». مطالب موردنظر، در سه بخش «سبب نزول آيه»، «محورهاي اختلاف مفسران و نقد آراي آنان» و «جمع بندي» عرضه خواهد شد.
استواري مباني فقهي شيعه وامدار پويش ها و كوشش هاي بي وقفه مجتهدان و تلاشگران اين عرصه است. بحث «شروط راوي» يكي از مباحث عمده و محوري در زمينه مقبول يا غيرمقبول بودن حديث است. نوشتار حاضر در پي مطالعه و بررسي شرط «ايمان» يا «مذهب» است. نگارنده در اين مقال نشان داده است كه در اشتراط اين شرط نسبتا نوپديد و به تعبير صريح تر در پاي بندي به اين شرط حتي در ميان متقدمان اماميه نيز اتفاق نظر وجود ندارد، دليل اين امر هم وجود شماري راوي با مذهبي غير از «مذهب امامي» در ميان راويان شيعه است كه اگرچه در خصوص توثيق آنها ميان رجاليان اختلاف نظر است اما در عمل، بسياري از فقها - كه عمدتا حديث شناسي و عالم به علوم حديث بوده اند - با علم به اين شرط، با استناد به روايات چنين افرادي حكم و فتواي خود را صادر نموده اند.
تبيين روش شناختي موفقيت استاد مطهري در مطالعات ديني نقش عمده اي در فهم آرا و مباني وي دارد. مهمترين خصلت روشي مطهري در دين پژوهي، مساله محور بودن آن است. مواجهه با مشكل تبديل مشكل به مساله آسيب شناسي مساله با به كار بردن فنون مختلف، روش استاد در تشخيص دقيق سمايل كلامي است. تبارشناسي مسايل و توجه به چند تباري بودن مسايل دين پژوهي و نيز فرارتر رفتن از حصرگرايي روش شناختي و توجه به ره آورد علوم مختلف و مرتبط با حوزه مطالعات ديني از مهمترين مهارتهاي روشي استاد در تحليل مسايل دين پژوهي است. مهارت تفكر نقادانه و توجه به اصل مسبوقيت نقد بر فهم نيز نقش موثري در موفقيت ايشان به عنوان متاله معاصر دارد.
تامل در ديدگاههاي فقهي استاد مطهري در مسايل ربا مطالعه مورد پژوهانه در فهم مباني و روش فقهي استاد است. تنوع در اقسام ربا (مانند رباي قرضي و رباي معاملي يا تمايز مكيل و موزون و معدود) مسايل فقهي متعددي را به ميان مي آورد. در اين ميان به بيان ديدگاه استاد در خصوص سه مساله عمده بسنده مي كنيم: 1- قرض ربوي با توجه به طبيعت حقوقي آن برخلاف اجاره و مضاربه و ... نامشروع و غيرمنطقي است. 2- حرمت رباي معاملي حريمي است براي رباي قرضي و آن اختصاص به مكيل و موزون ندارد و نمي توان گفت كه در مطلق معدود ربا نيست. 3- حيل ربا صحيح نيست زيرا ملاك حرمت ربا ظلم است و با حيل ظلم مرتفع نمي گردد، علاوه بر آن روايات دال بر جواز حيل معارض با قرآن است لذا قابل عمل نيست. دو مطلب اول برخلاف نظر مشهور است و استدلال بر مطلب اول، بديع و ابتكاري است. مطالعه حاضر و نيز تأمل در غالب آثار ايشان در مسايل فقهي نشان مي دهد: استاد مطهري در امر اجتهاد و استنباط احكام از منابع اصلي تبحري خاص و منزلتي ارجمند داشته است و توانسته است در عين پاي بندي به چهارچوبهاي شريعت، كليات امور را بر قضايا و حوادث تطبيق دهد، آري او به حق آنچه را كه لازمه يك فقيه جامع الشرايط است، دارا بوده است.
جامعيت توام با ژرف نگري، استاد مطهري را از بسياري از معاصران خود متمايز كرده است. جستجو از عوامل آن، مساله پژوهش حاضر است. توجه به قداست علم و محبوبيت اصيل دانش و نيز توجه به نيازهاي معرفتي از مهمترين عوامل آن است. نياز ستيزي استاد بر مسووليت پذيري ايشان استوار است. مسووليت پذيري فراتر از مفهوم روان شناختي بر بنيانهاي وجودي چون آگاهي و اختيار ريشه دارد.
يكي از آثار استاد مطهري در خصوص نيازهاي جامعه اسلامي، اسلام و مقتضيات زمان است. مساله عمده در اين مقام توان اداره جامعه مدرن امروز با تعاليم اسلام است. تحول نيازها و شرايط بشر را چگونه مي توان با آموزه ها روحي سازگار دانست. آموزه هاي وحي سه قسم عقايد، اخلاق و احكام و قوانين عملي است و تحول بشر درخصوص دو قسم اول مشكلي را به ميان نمي آورد و لذا محور اصلي بحث در قسم سوم است. امامت و نيز اجتهاد دو امري است كه سازگاري احكام اسلام با مقتضيات زمان را تامين مي كند.
آثار استاد مطهري در ميان آثار ساير نويسندگان معاصر داراي ويژگيهايي است كه توجه به آنها، ارزش آثار استاد را نمايان تر مي سازد. عمده ترين اين ويژگي ها عبارتند از: آسان نويسي مطالب دشوار، حل مشكلات و پاسخگويي به سوالات، بررسي مسايل ضروري، مفيد بودن و سودمندي، پاسخ به انتقادها، بي طرفي در تحقيق و عدم تعصب، معرفي بدعت ها و تحريف ها و لحن مشفقانه.
استاد مطهري در فلسفه اسلامي آراي خاصي دارد. استقصاي آنها در فهم رشد تاريخي فلسفه در فرهنگ اسلامي، اهميت دارد. تامل در نسبت بين امكان ذاتي و امكان استعدادي و نيز تحليل اعتبارات ماهيت به عنوان دو نمونه براي نشان دادن ديدگاه خاص استاد مورد مطالعه قرار مي گيرند.
شيوه شناسي يكي از مباحث مهم و از مبادي علوم متداول در عصر ما است. اين نكته كه روشهاي تحقيق در هر علم بر چه پايه و اساسي استوار است، از عوامل موثرآن علم مي باشد. به كار بستن طريقه دقيق تري در استنباطات فقهي به عنوان يك علم و استفاده از متخصصين متجزي در هر بخش از ابواب فقهي، اجتهاد را با تحولي عظيم روبرو مي سازد. بحث تخصص در اجتهاد در تاريخ فقه، سابقه داشته و با عنوان تجزي در اجتهاد از سوي بزرگان فقها مطرح گرديده و مورد قبول اكثر علماي اماميه و اهل تسنن قرار گرفته است. توجه به اين مساله در حال حاضر از ضروريات فقه محسوب مي شود، همانگونه كه مساله تقسيم در ساير علوم مطرح شده و علوم همواره به سوي جزيي تر شدن پيش مي روند. تقسيم در علوم هم معلول تكامل علم است و هم علت آن و اين طريقه در فقه، هيچ منافاتي با فقه اصيل ندارد.
معناي زندگي فوري ترين مساله است (آلبر كامو). آدمي براي زيستن در جهان نياز به يك «براي» دارد. اگر اين «براي» نباشد، او نمي داند نيروهاي خود را به كدامين سمت و سو معطوف دارد و عمر خود را مصروف چه چيزي بكند. اما همه سخن بر سر اين است كه اين «براي» را از كجا مي توان آورد؟ آيا اين «براي» در دل نظام خلقت حك شده است و بايد به جستجويش رفت؟ اگر چنين باشد آيا راه جستجوي آن، كتب ديني و مذهبي است؟ و يا اصلا اين «براي» عينيتي ندارد و امري كاملا وابسته به شخص (subjective) است و هر كس خود بايد يك «براي» براي زندگي خود تعريف كند؟
مخالفت با فكر فلسفي و در معنايي عام تر «عقل گرايي» در فرهنگ اسلامي پيشينه اي ديرين دارد. اين مخالفت در ادوار مختلف تاريخي شدت و ضعف داشته، اما هميشه وجود داشته است. يكي از تجليات اين نگرش، ديدگاهي است كه امروزه به «مكتب تفكيك» معروف شده است. مقاله حاضر نگاهي است مختصر و تحليلي به مباني اين مكتب، در جهت روشن تر شدن دعاوي آن.
«ره بي بازگشت» دريچه اي است به افکار و زندگاني محيي الدين بن عربي، چهره پرآوازه عرفان اسلامي، نوشته کلود اداس. نام کلود اداس، بانون پژوهشگر انگليسي زبان، در عرصه پژوهشهاي اسلامي خاصه ابن عربي شناسي نامي آشناست؛ از وي چندي پيش نيز «در طلب گوگرد سرخ: زندگاني ابن عربي» به چاپ رسيد (انجمن متون اسلامي، 1993م.).
«ره بي بازگشت» به بررسي افکار و زندگاني محيي الدين بن عربي مي پردازد و نکته ها و حوادثي چند را مي کاود. خيزش دروني محيي الدين بسوي عرفان، سفرهاي وي در آندلس و مغرب، سفرش به مکه، فلسطين، بين النهرين، آناتولي و آنگاه شام از جمله موضوعاتي است که در اين اثر به آنها پرداخته مي شود ...