0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (3)):51-67.
 
نقش و تاثير آگاهي از شان صدور روايات، در استنباط احكام شرعي
 
مجتهدسليماني ابوالحسن*
 
* دانشگاه تربيت معلم
 
 

شناخت عصر شارع، معرفت به شان صدور روايات و آگاهي از شرايط، خصوصيات و مقتضيات زمان و مکان صدور آنها، بسان قرائن حاليه متصله، فقيه را در فهم درست احاديث و ملاکات و دستيابي به مراد شارع و اجتهاد صحيح، ياري مي دهد و موجب تعميم حکم و يا تقييد آن و استنباط حقيقي مي گردد، حل و علاج تعارض اخبار و اختلاف روش معصومان، تشخيص احکام حکومتي از غير آن و شناخت احکام موقت و دائمي نيز بر همين اساس ميسر و مقدور خواهد بود.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر77 (1)):155-166.
 
تاريخ نگارش نهج البلاغه مترجم آستان قدس رضوي
 
پهلوان منصور*
 
* دانشگاه تهران
 
 

انتشار نهج البلاغه مترجم که نسخه خطي آن اهدايي شاه عباس صفوي به آستان قدس رضوي بوده است، از افتخارات دانشگاه تهران محسوب مي شود اما نظر مصحح محترم اين نسخه در انتساب اين ترجمه به قرن پنجم و ششم نارواست و دلايل و شواهد علمي، اين تاريخ گذاري را تاييد نمي کند. به عقيده نگارنده، اين ترجمه پس از تحرير نهج البلاغه ياد شده، در سال 973ق به صورت حاشيه نويسي بر متن انجام پذيرفته است.

 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (3)):145-171.
 
تفاوت آثار شفعه از منظر حقوق اموال و قاعده لاضرر
 
يزدانيان عليرضا*
 
* گروه حقوق دانشگاه اصفهان
 
 

عقيده مشهور حقوقدانان اين است که شفعه يکي از اسباب تملک است و از اين رو آنان با توجه به مخالفت اين نهاد حقوقي با اصل آزادي قراردادها و ديگر قواعد عمومي مانند منع تملک و تمليک قهري، شفعه را خلاف قاعده تلقي مي کنند. از اين جهت مي توان پرسيد که در حالي که جاي اين سوال است که چرا قانون بايد به شهروندان ابزاري خلاف قاعده جهت تملک عطا نمايد که گاه به زيان ديگران تمام مي شود. اعطاي حق شفعه، تدبيري است براي جبران ضرر شفيع نه ابزاري براي تملک. از سوي ديگر تفاوتهاي عملي و نظري هر يک از اين دو ديدگاه بر حقوقدان پوشيده نيست: اگر شفعه ابزاري براي تملک باشد با توجه به خلاف قاعده بودن آن بايد محدود به شرايط ماده 808 ق.م باشد و اگر ابزاري جهت جبران خسارات شفيع باشد بايد با توجه به قاعده لاضرر و قواعد عمومي مسئوليت مدني به نحو وسيعي تفسير گرديده و محدود به شرايط ماده 808 ق.م نگردد. با اين حال حتي اگر شفعه ابزار جبران خسارت باشد، در مواردي با قواعد عمومي مسئووليت مدني معارض بوده و از اين منظر نيز بايد تا حدودي استثنايي و محدود تفسير گردد. بنابراين تنها با دخالت قانونگذار به صورت گسترش قلمرو شفعه، يا مانند ديگر کشورهاي اسلامي با ايجاد نهاد حقوقي ديگري تحت عنوان «حق استرداد» مي توان خسارات احتمالي را جبران کرد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):141-168.
 
رابطه خدا و انسان از ديدگاه حضرت امام خميني و كي ير كگارد
 
رحيم پور فروغ السادات*
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

از ميان اموري كه به رابطه خدا و انسان مربوط مي شود ،سه مساله به طور مشترك در آثار امام خميني و كي يركگارد مورد توجه ويژه قرار گرفته است كه يكي از آنها «هبوط آدم» است كه منجر به ورود اولين انسان به جهان طبيعت شد. امام خميني معتقد است كه اين واقعه كليد باب بركات خدا و عامل بسط رحمت او بر جهان بشري است ولي كي يركگارد با اشاره به نافرماني آدم (ع ) و خوردن از درخت ممنوعه ،هبوط را مجازات يك گناه مي داند . از سوي ديگر كي يركگارد معتقد است كه خداوند چنان عشق و شفقت بيكراني به انسان دارد كه از سر لطف ،خود انسان مي شود و به زمين مي آيد تا در رنجهاي او شريك شود. اين رابطه منحصر به فرد كه كي يركگارد از آن به « انسان شدن خدا »تعبير مي كند از ديد امام ، امري مردود است ولي به نظرمي رسد كه آنچه ايشان در توضيح مقام خليفه اللهي انسان كامل و نيز در تبيين متمثل شدن آدم به صورت خداوند مي گويد ، بيان محتوا و مراد همان رابطه ويژه در فرهنگ اسلام است و اين رابطه ، مساله دوم ازسه مساله مورد بحث مقاله است . آخرين مساله مقاله، «ابتلا و آزموده شدن به سختيها» ست كه طي آن ، بناي ايمان به عنوان پل ارتباطي خدا و انسان ساخته مي شود و استواري اين بنا به نظر كي يركگارد با تسليم شدن به امر خدا سنجيده مي شود ، هر چند كه اين تسليم منفعلانه و از سر نارضايتي باشد ، اما از نظر امام خميني كيفيت تسليم در نحوه ايمان دخالت تام دارد واز اين رو نهايت ايمان رضاست، يعني تسليم با نهايت خشنودي نه مطلق تسليم .

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (3)):69-91.
 
معيار شناسي ضروري دين در احكام كيفري اسلام
 
محمودي گلپايگاني سيدمحمد*
 
* گروه معارف دانشگاه تهران
 
 

ارتداد به معني خارج شدن از دين اسلام موجبات و اسباب متعددي دارد که اساس آن انکار خدا و رسول يا رسالت پيغمبر و يا جسارت و اهانت به آنهاست. يکي از موجبات ارتداد که احکام ويژه اي در نظام کيفري اسلام بر آن مترتب مي شود انکار يکي از ضروريات دين است. نويسنده مقاله حاضر با بررسي موضوع اختلافي «ضروري دين» نتيجه گرفته است که انکار ضروري دين در صورتي موجب ارتداد مي شود که علاوه بر ضروري بودن جزئيت مطلب انکار شده در دين، نزد منکر نيز ثابت و روشن باشد، بنابراين، منکر در صورت جهل و ناآگاهي، محکوم به ارتداد نيست. در ادامه به اين بحث پرداخته شده که آيا انکار ضروري دين، مستقلا موجب ارتداد است يا از اين نظر که مستلزم انکار الوهيت خدا يا نبوت پيغمبر است موجب ارتداد مي شود. پس از نقل آرا فقها در اين مورد و بررسي ادله آنها، نظريه استلزام با دلائل کافي اثبات شده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):11-34.
 
فلسفه و شرايط گفتگو از چشم انداز مولوي با نگاهي تطبيقي به آراي باختين و بوبر
 
پژوهنده ليلا*
 
* دانشگاه قم
 
 

اين گفتار با برشمردن دو عنصر زبان شناختي و جامعه شناختي در هر گفتگو ، بر اصالت ضرورت، و اهميت عنصر جامعه شناختي به عنوان يكي از اركان و پايه هاي اساسي برقراري گفتگو تاكيد مي ورزد . از نظر مولوي اساس گفتگو بر بنياد كنش ارتباطي ميان طرفين گفتگو و برقراري رابطه دو جانبه ميان گوينده (نويسنده ) و شنونده (خواننده ) بنا شده است . وي از اين ارتباط دو جانبه و سويه جامعه شناختي سخن با تعبير« اتصال»، «جذب» و «كشش‌‌» ياد كرده است . از اين منظر حضور مخاطب يا شنونده يا خواننده جهت برقراري ارتباط كلامي ضروري نيست ؛ همچنين سخن گفتن ملفوظ يا خاموشي نيزتاثيري در برقراري اين تعامل كلامي نخواهد داشت . در همين راستا قابل ذكر است كه مولوي جاذبه ، كشش و اتصال ياد شده را به معناي هر نوع پيوند و ارتباط و چالش در نظر گرفته است ؛ از اين رو ، روابطي كه بر مبناي تضاد ، تناقض و اختلاف پي ريزي شده ،همچنين دوستي ، دشمني ، عشق و تنفر ،از آن جهت كه متضمن نوعي رابطه و تعامل است و بدون وجود « ديگري»ِي در كنار يا در برابر و يا در تقابل با « من » تحقق نمي يابد، در همين قلمرو طرح شدني است . در ادامه عنصر جامعه شناختي گفتگو را با نگاهي تطبيقي به « منطق گفتگويي» ميخائيل باختين و « جهان رابطه ها»ي مارتين بوبر پي ميگيريم . تاكيد اين دو انديشور بر سرشت اجتماعي و بينا ذهني زبان ، همچنين اشاره به تعريف ، مفهوم و سطوح متعدد و اشكال گوناگون گفتگو از نگاه باختين در اين گفتار مورد مطالعه قرار مي گيرد . مباحث ياد شده در اين گفتار اين نتيجه را به دست مي دهد كه آنجا كه عنصر جامعه شناختي و كنش تعاملي موجود باشد، از آن رو كه معنا و مفهوم در فاصله دو افق در جريان و در انتقال است ،- چه عنصر زبان شناختي موجود باشد و چه موجود نباشد – گفتگو آگاهانه يا ناآگاهانه ، به عمد يا به سهو بر قرار شده است .

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):101-121.
 
ابن سينا و فلك محدد الجهات
 
دادبه اصغر,انواري سعيد
 
 
 

نظام هيئت بطلميوسي برمبناي اعتقاد به وجود هشت فلك ،شكل گرفته بود كه در محاسبات علم هيئت و نجوم مورد استفاده قرار مي گرفت . فيلسوفان نخستين مسلمان (فارابي و ابن سينا ) ، فلك ديگري بر اين مجموعه افزودند كه برآن ، نام « محدد الجهات » نهادند. براهين فيلسوفان در بحث افلاك ، جمله ، مربوط به اين فلك است و در اثبات وجود ساير افلاك ، برهاني اقامه نكرده اند .به نظر مي رسد كه ابطال نظام بطلميوسي ،خللي به وجود اين فلك وارد نمي سازد ،زيرا اساسا اين فلك در آن نظام وجود نداشته است و فلاسفه به علل فلسفي قائل به وجود چنين فلكي شده اند . پرسشي كه در اين مقاله در پي يافتن پاسخ آن هستيم ، اين پرسش است كه فيلسوفان ، چه نيازي بهم اين فلك داشته اند و چرا قائل به آن شده اند ؟ در حقيقت در فلسفه اين فيلسوفان ،اين فلك داراي دو وظيفه اصلي است :اولا) تعيين كننده جهات اصلي ، يعني فراز و فرود ( فوق و تحت ) به شمار مي آيد . جهات اصلي در بحث مكان طبيعي و حركت طبيعي اشياء مورد استفاده قرار مي گيرند و ثانيا ) اين فلك حافظ مطلق است و زمان از حركت آن پديد مي آيد . در اين مقاله با بررسي دلايل فيلسوفان برو جود اين فلك و ذكر نظرات جديد در مورد زمان و مكان ، به نقد و بررسي فلك محددالجهات پرداخته ايم و نشان داده ايم كه چگونه مي توان احيانا همچنان از ديدگاه آنان دفاع كرد و نيز چرا وچگونه، با توجه به نظريات جديد علمي و نظريه نسبيت ، ديدگاه آنان قابل دفاع نخواهد بود .

 
كليد واژه: 
 
 
 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):123-139.
 
مقايسه حكمت بحثي و ذوقي نزد ملاصدرا
 
درزي راحله,قراملكي احدفرامرز
 
 
 

تامل در نحوه مواجهه ملاصدرا با طريق بخشي فيلسوفان و متكلمان و سلوك ذوقي عرفا در حل مسائل الهياتي، روش شناسي حكمت متعاليه رامورد چالش قرار مي دهد و بحث وذوق از نظر ملاصدرا ،دو رهيافت كسب معرفتند و اخذ هر يك از آنها مشروط به شرايط خاص است . هر دو‌، فرآيند داراي مراتب و نيز داراي نتايج واحدند و آنها را بايد به عنوان گرايش فطري در حقيقت جويي به كار بست، دامنه و گستره هر يك و نيز شرايط خاص آن دومتفاوتند : نقد پذيري و ضابطه پذيري از ديگر مواضع خلاف و تمايز و تشابه آن دو روي آورد است . تحليل ديدگاه ملاصدرا در ماهيت بحث و ذوق و نيز تمايز و تشابه آن دو نشان مي دهد كه وي هر دو را مراحلي از يك سلوك علمي مي داند به گونه اي كه يكي را بايد مكمل ديگري دانست . الگوي وي براي اين تلفيق مطالعه ميان رشته اي است.

 
كليد واژه: حكمت بحثي ، حكمت ذوقي ، حكمت متعاليه ، ملاصدرا ، مطالعه ميان رشته اي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):35-64.
 
قياس مساوات و منطق نسب
 
جعفري ولني علي اصغر*
 
* بنياد حكمت اسلامي صدرا
 
 

منطق دانان مسلمان براي توجيه استدلالهاي ساده اي ( مانند قياس مساوات ) دچار گرفتاريهايي شده اند كه اين گرفتاريها از التزام آنها به قياس حملي نشات گرفته است. ناتواني منطق قديم در اين زمينه از ناحيه نسبت بماهي نسبت نيست؛ يعني اينگونه نيست كه منطق قديم به اين دليل از اثبات استدلالهاي حاوي نسبت ناتوان باشد كه داراي نسبت هستند ، بلكه مشكل اصلي منطق قديم ،همان اتكاء به تحليل موضوع – محمولي گزاره و عطف توجه صرف به قياس حملي است ؛ يعني در هر نوع استدلالي بايد موضوع و محمول و حد وسط معلوم شود و بديهي است كه چنين امري همه جا ميسر نيست . بنابراين ، قياس مساوات خللي را در نظام منطق موضوع – محمولي – رابطه ارسطويي نشان مي دهد ؛ زيرا از طرفي تلقي ارسطويي قياس اقتضاء مي كند كه مقدمات قياس به حدود تحليل شوند و هر حد يك محمول تك موضعي به اصطلاح منطق جديد است ؛ در حالي كه قياس مساوات از مقدماتي تاليف مي شود كه متضمن نسبت يا بخش محمولي چند موضعيند . از اين رو ، ارجاع قياس مساوات به قالب اقتراني خالي از اشكال نيست .

 
كليد واژه: قياس مساوات ، منطق نسب ، قياس غير متعارف ، نسبت تساوي ، تعدي ، تقارن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):65-99.
 
چگونگي پيدايش كثير از واحد (نظام فيض) از ديدگاه شيخ اشراق
 
خادمي عين اله*
 
* دانشگاه شهيد رجايي
 
 

در مكتب اشراقي ، ما با تنوع واژگان درباره صادر اول مواجه هستيم . سهروردي در برخي از نوشته هاي خود مثل التلويحات ، الواح عمادي ، پرتونامه ، رساله في اعتقاد الحكما ، يزدان شناخت ،اللمحات و كلمه التصوف ، نظام فيض را به شكل فيلسوفان مشايي – و به شكل ثلاثي كه ابتكار ابن سينا است – تقرير مي كند . غير از اين جهت اشتراك ،ازحيث روش شناختي ،  ميان اين آثار تفاوت وجود دارد. اما در الواح عمادي ،بعد از تقرير آن به شكل مشايي ، تلاش مي كند تا حدي از نظام مشايي فاصله بگيرد. اين روند در المشارع و المطارحات تعميق مي يابد . سرانجام در هياكل النور و بالاخص حكمه الشراق ، شيخ نظريه نهايي و ابتكاري خويش را بيان مي كند و ميان نظريه نهايي سهروردي درباره نظام فيض ،قهر و محبت، و اشراق و مشاهده، نقش هاي اصلي را ايفا مي كنند و نكات قابل تاملي دراين موارد وجود دارد. مهم ترين وجوه مميزه نظريه شيخ اشراق ،ابتناي نظريه او بر اصالت نور و ارائه نظريه عقول عرضي است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 9 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):225-245.
 
موضوع فلسفه اولي در نظام فلسفي ارسطو و فارابي
 
كمالي زاده طاهره*
 
* دانشگاه تهران
 
 

بنيادي ترين مساله متافيزيك ازسطو ،مساله هستي (وجود )است و اين نكته مسلم است كه مساله هستي يا وجود و هست يا موجود ، در همه مراحل گسترش فلسفيش براي ارسطو – هر چند نه به يك نحو –مطرح بوده است .اين مساله در متافيزيك به شكل گسترده و مشخص بيان مي شود . ارسطو در متافيزيك ،علم به موجود را به شيوه هاي مختلف بيان نموده و به مناسبت موضوعات متعدد و متنوعي نيز براي آن قرار داده است . در آغاز كتاب چهارم ، مابعدالطبيعه را علم مطالعه  « موجود چونان موجود» ميداند ، ودر بخشهاي ديگر متافيزيك ، ما بعدالطبيعه به عنوان علمي كه با موجود الهي غيرمتحرك –موجود مفارق – سر و كار دارد و همچنين به عنوان علمي كه از بالاترين اصول و مبادي و علل اشياءِ بحث مي كند،توصيف شده است و در جايي ديگر به عنوان علم به جوهر يا جوهر نخستين است . از اين رو از ديرباز ، شارحان و مفسران ارسطو و ارسطوشناسان در تعيين موضوع ما بعدالطبيعه دچار تعارض و مشكل بوده اند كه در نهايت ،حاصل قرنها تفسير راي ارسطو در باب « موجود بما هو موجود» به دو تفسير مختلف« انتولوژي » و« تئولوژي » منتهي مي شود. تفسير يونانيان به موجودات مفارق و تفسير فيلسوفان مسلمان (فارابي و ابن سينا) به موجود مطلق، كه اين دو تفسير، تاكنون نيز مطرح است. اين پژوهش نيز با گزارش و تحليل اين دو تفسير به جهت تبيين تمايز فلسفه اين ديار از فلسفه يونان ، درصدد مقايسه راي ارسطو و فارابي دراين مساله است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 
معناي سنت از ديدگاه سنت گرايان
 
كديور محسن,كرمي طيبه
 
 
 

در اين ديدگاه سنت با حقيقت مرتبط است و مانند حقيقت مي تواند درصورتهاي خاصي تعين يافته و جلوه گرشود . اما همواره تعينات خاص آن مرتبط و متصل با سنت و يا حقيقت اوليه باقي مي ماند . دليل تعين يافتن سنت در صورتهاي خاص، نياز زماني و مكاني بشر است . دين و وحي جلوه ها و تعيناتي ازاين حقيقت اند . قلسفه (مابعدالطبيعه )،عرفان (تصوف) و الهيات نيز طرق شناخت سنت يا حقيقت اصيل ، به شمار مي آيند . در اين سير شناختي ،نقش انسانهاي كامل و برگزيده كاملا برجسته است . سنت ها اين قابليت را دارند كه رشد و تحول يابند اما همواره در اتصال به منبع اصلي خود بايد پذيراي تغييرات باشند. توجه به تجليات سنت ،انسان هنرمند را وامي دارد تا آن را در شكلي رمزگونه و نمادين در اثرخودش منعكس كندواين رمزها و نمادها واسطه اتصال انسان باسنت (حقيقت) نخستين را فراهم مي آورد.

 

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 10 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):247-254.
 
انديشه هاي تنزيهي عباد بن سليمان
 
گذشته ناصر*
 
* گروه اديان و عرفان تطبيقي دانشگاه تهران
 
 

عبادبن سليمان صيمري يكي از دانشمندان ايراني است كه درقرن دوم قمري در مكتب معتزله پرورش يافت و باليد.مهم ترين ويژگي مكتب معتزله اين بودكه در برابر مشبهه كه به خدايي شبيه به انسان باور داشتند، با عنايت به انديشه هاي نو افلاطوني ،خدايي تنزيهي را درخلال دستگاهي كلامي طرح كردند كه هيچگونه صفتي ندارد و صفات خدا رابه ذات باز مي گرداندند. به عبارت ديگر ،آنان به خدايي باور داشتند كه هيچ گونه شباهتي با آفريده هايش نداشت و « ديگر» بود. عباد بن سليمان در خداشناسي تنزيهي خويش ،چند فراتر از همقطاران اعتزاليش رفته و به تنزيه مطلق روي آورده است . او باالهام از حكميان يونان باستان ، جهان رادر دو ساحت مي بيند، نخست، ساحت پيش از وجود كه اشياء و ماهيات بودند ولي فاقد وجود بودند و اين اشياء از ازل همبود با خداوند بودند . ساحت دوم عالم ، ساحتي است كه با فرآيند خلقت به وجود آمده است، اين فرآيند اينگونه بوده كه خداوند با پديدآوردن گفتاري آفرينشگر يا « كن » ندايي به اشياء درداد كه پديد آيند و آنان نيز پديدآندند و بدين سان جهان كنوني كه مشاهده مي كنيم و جهان تكون ،حدوث وخلقت نام دارد ، پديد آمد . خدا هيچ گونه ارتباطي حتي ارتباط معرفتي با ساحت دوم عالم ندارد . عباد با ترسيم چنين جهاني ، اين غايت را جستجو مي كند كه هر گونه ارتباط خداوند رابا اين عالم و به دنبال آن ،هر گونه مشابهت وي رابا عالم نفي كند و خدارا « به كلي ديگر» بينگارد. اين عقيده بالطبع لوازم گوناگوني دارد كه يكي از لوازم آن اين است كه وي مي بايست عالم را ازلي بداند و ازلي دانستن عالم انديشه ايست كه وي از زمره متكلمان دور ساخته و به فيلسوفان نزديك كرده است .

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 11 : مقالات و بررسيها بهار و تابستان 1384; 38(دفتر 77 (2)):255-269.
 
بازسازي نظر خيام درباره وجود
 
مصطفوي زهرا*
 
* گروه فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه تهران
 
 

حكيم عمر خيام با آن كه از فلاسفه مشاء به حساب مي آيد ، درچند رساله فلسفي خود به دفاع ازنظريه اصالت ماهيت پرداخته و وجود راامري اعتباري و ذهني مي داند. وي براي اثبات نظر خود از سه دليل بهره برده و به شش اشكال پاسخ داده است . وي اتصاف ماهيت و وصف وجود را به واسطه تعلق جعل به ماهيات مي داند ،بنابراين تعقل ماهيت و وجود ذهني آنها نيازي به وجود ندارد . مفهوم وجود به نظر وي از اوصاف عامه است و روشنترين مفهومي است كه آن را مي شناسيم و به همين دليل موضوع علم فلسفه قرار گرفته است . مفهوم وجود يك معناي مشكك ميان وجود عيني ، ذهني ، رابطي و رابط است .

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  1:47 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : مقالات و بررسيها زمستان 1382; 36(دفتر 74 (3)):29-49.
 
تماميت قاعده فقهي استيمان
 
علي آبادي علي*
 
* گروه آموزشي فقه و مباني حقوق اسلامي دانشگاه تهران
 
 

يكي از قواعد مشهور و مورد اختلاف قاعده عدم ضمان امين مگر در صورت ارتكاب تعدي يا تفريط است كه به تعبير «استيمان» اختصار مي گردد. برخي با نسبت دادن استثنائاتي بر قاعده استيمان آن را فاقد كليت پنداشته اند، در حالي كه تماميت قاعده فقهي مذكور و نادرستي استثنائات متصور بر آن امري مسلم بوده و دستيابي بر دو نتيجه، اين هماني بخش اول «قاعده اذن مانع ضمان و اجازه از مسقطات ضمان است» با قاعده استيمان و نيز ابراء يا اسقاط بودن بخش دوم قاعده اخير از همين بحث مستحصل است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
یک شنبه 24 اردیبهشت 1391  2:55 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها