0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : معرفت فلسفي زمستان 1388; 7(2 (پياپي 26)):185-226.
 
چالش عرفي گرايي با جمهوري اسلامي ايران در ساحت باور
 
نوروزي محمدجواد*,كعبي عباس
 
* دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

جمهوري اسلامي ايران با طرح نگاهي جديد، انديشه و رفتار حاكم بر غرب را با چالش مواجه كرد. و عرفي گرايان از سه منظر فلسفي ـ كلامي، فقهي ـ حقوقي، و جامعه شناختي جمهوري اسلامي ايران را مورد نقد قرار دادند. اين نوشتار با تمركز بر نقد و ارزيابي ديدگاه عرفي گرايان در رويكرد فلسفه سياسي، اين مساله را مطرح مي سازد كه عرفي گرايي تا چه ميزان در مباني جمهوري اسلامي ايران تاثير گذاشته است؟ در پاسخ، اين فرضيه را طرح مي كنيم كه: جمهوري اسلامي ايران در سطح باور (فلسفه سياسي)، از عرفي گرايي تاثيري نپذيرفته است و ديدگاه عرفي گرايان مبني بر تبيين سكولار از مباني فكري جمهوري اسلامي ايران مقرون به صواب نيست. گفتمان جمهوري اسلامي ايران بر ارزش هاي اخلاقي، عدالت مداري، اهداف معنوي، مردم سالاري ديني، و شمول دين بر سياست تاكيد داشته و دارد، اما گفتمان سكولار بر ماديت، تقدم منافع مادي، و گرايش هاي مصلحت جويانه تاكيد مي كند.

 
كليد واژه: جمهوري اسلامي ايران، عرفي گرايي، معرفت شناسي، انسان شناسي، باور، فلسفه سياسي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : معرفت فلسفي پاييز 1388; 7(1 (پياپي 25)):11-35.
 
چگونگي تركيب ماده و صورت از نگاه صدرالمتالهين
 
رضايي مرتضي*,عبوديت عبدالرسول
 
* موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)
 
 

ارسطو، مبدع نظريه تركيب انضمامي اجسام از ماده و صورت، و همفكران وي ادعا مي كنند: اجسام فراورده تركيب دو جوهر جدا از هم مي باشند. ايشان براي اثبات مدعاي خويش، دو برهان «قوه و فعل» و «وصل و فصل» را به دست مي دهند. اشراقيان، به رهبري شيخ اشراق، با اعتراف به وجود خاصيت بالقوگي در اجسام، منكر وجود جوهري جدا به نام «ماده» در ازاي اين خاصيت هستند و به تعبيري، تركيب انضمامي ماده و صورت را نمي پذيرند. صدرالمتالهين نيز علاوه بر نفي تركيب انضمامي، براساس حركت اشتدادي در جوهر، ديدگاه منحصر به فردي را عرضه مي كند كه نظريه «تركيب اتحادي ماده و صورت» ناميده مي شود. وي گذشته از اثبات مدعاي خود، به اشكالات وارد بر اين نظريه نيز پاسخ مي دهد.

 
كليد واژه: ماده، صورت، تركيب انضمامي، تركيب اتحادي، صدرالمتالهين، شيخ اشراق
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 : معرفت فلسفي پاييز 1388; 7(1 (پياپي 25)):37-79.
 
معقول ثاني فلسفي در فلسفه مشايي- اشراقي (از خواجه نصير تا ميرداماد)
 
شريف زهرا*,جوادي محسن
 
* دانشگاه باقرالعلوم (ع)
 
 

با ظهور خواجه نصيرالدين طوسي، جرياني فلسفي شكل مي گيرد كه به ميرداماد ختم مي شود، اين جريان به رغم بهره گيري از تحيل هاي فلسفي مشايي، فراوان، تحت تاثير فلسفه اشراق قرار داشته است. خواجه نصير در زمينه مفاهيم فلسفي، به ديدگاه شيخ اشراق قائل است و اين گونه مفاهيم را ذهني محض مي داند. اما برخي كه سرآغاز آنان قوشچي است، اين مفاهيم را ناظر به خارج پنداشته و حمل آنها را به ملاك جهات خارجي موضوع دانسته اند، براي مثال، دواني (از پيشگامان اين اعتقاد) معقول ثاني را چنان معنا كرده است كه مستلزم خارجي نبودن مفاهيم فلسفي نيست. اين در حالي است كه ميرداماد دريافته است كه معقول ثاني به معناي عام را بايد به دو دسته معقول ثاني «منطقي» و «فلسفي» تقسيم كرد: در دسته نخست، عروض و اتصاف ذهني مي باشد، ولي در دسته دوم، تنها عروض است كه ذهني مي باشد. بدين ترتيب، اصطلاح «معقول ثاني» در اين دوره- به تدريج- دستخوش تحول مي گردد و سرانجام به دو گروه تقسيم مي شود.

 
كليد واژه: معقولات اولي، معقولات ثانيه، معقول ثاني فلسفي، عروض، اتصاف، خواجه نصيرالدين طوسي، ميرداماد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 

 3 : معرفت فلسفي پاييز 1388; 7(1 (پياپي 25)):81-129.
 
تشابه تجربه هاي عرفاني و توجيه عقلاني وحدت وجود از نظر ملاصدرا و استيس
 
سربخشي محمد*,فنايي اشكوري محمد
 
* موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)
 
 

وحدت وجود را مي توان مهم ترين گزاره اكثر مكاتب عرفاني دانست. البته مكاتب گوناگون عرفاني، در نوع جهان بيني و دستورالعمل هاي مربوط به سير و سلوك، تفاوت هايي با يكديگر دارند، اما ظاهرا در اين آموزه، اغلب با هم اختلاف اساسي ندارند. اما، توجيه منطقي و عقلاني اين امر با مشكلات بزرگي روبه روست و كمتر مكتب فكري اي توانسته است از عهده تبيين آن برآيد، بلكه گاهي برخي با صراحت گفته اند: اساسا اين امر توجيه عقلاني ندارد و امري غيرعقلاني است. در اين مقاله، نخست به بررسي مكاتب مختلف عرفاني پرداخته، و تشابه آنها را در موضوع «وحدت وجود» و چند آموزه مهم و مرتبط با آن بررسي كرده ايم و سپس، كوشش ملاصدرا و استيس را در توجيه وحدت وجود به بحث گذاشته ايم.

 
كليد واژه: تجربه عرفاني، وحدت وجود، عرفان اسلامي، تائوئيسم، عرفان هندي، عرفان مسيحي، تجلي، شناخت حق، وحدت كشف، وحدت حقيقت، وجود رابط
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : معرفت فلسفي زمستان 1388; 7(2 (پياپي 26)):131-149.
 
«زمان» از ديدگاه ملاصدرا و برگسون
 
فتحي علي*,آيت الهي حميدرضا
 
* دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

زمان حقيقتي است كه با وجود انسان پيوند يافته است و انسان هميشه خود را در چنبره آن مي يابد، گويا انسان اسيرِ زمان است و راهي براي برون رفت از اين اسارت ندارد. ملاصدرا و برگسون كه فيلسوفاني از دو سنت فلسفي متفاوت هستند، در تلقي خويش از زمان، افقي تازه گشوده و راهي نو آغازيده اند. هم ملاصدرا و هم برگسون بر آن بوده اند كه حقيقت زمان را بايد در نسبت با وجود تفسير كرد. ملاصدرا زمان را حقيقتي مي داند كه از نحوه وجود ماديات انتزاع مي شود، برگسون نيز زمان را مرادف حركت مي داند و آن را ديرندي مي شمارد كه فقط از طريق خودآگاهي و شهود محض قابل درك است و بنياد هستي ما را تشكيل مي دهد. در اين نوشتار، پس از تبيين زمان از منظر اين دو فيلسوف، سعي خواهيم كرد تا ميان اين دو ديدگاه، الفتي ايجاد نماييم و روزنه اي براي مقارنه و تطبيق بگشاييم.

 
كليد واژه: ملاصدرا، برگسون، زمان، آن، ديرند
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : معرفت فلسفي تابستان 1388; 6(4 (پياپي 24)):11-36.
 
نسبت ميان عقلانيت و کرامت انسان در فلسفه ملاصدرا و کانت
 
محمدپوردهكردي سيما*,اكبريان رضا,اعواني شهين
 
* دانشگاه آزاد اسلامي- واحد علوم و تحقيقات تهران
 
 

در فلسفه ملاصدرا و کانت، «عقل» عالي ترين قوه نفس و «معرفت عقلاني» بالاترين مرحله شناخت است. از نگاه هر دو فيلسوف، عقلانيت يا خردورزي بنيادي ترين ويژگي انسان و مبناي کرامت ذاتي اوست، با اين تفاوت که ملاصدرا عقلانيت نظري، و کانت عقلانيت عملي را معيار اصلي مي پندارند، يعني از نظر ملاصدرا، شان و کرامت انسان به چيزي است که مي داند، در حالي که از نظر کانت، شان و کرامت انسان به چيزي است که مي خواهد.
يکي از جلوه هاي عقلانيت در انديشه اين دو فيلسوف، خلاقيت يا همان آفرينشگري است. دو فيلسوف ياد شده خلاقيت را، هم در حوزه نظري (در محدوده قوه خيال و عقل) و هم در حوزه عملي، مورد توجه قرار داده اند، با اين تفاوت که در حکمت صدرايي، آفرينشگري انسان در ارتباط با ماوراي طبيعت و از راه اتخاذ با عقل فعال صورت مي گيرد، در حالي که در فلسفه کانت، خلاقيت انسان در پيوندي عميق با استقلال و خود بنيادي اوست، منشا و مبدا متعالي ندارد، و صرفا ريشه در انسانيت و استقلال اراده انسان دارد.

 
كليد واژه: ملاصدرا، کانت، عقلانيت، کرامت ذاتي انسان، خلاقيت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : معرفت فلسفي تابستان 1388; 6(4 (پياپي 24)):67-104.
 
معاد جسماني از ديدگاه ابن عربي
 
کرماني عليرضا*
 
* موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
 
 

در اين مقاله، ضمن بيان اصول و مباني عرفان ابن عربي در زمينه معاد جسماني، بر اين نکات تاکيد شده است: .1 انسان موجود مجردي است که همواره و در هر يک از نشات، مدبر بدني متناسب با آن نشئه است. براين اساس، بدن انسان در عالم دنيا مادي عنصري، در برزخ برزخي و مثالي، و در عالم آخرت اخروي با مزاجي کاملا متفاوت با مزاج دنيوي است، .2 عالم آخرت داراي دو منزل بهشت و جهنم است و بيان حقيقت و جايگاه اين دو منزل، کيفيت معاد و چگونگي هويت آدميان را در اين دو منزل روشن مي کند، .3 کل عالم عناصر، يعني مادون فلک مکوکب (که شامل ارض و افلاک هفت گانه است)، به جهنم بدل مي شوند و لذا جهنم و جهنميان هويتي عنصري، اما تبدل يافته دارند، .4 بهشت در ميان فلک مکوکب و فلک اطلس واقع شده است و از اين رو، بهشتيان متناسب با جايگاه خويش داراي بدني از سنخ اجسام بسيطه اند، .5 بدين ترتيب، معاد با بدني جسماني، که متفاوت با جسم دنيوي است، صورت خواهد پذيرفت.

 
كليد واژه: معاد جسماني، بهشت، جهنم، افلاک ثوابت، عالم طبيعت، اجسام بسيطه، ابن عربي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : معرفت فلسفي تابستان 1388; 6(4 (پياپي 24)):139-172.
 
پديدارشناسي هوسرل: ايده آليسم محض يا ايده آليسم استعلايي؟
 
دهباشي فهيمه*,آيت الهي حميدرضا
 
* دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

ايده آليسم هوسرل نظريه اي است که به عنوان علم انضمامي، در حوزه هاي خاص قابل تبيين است. اين ايده آليسم، وجود عالم واقعي و عالم طبيعت را انکار نمي کند، با اين حال، نگاه پديدارشناسانه وي به عالم واقع و طبيعت، با ديگر نگاه هاي معرفت شناختي متفاوت است.
در اين نوشتار، تلاش خواهد شد تا از راه تحليل مفاهيم و اصطلاحات مورد نظر هوسرل، در برابر ديدگاهي که ايده آليسم هوسرل را ايده آليسم محض مي داند، موضع گيري و با بيان دلايلي، نشان داده شود که در تحليل دقيق، نظريه او را بايد ايده آليسم استعلايي ناميد مفاهيم کاربردي شامل مفهوم «آگاهي و همدلي»، «تاويل يا احاله»، «حيث التفاتي»، «شهود» و «ماهيت» مي باشند که هر کدام در معناي خاص خود، استعلايي بودن پديدار شناسي هوسرل را توصيف و تبيين مي نمايند.
نگارندگان مقاله حاضر بر آن هستند تا نشان دهند که در پديدار شناسي استعلايي هوسرل، هر آنچه متعلق به اين عالم است، ضرورتا تمام تشخص معنايي خود را علاوه بر وضعيت وجود شناختي آن به دست مي آورد، به همين لحاظ، هوسرل در کتاب ايده ها همه کوشش خود را به کار مي گيرد تا به تمايز دقيقي ميان پديدارشناسي به عنوان روش، پديدارشناسي به عنوان معرفت دست يابد. پديدارشناسي هوسرل توانايي خود را در توصيف همه جنبه هاي فلسفي و علمي به نحو گسترده پوشش داده است.

 
كليد واژه: پديدار شناسي، هوسرل، ايده آليسم محض، ايده آليسم استعلايي، آگاهي و همدلي، احاله، حيث التفاتي، شهود، صورت (ماهيت)
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : معرفت فلسفي تابستان 1388; 6(4 (پياپي 24)):173-224.
 
چالش هاي جامعه شناختي فراروي معرفت علمي و راه حل هاي ارايه شده
 
فاتحي ابوالقاسم,اخلاصي ابراهيم
 
 
 

مقاله حاضر ضمن تبيين مباني معرفت شناختي «دانش تجربي»، به بررسي چالش هاي معرفتي پيش روي «فلسفه پوزيتيويستي علم» پرداخته است. استقبال چشمگير از نظريه تامس کوهن در زمينه «پارادايم هاي علمي» و به دنبال آن، پذيرش تاثير عوامل اجتماعي در محتوا و جهت گيري معرفت علمي از سوي جامعه شناسان معرفتي، چالش هاي مذکور را ذيل عناوين جديدي مانند مطالعات فرهنگي، اجتماعي و فمينيستي علم برجسته کرده است. يافته هاي اين مقاله نشان مي دهد که نسل جديد فيلسوفان علم مي کوشند با ارايه الگوهاي متقاطع از ابعاد اجتماعي معرفت علمي، فلسفه معاصر علم را به گونه اي ارتقا بخشند که علاوه بر توجه به تاثيرات اجتماعي فناوري، که مورد تاييد جامعه شناسان علم است، تدابير نظري لازم را در جمع بين اعتبار معرفتي گزاره هاي علمي و ملاحظه زمينه هاي سياسي، اخلاقي و فرهنگي آن فراهم سازد.

 
كليد واژه: فلسفه علم، معرفت شناسي، پوزيتيويسم، جامعه شناسي علم، تامس کوهن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : معرفت فلسفي پاييز 1388; 7(1 (پياپي 25)):131-152.
 
واژه شناسي «جسمانيت» در نظريه جسمانيه الحدوث وروحانيه البقا بودن نفس
 
موسوي هادي*,علي پور مهدي
 
* دانشكده تربيت مدرس دانشگاه قم
 
 

نظريه جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا بودن نفس،‌ جزء نظريات بديع صدرالمتالهين درباره ماهيت نفس است. اين نظريه درصدد است اثبات كند كه نفس در ابتداي پيدايش، موجودي جسماني است، اما در طول زندگي، به واسطه حركت جوهري، كمال مي يابد و به موجودي روحاني تبديل مي شود. بسياري از شارحان اين نظريه به بررسي ابعاد گوناگون آن پرداخته اند. با وجود اين، به نظر مي رسد از تعيين دقيق معناي واژه «جسماني» غفلت شده است، واژه اي كه نقش محوري را در نظريه ملاصدرا ايفا مي كند.
دو تعريف عمده در مورد حقيقت معناي جسماني به دست داده شده است: يكي «موجودي از سنخ جسم و يا همان جسم» و ديگري «موجودي شديد التعلق به جسم». مقاله حاضر به دنبال آن است كه نشان دهد: مراد ملاصدرا از «جسماني» معناي نخست آن واژه مي باشد، يعني نفس، در ابتداي حدوث، جسم است. شواهد و قراين موجود در آثار او همين مدعا را تاييدو تثبيت مي كنند.

 
كليد واژه: حدوث نفس، حدوث جسماني، روحانيه البقا جسماني، ملاصدرا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : معرفت فلسفي بهار 1388; 6(3 (پياپي 23)):11-50.
 
ماهيت «حکايت» از ديدگاه استاد مصباح
 
برهان مهريزي مهدي,مصباح مجتبي
 
 
 

عموم فلاسفه مسلمان بر اين باورند که صورت هاي ذهني بالفعل، از ماوراي خود حکايت دارند و آن را امري بديهي تلقي مي کنند؛ اما ديدگاه استاد مصباح در اين باره متفاوت است. در اين نوشتار، کوشش شده است تا در سخنان استاد تامل، و ديدگاه ايشان تحليل و تبيين شود. از نظر استاد، حکايت در عمده مراحل (تصورات و قضايا) بالقوه، و فقط در تصديقات صادق بالفعل است. به عقيده ايشان، براي روشن شدن نحوه حکايت صورت هاي ذهني، بايد پديده «حکايت» را تحليل کرد. به منظور دست يابي به تعريف صحيح و دقيق حکايت، مي توانيم با توجه به کاربرد حکايت به تحليل و بررسي مصاديقي بپردازيم که با علم حضوري مي يابيم، تا ببينيم ويژگي حکايت گري تحت چه شرايطي بر مفاهيم ذهني صادق است؛ سپس، از طريق تقييد تصورات کلي، توسط اين شرايط به تعريف حکايت پي مي بريم. براي اين منظور، بايد ارکان و شرايط حکايت را به دقت مورد تحليل قرار دهيم. نتيجه کار اين خواهد شد که «حکايت واقعيتي است روان شناختي؛ و مقصود از آن، انتقال طبيعي ذهن از حاکي به محکي است، به جهت مشابهت تامي که بين حاکي و محکي وجود دارد.» بر اساس اين ديدگاه، براي «مشابهت تام» و - به تبع آن – براي حکايت، مي توان مراتبي را در نظر گرفت که طبق اين مراتب، حکايت به شاني محض، تصوري غير قضيه اي، تصوري قضيه اي، تصديقي و حکايت صادق تقسيم مي شود.

 
كليد واژه: حکايت، محکي، حاكي، مشابهت تام، توجه نفس، مصباح، حکايت شاني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : معرفت فلسفي بهار 1388; 6(3 (پياپي 23)):77-117.
 
معرفت نفس از ديدگاه ملاصدرا و افضل الدين کاشاني
 
عزيزي علويجه مصطفي*,لاريجاني صادق
 
* مركز تربيت مدرس قم
 
 

متون ديني انسان را به «خودشناسي» و «خودآگاهي» فراخوانده و بر پيوند ژرف ميان «خودشناسي» و «خداشناسي» تاکيد ورزيده اند. افضل الدين کاشاني (از حکماي قرن هفتم) و ملاصدرا (پايه گذار «حکمت متعاليه»)، هر کدام بر اساس مباني خويش، تبييني ويژه از «معرفت شهودي نفس» به دست داده اند.
در بخش ابتدايي اين مقاله، نخست، پيش فرض هاي ديدگاه صدرالمتالهين پيرامون «معرفت نفس» بازکاوي شده، و سپس تبييني سازواره اي از نظريه «معرفت نفس» ارايه گرديده است. در نهايت، مراحل «معرفت نفس»، که اهل معرفت با گام نهادن در راه سير و سلوک عملي به آنها دست مي يابند، تبيين شده است.
در بخش بعدي، ديدگاه افضل الدين کاشاني درباره «معرفت نفس» تبيين گرديده و راهکارهاي عملي و سلوکي دست يابي به معرفت نفس از نظرگاه وي بيان شده است. در پايان، به بررسي تطبيقي آن دو، در سه ساحت «پيش فرض ها»، «اصل نظريه» و «لوازم و پيامدها» پرداخته شده است.

 
كليد واژه: معرفت نفس، عالم مثال، عالم عقل، معرفت شهودي، فنا في الله، تجرد نفس، حرکت جوهري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : معرفت فلسفي بهار 1388; 6(3 (پياپي 23)):153-171.
 
مقايسه آموزه «جوهر» در دو کتاب مقولات و متافيزيک ارسطو
 
حسيني سيداحمد*,اكبريان رضا
 
* دانشگاه تربيت مدرس
 
 

ارسطو آموزه جوهر را عمدتا در دو کتاب مقولات و متافيزيک مطرح کرده است. مطالعه اين دو کتاب، ممکن است اين مطلب را به ذهن متبادر سازد که گويا ملاک هاي مطرح شده براي جوهر، در اين دو کتاب، کاملا بر هم منطبق نيستند، بلکه ملاک هاي پيشنهاد شده براي جوهر و در نتيجه، مصاديق جوهر، در اين دو اثر، با هم تفاوت دارند. گذشته از تاثيري که ممکن است گذر زمان و تحول فکري ارسطو به جا گذاشته باشد، اختلاف موجود در ميان اين دو کتاب را مي توان به اختلاف در رويکردهاي اتخاذ شده در هر يک از دو کتاب بازگرداند. در کتاب مقولات، که به واقع اثري منطقي- فلسفي شمرده مي شود، به جنبه هاي ذهني و ارتباط ميان مفاهيم نيز پرداخته شده است، از اين رو، در کتاب ياد شده، برخي از مفاهيم کلي ذهني هم به نوعي «جوهر» - البته در معناي ثانوي آن – دانسته شده اند. اما در کتاب متافيزيک، رويکردي کاملا مابعدالطبيعي اتخاذ شده است؛ بنابراين، در اين کتاب، از جواهر ثانوي سخني به ميان نمي آيد. ارسطو در متافيزيک جواهر را به عنوان مصاديق واقعي موجود معرفي مي کند، بر اين اساس، از نظر ارسطو، مطالعه واقعيت به مطالعه جواهر خلاصه مي شود، و موضوع فلسفه «جوهر» است. گفتني است که تنها با نوآوري هاي فيلسوفاني چون فارابي و ابن سينا بود که فلسفه وجود، جايگزين فلسفه جوهر گرديد.

 
كليد واژه: جوهر، ملاک هاي جوهر، ارسطو، مقولات، متافيزيک
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : معرفت فلسفي بهار 1388; 6(3 (پياپي 23)):173-211.
 
حرکات مکاني از طبيعيات ارسطويي تا فيزيک نيوتني
 
سعيدي مهر محمد,مختاري محمود
 
 
 

از ديرباز تاکنون، فيلسوفان و عالمان علوم طبيعي به طرح ديدگاه هاي گوناگوني درباره «حرکت» به مثانه يکي از عام ترين پديده هاي طبيعي پرداخته اند. ارسطو و به پيروي از او ابن سينا، در مباحث طبيعيات خويش، از حرکت به ويژه حرکت مکاني و خصوصيات آن سخن به ميان آورده اند؛ اما در فيزيک جديد (فيزک نيوتني)، تصوير کم و بيش متفاوتي از حرکت به دست داده شده است. در مقاله حاضر، پس از مقايسه مباني، مفاهيم اصلي، و قوانين حرکت در طبيعيات ارسطويي و فيزيک نيوتني، نشان داده مي شود که نظريه ارسطو درباره حرکت، در بخش هايي، دستخوش ناسازگاري است و در اکثر موارد، با فيزيک نيوتني اختلاف دارد؛ هر چند در برخي از قضايا و روابط، داراي شباهت هاي کلي با قوانين حرکت نيوتني است. البته، نبايد از اين نکته غفلت کرد که هر يک از اين دو نظريه، بخشي از دو نظام نظري کاملا متفاوت و مبتني بر دو نحوه ناهمسان از استدلال و استنتاج اند. شايان ذکر است که قوانين نيوتن در زمينه حرکت، با تغيير اساسي سنت ارسطويي، به نتيجه رسيده است؛ همچنين، قضايا و روابط ظاهرا مشابه هريک از دو سنت ارسطويي و نيوتني، به سختي در ديگري قابل اندراج است.

 
كليد واژه: ارسطو، ابن سينا، فلسفه طبيعي، طبيعيات، حرکت مکاني، فيزيک نيوتني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 

 7 : معرفت فلسفي تابستان 1388; 6(4 (پياپي 24)):225-258.
 
ويتگنشتاين: خداباور يا ملحد؟
 
حسيني قلعه بهمن سيداکبر*
 
* موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
 
 

ويتگنشتاين يکي از چهره هاي علمي قرن بيستم است که نگرش هاي او به طور معمول و مشخص، بازتاب هاي گوناگون و گسترده اي در ميان انديشمندان ديگر داشته است. ديدگاه ويتگنشتاين درباره خدا، و واقع گرايي يا غيرواقع گرايي اين فيلسوف نيز از قاعده يادشده مستثنا نبوده و حتي مبناي نظري بسياري از انديشمندان قرار گرفته است.
در نوشتار حاضر، مي کوشيم تا به تبيين نگاه ويتگنشتاين در اين باره بپردازيم و بگوييم که بر اساس رساله منطقي و فلسفي، به نظر مي رسد که وي براي ماوراي عالم طبيعت، حقيقتي قايل نبوده، زيرا بر آن بوده است که زبان بدان عالم راه ندارد. بدين ترتيب، ويتگنشتاين را مي توان ملحدي نسبت به ماورا تلقي کرد، نه غير واقع گرا. اما از عبارت هاي ويتگنشتاين در پژوهش هاي فلسفي اش (با اين مضمون که: «الهيات از بازي زباني منحصر به فردي برخوردار است»)، تا حدودي چنين بر مي آيد که او در عرصه هستي شناسي امرالوهي، واقع گرا مي باشد و براي خدا، امرالوهي، و اعتقادات ديني، وجهه اي مستقل از اذهان قائل است.

 
كليد واژه: واقع گرايي ديني، غيرواقع گرايي ديني، نظريه تصويري معنا، بازي هاي زباني، متعالي، معناداري، ويتگنشتاين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 23 اردیبهشت 1391  10:35 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها