0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1388; -(9):99-132.
 
تنهايي در برخي صوفيانه هاي شعر فارسي با رويکرد ويژه به شعر سهراب سپهري
 
قوام ابوالقاسم,واعظ زاده عباس
 
 
 

«تنهايي» از مسايلي است که آدمي هميشه با آن مواجه بوده و در حوزه هاي مختلفي چون عشق، عرفان و تصوف، روانشناسي، فلسفه و... معني و مفهومي خاص داشته است. ادبيات به عنوان تجلي گاه انديشه و عواطف انساني به طرق مختلف به انعکاس اين معاني و مفهوم ها پرداخته است. در شعر صوفيانه فارسي که يکي از پربارترين شاخه هاي ادبيات فارسي است، در دو دوره کلاسيک و معاصر، توجه ويژه اي به اين مساله شده و «تنهايي» در آن به عنوان يکي از درونمايه هاي اصلي شعر مطرح شده است.
نگارندگان در اين گفتار به بررسي تنهايي در شعر صوفيانه فارسي مي پردازند و در پايان نتيجه مي گيرند که مفهوم «تنهايي» در شعر شاعران صوفيانه سراي کلاسيک، مفهومي برگرفته از عرفان و تصوف ايراني، اسلامي رايج در آن روزگار و به معني عام خلوت و عزلت است، اما تفاوت هايي نيز بين برداشت هاي شاعران از تنهايي وجود دارد. برخي چون سنايي بيشتر بر جنبه ظاهري خلوت و عزلت تأکيد دارند و بعضي چون مولوي بر جنبه ظاهري و باطني آن، و عده اي چون حافظ بيشتر بر جنبه باطني آن. کساني چون سعدي نيز بيشتر به علت رواج اين مضمون در آن دوره بدان پرداخته اند و حتي گاهي نيز با نيش و کنايه از آن سخن گفته اند. تنهايي در شاخه سنتي شعر صوفيانه معاصر نيز که نماينده بارز آن شهريار است، ادامه همان تنهايي موجود در شعر صوفيانه کلاسيک، به ويژه تنهايي مطرح در شعر حافظ است، اما اين مضمون در شاخه نوگرا و نيمايي يعني در شعر سهراب سپهري بيشتر تحت تاثير زندگي و آموزه هاي بودا و به معني سکوت و خلوتي پاک و معنوي براي فکر و اشراق است. موضوع اخير، يعني تنهايي در شعر سهراب با توجه به اين ديدگاه، در مقاله حاضر نقد و شرح و تحليل شده است
.

 
كليد واژه: شعر فارسي، تنهايي، تصوف ايراني اسلامي، عرفان بودايي، سهراب سپهري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):25-46.
 
تجربه هاي معنوي - عرفاني از ديدگاه روان شناسي
 
صديقي ارفعي فريبرز*
 
* دانشگاه کاشان
 
 

يکي از موضوعات مهم در شناخت توانمندي هاي انساني از بعد روان شناختي عرفان و حالات عرفاني است. مکاتب مختلف روان شناسي کوشيده اند چگونگي وقوع آن ها را بر اساس آموزه هاي خود تفسير و تبيين نمايند. بي گمان دو مساله در اين باره اهميت فزايندهاي دارد: نخست اين که سير تحول اين تبيين ها و تفسيرها چگونه بوده است و ديگر اين که چه عامل يا عواملي سبب ايجاد تجربه هاي عرفاني در انسان مي شوند.
در نوشتار حاضر براي پاسخ گويي به مسايل مذکور، مهم ترين ديدگاه هاي روان شناختي درباره تجربيات عرفاني از نظر ويليام جيمز گرفته تا ديدگاه هاي مربوط به مکتب روان تحليلگري (با تاکيد بر نظريه فرويد و نظريه يونگ)، مکتب انسان گرا يا فرافردي (با تاکيد بر نظريه آبراهام مزلو و کارل راجرز) و در نهايت، آخرين ديدگاه هاي موجود در اين باره (يعني نظريات کلاويتو، گازا نيگا، ....) مورد بررسي قرار گرفته است. اين نوشتار، مسير ديدگاه هاي ياد شده را از نفي حالات و تجربه هاي عرفاني در نظريه فرويد تا نقش کهن الگوها و عوامل درون زاد در ايجاد اين حالات و تجربه ها در نظريه يونگ و تاثير عوامل فرهنگي بر اين امر در نظريه مزلو و راجرز و سرانجام نحوه دخالت سيستم عصبي انسان را در اين باره در نظريه هاي جديدتر نشان مي دهد
.

 
كليد واژه: عرفان، روان شناسي، روان تحليل گري، روانشناسي انسان گرا، فرهنگ، ادراک
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):47-74.
 
رويکرد مخاطب مدار مولوي و نقش آن در تکوين قصه هاي هزل گونه مثنوي
 
فاضلي فيروز,بخشي اختيار
 
 
 

اين مقاله بر آن است که بر اساس ديدگاه نقد بلاغي و کاربردي و نيز رويکرد ساخت گراي تکويني لوسين گلدمن  به تشريح جنبه مخاطب مدار روش و رويکرد تعليمي مولوي در مثنوي بپردازد. جنبه اي که در تکوين گزاره هاي عوام پسند و هزل گونه موجود در اين کتاب موثر بوده است.
در اين مقاله، به تشريح ساختار کلي مثنوي و رويکرد و روش مخاطب مدارِ مولوي پرداخته ايم و درآن، الگوي خطابي و تعليمي مولوي، ساختار تمثيلي و قصه بنياد مثنوي را بررسي کرده و عوامل مخاطب مدار بودن شيوه مولوي در مثنوي و نقش شيوه مخاطب مدار و
گونه زباني عوام پسند او را در تکوين قصه هاي هزل گونه مثنوي نشان داده ايم.
نتيجه کار نشان مي دهد که عامل اصلي وجود قصه ها و گزاره هاي هزل گونه و عوام پسند در مثنوي رويکرد مخاطب مدار مولوي است و در نظر داشتن اين رويکرد، در تفسير و دريافت گزاره هاي مثنوي و گفتمان حاکم بر آن مي تواند موثر و مفيد باشد
.

 
كليد واژه: مولوي بلخي، مثنوي معنوي، مثنوي و مخاطب مداري، هزل در مثنوي، قصه هاي مثنوي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):75-100.
 
غزالي و فرآيند تفسير قرآن
 
قاسم پورراوندي محسن*
 
* دانشگاه کاشان
 
 

غزالي از عالمان استثنايي در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي است. طي مراحل زندگي احوال گونه گون را از سر گذرانده، ولي سرانجام در تصوف توقف کرده است. آثاري که غزالي در قالب موضوعات عرفاني از خود به يادگار گذاشته هر يک جلوه هايي از سير و سلوک باطني انسان است که در تحليل آن از آيات و احاديث فراوان استفاده کرده است. تبلور اين بهره گيري در دو تفسير مستقل او به نام هاي مشکوه الانوار درباره آيه «اله نور السماوات والارض» (نور/ 35) و جواهر القرآن و درره به خوبي آشکار است. او در ساير آثار خويش نيز، کم و بيش همين راه را طي کرده و در آن ها علاوه بر تفسير ظاهري و متعارف، براي شناختن نصوص ديني از روش تفسير تاويلي بهره گرفته است. غزالي در منشا صدور قرآن، به وحياني بودن اين کتاب آسماني معتقد است و در مباني دلالي نيز بر آن است که معرفت قرآني مراتب و سطوح گونه گوني دارد. براين اساس، اسرار قرآن براي کساني که اهليت آن را داشته و مقدمات فهم اين معرفت را در خود به هم رسانده باشند، دست يافتني است. اين افراد همان کساني اند که توانسته اند بين عالم معقول و عالم محسوس توازني برقرار کنند، ساز و کار اين موازنه نيز تاويل کشفي است. به بيان ديگر، برآيند تاويل گرايي در نظر اين متفکر، التزام به تاويل عرفاني مبتني بر کشف و شهود است.

 
كليد واژه: غزالي، تفسير، تاويل، مشکوه الانوار، جواهر القرآن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):125-156.
 
نگاهي تازه به اصول و مباني عرفان (از نظرگاه فلسفي، صوفيانه و شاعرانه)
 
قلي زاده حيدر*
 
* دانشگاه تربيت معلم آذربايجان
 
 

در منابع عرفان و تصوف، به ندرت مي توان به تحقيق و بررسي اي مستقل و علمي در حوزه مباني و اصول عرفان دست يافت. براي دستيابي به هدف و غايت عرفان و معرفت، ناگزير بايد مباني آن را دريابيم تا پژوهش هاي عرفاني از گسيختگي و پراکندگي و نيز از انحراف در فهم و تفهيم متون عارفانه مصون ماند.
از مجموعه ديدگاه هاي نويسندگان در باره مباني عرفان - که غالبا از تعريف آنان از عرفان و تصوف قابل استنباط است - اين موارد را مي توان استخراج کرد: تزکيه و تصفيه درون، اخلاص، کشف و شهود (تجربه عرفاني)، فنا و بقا، رياضت و مجاهده و سلوک، کشش و جذبه، عشق و حب، فقر و نياز، اغتنام وقت و احوال، وحدت وجود، هدايت ربوبي، معرفت نفس، همرهي خضر يا پير و مرشد، قرآن و وحي و سنت، حفظ راز معشوق
.
در اين مقاله بر پايه خاستگاه عرفان و تجربه معرفتي و ذاتي انسان، مباني عرفان را صرف نظر از هر قيد ديني، فکري، قومي و ... در سه نظرگاه متمايز و در عين حال موافق بررسي کرده ايم: 1. نظرگاه عرفان نظري يا فلسفي 2. نظرگاه عرفان صوفيانه 3. نظرگاه عرفان ادبي يا شاعرانه. حاصل مقاله اينکه اصول و مباني عرفان و مبدا و منتهاي آن را ـ که بر هر سه نظرگاه عرفان منطبق است - بدين صورت مي توان نشان داد
:
ذات نور الانوار
? تجلي و تعين ذات احديت? حرکت و دگرگوني ذات سالک? اتحاد و فناي سالک با نور ذات احديت

 
كليد واژه: مباني و اصول عرفان و تصوف، تجلي، حرکت و سلوک، اتحاد و فنا، شعر فارسي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1388; -(9):133-154.
 
سعدالدين حمويه در مراد المريدين
 
ميرباقري فرد سيدعلي اصغر,نجفي زهره
 
 
 

در سير تطور عرفان اسلامي، قرن هفتم، به سبب تلاقي مشرب هاي مختلف اهميت ويژه اي دارد. يکي از چهره هاي برجسته اين دوره سعدالدين حمويه (م: 649 ه. ق) است که علي رغم جايگاه مهمش در عرفان اسلامي، اطلاعات زيادي درباره وي در دست نيست و هر منبعي که ما را در شناخت بيشتر او و پيرامونيان او ياري دهد، بي ترديد از اهميتي خاص برخوردار است.
مراد المريدين، نوشته نوشناخته خواجه غياث الدين هبه اله ابن يوسف ابن ابراهيم، از نوادگان سعدالدين حمويه، زنده در اوايل قرن هشتم، در شرح احوال و زندگي شيخ حاوي اطلاعات دست اول و قابل اطميناني در باب آرا و انديشه هاي اوست که ضمنا مناسبات اجتماعي و خانوادگي، مشايخ و مريدان وي را هم معرفي مي کند. به علاوه درباره بعضي از بزرگان عالم عرفان از جمله نجم الدين کبري و ابن عربي، علما و دانشمندان، چهره هاي تاريخي، شاعران و عده اي از صوفيان گمنام هم در آن مطالب مفيدي مي توان يافت. اين کتاب به زبان عربي است و تنها نسخه شناخته شده آن در قرن نهم کتابت شده است. اين مقاله بعضي از ارزش هاي مراد المريدين را معرفي مي کند
.

 
كليد واژه: عرفان اسلامي، مراد المريدين، سعدالدين حمويه، صوفيه قرن هفتم
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1387; -(7):5-24.
 
تاثير عرفان بر تفاسير قرآن بر اساس دو تفسير روض الجنان و كشف الاسرار
 
باباسالار اصغر*
 
* دانشگاه تهران
 
 

قرآن كريم افزون بر اين كه كتاب ديني و آسماني مسلمانان است، متني ادبي و هنري است و همه خصوصيات يك اثر هنري را چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا داراست؛ از سوي ديگر، از آن جا كه عرفان و تصوف از يك ديدگاه، نگاه هنري به دين و متون ديني است، در روند تكامل تفسير، پاره اي از مفسران با توجه به اين دو ويژگي به تفسير قرآن پرداختند و حاصل آن پديد آمدن شيوه خاصي از تفسير شد كه مي توان آن را تفسير ادبي- عرفاني ناميد. نمونه برجسته اي از اين شيوه، نوبت ثالثه تفسير كشف الاسرار ميبدي است.
در اين مقاله كوشش شده با مقايسه اين تفسير با تفسير روض الجنان ابوالفتوح رازي- كه هر دو قرن ششم نوشته شده است- تاثير ديدگاه هاي عرفاني را بر تفسير قرآن نشان داده شود.

 
كليد واژه: قرآن، عرفان، تفسير، كشف الاسرار، روض الجنان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1388; -(9):155-184.
 
نماد نور در ادبيات صوفيه
 
نزهت بهمن*
 
* دانشگاه اروميه
 
 

عرفا با انديشه ها و تجارب اصيل عرفاني خود ديدگاه هاي مهمي را در مورد «نور» مطرح ساخته اند که مي توان از آن تحت عنوان بيانيه صوفيه درباره نور ياد کرد. نور خدا که انسان با طي مراحل و مراتبي مي تواند به آن برسد، نشانه اصلي و يا کليد معنايي متون عرفاني است. يافتن دلالت معنايي نشانه هاي متون عرفاني به خاطرمناسبات منطقي و منظم دروني نشانه ها، درک ژرفاي معاني را آسان مي کند. به گمان، در تفسيري که صوفيه از نور خدا ارائه مي دهند «انديشه عرفاني اتحاد با مطلق» سرمشق مفسرين بوده است. نور خدا داراي مراتبي است که اين مراتب بنا به تجارب عرفاني و روحاني صوفيه مختلف است. ليکن با همه اين مراتب مختلف و کشف آن ها در لايه نهاني خود، واقعيت ديگري است و آن حضور مسايلي چون، خودشناسي، خداشناسي و ديگر موضوعات بنيادين ديني و عرفاني در چارچوب اساسي اين تجربه عرفاني است. در اين نوشته سعي شده است که ضمن مطالعه و بررسي پيشينه مفهوم نماد «نور» در  تفاسير کهن عرفاني، به سير و تطور آن در متون برجسته عرفان و تصوف اسلامي نيز پرداخته شود.

 
كليد واژه: تجربه، عرفان و تصوف، نماد، نور، آيه نور
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1388; -(9):185-216.
 
روش هاي خلسگي شمنيسم در برخي از فرقه هاي تصوف
 
نيكوبخت ناصر,قاسم زاده سيدعلي
 
 
 

چگونگي اقتباس و تاثيرپذيري فرقه هاي مختلف تصوف، از برخي آداب، اعمال و عقايد مشارب و مکاتب غير اسلامي، همواره در کانون توجه محققاني بوده است که در پي تحليل و تشريح ريشه ها و خاستگاه رفتار و افکار موجود در بين برخي از صوفيان و عرفاي ايراني و اسلامي اند. غالب اين محققان، بر اين موضوع اتفاق نظر دارند که برخي از مشابهت هاي موجود در افکار و اعمال صوفيان با مکاتب عرفاني ديگر چون عرفان بودايي، گنوستيک و... نشانه اي از تاثير عقايد و اعمال مکاتب غير بومي در حوزه تصوف ايراني، اسلامي است. با وجود آنکه بسياري از عقايد يا اعمال اقتباسي را نمي توان منفي و مانع سلوک دانست، بي گمان پاره اي از ديدگاه ها و رفتارها، به دليل الگوپذيري مردم ازکلام و رفتار صوفيان، مي تواند آثار بسيار منفي و ويرانگر به پيکره جامعه وارد کند. يکي از اقتباس هاي مخرب و خطرناک در سلوک صوفيانه، الگوبرداري پاره اي از فرقه هاي صوفيه و صوفي نماها از روش هاي شمني در رسيدن به خلسه و نشئگي است؛ مساله اي که تاکنون با جديت به آن توجهي نشده و يا به صورت کاملا سطحي بدان اشاره شده است. اين پژوهش، ضمن بررسي مرام فکري شمنيسم، به مسايلي مانند چرايي و چگونگي اقتباس برخي از صوفيان از روش هاي شمنيسمي براي ايجاد خلسه و توهم و رسيدن به استغراق و فنا پاسخ داده است.

 
كليد واژه: تصوف ايراني، اسلامي، شمنيسم، خلسگي، آسيب شناسي تصوف
 
 
 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):5-24.
 
درويش شگفت انگيززندگي و سخنان ابوعبداله مغربي
 
پورجوادي نصراله*
 
* دانشگاه تهران
 
 

مولانا جلال الدين در مثنوي خود از شيخي به نام [ابو] عبداله مغربي ياد کرده و گفته است که وي صاحب بصيرت بود، و شب در بيابان احتياج به چراغ نداشت و در تاريکي راه را مي ديد. اين شيخ که يکي از اولياي خدا و درويشان قرن سوم بود، صفات غريب ديگري نيز داشت، از جمله اينکه گياه خوار بود و حدود هفتاد بار به حج رفت و سخناني مي گفت که مريدانش از شنيدن آن ها سخت به هيجان مي آمدند و گاه بيهوش به زمين مي افتادند. يکي از مريدان وي، ابراهيم شيبان کرمانشاهي بود که بسياري از اقوال استاد خود را جمع و نقل کرد. يکي از اين اقوال، سخني است شبيه به قول معروف فيلسوف نوافلاطوني پلوتينوس يا افلوطين.

 
كليد واژه: ابوعبداله مغربي، عارف قرن سوم، ابراهيم شيباني کرماني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):101-124.
 
پيام هاي جهاني مولوي براي انسان امروز
 
قبادي حسين علي,گرجي مصطفي
 
 
 

يکي از شاعران و عارفان ايراني که نقشي برجسته در غنا و گسترش فرهنگ اسلامي - ايراني و حتي نشر آرمان هاي انساني و فرهنگ بشري داشته، جلال الدين محمد بلخي است. او به دليل نيل به ساحت صلح جاودان، معرفت ژرف به کتب وحياني و شناخت دقيق نهان آدمي، به ابعاد مختلف معرفت شناسي چون هستي شناسي، جهان شناسي، خداشناسي و خودشناسي وقوف دارد و از يک سو به تعالي روح انديشيده و از سويي ديگر، به رهانيدن انسان از حصارهاي تنگ نژادي، زباني، جغرافيايي و آفات ناشي از تنگ نظري، جزم انديشي و خودبيني مدد رسانيده است. او به مقامي رسيد که توانست در مجموعه آثار خود با جامعيتي شگفت و شگرف در حوزه انسان شناسي به تحليل عوامل و موانع آرامش روحي بشر بپردازد. او با اين نگاه فراگير و البته مبتني بر خرد و سنت عرفاني، مستي و فراموشي خويشتن، دورانديشي هاي بلفضولانه، بازي و اشتغال به خود و خودشيفتگي، شهرت طلبي و ... را به عنوان ملجاهاي نامناسب انسان ياد مي کند و براين اساس، با تاکيد بر معنويت، عرفان، دين و سعادت و تعالي روحي بشر و انديشه مندتر کردن او، به مقابله با مجموعه چالش ها و بحران هايي برمي خيزد که به صورت بالقوه روح انسان ها را تحديد و بلکه تهديد مي کند. اين مقاله با روش توصيفي - تحليلي و با استنباط از مثنوي به بررسي و آسيب شناسي آفات و بحران هاي فراروي آدمي در اعصار گوناگون و شناسايي آموزه ها و پيامدهاي رهايي بخش مولوي براي مقابله با اين چالش ها خواهد پرداخت. نتيجه پژوهش نشان مي دهد که مهم ترين پيام هاي مولوي براي انسان معاصر از ميان مجموعه پيام هاي جهاني، بررسي و تحليل عوامل و دلايل خودناشناسي و فقدان معرفت نسبت به من واقعي، شکاکيت، احساسات گرايي و شيفتگي نسبت به قيد و بند، بيگانگي و تنهايي، بي معنايي، مصرف زدگي، تبعيت از انديشه ها و افکار غالب است که در اين مقاله به بررسي و نقد آن ها در مثنوي معنوي خواهيم پرداخت.

 
كليد واژه: مولوي، مثنوي، پيام هاي جهاني، سنت ايراني و اسلامي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):157-182.
 
مهلتي بايست تا خون شير شد تاويلي بر ابيات آغازين دفتر دوم مثنوي
 
محمدي آسيابادي علي*
 
* گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه شهرکرد
 
 

در ابيات آغازين دفتر دوم مثنوي، تناقض و پراکندگي اي در ظاهر ابيات وجود دارد. اکثر شارحان مثنوي در شرح اين ابيات، به دليل اينکه مولوي نام حسام الدين را به ميان آورده، به تفسير تاريخي متوسل شده اند. اما اين تفسير تاريخي نه تنها نمي تواند آن تناقض را برطرف کند، به آن دامن هم مي زند. حال آنکه اگر نام حسام الدين را نه در معني ظاهري آن، بلکه در معني نمادين آن در نظر بگيريم، اين تناقض برطرف مي شود، گرچه ابهامي که در ابيات هست تا اندازه اي بر جا مي ماند. با توجه به شواهد و قرايني که در کلام مولانا يافت مي شود، يکي از معاني نمادين حسام الدين را مي توان جنبه معنوي مثنوي گرفت که اتفاقا با همين تاويل، تناقض مذکور رفع مي شود.

 
كليد واژه: مثنوي، مولوي، حسام الدين، الهام، معني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1387; -(8):183-212.
 
سمبوليسم نور و رنگ در عرفان ايراني - اسلامي
 
نيكوبخت ناصر,قاسم زاده سيدعلي
 
 
 

بي شک عرفان و تصوف - به دليل مايه هاي ارزشي و اخلاقي آن - از غني ترين نحله هاي فکري بشر است که بيشترين رسالت را در ابلاغ پيام باطني دين برعهده دارد. قدرت تاثير و عمق نفوذ انديشه هاي عرفاني در جامعه اسلامي به حدي است که کسي را ياراي انکارآن نيست، اما از آنجا که مفاهيم کشف و شهودي عرفا (مفاهيم تجريدي) در دايره محدود واژگان و الفاظ نمي گنجد و به قول مولانا «لفظ در معنا هميشه نارسان» است. براي رفع چنين تنگنا و نارسايي چاره اي جز بهره گيري از فنون هنري و ظرفيت هاي زبان شاعرانه وجود ندارد، بنابراين اغلب عرفا با بهره گيري از امکانات زباني چون تشبيه، مجاز، استعاره، ايهام و نماد به بروز تجارب شخصي خويش روي آوردند. در اين ميان استفاده از نمادواژه هاي رنگ در وصف عواطف نفساني و دريافت هاي شخصي بسيار قابل توجه است درحالي که به اين مهم کمتر توجه شده است. اين مقاله به نقش سمبوليک رنگ ها در بيان کيفيات نفساني و تجربه هاي شخصي عرفا پرداخته، به اميد آن که تا حدي افق ديد مخاطبان را نسبت به واژه گزيني هاي هدفمند عرفا وسعت بخشد يا به آنان در کشف راز و رمز آن واژگان در آثار عرفاني ياري نمايد.

 
كليد واژه: نور، رنگ، نمادگرايي عرفاني، نمادواژه هاي رنگ، عرفان و تصوف
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1387; -(7):25-52.
 
آرزو در قصه هاي صوفيانه
 
پارسانسب محمد*
 
* دانشگاه تربيت معلم تهران
 
 

مفهوم آرزو، از بنيادي ترين مفاهيم فرهنگ و ادب صوفيانه و از پربسامدترين مضامين و نقش مايه هاي قصه هاي فارسي است. گونه شناسي اين نقش مايه و نيز، تبيين اهداف، مصاديق و كاركردهاي آن، با تاكيد بر متون صوفيانه، هدف نوشتار حاضر است.
اين بررسي، نشان مي دهد كه:
اولا، هر چند آرزوهاي صوفيانه، مراتب و مصاديق عالي و حقير دارد، بيش ترينه آرزوهاي صوفيان، از سنخ مقولات مادي ناچيز و در رديف هوس هاست.
ثانيا، از آن جا كه آرزو داشتن در نظر اهل تصوف، ايستادن در برابر مشيت الهي و زيرپا نهادن تعاليم مشايخ قلمداد مي شود، امري نكوهيده است.
ثالثا، در اغلب موارد، آرزوها به ويژه آرزوهاي مادي،‌ محقق نمي شوند و در صورت تحقق، پيشماني و يا مجازات در پي دارند.
رابعا، آرزو در دو كتاب مصيبت نامه و منطق الطير، سويه اي مثبت دارد، چرا كه صاحبان آرزو (سالك/ مرغان)، به مرتبه نفي كامل وجود خويش و فنا در حق رسيده اند، پس آرزويشان (وصال حق/ رسيدن به سيمرغ) محقق مي گردد.
خامسا، آرزو در داستان هاي صوفيانه، عموما چهار كاركرد دارد: عنصر آغازگر داستان؛ عنصر داستان ساز؛ عنصر مكمل داستان؛ و عنصر پايان بخش.

 
كليد واژه: آرزو، هوس،‌ آرزوهاي صوفيانه، نقش مايه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  9:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1387; -(7):53-89.
 
فناي عارفانه، بقاي جاودانه
 
جلالي پندري يداله,زيني مهري
 
 
 

عرفان زيباترين، لطيف ترين و هنري ترين نگاه به مذهب است. عارفان با نگاهي ذوقي و جمال شناسانه همه پديده هاي ديني و طبيعي را تاويل كرده اند و آرماني ترين و ذوقي ترين بازنمودها را ارايه داده اند.
يكي از پديده هاي بازنگريسته شده عرفاني كه شكلي آرماني، دلخواه و شورانگيز يافته، «مرگ» است. عارف - همانند ديگر انسان ها - در پي بي مرگي است. خارخار جاودانه زيستن، سوداي عشقي را در او برمي انگيزد كه در پيوند با معشوق هميشه زنده، و پيوسته ماندگار، خود به ماندگاري جاويد دست يابد. از اين رو، ستيز ناسازها را مي آغازد و با تلاشي بي وقفه و مشتاقانه نيمه افلاكي (روح) را از نيمه خاكي (تن) رها مي سازد تا به وصال معشوق دست يابد و جاودانه گردد.
اين نوشتار به واكاوي انديشه هاي عارفان در مورد مرگ و انواع آن مي پردازد. در رويارويي فنا (باور عرفان ايراني) با نيروانا (باور عرفان بودايي)، شاهكار انديشه عرفان ايراني را در تكامل بخشيدن به نيروانا، يعني رسيدن به هستي واقعي تبيين مي نمايد؛ آن گاه با نگاهي گذرا، چگونگي نمود انديشه فنا را در ادب و عرفان پارسي باز مي نماياند؛ و در بخشي ديگر به بررسي فنا به عنوان خاستگاه شطحيات عارفان مي پردازد.

 
كليد واژه: فنا، نيروانا، مرگ اختياري، وحدت وجود، حماسه عرفاني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  9:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها