0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 11 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1389; -(11):273-294.
 
پيوند عرفان و رمانتيسم در شعر سپهري
 
ميكائيلي حسين*
 
* دانشگاه آزاد اسلامي، واحد بوکان، گروه زبان و ادبيات فارسي، بوکان، ايران
 
 

درون گرايي و دعوت به آرامش در دامن طبيعت را مي توان مهم ترين ويژگي شعر او دانست؛ اين بينش، ملهم از دو ويژگي بسيار مهم انديشه اوست: عرفان و رمانتيسم؛ به عبارت ديگر، تلفيقي از عرفان و رمانتيسم در شعر او به چشم مي خورد؛ اما همان گونه که عرفان سپهري، همان عرفان شناخته شده ايراني - اسلامي نيست، رمانتيسم او نيز کاملا با اصول اين مکتب هم خواني ندارد.
در اين مقاله، نخست، ضمن تحليل نگرش نويسندگان درباره سپهري، رويکرد عرفاني و سپس ديدگاه رمانتيک بررسي مي شود، و سرانجام، پيوند عرفان و رمانتيسم در شعر و انديشه او تبيين مي گردد.

 
كليد واژه: شعر معاصر فارسي، شعر سپهري، عرفان، رمانتيسم
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1388; -(10):87-118.
 
بازخواني زندگي نامه مولوي با نظر به سلسله مراتب نيازهاي مزلو
 
بهره ور مجيد*
 
* دانشگاه ياسوج
 
 

بررسي تجربه هاي روحاني مولانا جلال الدين بلخي (604 - 672 ه‍.ق) در زندگي و آثارش نشان ميدهد که او همواره به دنبال نيازهاي نو، پويا و کمال طلبانه است. اين رويکرد، نگرشي مثبت و غايي نسبت به انسان دارد که روان شناسان انسان گرا در نظريه هاي خود، در اين باره سخن گفته اند.
در اين مقاله، نگاهي روان شناختي به زندگي پر حادثه و سراسر نياز مولوي افکنده مي شود و با انطباق محتواي آثار و زندگي نامه وي در نظريه سلسله مراتب نيازهاي آبراهام اچ. مزلو، بر نقاط عطف حيات معنوي و هنري او تاکيد مي گردد، و در نهايت، زندگي و افکار او به عنوان الگويي شرقي - اسلامي براي نظريه مزلو، و به ويژه براي تجربه هاي اوج و رسيدن به مرحله خودشکوفايي معرفي مي شود، که با نمونه ها و مصداق هايي از شعر و زندگي مولانا مستند شده است.

 
كليد واژه: زندگي نامه مولانا، روان شناسي انسان گرا، مزلو، سلسله مراتب نيازها
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1388; -(10):119-148.
 
بازآفريني اسطوره هاي سيمرغ و ققنوس
 
حجازي بهجت السادات*
 
* دانشگاه شهيد باهنر كرمان
 
 

اسطوره ها که زباني سرشار از رمز و راز و ابهام دارند، واقعيت هايي جذاب و غير قابل انکار در عرصه ادبيات سنتي، متون عرفاني و شعر معاصرند. از شاعران کلاسيک، فردوسي، رکن استوار و سترگ ادبيات حماسي، به روشنگري و برجسته سازي اسطوره ها مبادرت ورزيده است. احياي مجدد اسطوره هاي آغازين و آشكار كردن حقيقت مينوي آن ها، د?يل بيروني و دروني دارد. د?يل بيروني را بايد در حركت تمدن و فرهنگ در طول تاريخ و د?يل دروني را بايد در ادبيات عرفاني جست وجو كرد. موضوع درخور پژوهش، بازآفريني و تکرار ديگرگونه اين اسطوره ها در ادبيات عرفاني است که از نوعي بازگشت به اصل، تکاپو براي تولدي ديگر و ميل به جاودانگي در آدمي حکايت مي کند. راه يافتن اسطوره سيمرغ از حماسه به بسياري از رساله الطيرهاي عرفاني، اهميت بازآفريني اين اسطوره را نشان مي دهد. نگارنده به لحاظ محدوديت مقاله، صرفا به بازآفريني اسطوره سيمرغ و ققنوس در شعر كلاسيك، متون عرفاني و شعر معاصر مي پردازد، زيرا نشان دادن نقش مهم اين اسطوره ها در پيوند بين گذشته و حال و در سير زمان با حفظ جنبه قداست مينوي آن هاست و اينكه بازآفريني و تكراري ديگر از اسطوره ها، در واقع تجلي و تداوم همان امر مينوي است.

 
كليد واژه: رساله الطير، بازآفريني، اسطوره سيمرغ، اسطوره ققنوس
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1388; -(10):149-172.
 
زن سوفيايي در روياهاي عارفان (ذوالنون و ابن عربي)
 
حسيني مريم*
 
* دانشگاه الزهرا
 
 

در بعضي تذکره هاي صوفيه از گفت وگوي مرد صوفي با زني عارف نقل آمده است که در بيشتر موارد زن عارف بدون نام است و با عنوان مجهوله الاسما از وي سخن مي رود. در برخي روايت ها، اين زن شکلي رويايي دارد و در يکي از احوالات عرفاني که در آن صوفي در حال درون بيني و يا تمرکز قرار مي گيرد، با عارف ديدار مي کند و مشکلي از وي مي گشايد. اين حکايت ها ويژگي هاي مشترکي دارند که موضوع اين مقاله با اشاره به دو نمونه از آن حکايت ها، تبيين مختصات اين ديدارها و صفات زن رويايي است. اين دو حکايت برگرفته از روايت هايي درباره دو عارف بزرگ قرن سوم و هفتم هجري، ذوالنون مصري و ابن عربي است که نگرش ايشان نسبت به زنان شباهت بي مانندي به يکديگر دارد.
اين مقاله در سه بخش اصلي تدوين يافته است. بخش نخست با عنوان ذوالنون و زنان، درباره نگرش روشن ذوالنون نسبت به زنان است، و در بخش دوم، از ابن عربي و مکتب عاشقانه او که زن، محور اصلي وي است، سخن مي رود. سپس با ذکر حکايت هايي مشابه از اين دو عارف که روايت دو واقعه، از ديدار با زن درون است، به تحليل درباره جايگاه و اهميت اين زن در اين گونه واقعه ها پرداخته مي شود.
عده اي از زنان گمنام تذکره هاي اوليا، تجسمات روحاني درون خود عارفان است. آن بخش از درون ايشان که مايل به حقايق برتر و والاست و روي به سوي تعالي و تقدس دارد، رحيم و آرامش دهنده است. اين زنان، همان زن سوفيايي انديشه هاي افلاطون، دئناي آيين زرتشتي، شخينه يهود، بئاتريس دانته، و به قول يونگ، آنيماي شاعر است. آن بخش نهفته در ضمير ايشان که در هنگام مراقبه و مکاشفه فرصت ظهور مي يابد و روان عارف را هدايت مي کند، و محصول خيال فعال عارف است
.

 
كليد واژه: ديدار با آنيما، زن سوفيايي، ذوالنون، ابن عربي، روياي عارفان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : مطالعات عرفاني پاييز و زمستان 1385; -(4):159-174.
 
قلمرو و ماهيت شعر از ديدگاه عرفاني عطار
 
محبتي مهدي*
 
* دانشگاه زنجان
 
 

موضوع ادبيات متن و به ويژه شعر و ماهيت آن، از موضوعاتي است که عطار مانند پاره اي از عارفان ديگر، بسيار بدان ها توجه داشته، و هر چند تعريفي منطقي از گونه حد و رسم، از آن ها به دست نداده، با ديدگاه عرفاني خويش بسيار بدان ها اندشيده و بارها در آثار خود به تبيين و توضيح آن ها پرداخته است. البته او به دليل نگاه عرفاني اش، به شعر، نيز داستان، بيشتر از زاويه محتوا و کارکرد مي نگرد و شعر راستين را شعري مي داند که با شرع و عرش در پيوند باشد و از ذکر و فکر، و درد و داغ مايه بگيرد. با اين همه بر خلاف مشهور، نسبت به فرم و زبان نيز، نه تنها بي توجه نبوده که بسيار بدان ها اهميت مي داده و مي کوشيده است تا براي بيان انديشه ها، آزموده ها و مواجيد عرفاني خويش به برترين فرم و زبان دست يابد. او شعري را که در پناه شرع باشد و از ذکر و درد مايه گرفته باشد، ادامه تفسير وحي مي داند و حتي آن را در خاستگاه با وحي يکي مي شمارد؛ در برابر شعري را که اين گونه نباشد «حيض الرجال» مي نامد و «حجت بي حاصلي» مي خواند.

 
كليد واژه: عطار، شعر، شعر عرفاني، فرم، محتوا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):15-30.
 
منطق گفتگو و غزل عرفاني
 
پورنامداريان تقي*
 
* پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
 
 

منطق گفتگو در حال عادي بر سه پايه متکلم (من)، مخاطب (تو) و موضوع (او) استوار است و سه حالت دارد: 1- من درباره او با تو سخن مي گويد؛ 2- من درباره تو با تو سخن مي گويد؛ 3- من درباره من با تو سخن مي گويد. در اين گفتار پس از توضيح اين نکته ها، به اين نکته پرداخته شده که اين منطق در غزل عرفاني به چند شيوه شکسته مي شود و در نتيجه آن را محتاج تفسير و تاويل مي سازد. از برجسته ترين موارد اين شکست، آن جاست که من (متکلم/ شاعر) خود در مقام مخاطب مستقيم (تو) قرار مي گيرد و در نتيجه مخاطب غيرمستقيم (خواننده/ شنونده) نقش من (متکلم) را درست در نمي يابد. در اين گونه گفتگو، من در عين حال که متکلم است در باطن مخاطب مستقيم و راوي من ديگري است که مي توان آن را فرامن ناميد. در اين گونه گفتگو، من حالتي ناخودآگاهانه دارد و واسطه اي است که کلام بي حرف و صورت فرامن، از طريق او تبديل به حرف و صوت مي شود. يعني من اين گونه غزل ها به گونه اي «گوياي خاموش» و «خاموش گويا» ست. بر پايه شرح اين نکته ها، غزل مولانا با مطلع «راه که بي رنگ و بي نشان که منم» تحليل گونه اي شده و سه مرحله سلوک عرفاني: شريعت، طريقت و حقيقت، در آن نشان داده شده است.

 
كليد واژه: منطق گفتگو، من، تو، او، فرامن، گوياي خاموش، مولانا، غزل عرفاني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):5-14.
 
سخنان نويافته ديگر، از محمدبن کرام
 
شفيعي كدكني محمدرضا*
 
* دانشگاه تهران
 
 

ابوعبداله محمد بن کرام سيستاني نيشابوري (متوفي: 255 هجري)، پيشواي کراميان، کسي است که آن چه مولفان ملل و نحل در باره او و پيروان او نوشته اند، همه دروغ و ناروا، و تهمت و افتراست که از سوي دشمنان درباره آن ها گفته شده است. آثار و نوشته هاي آنان نيز از سوي دشمنان نابوده شده است و چيز چنداني از آن ها به دست نرسيده است. يک اثر برجسته و عالي که از ايشان در حوزه تفسير عرفاني قرآن، خوش بختانه باقي مانده است، کتابي است با نام «الفصول» از عبدالوهاب حنفي، که پاره اي از سخنان محمد بن کرام در آن آمده است و تاکنون سه نسخه از آن شناخته شده است. ما پيش تر در مقاله اي سخنان محمدبن کرام را که در اين تفسير آمده، از روي دو نسخه آستان قدس رضوي و نسخه کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران، استخراج و تدوين کرده ايم، و در اين مقاله، از روي نسخه موزه بريتانيا. بيشتر آن چه در اين جا آمده، در دو نسخه پيشين نيست، چند مورد تکراري آن ها هم، با دو نسخه پيشين اختلافاتي دارد. از اين سخنان بر مي آيد که محمد بن کرام زاهدي است يگانه و عارفي است ژرف انديش و روشن ضمير و تنزيهي مشرب از نوع با يزيد بسطامي. نيز همين سخنان دليل آشکاري است بر دروغ و ناروا بودن آن چه در کتاب هاي ملل و نحل درباره او و فرقه او گفته شده است.

 
كليد واژه: محمد بن کرام، کراميان، الفصول، عبدالوهاب حنفي، تفسير عرفاني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):31-52.
 
فرقه هاي صوفيه تا روزگار کشف المحجوب هجويري
 
عابدي محمود*
 
* دانشگاه تربيت معلم
 
 

در ميان متون اوليه صوفيه، نخستين اثري که در آن از فرقه هاي صوفيان سخن گفته شده است، کشف المحجوب هجويري، از آثار قرن پنجم هجري است. هجويري (م: حدود 470) در يکي از ابواب اين کتاب، صوفيان را دوازده فرقه معرفي کرده و محوري ترين اصل اعتقادي عملي آنان را شرح داده است. براي بعضي از محققان تصوف و خوانندگان کشف المحجوب اين سوال پيش آمده است که آيا اين فرقه ها در واقع وجود داشته اند. يا هجويري در تاليف کتاب خود چنين ترتيبي را سامان داده است؟ نوشته حاضر جست و جويي درباره فرقه هاي صوفيه در قرون اوليه، شناسايي دوران حيات آنان و يافتن پاسخي براي آن پرسش است.

 
كليد واژه: فرقه هاي تصوف، کشف المحجوب هجويري، تاريخ تصوف، تصوف، عرفان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:01 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):53-62.
 
آسمان جان و نردبان آن
 
كزازي ميرجلال الدين*
 
* دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

مولانا جلال الدين يکي از برومند ترين فرزندان ايران زمين است که ادب نهان گرايانه و صوفيانه فارسي با او به اوج رسيده است و شعر شررخيز او همواره آتش در سوختگان جهان مي زند. او مثنوي خويش، شگرف ترين نامه راز را با ناي و نواي آن آغاز کرده است و از آن، چونان نمادي از خويش و از هر درد آشناي ديگري سخن گفته است. مولانا از ميان همه سازها، ناي را از اين روي برگزيده است که ناي تهي شده از خويش، خود را يک سره به دست و دم نايي مي سپارد و از دم او جان و جنب مي گيرد و در جان ديگران شور و شرر مي افکند. مولانا خود نيز ناي است که با دم شمس تبريزي از خود تهي شد و خويشتن خويش را بازيافت و مثنوي با همه دراز آهنگي اش ناله هاي اين ناي است که در نايي رنگ باخته و دم گرم نايي پرده هاي او را دريده و رازهايش را بر آفتاب افکنده است. از اين جاست که مثنوي با اين که کتابي آموختاري است و بايد آگاهانه باشد، بيشتر ناخودآگاهانه است و برآمده از گونه اي تداعي غول آسا و از سويي نيز سر رشته اين کتاب که نردبان آسمان است، به دست حسام الدين چلپي است که بي او غنچه هاي مثنوي ناگفته مي ماند. اين ها و پاره اي نکته هاي ديگر در اين گفتار باز نموده شده اند.

 
كليد واژه: مولانا، مثنوي، ناي، نردبان آسمان
 
 
 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):63-72.
 
قافيه انديشي مولانا
 
نوريان سيدمهدي*
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

مولانا جلال الدين محمد بلخي، با سرودن اشعار خود - که گاهي آن را قافيه انديشي ناميده است - دل هاي مردم جهان را تسخير کرده است. بعضي کسان پنداشته اند که هر کجا مولانا از قافيه انديشي و تکرار ارکان عروضي به ستوه آمده و از آن اظهار دلتنگي کرده است منظورش نفي لزوم وزن و قافيه براي شعر بوده و اين دو رکن اساسي شاعري را که تا روزگار ما هيچ يک از پيشينيان منکر ضرورتشان نبوده اند، چندان لازم نمي دانسته است.
در اين گفتار با شواهد و دلايل گوناگون نشان داده مي شود که مولانا نه تنها هيچ گاه شعري بدون وزن و قافيه نسروده، بلکه براي آن اهميت و ارزش مضاعف قايل بوده است و غور و تامل او در دواوين شاعران عرب زبان و پارسي گوي، سرودن شعر موزون و مقفي را چنان با طبع او آميخته که هزاران بيت شعر عالي و بي همتا بدون کم ترين تکلف و تصنع بر زبان او جاري شده است.

 
كليد واژه: مولانا جلال الدين، شعر، وزن، قافيه، شاعران ديگر
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 

 6 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):73-90.
 
خضر، اسکندر و آب حيات جايگاه خضر در برخي متون عرفاني نظم و نثر فارسي
 
حيدري حسن*
 
* دانشگاه اراک
 
 

داستان خضر و اسکندر، و افسانه آب حيات يکي از نکته هايي است که در شعر و ادب، تاريخ، تفسير و متون عرفاني، بازتاب بسيار داشته و درباره آن ها از حقيقت تا افسانه و اسطوره، چيزهايي بسيار گفته شده است. در اين گفتار نخست پيشينه آب حيات و چشمه زندگي را که رمزي است از آرزوي جاودانگي و بي مرگي، در اسطوره هاي ايران، مصر، بين النهرين و ... پي گرفته ايم، سپس داستان خضر و اسکندر را بويژه در متون ادبي و تفسيري دنبال کرده ايم و نشان داده ايم که داستان هاي اينان از چه زماني و در چه کتاب هايي و چگونه آمده است. در ضمن ماجراهاي اين دو را با برخي از اسطوره ها مانند اسطوره گيل گمش، نيز با روايت هايي از کتاب مقدس مقايسه کرده ايم. سپس به برداشت ها و تاويل هايي که از آب حيات و خضر شده پرداخته ايم. از استفاده هاي ادبي به صورت تشبيه و استعاره گرفته تا استفاده هاي نمادين و سمبليک عرفاني و ديني. و در ضمن توضيح اين که خضر در متون نمادين و عرفاني نقش منجي، راهنما و مرشد دارد، با جست و جويي در آثار منظوم و منثور عرفاني، گزارش هايي آورده ايم درباره برخي از کساني چون محيي الدين عربي، سنايي و ... که با خضر ديدار داشته اند و يا از دست او خرقه پوشيده اند.

 
كليد واژه: خضر، اسکندر، آب حيات، چشمه زندگي، جاودانگي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):91-122.
 
بررسي تطبيقي جبر و اختيار در آثار سنايي و متکلمان مسلمان
 
حيدري حسين*
 
* دانشگاه کاشان
 
 

گستره و قلمرو مجبور بودن يا مختار بودن آدميان در برابر اراده، قدرت و خواست خالق هستي و مدبر آن، از مناقشه آميزترين و ديرپاي ترين موارد اختلاف در بين پيروان اديان بزرگ بوده است. در عالم اسلام فرقه هاي معتزله، زيديه، اسماعيليه، اماميه، ماتريديه، اشاعره و جبريه خالص به ترتيب از بيشترين تا کمترين حوزه اختيار را براي انسان ها قايل بوده اند.
اين مقاله با بررسي اشعار حکيم سنايي غزنوي (پيشرو شعر عرفاني فارسي) در پي اثبات اين مدعاست که برخلاف باور بسياري از محققان، موضع سنايي در اين مبحث و بسياري از مباحث مرتبط با آن، همسوي با ماتريديه و تا حدودي شيعه اماميه است و با اشاعره و معتزله فاصله بسيار دارد.

 
كليد واژه: جبر، اختيار، سنايي، کلام اسلامي، ماتريديه، اشاعره، شيعه، قضا، قدر
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1385; -(3):123-144.
 
بازتاب «حقيقت محمديه» در يوسف نامه پير جمالي اردستاني
 
خوشحال دستجردي طاهره*
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

يوسف نامه و يا تفسير سوره يوسف اثر پير جمالي اردستاني شاعر و عارف معروف قرن نهم است. اين تفسير آميخته اي از نظم و نثر است. پيرجمالي اردستاني ضمن تاويل سوره يوسف و تطبيق آن با اعتقادات عرفا داستان زندگي حضرت يوسف (ع) و عشق آتشين زليخا را نسبت به وي بيان مي کند. وي در صحنه هاي مختلف اين داستان، عظمت و بزرگي مقام پيامبر اکرم (ص) را در عالم آفرينش و برتري احکام شريعت آن حضرت را نسبت به شرايع قبل از آن به صورت نمادين و رمزي بيان کرده است.
پير جمالي اردستاني در بيان انديشه هاي خود در اين زمينه از نظريه «وحدت وجود» ابن عربي تاثير پذيرفته است.
در اين مقاله انديشه هاي پير جمالي اردستاني در مورد پيامبر اکرم (ص) مورد تحليل قرار مي گيرد و با انديشه هاي ابن عربي در فصوص الحکم و فتوحات المکيه و بعضي عرفاي ديگر مقايسه مي شود.

 
كليد واژه: يوسف نامه، پير جمال اردستاني، حقيقت محمديه، تاويل
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1389; -(11):5-44.
 
بنيانگذار وحدت وجود، حلاج يا ابن عربي؟
 
ابراهيمي دينايي آرزو,جلالي پندري يداله
 
 
 

وحدت وجود از مهم ترين و پيچيده ترين مباحث عرفاني است که همواره محل بحث و تامل انديشمندان به ويژه پس از ظهور ابن عربي بوده است. در مرتبه اي نازل تر از وحدت وجود، مرتبه اي با عنوان وحدت شهود مطرح گشته که در آن، عارف در اثر عشق و جذبه الهي جز حق نمي بيند؛ مقامي که با تامل در آن مي توان آن را با مقام «جمع» در کلام عرفا برابر نهاد. اين مقاله به اين پرسش مهم پاسخ مي دهد که در صورتي که براي وحدت وجود و وحدت شهود در جهان بيني عرفاني عارف بزرگ قرن سوم هجري، حسين ابن منصور حلاج جايگاهي وجود داشته باشد، چه اصول و روش هايي براي اثبات آن ها (به ويژه اثبات وحدت وجود و مقام جمع الجمع) در اقوال يا افعال او وجود دارد؟
هرچند گاه با اختلاط انديشه و کلام حلاج با حلول و اتحاد، و گاهي نيز با طرح اين مساله که پيش از ابن عربي هيچ نشاني از انديشه و ادراک «وحدت وجود» در ميان عرفا نمي توان ديد، به نفي و انکار آن در مورد حلاج پرداخته اند، اما با توجه به اصالت اقوال و حالات اين عارف رباني، که خود با نام عين الجمع در مورد برخي از اين حالات خويش ياد مي کند، از يک طرف و ارتباط ميان اصل وحدت وجود با اساس جهان بيني و تفکرات وي از طرف ديگر، بايد گفت حلاج علاوه بر درک وحدت شهود به حقيقت وحدت وجود نيز دست يافته است؛ تا جايي که مي توان انا الحق او را صريح ترين تجلي انديشه وحدت وجود وي برشمرد.

 
كليد واژه: حلاج، وحدت وجود، وحدت شهود، عين الجمع، جمع الجمع
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : مطالعات عرفاني بهار و تابستان 1389; -(11):45-60.
 
تفسير غزلي از مولوي
 
پورنامداريان تقي*
 
* پژوهشگاه علوم انساني
 
 

در اين مقاله، يكي از غزل هاي مولوي تفسير شده است. به عقيده نويسنده، اين غزل مثل بسياري از غزل هاي مولوي داراي وحدت عاطفي است، و همين امر سبب پيوند معنايي ميان ابيات و رفع ابهام از پاره اي از آن ابيات مي گردد. نويسنده با استفاده از روابط بينامتني و زمينه ذهني مولوي سعي كرده است مبهمات بيت ها را روشن كند و پيوند معنايي ابيات را علي رغم گسستگي ظاهري آن ها توضيح دهد و از اين طريق وحدت عاطفي غزل و انديشه مترتب بر آن را كشف كند.

 
كليد واژه: مولوي، غزل مولوي، تفسير غزل، غزل عرفاني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 22 اردیبهشت 1391  8:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها