0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : متافيزيك (مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني اصفهان) بهار و تابستان 1388; 45(1-2):63-80.
 
نقدي بر روش شناسي برنامه هاي پژوهش علمي لاكاتوش
 
ناجي سعيد*
 
* پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي تهران
 
 

هدف اين مقاله، نقد و بررسي روش شناسي برنامه هاي پژوهش علمي ايمره لاكاتوش است. لاكاتوش با ارايه روش شناسيي مبتني بر ابطال گرايي، برآن بود که بر تكثر گرايي (نسبي گرايي و شكاكيت) غلبه كند و برنامه پژوهشي بهتري را از ميان برنامه هاي ديگر تشخيص و تميز دهد. سوال اين است كه آيا تعديل هاي ثانويه اي كه لاكاتوش بتدريج در برخورد با برخي واقعيت هاي تاريخي و برخي ايرادهاي مخالفان در فرم و محتواي نظريه اوليه اش ايجاد كرد، خدشه اي به آن و غاياتش وارد نمي كند؟ اين مقاله نشان مي دهد كه اين اتفاق مي افتد.
يكي از تعديلهاي لاكاتوش در روش شناسي اش، پناه بردن به ايده معقوليت غيرآني است كه بر اساس آن، ديگر نمي توان همين الان و در فرصت معين و كوتاهي در باره معقول بودن ترجيح يك برنامه پژوهشي (يا نظريه) به برنامه (يا نظريه)اي ديگر نظر داد. در اين مقاله، با ارايه تحليلي منطقي نشان داده مي شود كه اين تعديل، روش شناسي او را نسبت به تميز بين برنامه هاي پژوهشي بهتر و برنامه هاي پژوهشي ضعيف، ناتوان مي كند. همچنين، او تعريف جديدي از روش شناسي ارايه مي دهد كه اين تعريف نيز به نوبه خود كاركرد اصلي روش شناسي او را از بين برده، آن را به نوعي بي خاصيت مي كند
.
نهايتا اين مقاله قصد دارد با نشان دادن ضربات جبران ناپذيري كه تعديلهاي ثانويه لاكاتوش به نظريه او وارد مي سازد، بيان کند كه اين روش شناسي با تعديلهاي ثانويه وي، نه تنها نجات نمي يابد، بلكه به اهداف اوليه اش براي ارايه آن نيز نايل نمي شود
.

 
كليد واژه: روش شناسي برنامه پژوهش علمي، ايمره لاكاتوش، معقوليت آني، نقد، موازين عيني، ملاك تميز
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : متافيزيك (مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني اصفهان) بهار و تابستان 1388; 45(1-2):115-128.
 
آيا مي توان خواجه نصيرالدين طوسي را معتقد به منطق سه ارزشي دانست؟
 
دارابي عليرضا,فلاحي اسداله
 
 
 

خواجه نصيرالدين طوسي (يکي از بزرگترين منطق دانان در تاريخ جهان اسلام) در کتاب اساس الاقتباس تحليلي از گزاره هاي شرطيه متصله دارد که به تحليل هاي منطق هاي سه ارزشي از گزاره هاي شرطي شبيه است. بنابراين، اين پرسش پيش مي آيد که آيا خواجه نصيرالدين طوسي به ارزش سومي براي جمله ها قايل بوده است يا خير؟ در اين مقاله، ما با بررسي نظر خواجه و همچنين شاگردان او و مقايسه اين نظرات با نظرات منطق دانان سه ارزشي، نشان مي دهيم که خواجه به ارزش سومي غير از صدق و کذب معتقد نبوده است. همچنين نشان مي دهيم که در تحليل خواجه از شرطي هاي متصل کلمه «صدق» نه به معناي عام صدق، بلکه به معناي صدق در گزاره هاي تحليلي و کلمه «کذب» نه به معناي عام کذب، بلکه به معناي کذب در گزاره هاي تحليلي به کار رفته است. بنابراين، در نزد خواجه کلمه «صدق» بين صدق به معناي عام آن و صدق تحليلي و «کذب» بين کذب به معناي عام آن و کذب تحليلي مشترک لفظي است.

 
كليد واژه: منطق سه ارزشي، خواجه نصيرالدين طوسي، ارزش سوم گزاره، گزاره هاي شرطي متصل، صدق کذب
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : متافيزيك (مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني اصفهان) بهار و تابستان 1388; 45(1-2):81-98.
 
تحليل روشمند دو قرائت از اصالت وجود ملاصدرا
 
صادقي حسن آبادي مجيد,گنجور مهدي
 
 
 

ملاصدرا در آثار خود، بحث اصالت وجود را با دو قرائت مختلف مطرح کرده است: يکي قرائت عرفاني و ديگري قرائت ابتکاري (صدرايي). در اين مقاله سعي بر اين است تا ضمن تبيين نظريه اصالت وجود، به مقايسه و تحليل اين دو قرائت با رويکردي روشمند و اصولي، نظير کشف سوال مبنايي، شناخت پيشينه و بستر معرفتي و تاريخي ،و بررسي روشها و لوازم و تبعات نظريه پرداخته شود.

 
كليد واژه: اصالت وجود، قرائت عرفاني از اصالت وجود، قرائت صدرايي (ابتکاري) از اصالت وجود، بستر معرفتي، روش و روي آورد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : متافيزيك (مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني اصفهان) بهار و تابستان 1388; 45(1-2):99-114.
 
تبيين مباني وجودشناختي نظريه علامه طباطبايي در تفسير «نفس الامر» و سنجش نقدهاي آن
 
شانظري جعفر*,صادقي علويجه احمد
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

تنوع آراي پيرامون مساله نفس الامر در فلسفه اسلامي، به نوع رويارويي هر فيلسوف با معضلات نظريه مطابقت در تبيين صدق برخي قضايا باز مي گردد. همچنين، معناي نفس الامر به دليل ناکارآمدي و يا ورود برخي پيش فرضهاي هستي شناسانه - بويژه بعد از طرح اصالت وجود - تفاسير گوناگوني را برتافته که يکي از برداشتهاي اخير آن از سوي علامه طباطبايي عرضه شده است. وي با ترسيم مکانيزم عقل در توسع ثبوت و تحقق، تئوري مطابقت در تصديقات نفس الامري را تاييد و تقويت نموده، «نفس الامر» را به ظرف ثبوت مطلق - اعم از وجود، ماهيت و معقولات ثاني - معنا مي کند و برخي از برداشتهاي پيشين، از جمله: تفسير نفس الامر به نفس الشيء و عالم امر را به چالش مي کشد.
در اين مقاله، علاوه بر تحليل کامل ظرايف نظريه علامه، با نگرشي بر تمام کلمات وي، به تبيين مبناي وي در پرداخت اين نظريه؛ يعني اصالت الوجود پرداخته شده و ميزان کارآمدي آن در حل مشکلات ظاهري التزام به اصالت الوجود در تبيين صدق قضاياي ماهوي و عدمي، موفقيت آميز گزارش شده است و در ضمن سنجش نقدهاي مربوط به مساله، موجبات اين نقدها، غفلت از مباني وجودشناختي علامه در بحث و نوع مواجهه وي با مساله ارزيابي گرديده است
.

 
كليد واژه: تئوري مطابقت، نفس الامر، اصالت وجود، معقولات ثاني، علامه طباطبايي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:50 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):9-32.
 
بررسي تحليلي ساختار روايت در كشف المحجوب هجويري بر اساس الگوي نشانه شناسي روايي گرماس
 
دهقاني ناهيد*
 
* دانشگاه شيراز، شيراز
 
 

حكايت پردازي يكي از سنت هاي بسيار مهم در ميان صوفيان بوده است. نويسندگان صوفي، همواره از حکايت به عنوان ابزاري براي گسترش انديشه هاي خود استفاده مي کرده اند. هجويري يكي از كساني است كه در پروردن اين حكايت ها و غنا بخشيدن به آن ها، نسبت به بسياري از نويسندگان ديگر موفق تر عمل كرده است؛ تا جايي که برخي بر اين باورند که هجويري را مي توان بهترين عارفانه نويس ايران دانست. حكايت ها و شبه حكايت هاي صوفيانه بخش مهمي از كتاب كشف المحجوب را به خود اختصاص داده اند. اين حكايت ها از استحكام زيادي برخوردارند و هم از نظر ساختار و هم معنا، قابل تحليل و بررسي هستند. هجويري اين حكايت ها و شبه حكايت ها را در بخش هاي گوناگون كتاب براي تاکيد بر گفته هاي خود به كار برده است.
حکايت هاي کشف المحجوب را مي توان بر اساس نظريه هاي جديد ادبي از جمله «روايت شناسي ساختارگرا» نيز بررسي کرد. از ميان الگوهاي
گوناگون روايت شناسي، الگوي روايت شناسي گرماس براي بررسي حکايت هاي کشف المحجوب - که بسيار کوتاه و فشرده اند - مناسب تر به نظر مي رسد. اين الگو به طرز چشمگيري با طرح بسياري از قصه هاي عاميانه سازگار است.
آژيرداس ژولين گرماس، پس از بررسي نظريه پراپ در ريخت شناسي قصه، تلاش مي کرد به يک دستور زبان جهاني براي روايت دست يابد. وي در کتاب «معناشناسي ساختاري»، نظريه نشانه شناسي روايت را بنا نهاد و به اين ترتيب اين برداشت که ساختار يک داستان با ساختار يک جمله همانند است، به يکي از فرضيات معيار در رايت شناسي تبديل شد. در مقاله حاضر، ساختار روايي حکايت هاي کشف المحبوب هجويري بر اساس الگويي نشانه شناسي روايي گرماس و نيز چرخش ها و انعطاف پذيري اين الگو در حکايت هاي صوفيانه بررسي شده است.

 
كليد واژه: روايت شناسي، روايت، گرماس، کشف المحجوب، حکايت، تصوف
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):33-64.
 
عشق بي زوال: حكايت سعدي و مجنون از دلباختگي
 
حميديان سعيد,جلالي محمدامير
 
 
 

نگارندگان بر آنند که عاشقانه هاي غزلي سعدي، سخت متاثر و ملهم از تلقي شعراي عذري عرب و خاصه مجنون، از دلباختگي است؛ و اگر شاخص ترين غزل هاي فارسي و عربي سعدي را ملاک اظهار راي قرار دهيم، در مجموع، فضاي غالب بر غزل سعدي، فضايي کاملا متاثر از عشق عفيف عذري است. ابتدا برخي از موارد تاثيرپذيري سعدي از ابيات منسوب به مجنون، در حيطه شکلي و معنايي، نشان داده خواهد شد. خواهيم ديد که برخي از ابيات سعدي درباره ليلي و مجنون، مستقيما متاثر از اشعار عربي مجنون است؛ نکته اي که تاکنون هيچ يک از شارحان غزل سعدي بدان توجهي نداشته اند. سپس به تعريف و تبيين «حب عذري»، ويژگي ها و مراحل آن و بازکاوي آن ها در غزل هاي سعدي خواهيم پرداخت. به عقيده نگارندگان، «حب عذري» از آبشخورهاي اصلي بسياري از موضوعات و مضامين غزل فارسي، همچون پاک و عفيف بودن عشق، عشق پيش از تولد، عشق پس از مرگ، وصال در قيامت و… است و شناخت حب عذري و اشعار عذريون، درک و دريافت مباني جمال شناختي و معرفتي سعدي را در غزل، تا حد بسيار چشمگيري افزايش مي دهد.

 
كليد واژه: حب عذري، مجنون، عشق عفيف، غزل سعدي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):65-92.
 
درآمدي بر طنز عرفاني با نگاهي انتقادي به پژوهش هاي حوزه طنز
 
محمدي كله سر عليرضا*,خزانه دارلو محمدعلي
 
* دانشگاه گيلان، رشت
 
 

تعاريف و تلقي هاي مرسوم از طنز و مطايبه در ادبيات فارسي بر تقابلي بنيادين ميان «سخن جد» و «سخن غيرجد» بنا شده اند. اين پيشفرض، پي آمدهايي را در حوزه طنزپژوهي به دنبال داشته است که از آن جمله به مواردي چون رجحان «سخن جد» بر «غيرجد» و همچنين تقليلِ طنز و شوخ طبعي به پيامي اجتماعي، اخلاقي، ديني و ... مي توان اشاره کرد.
مقاله حاضر با نشان دادن کاستي هاي اين شيوه نگاه، به ويژه در مورد طنزهاي عرفاني در پي آن بوده است تا با بهره گيري از انديشه هاي ميخاييل باختين، چشم اندازي از طنز عرفاني ترسيم کند که بنيان هاي آن بر ويژگي هاي کارناوالي زبان و طنز عرفاني و ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» بنا نهاده شده است. در اين چشم انداز، اگر ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» را به صورت يک پيوستار در نظر بگيريم، طنز عرفاني در سويي قرار دارد که در آنجا کمترين ميزان مرزبندي به چشم مي خورد. اين مرزبندي با گذر از طنزهاي اجتماعي و سياسي به بيشترين مقدار خود در سوي ديگر پيوستار، يعني دشنام ها و هجوهاي شخصي مي رسد.

 
كليد واژه: طنز عرفاني، زبان، خود، ديگري، کارناوال
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):65-92.
 
درآمدي بر طنز عرفاني با نگاهي انتقادي به پژوهش هاي حوزه طنز
 
محمدي كله سر عليرضا*,خزانه دارلو محمدعلي
 
* دانشگاه گيلان، رشت
 
 

تعاريف و تلقي هاي مرسوم از طنز و مطايبه در ادبيات فارسي بر تقابلي بنيادين ميان «سخن جد» و «سخن غيرجد» بنا شده اند. اين پيشفرض، پي آمدهايي را در حوزه طنزپژوهي به دنبال داشته است که از آن جمله به مواردي چون رجحان «سخن جد» بر «غيرجد» و همچنين تقليلِ طنز و شوخ طبعي به پيامي اجتماعي، اخلاقي، ديني و ... مي توان اشاره کرد.
مقاله حاضر با نشان دادن کاستي هاي اين شيوه نگاه، به ويژه در مورد طنزهاي عرفاني در پي آن بوده است تا با بهره گيري از انديشه هاي ميخاييل باختين، چشم اندازي از طنز عرفاني ترسيم کند که بنيان هاي آن بر ويژگي هاي کارناوالي زبان و طنز عرفاني و ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» بنا نهاده شده است. در اين چشم انداز، اگر ميزان مرزبندي ميان «خود» و «ديگري» را به صورت يک پيوستار در نظر بگيريم، طنز عرفاني در سويي قرار دارد که در آنجا کمترين ميزان مرزبندي به چشم مي خورد. اين مرزبندي با گذر از طنزهاي اجتماعي و سياسي به بيشترين مقدار خود در سوي ديگر پيوستار، يعني دشنام ها و هجوهاي شخصي مي رسد.

 
كليد واژه: طنز عرفاني، زبان، خود، ديگري، کارناوال
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):93-110.
 
«گناه توبه» تحليل مقام توبه از حسنه تا سيئه، در داستان «پير چنگي» از مثنوي مولانا
 
ميرباقري فرد سيدعلي اصغر,خسروي اشرف
 
 
 

مثنوي مولانا را «قرآن عجم» ناميده اند. اين اثر ارزشمند و متعالي سرشار از انديشه ها، تعاليم و معارف عرفاني است. موضوعات مهم عرفان و تصوف مانند توكل، رضا، تسليم، زهد، محبت، صبر، توبه، فنا و بقا و مانند آن را مي توان در آن بررسي و تحليل كرد. مولوي بسياري از موضوعات مهم عرفاني را كه در متون متصوفه نيز به آن ها پرداخته شده، در قالب داستان، به شكلي عملي و با شور و حرارتي ويژه بيان كرده و از اين طريق آن ها را جذاب تر و تاثيرگذارتر ساخته است. اين شيوه مخاطبان بسياري را مجذوب خود ساخته است. يكي از اين موضوعات عرفاني توبه است كه به خصوص در داستان «پير چنگي» قابل بررسي است. در ميان عرفا و متصوفه ديدگاه هاي مختلفي درباب توبه هست. نگاه مولانا به توبه، ابتدا متناقض و دوگانه به نظر مي رسد. مولانا در اين داستان به تبيين توبه از بدايت بيداري دل تا نهايت استغراق و فنا پرداخته است. از ديگر عناصر مهم قابل بررسي در اين داستان، خواب و رويا است. خواب و رويا در اين داستان رسانه ارتباط با عالم معناست. مولانا در اين داستان با كساني موافق و همراي است كه معتقدند در عالي ترين درجات توبه، هشياري تائب گناه است و او بايد از هستي خود دست بكشد و از توبه نيز توبه كند.

 
كليد واژه: مولانا، توبه، پير چنگي، ولي، توبه از توبه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):111-140.
 
نام گزيني زنان در داستان هاي هزار و يک شب
 
حسيني مريم,قدرتي حميده
 
 
 

هزار و يک شب کتابي چند مليتي است که در طي ساليان متوالي نگارش يافته و چندين زبان و فرهنگ را تجربه کرده و از جايگاه ويژه اي در ميان سرزمين هاي زادگاهش و چه بسا کشورهاي غربي برخوردار است. راويان و نقالان اين اثر آگاهانه يا ناآگاهانه نام هاي شخصيت هاي داستان را به گونه اي گزينش نموده اند که با کنش و شخصيت آنان بسيار همانندي دارد. در اين اثنا نام گزيني زنان در کتابي که با کنش و حضور پررنگ زنان نقش گرفته است و با دنيايي رمزي و سمبوليک پيوندي ناگسستني دارد بسيار مهم و ارزشمند تلقي مي شود. مطالعه نام ها در اين کتاب به شناخت بيشتر اين اثر و افشاي هويت زنان در تاريخ گمشده شان ياري مي رساند. در اين مقاله کوشش شده است تا با رويکردي زن مدارانه و با توجه به طبقه اجتماعي زنان نام هاي زنان و ارزش توصيفي آنان در هزار و يک شب نشان داده شود. جامعه آماري مورد بررسي، حکايت هاي جلد اول هزار و يک شب ترجمه عبداللطيف تسوجي (نشر هرمس) است. نتايج نشان مي دهد نام گزيني زنان در اين کتاب از جايگاهي ويژه برخوردار است و از نظر آوايي، معنايي و رمزي با شخصيت و کنش آنان پيوندهاي ناگسستني و معناداري دارد. مثال هاي مختلف در بهره گيري راويان از شيوه هاي مختلف، اين نظر را تاييد مي کند.

 
كليد واژه: هزار و يک شب، طبقات زنان، نام گزيني زنان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):141-170.
 
ساختارشناسي مجموعه داستان هاويه
 
مالمير تيمور,اسدي جوزاني حسين
 
 
 

 

«هاويه» نخستين مجموعه داستان كوتاه ابوتراب خسروي است. به منظور دريافت شيوه نويسنده و تحليل داستان ها، به کمک روش ساختارگرايي تودوروف پس از استخراج پي رفت ها، ژرف ساخت داستان ها را تحليل کرده ايم. ژرف ساخت اين مجموعه مبتني بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسي ساختار روايت ها نشان مي دهد نويسنده آگاهانه در پي آن است که ژرف ساخت را در شيوه و ساختار روايت ها نيز بازتاب دهد و ميان روايت و ژرف ساخت تا حد ممکن تناسب ايجاد کند؛ در روايت هاي ساده و تک محور که ترکيب پي رفت ها زنجيره اي است نويسنده به کمک عناصر ديگر نظير ايجاد شک و تعليق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب مي دهد و در مواردي که ترکيب پي رفت ها تناوبي است با ايجاد حالتي دوري، ژرف ساخت مذکور را همخوان مي سازد. فقط داستان «هاويه آخر» داراي روايتي چندمحور است و روايتي واحد به چند شکل تکرار شده تا با اين تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازي يا بي اعتبار کردن آن تداوم يابد.

 
كليد واژه: براندازي زمان، ساختار روايت، مرگ و بازآفريني، پي رفت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) تابستان 1390; 15(48):173-183.
 
تصحيح چند بيت از ديوان عمعق بخارايي بر اساس نسخه اي تازه يافته
 
يلمه ها احمدرضا*
 
* گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد دهاقان، دهاقان
 
 

اميرالشعرا شهاب الدين عمعق بخارايي از شعراي اوايل قرن ششم هجري در ماوراالنهر است. ديوان اين شاعر، نخستين بار در سال 1307 در چهل و چهار صفحه به گونه اي نابسامان و بازاري در تبريز به چاپ رسيد. پس از اين چاپ، استاد سعيد نفيسي برخي از اشعار اين شاعر را از مجموعه ها و تذکره هاي مختلف جمع آوري کرد و در 806 بيت از سوي کتابفروشي فروغي به چاپ رسانيد. از آنجا که هيچ نسخه مدون و معتبري به عنوان نسخه اساس در دسترس اين مصحح نبوده، برخي از ابيات ديوان در اين تصحيح به گونه اي مبهم و تحريف شده، چاپ گرديده است. نگارنده سعي کرده با به دست آوردن يکي از نسخه هاي نفيس ديوان اين شاعر که در کتابخانه ملي پاريس نگهداري مي شود، برخي از تحريفات ديوان عمعق چاپ استاد نفيسي را تصحيح و تنقيح کند.

 
كليد واژه: ديوان شعر، شعر فارسي، قرن ششم، عمعق بخارايي، نسخه خطي، تصحيح
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) بهار 1390; 15(47):9-38.
 
بررسي مشخصه هاي زبان گفتاري در جريان هاي شعري معاصر از دوره مشروطه تا شعر جنگ
 
رحيم بيكي ساناز,غلام حسين زاده غلام حسين,طاهري قدرت اله
 
 
 

زبان گفتاري يکي از گونه هاي موجود زباني است که بيشتر در شعر معاصر ايران نمود پيدا کرده است، ولي با وجود پررنگي آن در شعر اين دوره، مراحل و کم وکيف اين شاخصه به صورت علمي بررسي نشده است. در اين مقاله شاعراني که زبان گفتاري در شعرشان نمود بيشتري دارد، در قالب جريان هاي شعري شناخته شده، بررسي خواهند شد. به نظر مي رسد دوره مشروطه نقطه عطفي در ورود شعر به حوزه عوام و نزديکي آن به زبان کوچه و بازار است. در جريان هاي شعري پس از مشروطه، سنت گرايان پاره اي از عناصر زبان محاوره را به منظور اعراض از تقليد و کهنگي زبان، وارد شعر مي کنند. رمانتيسيست ها در هر دو شاخه عاشقانه و اجتماعي به جانب زبان ادبي و زيبا، اما ساده گرايش دارند. زبان گفتاري، رسما در جريان سمبليسم اجتماعي به تشخص مي رسد. سمبليست ها هرچند زباني يکسر عاميانه ندارند، اما در چارچوب موازين ادبي عناصر زبان گفتاري را در شعر وارد مي کنند. اوج اين حرکت در تجربه هاي نوآورانه نيما رقم مي خورد. وي نخستين گام جدي را در اين زمينه برمي دارد و مجموعه وسيعي از اسامي پديده هاي محيط اطراف خود و ساختارهاي نحوي گفتاري را هماهنگ با ساير عناصر شعري، وارد شعر مي کند. پس از وي اين فرايند در آثار پيروانش به ويژه فروغ فرخزاد ادامه مي يابد. او شعرش را بر پايه زبان محاوره بنا مي نهد و به الگوي مناسبي براي شاعران دهه هاي بعدي براي نزديک کردن زبان شعر به زبان گفتاري تبديل مي شود. شاعران حجم و موج نو اگر چه در دستگاه صرفي از واژگان معهود امروزي بهره مي برند، اما در دستگاه نحوي و ادبي شعر را از مرزهاي زبان گفتاري دور مي کنند و عامدانه درصدد هرچه پيچيده تر کردن زبان شعر خود هستند. بعد از انقلاب اسلامي نيز جريانهاي نوظهور مانند جريان شعر مقاومت، به ويژه نوگرايان شعر جنگ، دوباره شعر را به زبان گفتاري نزديک ميکنند.

 
كليد واژه: نقد ادبي، شعر معاصر ايران، جريانهاي شعري معاصر، زبان گفتاري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) بهار 1390; 15(47):39-50.
 
دو تحليل تازه از ساختمان صفات در زبان فارسي با توجه به: 1. پسران وزير ناقص عقل (اسم مرکب + صفت) 2. تاي تانيث
 
مجد اميد*
 
* دانشگاه تهران
 
 

اگرچه تاثير زبان عربي بر زبان فارسي زياد بوده است ولي بايد دانست که اين تاثيرات بيشتر در حوزه ورود لغات بوده و به ندرت در حوزه نحو يا دستور اين گونه تاثيرپذيري رخ داده است. سال هاست که دو نمونه از اين تاثيرپذيري هاي نحوي بر دستورنويسان بديهي فرض شده است: يکي ساختمان «مضاف + صفت + مضاف اليه»، در عباراتي چون «پسران وزير ناقص عقل» و ديگري استفاده فراوان از تاي تانيث در انتهاي برخي صفات مانند «کارهاي لازمه». اين پژوهش در پي آن است که نشان دهد اين دو نمونه، ارتباطي به تاثر از زبان عربي ندارد و از ساختمان هاي دستوري زبان فارسي است.

 
كليد واژه: گروه اسمي، کلمه مرکب، تخفيف کسره، ه صفت ساز، ه زائد، ه مخفف «شده»
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : متن پژوهي ادبي (زبان و ادب پارسي) بهار 1390; 15(47):51-80.
 
بررسي مقايسه اي موضوعات و درون مايه هاي مرتبط با زنان در داستان هاي زن محور زنان داستان نويس (13001380)
 
بشيري محمود,محمودي معصومه
 
 
 

زنان داستان نويس در طي نزديک به يکصد سال داستان نويسي به شيوه جديد در ايران، داستان هاي زيادي را به چاپ رسانده اند. بررسي جنبه هاي گوناگون اين داستان ها مي تواند روند دگرگوني هاي جريان داستان نويسي اين داستان نويسان را نشان دهد. اين مقاله مي کوشد با بررسي مقايسه اي موضوعات و درون مايه هاي مرتبط با زنان در داستان هايي که از آن ها در اين پژوهش با عنوان «داستان هاي زن محور»ياد شده است، در دو دوره تاريخي پيش و پس از انقلاب (از 1300 تا سال 1380) روند دگرگوني اين موضوعات و درون مايه ها را نشان دهد. موضوعات مورد پژوهش در اين مقاله تحت چهار عنوان «دوران کودکي»، «عشق»، «ازدواج و زندگي زناشويي» و «ارتباط مادر و فرزندي» دسته بندي شده و درون مايه هاي مختلف اين موضوعات در داستان هاي بلند و کوتاه مورد بررسي قرار گرفته است.

 
كليد واژه: زنان داستان نويس، داستان هاي زن محور، داستان هاي بلند و کوتاه، درون مايه، موضوع
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
شنبه 16 اردیبهشت 1391  10:55 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها