0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):85-99.
 
اصل طرد شق ثالث و انگاره تخطي از آن در پارادايم هاي چند ارزشي و فازي
 
حاج حسيني مرتضي*
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

 

در قرن بيستم، نقد ارزش فلسفي پارادايم دوارزشي به شکل گيري انگارة تخطي از اصل طرد شق ثالث و پيدايش دستگاه هاي منطقي غيراستاندارد از قبيل منطق چندارزشي و فازي انجاميد. اين انگاره در حالي شکل گرفت که اصل طرد شق ثالث در کنار دو اصل اينهماني و امتناع تناقض از اصول اولي فکر محسوب مي شد و تخطي از هر يک از آنها، به دليل رابطه منطقي آنها با يکديگر، مستلزم تخطي از دو اصل ديگر بود. اما آيا تخطي از اصول اينهماني و امتناع تناقض امکان پذير است؟ در غير اين صورت ادعاي مدافعان منطق هاي چندارزشي و فازي مبني بر تخطي از اصل طرد شق ثالث چگونه توجيه مي شود؟
در اين مقاله ابتدا به تبيين صورت بندي هاي مختلف اصول سه گانه فوق پرداخته، سپس ضمن قبول ناتواني زبان دودويي در تبيين برخي پديده ها و لزوم تاسيس زبان هاي چندارزشي و فازي براي پرداختن به مسايل علمي و فلسفي به بيان اين نکته مي پردازيم که اولا التزام به اين زبان ها مانع التزام به اصول سه گانه يادشده نيست، ثانيا ارسطو به عنوان اولين کسي که به طور مفصل و منسجم از دو اصل امتناع تناقض و طرد شق ثالث سخن گفته و از بنيانگذاران منطق و فلسفه بر پايه اين اصول است امکان ابهام در قضايا و نيز وجود ارزش هاي مياني «تقريبا صادق» و «تقريبا کاذب» را پذيرفته و از آنها در فرايند تعيين ارزش گزاره ها استفاده کرده است. به علاوه وي در برخي موضوعات به زبان چندارزشي سخن گفته و در مواردي توسل به زبان دودويي در تبيين برخي حوادث را مورد نقد قرار داده است.

 
كليد واژه: طرد شق ثالث، اين هماني، امتناع تناقض، دوارزشي، چندارزشي، فازي، تقريبا صادق، تقريبا کاذب
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):101-113.
 
تکثر نظام هاي منطقي: مقايسه ديدگاه هاي منطق دانان قديم و جديد
 
نباتي فرشته*
 
* گروه فلسفه، دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

پيش از ظهور منطق جديد، نظام منطقي رايج بي بديل مي نمود. اما منطق کلاسيک، با نظام هاي متعددي روبه روست که خود را منطقي و هماورد منطق کلاسيک مي دانند. اين نظام ها، اغلب مبتني بر پيش فرض هاي خاص فلسفي هستند و  قواعد منطقي متفاوتي را طرح مي کنند. در مواجهه با اين نظام ها، پرسشي فلسفي مطرح مي شود مبني بر اينکه آيا اساسا کثرت در نظام و/ يا قواعد منطقي ممکن است؟ 
فيلسوفان منطق جديد، پاسخ هاي متنوعي به اين پرسش داده اند. بسياري به اين امکان قايل نيستند، اما دلايل اين عده متفاوت است. فيلسوفان و منطق دانان قديم، به صراحت اين پرسش را مطرح نکردند ولي مي توان از سخنان آنها استنباط کرد که اگر آنها در مقابل اين پرسش قرار مي گرفتند پاسخ منفي قاطعي به آن مي دادند. در اين مقاله مي کوشيم تا نشان دهيم موضع آنها در اين باب موضع واقع گرايانه است و قواعد و صدق هاي منطقي را جزء معقولات ثاني منطقي (با توسعي در معناي آن) مي دانند.

 
كليد واژه: وحدت گرايي منطقي، واقع گرايي، معقولات ثاني منطقي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):115-132.
 
روش شناسي حکمت اشراق
 
ديباجي سيدمحمدعلي*
 
* دانشگاه تهران
 
 

 

يکي از مسايلي که جزء بنيادين حکمت محسوب مي شود چگونگي فهم مابعدالطبيعه است. مساله اين است که چگونه و با چه وسيله اي مي توان به فهم مابعد الطبيعه نايل شد؟ ارسطو و فيلسوفان مشائي روش برهاني و عقل را راه  حل مساله  مي دانند. اما سهروردي در کنار برهان، از کشف و تأله سخن به ميان مي آورد و از همين جا روش شناسي او متفاوت از روش شناسي فيلسوفان متقدم وي مي شود. تأله و کشف راه مشاهده عالم غيرجسماني است که مي تواند با لباس برهان و استدلال به ميدان مفاهمه آورده شود.
مابعدالطبيعه سهروردي مابعدالطبيعه اي است که مفاهيم و تصورات حسي، خيالي و عقلي به کار رفته در آن ابتدا با انواع تأله و کشفي که وي مي گويد به دست مي آيد و سپس به صورت مبرهن در گزاره هاي فلسفي و حکمي به کار مي رود. اين متافيزيک پژوهي سهروردي در فلسفه او مستلزم روش شناسي خاصي است که در اين مقاله بدان پرداخته مي شود؛ روش شناسي اي که در آن سخن از تأله و کشف است به عنوان طريقي جديد براي فهم مابعدالطبيعه و به ويژه بخشي از آن که ماوراالطبيعه ناميده مي شود. اين روش شناسي همچنين بهره مند از زبان رمزي و نماديني است که ظرفيت معاني فلسفي را دوچندان مي کند و نشان مي دهد که زبان رسمي فلسفي در نشان دادن ماهيت اشياء، فهم مابعدالطبيعه و ... ناتوان است.

 
كليد واژه: روش شناسي، معرفت شناسي، تأله، کشف، استدلال، مابعدالطبيعه، سلوک، مفاهمه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : حكمت و فلسفه پاييز 1387; 4(3 (پياپي 15)):7-23.
 
فلسفه نيچه يا نيچه فيلسوف
 
كرباسي زاده اصفهاني علي*
 
* اصفهان، ميدان آزادي، دانشگاه اصفهان، دانشكده ادبيات و علوم انساني، گروه فلسفه
 
 

از دوران باستان تاكنون، فلسفه از سوي فيلسوفان به اشكال و صور گوناگون تعريف شده است. هر چند نيچه نيز، كه خود را «فيلسوف» مي دانست، تعريفي از «فلسفه» ارايه نمود،‌ اما تعريف و برداشت او از «فلسفه» با ساير تعاريفي كه تا زمان او مطرح شده بود، تفاوت بنيادي داشت و براي نخستين بار از زاويه اي جديد و نگاهي نو به «فلسفه» نظر انداخت. نيچه با به زير نقد كشيدن پيش فرض هاي اصلي نظام هاي متافيزيكي، فلسفه را در ذات و اساس خود، نيست انگارانه و دوران آن را پايان يافته تلقي كرد. او «فلسفه» را سخن نابهنگام و خلاف عادت مي دانست و كار خود را عبارت از «فلسفه» و نامي نيز كه براي خود برگزيد، نه شاعر يا دانشمند يا روان شناس، كه «فيلسوف» بود. نيچه با تقسيم فيلسوفان به دو گروه قانونگذاران يا فرمانروايان، و مطيعان يا فرمانبران يا به بياني ديگر، فيلسوفان آفريننده ارزش ها و فيلسوفان اهل معرفت يا عاشق حقيقت، فيلسوف راستين و از جمله خودش را از گروه اول يعني همان فيلسوف نابهنگام دانست و خود را «فيلسوف آينده» و فلسفه اش را فلسفه اي از آن آيندگان به شمار آورد.

 
كليد واژه: فلسفه، فيلسوف، فلسفه آينده، فلسفه حيات، تفسير، ارزشيابي، نظريه چشم انداز، معرفت، حقيقت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : حكمت و فلسفه پاييز 1387; 4(3 (پياپي 15)):45-61.
 
درآمدي بر فلسفه منطق ارسطو
 
ذكياني غلام رضا*
 
* تهران، بزرگراه چمران، پل مديريت، خيابان علامه طباطبايي جنوبي، دانشكده ادبيات، دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

فلسفه منطق علمي پسيني است و درباره مباني فلسفي منطق از سويي، و مسايل فلسفي ناشي از مباحث منطقي از سوي ديگر بررسي مي كند. فلسفه منطق ارسطو تاكنون تدوين نشده است؛ اما براي تطبيق دو منطق قديم و جديد لازم است مباني فلسفي منطق ارسطو را استخراج كنيم، زيرا ممكن است با مشاهده پاره اي اختلافات يا اشتراكات ظاهري به وجود وحدت يا تضاد ميان آنها حكم كنيم. براي استخراج اين مباني فلسفي بايد افزون بر آثار پيروان ارسطو به تاليفات خود وي نيز مستقيما مراجعه كنيم تا هم سهم دقيق استاد و شاگردان در فرايند رشد منطق ارسطويي معلوم شود و هم آرا پيروان، به ويژه آنجا كه از انديشه هاي استاد فاصله گرفته اند، با آرا خود ارسطو خلط نشود.
شايد مهم ترين تحولي كه در منطق ارسطو توسط دانشمندان مسلمان رخ داده، تاليف كتاب اشارات و پيدايش منطق دوبخشي است. فرضيه نگارنده اين است كه اين تحول تنها به بخش بندي صوري منطق مربوط نمي شود، بلكه ناشي از تحولات بنياديني است كه از نگرش به منطق سرچشمه مي گيرد. سرآغاز اين تحولات به تاليف كتاب ايساغوجي (كلي محور) و افزوده شدن آن به مجموعه ارغنون بر مي گردد كه بالاخره به حذف شدن مقولات (جزئي محور) و صوري شدن قياس ارسطويي انجاميد. اثبات چنين فرضه اي مستلزم شناخت دقيق منطق ارسطو است. در اين مقاله ضمن اشاره به دو رساله مقولات و ايساغوجي، به چند مورد مهم و بي لاحقه در تحليل اول چون مثال نقض، تقدم اشكال بر قياس، و شكل چهارم پرداخته ايم.

 
كليد واژه: مقولات،‌ جوهر اول، فرفوريوس، كليات خمس، مثال نقض، حدود
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : حكمت و فلسفه پاييز 1387; 4(3 (پياپي 15)):25-44.
 
خاتميت در ولايت از منظر عرفان و دين، با تكيه بر آرا ابن عربي
 
عرب مهين*
 
* تهران، سعادت آباد، بلوار دريا، خيابان شفق، دانشكده ادبيات، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران شمال
 
 

بي شك يكي از اركان دين ولايت است، تا آنجا كه اعتقاد به ولايت باطن دين و سر قبول عبادات تلقي شده است و منقول است كه: «لاتقبل الاعمال الا بالولايه». در عرفان اسلامي ولايت باطن و ركن جميع كمالات انساني و سرآغاز رسيدن به مراتب عالي كمال است. هجويري، عارف بزرگ، در اهميت ولايت گفته است: «بدان كه قاعده و اساس طريقت و معرفت حق جمله بر ولايت و اثبات آن است.» (كشف المحجوب، 1382، ص 265). بر اساس نصوص شريفه، بالاترين درجه ولايت فقط از آن حق تعالي است: «انما وليكم اله ... »، و ساير ولايات جلوه اي است ساري از اين چشمه ازلي.
اگر چه در شاخه هاي مختلف علوم اسلامي بحث هاي مستوفايي در باب ولايت صورت گرفته است، ليكن در اين ميان يكي از مهم ترين مباحث بديع، به ويژه از ديدگاه عرفاني، مبحث خاتميت ولايت است كه هنوز هم محل مناقشه و معركه آرا اهل ذوق و صاحب نظران مي باشد. در اين مقاله پس از بررسي گذراي معنا و مراتب ولايت، آرا ابن عربي خصوصا در مبحث ختم ولايت و خاتم الاوليا به اجمال نقد و بررسي و سپس با تكيه بر نقل، تاكيد مجددي بر اعتقادات ولايي شيعي مي شود.

 
كليد واژه: ولايت، ختم ولايت، ابن عربي، اسلام، عرفان
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : حكمت و فلسفه پاييز 1387; 4(3 (پياپي 15)):63-89.
 
ملاحظاتي انتقادي درباره تجربه مدرنيته ايراني
 
پايا علي*
 
* مركز تحقيقات سياست علمي كشور
 
 

نوشتار حاضر سه هدف كلي را دنبال مي كند. نخست، ارايه توصيفي مختصر از پديدار مدرنيته؛ دوم، تحليل نقادانه و اجمالي پاره اي از جلوه هاي اين پديدار در ظرف و زمينه خاص ايران؛ و سوم، تجويزهايي در خصوص مدلي براي پيشبرد پروژه مدرنيته در ايران. از آنجا كه اين مقاله نوشتاري است مختصر، به اين اعتبار پيشاپيش مي بايد ميزان انتظار از آن را در حد واقع بينانه اي محدود ساخت؛ ريختن بحري به عظمت پديدار مدرنيته در ظرف تنگ يك مقاله كوتاه، حذف ها و ساده سازي ها را ناگزير مي سازد. اين نوشتار در عين حال به هيچ روي ادعاي گزاف حل دشواري هاي نظري مساله پيچيده تجربه مدرنيته در ايران را ندارد. در واقع، اگر نتيجه بحث كنوني تاباندن اندك پرتويي به برخي از زواياي تازه اين مساله و جلب توجه مخاطبان به شماري از جنبه هايي باشد كه تاكنون كم تر بدان عنايت شده و از اين رهگذر زمينه براي تامل از منظرهايي نو درباره مساله فراهم شود، مقصودي كه نگارنده در اين مكتوب در پي آن است حاصل آمده است.

 
كليد واژه: مدرنيته، عقل نقاد، روشنگري، مدرنيته هاي بديل، تجربه ايراني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : حكمت و فلسفه پاييز 1387; 4(3 (پياپي 15)):103-136.
 
پوپر، اصل عقلانيت و نظريه هاي اقتصادي
 
ملكي علي*
 
* پژوهشكده سياستگذاري علم، فناوري و صنعت، دانشگاه صنعتي شريف، تهران
 
 

مفهوم «عقلانيت» از مفاهيم محوري و پركاربرد در بسياري از نظريه هاي مطرح در علوم اجتماعي به طور كلي، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهميت منطقي و روش شناختي اين مفهوم از يك طرف و منازعات و مباحثات بسيار بر سر تعريف و جايگاه آن از طرف ديگر، دانشمندان و نظريه پردازان زيادي را بر آن داشته است تا بخشي از فعاليت هاي تحقيقاتي خود را به اين موضوع اختصاص دهند. حوزه بررسي و كاوش اين مقاله درباره مفهوم عقلانيت در سطح روش شناسي علم، محدود مي شود به مضمون و جايگاه اين مفهوم در روش شناسي منطق موقعيت، كه عمدتا توسط كارل پوپر تحت عنوان «اصل عقلانيت» مطرح و شرح و بسط داده شد. هدف اصلي اين مقاله، بررسي و تبيين ارتباط و نسبت اصل عقلانيت مورد استفاده در روش شناسي منطق موقعيت با نسخه هاي به كار گرفته شده از اين مفهوم در دو برنامه پژوهشي و محوري علم اقتصاد، يعني اقتصاد مرسوم و اقتصاد تطوري است. در اين مقاله نشان داده شده است كه بر مبناي مجموعه اي از مفروضات، كاربرد مفهوم عقلانيت در اقتصاد تطوري تطابق بيش تري با اصل عقلانيت پوپر دارد، هر چند پوپر ايده هاي اوليه اصل عقلانيت را از اقتصاد مرسوم وام گرفته بود.

 
كليد واژه: عقلانيت، پوپر، روش شناسي علوم اجتماعي، اقتصاد مرسوم (نئوكلاسيك)، اقتصاد تطوري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : حكمت و فلسفه پاييز 1387; 4(3 (پياپي 15)):91-101.
 
جهت سور و جهت حمل در منطق قديم
 
اژه اي محمدعلي*
 
* اصفهان، ميدان آزادي، دانشگاه اصفهان، دانشكده ادبيات، گروه فلسفه
 
 

خواجه نصيرالدين در مبحثي درباره انعكاس قضاياي ممكنه در كتاب اساس الاقتباس مي گويد: «پس معلوم شد كه اين اعتبار مقتضي فساد انعكاس ممكنات است و مودي به مذهبي است كه نزديك باشد به مذهب آن جماعت كه اطلاق و ضرورت و امكان را به اسوار متعلق گردانند». خواجه در اين عبارت اطلاق جهت بر سور را نظر جماعتي از منطق دانان مي داند و نه عموم آنها، كه خود خواجه قطعا از اين جماعت نيست؛‌ زيرا وقتي او از موضع طبيعي جهت سخن مي گويد براي آن فقط يك موضع طبيعي بيش تر قائل نيست. اين نظر در مقابل نظر كساني است كه براي جهت در جمله دو موضع طبيعي قائل اند: يكي در كنار رابطه و ديگري در كنار سور، هنگامي كه سور در جمله وجود داشته باشد. اين نظر دوم نظر ابن سينا و برخي ديگر مانند عمربن سهلان ساوي، ارموي، و قطب الدين رازي است. از آنجا كه ابن سينا و ساوي قبل از خواجه و ارموي معاصر خواجه و قطب الدين رازي پس از وي مي زيسته اند و اين بحث به نتيجه مطلوب نرسيده است، مناسبت داشت ادله مثبتين تعلق جهت به سور دوباره مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. اين وظيفه اي است كه اين مقاله بر عهده گرفته و نتيجه اي كه بدان دست يافته اين است كه داده هاي مورد استناد مثبتين پذيراي توجيهي متفاوت است و مي تواند به گونه ديگري تفسير شود و قبول آنها مستلزم قبول قول تعلق جهت به اسوار نيست.

 
كليد واژه: جهت سور، جهت حمل، ابن سينا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : حكمت و فلسفه پاييز 1387; 4(3 (پياپي 15)):137-144.
 
تفاوت فاهمه و عقل نزد كانت
 
شفيعي محمد*
 
* دانشگاه صنعتي شريف
 
 

كانت وجود علم و اخلاق را پيش فرض مي گيرد و به بررسي حدود و ثغور هر يك مي پردازد. در اين راه او از اصطلاحات «عقل» و «فاهمه» استفاده مي كند. در اين مقاله به تعريف اين دو مفهوم نزد كانت، از ديدگاهي كه وجه تمايز آنها را آشكارتر كند، پرداخته مي شود؛ سپس جايگاه اين دو قوه در حيطه علم بررسي و آنگاه با بررسي مواضع اخلاقي كانت نتيجه گرفته مي شود كه از ديدگاه وي كار ويژه عقل در حيطه عمل و اخلاق رخ مي نمايد و عقل محض در ذات خود عملي است.

 
كليد واژه: كانت، عقل، فاهمه، شناخت، اخلاق
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : حكمت و فلسفه بهار 1387; 4(1 (پياپي 13)):7-28.
 
نقدي بر تحليل زماني قضاياي موجه
 
احمدي افرمجاني علي اكبر*
 
* بزرگراه چمران، پل مديريت، خيابان علامه طباطبايي، دانشكده ادبيات، دانشگاه علامه طباطبايي، گروه فلسفه
 
 

موضوع محوري مقاله حاضر دلالت شناسي قضاياي موجهه (به ويژه قضاياي ضروريه و دائمه) است. در اين باب ابتدا شرح مختصري از قضاياي موجهه، بنا بر متون منطق سنتي، عرضه مي شود و سپس ضمن توضيحِ تحليلِ زماني آنها، نقد چنين تفسيري در دستور كار قرار مي گيرد. اما اين نوشته صرفا نگاهي سلبي ندارد و در آن تلاش شده است تا سخن قدما درباب دلالت شناسي قضاياي موجهه بازخواني و بازشناسي شود.

 
كليد واژه: منطق موجهات، قضاياي ضروريه و دائمه، دلالت شناسي، تفسير زماني
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : حكمت و فلسفه بهار 1387; 4(1 (پياپي 13)):29-49.
 
تصميم پذيري سيستم هاي هوشمند
 
حجتي سيدمحمدعلي*,مزگي نژاد مرتضي
 
* بزرگراه جلال آل احمد، پل نصر، دانشگاه تربيت مدرس، دانشكده علوم انساني، گروه فلسفه
 
 

الگوسازي از ذهن و ارايه مدلي كه قابليت هاي پيچيده ذهن را داشته باشد يكي از افق هاي توانمندي بشر است.
اگرچه عمده تلاش ها در اين زمينه بيش تر از نيم قرن سابقه ندارد و با دستاوردهاي مسحوركننده خود يكي از پديده هاي شگفتي ساز شده است، اما هر چه اين رويا رنگ واقعيت بيش تري به خود مي گيرد مشكلات بزرگ تري را بر سر راه نظريه پردازان هوش مصنوعي قرار مي دهد. دو مساله عمده اي كه در اين زمينه در مقاله حاضر بررسي خواهد شد عبارت اند از: الف - آيا سيستم هاي هوشمند قادر خواهند بود هر مساله اي را حل كنند؟، ب _ آيا مي توان رابطه اي ميان اين مساله و تصميم ناپذيري منطق محمولات مرتبه اول برقرار كرد؟، كه هريك از آنها در درون خود شامل مسايل جزئي تري هستند كه به طورخلاصه عبارت اند از: 1 – چه سيستمي را مي توان سيستم هوشمند ناميد؟، و 2 – نحوه حل مساله در سيستم هوشمند به چه صورتي است؟، و 3 – چه سسيستمي را تصميم پذير گويند؟
فرضيه هاي مطرح شده در اين مقاله نيز بدين قرارند
:
الف – سيستم هاي هوشمند از رويه اي الگوريتمي تبعيت مي كنند. اگر بتوان مساله اي يافت كه الگوريتم پذير نباشد، مي توان نتيجه گرفت آن مساله براي سيستم هوشمند حل ناپذير است. ب - حل مسايل در هر سيستم هوشمندي متاثر از منطق حاكم بر آن است، بنابراين، عدم حل برخي از مسايل توسط سيستم منعكس كننده ناتواني منطق (محمولات) در ارايه الگوريتمي متناهي براي برخي از فرمول هاست تا مشخص كند آيا آن فرمول ها معتبرند يا خير
.

 
كليد واژه: سيستم هاي هوشمند، مساله توقف، ماشين تورينگ، تصميم ناپذيري، منطق محمولات تبيين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : حكمت و فلسفه بهار 1387; 4(1 (پياپي 13)):51-64.
 
روزگار
 
بانكي فرزين*
 
* بزرگراه كردستان، نبش خيابان 64 غربي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
 
 

يكي از مهم ترين كارهايي كه در هر ترجمه اي انجام مي شود، معادل يابي درست است. اهميت اين كار بدين سبب است كه پيوند مفهوم تازه را با فرهنگ بومي امكان پذير مي كند. براي انتخاب درست توجه به چند نكته اهميت دارد. به ويژه اينكه در معادل يابي نبايد ارتباط واژه تخصصي و طيف معنايي آن در زبان روزمره را ناديده گرفت.
اين مقاله براي معادل يابي و مراحلِ كار، با انتخاب معادلي براي واژه آلماني
Dasein و كاربردِ آن در انديشه هيدگر، در عمل روشي را ارايه مي دهد.

 
كليد واژه: ترجمه، فلسفه اگزيستانس،Dasein ، هيدگر، ياسپرس، روزگار، واژه شناسي، معادل يابي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : حكمت و فلسفه بهار 1387; 4(1 (پياپي 13)):65-78.
 
رويكرد علي به ويژگي ها و مساله وحدت علم
 
شيخ رضايي حسين*
 
* تهران، خيابان ولي عصر، خيابان نوفل لوشاتو، كوچه آراكليان، شماره 6، موسسه حكمت و فلسفه ايران، گروه مطالعات علم
 
 

در اين مقاله ابتدا مفهوم تحقق چندگانه توضيح و نشان داده مي شود كه چگونه اين مفهوم از نظر برخي انديشمندان تقليل پذيري علوم خاصي را مسدود مي كند. سپس يكى از رويكردهاى اخير به اين مفهوم، يعني رويكرد على، شرح داده مي شود، و در ادامه استدلال خواهد شد كه پذيرش رويكرد علي مي تواند استدلال تقليل ناپذيري را با پرسش هايي مواجه سازد. در بخش پايانى مقاله نيز به اين نكته پرداخته مي شود كه حتى اگر تحقق چندگانه را به عنوان مهم ترين چالش براي تقليل پذيرى بپذيريم، با اين حال، هنوز هم مى توانيم با توسل به رويكرد على از انگاره وحدت علم دفاع كنيم.

 
كليد واژه: تحقق چندگانه، تقليل ميان، نظريه اي، رويكرد علي به ويژگي ها، وحدت علم
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : حكمت و فلسفه بهار 1387; 4(1 (پياپي 13)):79-103.
 
امر تراژيك، شاخصه فلسفي تراژدي
 
محمدي بارچاني عليرضا*
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

از نظر ارسطو اجزاي كيفي تراژدي شامل ميتوس (پيرنگ)، سيرت، گفتار (بيان)، انديشه، منظر نمايش و آواز است.
او سه جزء ميتوسِ هر تراژدي را دگرگوني
(peripeteia)، بازشناخت  (Angenorsis)و واقعه دردانگيز/ فاجعه (catastrophe) برمي شمارد كه سبب هلاك يا رنج قهرمان تراژدي مي شود. ارسطو در نگرش منتقدانه خود به تراژدي در پي يافتن شاخصه هاي فلسفي آن است. مطالعه تراژدي هاي يونان بوستان به ما نشان خواهد داد «امر تراژيك»، «حس تراژيك زندگي» يا «عنصر تراژيك» حاكم بر جهان تراژدي، قهرمانان تراژيك را در سيطره خود قرار داده است. در اين راستا با ارايه نظرات ميشل وييني، كليفورد ليچ، ماكس شلر، جفري برتون، آرتور شوپنهاور، گئورگ لوكاچ، لوسين گلدمن، والتر كاوفمن، هاينتس كيندرمن، و ورنر يگر درصدد تبيين امر تراژيك به عنوان مهم ترين شاخصه فلسفي تراژدي برخواهيم آمد و آنگاه با توجه به نظرات جورج اشتاينر، گيلبرت موري، ورنر يگر، جرالد الس، و كليفورد ليچ وجوه تراژيك در تراژدي هاي آيسخولوس را نشان خواهيم داد و درخواهيم يافت امر تراژيك به عنوان هسته و جوهره اصلي تراژدي از سوي آيسخولوس راهي است براي رسيدن قهرمان تراژيك به شناخت تراژيك، يعني «رنج بردن براي آموختن». و با «تحليل فلسفي امر تراژيك» نشان خواهيم داد كه تراژدي نويسان به تراژدي به عنوان فرمي نمايشي در زمينه اي دراماتيك مي نگريسته اند، يعني زمينه اي كه اركسترا (صحنه نمايش) را همچون جهان تلقي مي كند، جهان نمايش. همچنين تلاش خواهيم كرد تا آشكار سازيم تراژدي نويس، افزون بر جنبه دراماتيك، از منظر فلسفي هم به تراژدي نگريسته است و «امر تراژيك» در نگرش فلسفي، به محدوديت، فرجام ناگوار، زجر و رنج قهرمان تراژيك و دستيابي اش به فقدان و شناختي رنج آور معنا مي شود، لذا دو انگاره تراژيك بودن جزئي جهان و تراژيك بودن كل جهان را در پايان بررسي و تحليل خواهيم كرد.

 
كليد واژه: تراژدي، امر تراژيك، شناخت تراژيك، ارسطو، آيسخولوس
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:30 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها