0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : حكمت سينوي (مشكوه النور) بهار و تابستان 1387; 12(39):63-80.
 
خيال و صور خيالي در دو مکتب سينوي و اشراقي
 
كاوندي سحر*
 
* دانشگاه زنجان
 
 

وجود ادراكات خيالي و تخيل در نظام معرفتي انسان، مورد وفاق همه حكما است، اما فلاسفه در تبيين چگونگي حصول صور خيالي براي فرد و نيز ماهيت خيال و مدركات خيالي با يكديگر اختلاف دارند. ابن سينا نفس انساني را داراي قواي متعدد دانسته و قوه خيال را به عنوان واسطه اي در تحقق و حصول صور ادراكي تلقي كرده است. وي در كتب مختلف خود استدلال هايي را بر مادي بودن خيال و به تبع آن صور خيالي اقامه مي كند، اما ظاهرا چنين استدلال هايي بر اساس اصول و قواعد قوم مي باشد، زيرا وي نهايتا تغيير موضع داده و در كتاب المباحثات خود استدلال مفصلي مبني بر تجرد خيال و ادراكات خيالي ارايه مي كند، گرچه توجيه چنين تصويري را بر اساس مباني مشايي مشكل مي داند. قول به وجود مراتب مختلف براي عقل، بقاي نفوس بسيط، نفوس اطفال و نفوس باقي در مرتبه عقل هيولاني، با اعتقاد به تجرد خيال و صور خيالي قابل توجيه است.
سهروردي تعدد قواي باطني سينوي را نپذيرفته و همه قوا را به يک قوه که آن نور مدبر است، ارجاع مي دهد و قوا را سايه اي از آنچه در نور اسفهبد است، تلقي مي کند. وي براي تبيين و توجيه چگونگي حصول ادراکات خيالي، به عالم مثال و مثل معلقه متوسل مي شود.

 
كليد واژه: ابن سينا، سهروردي، خيال، صور خيالي، تجرد، ادراک
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : حكمت سينوي (مشكوه النور) بهار و تابستان 1387; 12(39):81-93.
 
ابن سينا فيلسوف عقل ايمان گرا
 
خليلي اكرم,اكبري رضا
 
 
 

ابن سينا فيلسوفي است كه در حيطه اسلامي، از آموزه هاي ارسطويي قرائت مجددي ارايه داده است و از اين رو، نه تنها شارح ارسطو، بلکه خود، فيلسوف بزرگ و برجسته اي به شمار مي رود. تلاش در نشان دادن تلائم باورهاي ديني با يافته هاي عقلاني از جمله دغدغه هاي ذهني ابن سينا بوده، هر چند اين مساله در بسياري از موارد، به صراحت در آثارش ذکر نگرديده است، اما توجه به نوشته هايش مويد اين ادعاست. در عين حال در برخي از مباحث فلسفي هم چون مساله نبوت، معاد جسماني و نيز عرصه اخلاق، شاهد برتر نشاندن آموزه هاي ديني بر يافته هاي عقلي و يا حکم به توقف عقل در برخي از اين ساحت ها از سوي شيخ هستيم. اين امر نشان مي دهد که ابن سينا، نه يک فيلسوف عقل گراي صرف بلکه يک فيلسوف عقل - ايمان گراست.

 
كليد واژه: ابن سينا، عقل - ايمان گرايي، نبوت، معاد، توحيد
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : حكمت سينوي (مشكوه النور) بهار و تابستان 1387; 12(39):94-111.
 
وجود و ماهيت در دو نظام فلسفي ارسطو و فارابي
 
كمالي زاده طاهره*
 
* دانشگاه زنجان
 
 

ارسطو در بررسي مفهوم «وجود» پرسش از «هستي» را به پرسش از «جوهر» (اوسيا) ارجاع مي دهد و «جوهر» را عبارت از چيستي و ماهيت مي داند. هر چند در حوزه مباحث منطقي «هستي» و «چيستي» را منفک و متمايز از يکديگر مطرح مي کند اما اين تمايز را به حوزه مباحث متافيزيکي گسترش نمي دهد.
اما در نظام فلسفه مشايي اسلامي، تبيين و تفکيک «وجود» از «ماهيت» بدون ترديد يکي از بنيادي ترين آرا و عقايد فلسفي محسوب مي شود. در تاريخ فلسفه اسلامي نظريه تمايز متافيزيكي وجود و ماهيت را به ابن سينا نسبت مي دهند، اما فارابي نخستين بار تقسيم دو بخشي «وجود» و «ماهيت» را به نحو قطعي و صريح مطرح نموده است و زمينه را براي ابن سينا و حكمت سينوي فراهم نموده است. وي علاوه بر تمايز منطقي بين «هستي» و «چيستي» اشيا قائل به تمايز متافيزيکي بين آنها شده و اين تمايز متافيزيکي را مبناي نظام مابعدالطبيعي خويش قرار داده است. از نظر فارابي وجود عرض لازم ماهيت است
.
اين مقاله مفهوم «هستي» و «چيستي» اشيا و رابطه بين آنها را به عنوان يکي از مباحث بنيادي «هستي شناسي» فلسفه مشا در انديشه فلسفي دو حكيم بزرگ مشايي ارسطو و فارابي تطبيق و بررسي مي نمايد.

 
كليد واژه: ارسطو، فارابي، وجود، ماهيت، تمايز متافيزيکي عرض لازم
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : حكمت سينوي (مشكوه النور) بهار و تابستان 1387; 12(39):112-129.
 
مقايسه بحث تمايز وجود و ماهيت از منظر ابن سينا و سهروردي
 
شهيدي فاطمه,حكمت نصراله
 
 
 

در تاريخ فلسفه اسلامي فارابي و ابن سينا را مبدع بحث تمايز وجود از ماهيت دانسته اند. در فلسفه اين دو فيلسوف تمايز وجود و ماهيت به عنوان مبنايي در اثبات واجب که غايت فلسفه اولي است به کار مي رود. از نظر ابن سينا اين تمايز به لحاظ اثباتي مبتني بر تمايز امکان بالذات و وجوب بالغير و آن نيز مبتني بر تقسيم موجود به واجب الوجود و ممکن الوجود است و بنابراين در واجب الوجود چنين تمايزي يافت نمي شود. از همين جاست که بحث عروض وجود بر ماهيت در ممکنات طرح مي شود. شيخ با پيش بيني آنچه بعدها منتقدينش از جمله ابن رشد طرح کرده اند گاه اين عروض را به لحاظ مفهومي در مقابل ذاتي در باب ايساغوجي دانسته است و گاه نيز رابطه وجود و ماهيت را از سنخ اضافه دانسته است. اما شيخ به لحاظ مصداقي (در خارج) وجود و ماهيت را متحد با هم دانسته است. تمايز وجود و ماهيت در حکمت اشراق مرتبط با تمايز واجب و ممکن و موثر در اثبات واجب تعالي طرح نشده است. سهروردي به تصريح خود مشائيان را قايل به تمايز خارجي وجود و ماهيت دانسته و به آنها بدين دليل اعتراض کرده است ولي آنچه از وجود موردنظر اوست برخلاف آنچه مدنظر حکماي مشاء است مفهوم وجود است نه حقيقت وجود.

 
كليد واژه: ابن سينا، سهروردي، ماهيت، وجود، تمايز، عروض، واجب، ممکن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

1 : حكمت و فلسفه بهار 1388; 5(1 (پياپي 17)):7-30.
 
بررسي انتقادي براهين عليه جاودانگي و بقاي نفس
 
پورحسن قاسم*
 
* گروه فلسفه، دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

در فلسفه دين، مهم ترين مساله در جاودانگي نفس، پژوهش و مطالعه ادله له و عليه جوهريت نفس، بقا و ناميرايي آن است. گروهي از فيلسوفان با اثبات جوهريت نفس، کوشيدند تا ادله و شواهد بقا را صورت بندي کنند. دسته اي ديگر درصدد برآمدند تا با نشان دادن تجرد نفس، فسادپذيري آن را رد نمايند. اين نوشتار مي کوشد تا ضمن بررسي مقدماتي مفاهيم اساسي، بر نظريه هاي نقد بقاي نفس متمرکز شده و ضمن بررسي ادله مخالفان ناميرايي، آن را به درستي شرح دهد و سپس نقد و رد کند. هيوم، راسل و آنتوني فلو سه فيلسوفي هستند که آراءشان در موضوع خاص «ادله و شواهد عليه بقا نفس» در اين نوشتار بررسي شده و نقد و ابطال گرديد. هيوم سه دسته استدلال عليه بقاي نفس اقامه کرده که هر سه دسته مورد اقبال و توجه فلو واقع شده است. برخي از اين استدلال ها صرفا به جرح و نقد اثبات جوهر نفس مي پردازند. دسته اي ديگر فسادناپذيري و تجرد نفس را رد مي کند و دسته سوم بقا و جاودانگي را مورد ايراد و نقد قرار مي دهد. نگارنده نوشتار را براساس گونه شناسي ادله عليه جاودانگي در سه سطح سامان و صورت بندي کرده و با نگاهي انتقادي به آن ها به پژوهش مي پردازد.

 
كليد واژه: جاودانگي نفس، هيوم، راسل و فلو، بقا، ادله جوهريت و تجرد نفس، غايتمندي عالم و بقا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : حكمت و فلسفه بهار 1388; 5(1 (پياپي 17)):31-47.
 
مباني معرفت شناسي حکمت اشراق سهروردي
 
نوربخش سيما سادات*
 
* موسسه آموزش عالي غيرانتفاعي صدرالمتالهين
 
 

بررسي نظام معرفت شناسي شهاب الدين سهروردي (549-587ق) به عنوان موسس دومين حوزه انديشه فلسفي در تاريخ فلسفه اسلامي، اهميت ويژهاي دارد. معرفت شناسي او با بررسي تعارض هاي منطقي در نظام فلسفي مشاء صورت ميگيرد. نظريه سهروردي در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنت زدايي است که سهروردي در آن، به نظريه هاي مختلف علم، مخصوصا علم به واسطه تعريف، ادراک حسي، مفاهيم اولي يا مقدم بر تجربه انتقاد مي کند. او ابتدا ساختار «تعريف» ارسطويي را نقد كرده که اين نقد، نخستين تلاش مهم براي نشان دادن تعارض ساختار ارسطويي و گام نخست در تدوين حكمت اشراق است. سهروردي محدوديت ها و نارسايي تعريف را در رسيدن به يقين نشان داده است. به نظر او نظريه هاي مطرح شده درباره علم، اگرچه ما را به جنبه اي از حقيقت رهنمون کرده و کاملا نامعتبر نيستند، اما هيچ يک منتهي به يقين نشده و از امکان وقوع علم سخن نگفته اند. سهروردي نه تنها مي کوشد ضابطه صوري متفاوت حاکم بر تعريف را نسبت به مشائيان ابداع کند، بلکه تلقي او از تعريف، جزء اساسي نظريه اشراقي وي از ساختار عقلاني علم است. اين اختلاف اساسي مبين ديدگاه کاملا متفاوت اصول منطقي و معرفت شناسانه در فلسفه است که بر اساس آن جزء دوم نظريه سهروردي شکل مي گيرد، به طوري که در حكمت اشراق، برتري از آن شهود و بر مبناي نظريه مشاهده- اشراق است. و بر اساس«علم حضوري» تدوين مي‌شود.

 
كليد واژه: سهروردي، معرفت، معرفت شناسي، تعريف، اشراق، مشاهده،خودآگاهي، علم حضوري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

3 : حكمت و فلسفه بهار 1388; 5(1 (پياپي 17)):49-59.
 
نگاهي به آموزش فلسفه در آسياي ميانه (با تاکيد بر ازبکستان)
 
وفايي عباس علي*
 
* گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه علامه طباطبايي
 
 

 

 

از گذشته هاي دور، افکار بلند و شخصيت هاي علمي و فرهنگي فراواني در آسياي ميانه ظهور کرده اند. شهرهاي بنامي چون بخارا، سمرقند، خوارزم، فرغانه، خيوه و مرو در اين منطقه پناهگاه نيکي براي بالندگي علم و دانش و شخصيت هاي علمي بوده اند. در اين سرزمين، عرفان و تصوف و انديشه هاي فلسفي جريان غالب در دوره هاي گوناگون بوده اند. اما بخت با آن چنان بوده است که همواره دستخوش تغييرات سياسي و جغرافيايي گردد. و اين دگرگوني و تغيير، باعث ظهور انديشه هاي جديد و کمرنگ شدن برخي از تفکرات پيشين شده است. يکي از مباحثي که در اين تحولات، تغييرات و دگرگوني هاي فراواني يافته است انديشه هاي فلسفي و نگاه به مکاتب فلسفي است. نمود اين نگاه را در سده هاي اخير، در دو برهه زماني بيشتر شاهديم: نخست پس از تسلط شوروي سابق به اين منطقه و چيرگي آن بر قزاقستان، قرقيزستان، تاجيکستان، ازبکستان، ترکمنستان و برخي از سرزمين هاي اين منطقه، و ديگري پس از استقلال کشورهاي مذکور در اواخر قرن بيستم و پديدار آمدن جريانات جديد در آن ها. اين مقاله مي کوشد تا از حيث تاريخي به اين مساله بپردازد، وضعيت امروز آموزش فلسفه را در آن منطقه بررسي کند و بيشتر بر ازبکستان تاکيد کند، زيرا ازبکستان به جهت داشتن صبغه علمي و فرهنگي، در ميان ديگر کشورهاي آسياي مرکزي از اهميت ويژهاي در اين خصوص برخوردار است.
 
كليد واژه: آسياي مركزي، آموزش فلسفه، مكاتب فلسفي، استقلال، ازبكستان، بخارا، سمرقند
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : حكمت و فلسفه بهار 1388; 5(1 (پياپي 17)):61-82.
 
امکان بعد پنجم و نظريات مربوط به آن (بررسي و سنجش علمي- فلسفي)
 
طاهري سيدصدرالدين,كلباسي اشتري حسين,بانكي پورفرد اميرحسين
 
 
 

اين مقاله با بررسي نظريات مختلف ابعاد در رياضي و فيزيک، امکان وجود بعدي سواي ابعاد رايج را با استدلال هاي فلسفي ثابت کرده و به ارايه راه حل عبور از محدوديت ذهني براي درک ابعاد فراخ تر پرداخته است و به طور ويژه با دلايل و شواهد مختلف، بعد «انبساط» يا «ماکروميک» (macromic) را به عنوان بعد پنجم جهان معرفي مي‌کند. اين بعد مربوط به ميزان بزرگي يا کوچکي شي است و بستگي به «مقياس» (scale) آن دارد. در واقع، تفاوت اشيا از لحاظ نگاه ماکروسکوپيک (macroscopic) و ميکروسکوپيک (microscopic) که بشر از ديرباز با آن آشنا بوده است، مربوط به اين بعد از ماده است. نتايج برخاسته از فرض ابعاد بيش از سه بعد مي تواند در عرصه مسايل فلسفي و عرصه هاي مرتبط با آن در ديگر حوزه ها تاثيرگذار باشد که به بيش از چهل مورد از آن ها در انتهاي مقاله فهرستوار اشاره شده است.

 
كليد واژه: بعد، بعد انبساط (ماکروميک)، مکان، فوق فضا
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : حكمت و فلسفه بهار 1388; 5(1 (پياپي 17)):83-96.
 
تحليلي بر «شاکله» در فلسفه كانت
 
سپاهي مجتبي*
 
* دانشگاه اصفهان
 
 

«شاکله» از محوري ترين مفاهيم فلسفه معرفتي کانت است. کانت در فلسفه خود اساس کار را بر شهود محض و مفاهيم محض قرار داد و شهود تجربي و مفاهيم تجربي را بدون شهود محض و مفاهيم محض، براي دستيابي به شناخت عالم واقع کافي نداشت. تاليف و ترکيب اين دو را که در واقع ترکيب «حس و عقل» است لازمه دستيابي به شناخت دانست. از نظر کانت مفاهيم محض براي اين که ما را در رساندن به واقعيت خارج ذهن کمک کنند بايد پيوندي با واقع داشته باشند. اين پيوند از طريق ارتباط با شهود محض حاصل مي شود. اين شهود محض همان «زمان» است. بنابراين مقولات ناب بايد با «زمان» پيوند داشته باشند. پيوند مقولات با «زمان» از طريق «شاکله» صورت مي گيرد. شاکله دار شدن مقولات توسط قوه خيال صورت مي گيرد. اين قوه مفاهيم محض را با شهود مرتبط مي کند. اين مقاله در صدد تبيين مفهوم درست شاکله و چگونگي نسبت آن با مقولات است.

 
كليد واژه: شاکله، مقولات، خيال
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : حكمت و فلسفه بهار 1388; 5(1 (پياپي 17)):97-112.
 
مباني معرفت‌شناسي مدرن
 
كرباسي زاده اصفهاني علي,حيدريان ماريا
 
 
 

 

مساله شناخت، يکي از مهم ترين مسايل فلسفه جديد است و حتي سرلوحه مباحث ديگر را تشکيل مي دهد. در اين مبحث معمولا مسايلي چون مبنا و منبع شناخت، ابزار و روش شناخت، متعلق و قلمرو شناخت، معيار اعتبار شناخت و هدف و غايت شناخت بررسي مي شوند. در اين مقاله، برآنيم با در نظر گرفتن اين مولفه ها به بررسي مباني معرفت شناسي مدرن بپردازيم و توانايي فلسفه جديد را، با ارايه چارچوبي مناسب و کامل براي شناسايي، مورد پرسش قرار دهيم.

 
كليد واژه: مدرن، مدرنيته، معرفت ناسي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : حكمت و فلسفه بهار 1388; 5(1 (پياپي 17)):113-128.
 
سوبژکتيويسم دکارت: نقطه عزيمت فلاسفه عصر جديد
 
اسفندياري سيمين*
 
* گروه الهيات، دانشگاه رازي كرمانشاه
 
 

در مقاله حاضر، ابتدا به توضيح مختصر «کوگيتو» دکارت و تاثير آن در اصالت و قوام بخشي انسان پرداخته مي شود. در واقع، دکارت با تاسيس اصل «کوگيتو» و تفسير آن به عنوان بنياد تزلزل ناپذير هستي، يگانه «سوژه» حقيقي را «من» انساني از آن جهت که فکر مي کند، مي داند. بر اساس تلقي دکارت، انسان به مثابه ماشيني است که برخورداري از نفس او را از ساير موجودات ممتاز مي سازد. اين وجه مميزه، يعني نفس، که ذات آن انديشه است، همان است که در کل تفکر عصر جديد به صورت هاي مختلف مورد تامل قرار گرفته است. به علاوه، همين اصل مشهور دکارت، يعني «مي‌انديشم، پس هستم» است که «سوبژکتيويسم» را در دل نظام فلسفي خود قرار مي‌دهد؛ براي همين، «سوبژکتيويسم» يکي از مباحث اساسي و مهم فلسفه غرب است که در مراحل تکاملي آن، علاوه بر دکارت در عصر جديد، فلاسفه اي چون کانت و هگل آن را از لحاظ معرفت شناسي بررسي کرده اند. بالاخره به انديشه «خودگرايي» به عنوان حد افراطي «سوبژکتيويسم» پرداخته مي شود که البته دکارت از اينکه از سوبژکتيويته او برداشتي خودگرايانه به معناي ايدئاليستي شود، مي گريزد.

 
كليد واژه: کوگيتو، سوبژکتيويسم، فاعل شناسا، خودآگاهي، خودگرايي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):9-26.
 
ادراک حسي افلاطون در نظام پارمنيدسي
 
موسوي سيدابراهيم*
 
* دانشگاه مفيد قم
 
 

 

 

 

 

براي مدت ها رابطه ادراک حسي با معرفت از نظر افلاطون به نحوي بر اساس تفکر ارسطويي يا تفکر افلوطيني توجيه مي شد، اما به تازگي آراء ديگري در اين باره مطرح است که در آن دريافت اصلي خود افلاطون محل مداقه قرار مي گيرد. اين ديدگاه هنگامي جدي تر مي شود که در مواردي همچون رساله تئه تتوس (184 الف تا 187) ملاحظه مي کنيم که افلاطون برخلاف نظر ارسطو و افلوطين نقشي را براي ادراک حسي در معرفت قايل نيست. هدف از اين مقاله برجسته ساختن همين رويکرد است که با ارجاع به مکالمات افلاطون به پيش مي رود. بدين ترتيب، چنين وجهه نظري از سوي افلاطون محور مهمي را در معرفت شناسي او شکل مي دهد که به نظر مي رسد با تفاسير قديم و حتي جديد مغايرت دارد. ما در اينجا بيش تر بر وجه سلبي معرفت افلاطوني تاکيد مي کنيم و به وجه ايجابي آن چندان نمي پردازيم، هرچند در پي تاکيد بر وجه سلبي وجه ايجابي معرفت شناسي افلاطوني نيز تا حدودي بررسي مي شود.
 
كليد واژه: ادراک حسي، يادآوري (آنامنسيس)، کيفيت، نفس، عقل، باور صادق، پيش بيني، مفاهيم مشترک، احساس، واقع، تصور، انطباع، ديالکتيک
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):27-44.
 
مباني روشنگري در انديشه روسو
 
كرباسي زاده اصفهاني علي,سليماني دهنوي فاطمه
 
 
 

تفسيرهاي متعدد و گاه متناقضي از انديشه هاي روسو وجود دارد، برخي او را در زمره روشنگران قرار مي دهند و برخي ديگر منتقد روشنگري. روسو فرزند عصر روشنگري بود و بي شک مهم ترين عناصر تفکر اين دوره در انديشه او نمايان است. با وجود اين، وي به مخالفت با برخي از مشخصه هاي روشنگري برخاست. او در عصري که خرد به عنوان تنها راهنماي انسان مطرح بود، به مبارزه با خردگرايي پرداخت. دغدغه اصلي وي انسان است، اما انساني که آزاد است و اين آزادي از دارايي هاي او محسوب مي شود. روسو بزرگ ترين خطر را در فرهنگ عقلي روشنگري، که به منزله اوج انسانيت پذيرفته شده بود، مي ديد. از اين جهت او درمقابل متفکران خردگراي عصر روشنگري قرار مي گيرد. در نظر وي، محتواي اين فرهنگ، سرچشمه هاي آغازين و وضع کنوني آن، همگي بي ترديد گواه اين هستند که اين فرهنگ، صرفا بر شهوت قدرت و جاه طلبي بنا شده و فاقد هرگونه انگيزه اخلاقي است. از اين رو، روسو از اعتقاد ايشان مبني بر اينکه پيشرفت علم و هنر سبب اصلاح و تعالي بشر مي شود، انتقاد مي کند. روسو، براي رهايي از اين تباهي، به مهم ترين بخش نظريه- اش که شرح وضع طبيعي و چگونگي انتقال از وضع طبيعي به جامعه مدني است، مي پردازد و تنها راه رستگاري انسان را پاکدلي و پيروي از احساسات والا مي داند. در پژوهش حاضر به بررسي مباني روشنگري در انديشه روسو مي پردازيم و آنچه را که موجب همانندي انديشه وي با ديدگاه روشنگران يا سبب مخالفتش با آراي ايشان شده است، بررسي مي کنيم.

 
كليد واژه: آزادي، اراده کلي، خردگرايي، روشنگري، وضع طبيعي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):45-70.
 
تبيين تطبيقي اهداف آموزش فلسفه به کودکان در کشورهاي مختلف
 
فرمهيني فراهاني محسن,ميرزامحمدي محمدحسن,خارستاني اسماعيل
 
 
 

 

 

با توجه به اهميت آموزش فلسفه به کودکان در دوران معاصر، اين مقاله با استفاده از روش تطبيقي به تبيين اهداف  آموزش فلسفه به کودکان پرداخته است. نتايج به دست آمده در اين بررسي نشان مي دهد که از مهم ترين اهداف آموزش فلسفه به کودکان، براي مثال در ايالات متحده، پرورش تفکر و استدلال و بهبود يادگيري و به طور کلي پرورش مهارت هايي است که هر فرد در بزرگسالي به آن نيازمند است؛ در آرژانتين، پرورش تفکر و روحيه انتقادپذيري؛ در انگلستان، پرورش تفکر و چگونگي شهروندي و پرورش روحيه گفت وگو و کاوشگري؛ در استراليا، پرورش تفکر، پرورش روحيه پرسشگري و انتقادي و نيز قضاوت؛ در فرانسه، پرورش و تقويت تفکر، مفهوم سازي و مساله پردازي؛ و در دانمارک، پرورش تفکر و توسعه توانايي هاي فردي و اجتماعي است. همه اين کشورها پرورش تفکر را از اهداف مهم آموزش فلسفه به کودکان مي دانند و از اين نظر به يکديگر شباهت دارند؛ همچنين در اهداف پرورشِ روحيه قضاوت و پرورش روحيه استدلال بين اکثر کشورها شباهت وجود دارد. تفاوت اهداف، به ويژه اهداف ايالات متحده امريکا با ديگر کشورها، در پرورش تمايلات دمکراتيک و نيز درگير کردن کودکان با کندوکاو فلسفي است.
 
كليد واژه: تبيين تطبيقي، آموزش فلسفه به کودکان، کشورهاي مختلف
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:26 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):71-83.
 
منطق شرطي و مباني فلسفي آن
 
رسولي شربياني رضا*
 
* گروه فلسفه و حكمت اسلامي، دانشگاه بين المللي امام خميني
 
 

يکي از پرسش هاي اساسي در منطق اين است که چرا ارسطو به «منطقِ شرطي» نپرداخته است؟ او که به عنوان مدون منطق شناخته مي شود چگونه ممکن است به اين بحث مهم توجهي نداشته باشد؟ آيا اين بي توجهي فقط يک غفلت است يا عمدي است و ارسطو دليلي براي آن دارد؟ ما در اين مقاله پس از بررسي منطق شرطي (قضايا و قياس هاي شرطي) از ديدگاه رواقيون و بيان اهميت آن نزد منطق دانان جديد، به مباني نظري و فلسفي دو نظام منطق حملي و شرطي مي پردازيم.
با مطالعه فلسفه ارسطو و با توجه به ديدگاه خاص او در مورد مقولات و اندراج اشيا در مقولات ده گانه، معلوم مي شود که ارسطو داراي تفکري ذات گرا بوده و اين امر با تفکر تجربه گراي رواقيون کاملا متفاوت است؛ زيرا در انديشه فلسفي رواقيون به قوانين خارجي اشيا توجه مي شود و نه به ذات يا ماهيت آنها. بنابراين، رواقيون از منطق حملي عدول کرده و به منطق شرطي پرداخته اند زيرا چنين نگرشي به موجودات اقتضاي نظامي اندراجي و حملي را ندارد؛ همچنان که با نگاه مقوله اي به موجودات عالم نمي توان به صورت شرطي و باترديد و تعليق سخن گفت. به عبارت ديگر، با توجه به مباني فلسفي و معرفت شناختي ارسطو نمي توان منطق شرطي را پذيرفت. به همين دليل ارسطو در آثار خود وارد بحث درباره قضايا و قياس هاي شرطي نشده است، در حالي که نحله مگاري پيش از او به اين مباحث پرداخته بودند و پس از او نيز اين بحث توسط رواقيون به طور جدي دنبال شده است چرا که با هستي شناسي آنان سازگارتر بود
.

 
كليد واژه: منطق حملي، منطق شرطي، فلسفه منطق
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
جمعه 8 اردیبهشت 1391  6:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها