پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی
4 : حكمت و فلسفه زمستان 1387; 4(4 (پياپي 16)):71-83. |
|
منطق شرطي و مباني فلسفي آن |
|
رسولي شربياني رضا* |
|
* گروه فلسفه و حكمت اسلامي، دانشگاه بين المللي امام خميني |
|
يکي از پرسش هاي اساسي در منطق اين است که چرا ارسطو به «منطقِ شرطي» نپرداخته است؟ او که به عنوان مدون منطق شناخته مي شود چگونه ممکن است به اين بحث مهم توجهي نداشته باشد؟ آيا اين بي توجهي فقط يک غفلت است يا عمدي است و ارسطو دليلي براي آن دارد؟ ما در اين مقاله پس از بررسي منطق شرطي (قضايا و قياس هاي شرطي) از ديدگاه رواقيون و بيان اهميت آن نزد منطق دانان جديد، به مباني نظري و فلسفي دو نظام منطق حملي و شرطي مي پردازيم.
با مطالعه فلسفه ارسطو و با توجه به ديدگاه خاص او در مورد مقولات و اندراج اشيا در مقولات ده گانه، معلوم مي شود که ارسطو داراي تفکري ذات گرا بوده و اين امر با تفکر تجربه گراي رواقيون کاملا متفاوت است؛ زيرا در انديشه فلسفي رواقيون به قوانين خارجي اشيا توجه مي شود و نه به ذات يا ماهيت آنها. بنابراين، رواقيون از منطق حملي عدول کرده و به منطق شرطي پرداخته اند زيرا چنين نگرشي به موجودات اقتضاي نظامي اندراجي و حملي را ندارد؛ همچنان که با نگاه مقوله اي به موجودات عالم نمي توان به صورت شرطي و باترديد و تعليق سخن گفت. به عبارت ديگر، با توجه به مباني فلسفي و معرفت شناختي ارسطو نمي توان منطق شرطي را پذيرفت. به همين دليل ارسطو در آثار خود وارد بحث درباره قضايا و قياس هاي شرطي نشده است، در حالي که نحله مگاري پيش از او به اين مباحث پرداخته بودند و پس از او نيز اين بحث توسط رواقيون به طور جدي دنبال شده است چرا که با هستي شناسي آنان سازگارتر بود.
|
|
كليد واژه: منطق حملي، منطق شرطي، فلسفه منطق |
|
|
نسخه قابل چاپ
|
جمعه 8 اردیبهشت 1391 6:26 PM
تشکرات از این پست