0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1384; 3(6):67-87.
 
امکان وحدت شخصي وجود در حکمت متعاليه
 
سوزنچي حسين*
 
* گروه معارف اسلامي، دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

وحدت وجود يکي از مهم ترين مدعيات عرفاست که همواره با بحث ها و چالش هاي فراواني همراه بوده است. در ميان نظام هاي فلسفي در جهان اسلام، ملاصدرا، که توجه خاصي به آراي عرفاني داشت، بر اين باور بود که اولين کسي است که توانسته وحدت وجود را تبيين فلسفي كند. اما بعدها در شرح مراد ملاصدرا اختلافاتي پديد آمد؛ در اينکه وي توانسته بود وحدت تشکيکي وجود را اثبات کند، بحثي نبود، اما بحث بر سر اين بود که آيا وحدت تشکيکي وجود همان وحدت وجود موردنظر عرفاست؟ برخي از پيروان اين نظام فلسفي بر اين باور بودند که تنها تبيين معقول از وحدت وجود، همان وحدت تشکيکي وجود است و دسته دوم قايل شدند که مدعاي اصلي عرفان بيش از اين است و ملاصدرا در نظام فلسفي خود توانسته است از وحدت تشکيکي وجود گذر کند و به مدعاي اصلي عرفان، يعني وحدت شخصي وجود برسد.
يک راه مهم براي قضاوت بين اين آرا، بررسي فلسفي ادله و لوازم سخن موافقان و مخالفان امکان وحدت شخصي وجود در حکمت متعاليه است. در اين مقاله ابتدا به سه دليل طرفداران گذر از وحدت تشكيكي وجود به وحدت شخصي وجود پرداخته مي شود؛ سپس براهيني که به عنوان مناقشه بر پذيرش وحدت شخصي وجود در نظام حکمت متعاليه قابل طرح است، بررسي خواهد شد و در نهايت، قضاوت مي شود که آيا در حکمت متعاليه و با استفاده از ادله عقلي فلسفي مي توان وحدت شخصي وجود را به عنوان امري فراتر از وحدت تشکيکي وجود پذيرفت يا خير.

 
كليد واژه: وجود، وحدت، تشکيک، صدرالمتالهين، عرفان نظري، وحدت وجود، وحدت تشکيکي وجود، وحدت شخصي وجود
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1384; 3(6):129-163.
 
تحليل و نقد شرطيه پاسكال با توجه به نظريه تصميم سازي
 
خسروي فارساني عباس,اكبري رضا
 
 
 

يكي از استدلال هاي ارايه شده در زمينه اثبات وجود خدا و معقوليت باورهاي ديني، استدلالي است كه به «شرطيه پاسكال» يا «شرط بندي پاسكال» مشهور است. اين استدلال كه از مناقشه انگيزترين استدلال هاي اثبات وجود خدا و معقوليت باورهاي ديني در مباحث فلسفه دين است، بيان مي دارد در جايي كه دلايل و استدلال هاي عقلي و نظري اثبات وجود خدا كفايت نكنند، باز هم باور به وجود خدا و ديگر باورهاي ديني از جمله باور به زندگي پس از مرگ، و زندگي بر اساس اين باورها، تنها گزينه معقول و محتاطانه پيش روست و دورانديشي، احتياط و مصلحت انديشي اقتضا مي كند كه در مقام عمل و تصميم سازي، وجود خدا و حقانيت آموزه هاي ديني را مورد اذعان و اقرار قرار دهيم و بر حقانيت آن ها شرط بندي كنيم. اين استدلال با قرار گرفتن در چارچوب نظريه تصميم سازي و با توجه به مباحث «حساب احتمالات» و «سود مورد انتظار» (سود محتمل) و محاسبه ريسك، پرورش و پيرايش يافته و منجر به ارايه چهار تقرير جديد از آن شده است كه عبارت اند از «استدلال برتري»، «استدلال سود مورد انتظار»، «استدلال سود مورد انتظار برتر» و «استدلال برتري قاطع».

 
كليد واژه: شرطيه پاسكال، احتمال وجود خدا، خداباوري، عقلانيت باور ديني، نظريه تصميم سازي، سود مورد انتظار
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1384; 3(6):109-128.
 
بررسي انتقادات ابن رشد بر ابن سينا در مباحث فلسفه اولي (متافيزيک)
 
علم الهدي سيدعلي*
 
* دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

ابن رشد نظريات فلسفي ابن سينا را در پنج مساله به طور ويژه نقد و بررسي كرده است که عبارت اند از:
يك. مساله صدور و قاعده الواحد؛ دو. تبيين نظام خلقت و مساله افلاک؛ سه. حدوث عالم و روش ابن سينا در اثبات حدوث آن؛ چهار. ادراک نفس؛ پنج. بحث زيادت وجود بر ماهيت. محور بحث هاي وي در انتقاداتي که بر شيخ وارد كرده، يکي آن است که ابن سينا در طرح برخي از مباحث يادشده آرايي مطرح مي كند که ريشه در فلسفه ارسطو ندارد. نقد ديگر او به تعارض هايي مربوط مي شود که به زعم او در انديشه ابن سينا راه يافته است؛ از همين رو، وي در صدد است تناقض ها و تهافت هايي را در آثار و نظريات شيخ نشان دهد. اين نوشتار در صدد بررسي اين ادعا در پنج مساله يادشده است.

 
كليد واژه: ابن رشد، ابن سينا، حدوث، ادراک، نفس، زيادت وجود بر ماهيت، قاعده الواحد، صدور
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 

 5 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1384; 3(6):89-107.
 
معرفت شناسي ادراك عقلي از نظر ملاصدرا
 
كاوندي سحر*
 
* گروه فلسفه و حكمت اسلامي، دانشگاه زنجان
 
 

شناخت حقيقت علم و ادراك و چگونگي حصول ادراكات به طور اعم، و ادراكات عقلي به طور اخص از ديرباز در انديشه فلاسفه و حكماي مسلمان جايگاه خاصي را به خود اختصاص داده است. صدرالمتالهين از جمله فيلسوفان مسلماني است كه به طور مبسوط و متفاوت از ديگر فيلسوفان به اين مساله پرداخته است. در اين مقاله، پس از بيان اصول بنيادين انديشه صدرايي در مورد علم، به تبيين سه نظريه ظاهرا متفاوت از ملاصدرا در خصوص كيفيت حصول ادراكات عقلاني و يا تعقل پرداخته شده است. سپس جمع بين اين سه نظريه و ارجاع آن به تحولات و تطورات مختلف نفس بررسي شده است.

 
كليد واژه: تعقل، ادراك عقلي، علم، نفس، تجرد، ارباب انواع، عقل فعال
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):41-68.
 
گستره فلسفه ورزي و ملاکهاي تعدد فلسفه
 
علي زاده بيوك*
 
* گروه فلسفه، دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

تفلسف يا فلسفه ورزي با فلسفه داني متفاوت است؛ کسي که کار او تعليم فلسفه است، لازم نيست حتما فيلسوف بوده باشد. البته داشتن اطلاعات فلسفي کافي، شرط لازم تعليم فلسفه است، اما براي فيلسوف، که کار اصلي او تفلسف است، داشتن اطلاعات فلسفي، صرفا معد و زمينه ساز است. فيلسوف کسي است که در مواجهه ادراکي با ساحات مختلف واقعيت، اعم از عيني، ذهني و زباني، پرسشهاي فلسفي، به صورت طبيعي در ذهن او مي رويد و شکل مي گيرد. و به سخن ديگر، ذهن او مساله دار مي شود و به دنبال آن در صدد پاسخ يافتن به پرسشهاي يادشده برمي آيد. فرايند تکون پرسشهاي فلسفي و تکاپوي فيلسوفان براي پاسخ به آنها، تفلسف يا فلسفه ورزي ناميده مي شود.
موضوعات و مسايلي که فيلسوفان درباره آنها کاوش مي کنند، گستره وسيعي دارد؛ قلمرو تفلسف فيلسوفان در مقايسه با عالمان ديگر، از بيشترين وسعت برخوردار است و اين به جهت آن است که فيلسوفان، افزون بر تلاش براي شناخت واقعيات، که از اين حيث با عالمان ديگر اشتراک و همساني دارند، علم شناسي هم مي کنند و به اين ترتيب، همچنان که براي مثال، فلسفه فيزيک، فلسفه زيست شناسي و فلسفه منطق داريم، فلسفه فلسفه هم مي توان داشت.
در اين مقال، گستره فلسفه ورزي در حوزه خود فلسفه را با تبيين ملاکهاي تعدد در فلسفه و گزارش حوزه هاي فلسفي که با اعمال ملاکهاي يادشده پديدار مي شود، بررسي کرده و پس از آن چند و چون تفلسف در اين حوزه ها را توضيح داده ايم. اين مقاله را مي توان مکمل مقاله «فلسفه تطبيقي؛ مفهوم و قلمرو آن» که در شماره اول نامه حکمت منتشر شده است، دانست.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):9-39.
 
آيا جهانهاي ممكن واقعيت دارند؟
 
زاهدي محمدصادق*
 
* دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)، قزوين
 
 

مفهوم «جهانهاي ممکن»، که ظاهرا نخستين بار لايب نيتس آن را به کار برد، در دوران اخير به واسطه نقشي که در دلالت شناسي منطق موجهات داشته است، بدان توجه شده است. مهم ترين نظرياتي که در باب جهانهاي ممکن وجود دارد، به دو دسته کلي فعليت گرايي و امکان گرايي تقسيم مي شوند که از هر يک روايتهاي مختلفي ارايه شده است. در اين جستار، روايتهاي ديويد لويس و کريپکي از امکان گرايي و روايتهاي رابرت استالنکر، رودريک چيزم، رابرت آدامز والوين پلنتينگا از فعليت گرايي نقد و بررسي شده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):69-104.
 
ويتگنشتاين: معنا، كاربرد و باور ديني
 
مهدوي نژاد محمدحسين*
 
* دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

ويتگنشتاين در دوره دوم حيات فلسفي خود، با توجه به كاربرد كلمات براي شناخت معناي آنها و با تاکيد بر تنوع كاربردهاي زبان و كثرت بازيهاي زباني، معتقد است كه بازيهاي مختلف زباني از نحوه هاي حيات گوناگون نشئت مي گيرند و هر نحوه اي از حيات داراي زبان خاص خود است. گفتار ديني هم يك بازي زباني مستقل با زباني يكتاست كه در نحوه اي از حيات حك شده است و قواعد و منطق خاص خود را دارد. بنابراين، مفاهيم و گزاره هاي ديني در درون بازي زباني دين معنا مي يابد و زبان ديني فقط براي كساني كه در نحوه حيات ديني شركت دارند، قابل فهم است. از نظر ويتگنشتاين، كاربرد زبان در بيان باورهاي ديني، به هيچ وجه، شباهتي با كاربرد آن در اظهار امر واقع ندارد. باور ديني، استفاده از يك «تصوير» است؛ تعهدي راسخ و تزلزل ناپذير است كه كل زندگي فرد را نظم و نسق مي بخشد و مبتني بر شواهد و دلايل نيست. از اين رو نه از جانب علم و فلسفه مددي مي يابد و نه هرگز گزندي مي بيند.
در اين مقاله با بيان ماهيت زبان در انديشه فلسفي ويتگنشتاين و توضيح مفاهيم «نحوه هاي حيات» و «بازيهاي زباني»، و بيان رسالت فلسفه در اين خصوص، بر معناي باور ديني و قياس ناپذيري آن با باورهاي ديگر و در نتيجه، بر يكتايي زبان ديني و استقلال گفتار ديني با بازي زباني دين تاکيد و برخي از مباني فلسفي «ايمان گرايي ويتگنشتايني» معرفي شده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):105-144.
 
موضوع فلسفه اولي نزد ارسطو و علامه طباطبايي
 
خندان علي اصغر*
 
* دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

در ميان موضوعات و رشته هاي مختلف فلسفه، هستي شناسي وضع خاصي دارد؛ چنان که از يک سو، برخي فيلسوفان وجود چنين موضوعي را انکار مي کنند و برخي ديگر آن را اصلي ترين و بلکه تنها مساله فلسفه مي دانند.
نويسنده در اين مقاله پس از اشاره به تاريخچه بحث از وجود در يونان باستان به نظر ارسطو در باب تقسيم بندي علوم و بيان برخي از اشکالات آن مي پردازد، از جمله اينکه طبق آن تقسيم بندي بايد دو شاخه امور عامه و الهيات، به عنوان علم واحدي در نظر گرفته شوند و اين علم واحد موضوع واحد مي خواهد. يافتن اين موضوع واحد به ويژه با توجه به تشتت سخنان خود ارسطو، منشا اختلاف بسياري از فيلسوفان شده است که به ويژه بايد به پاسخ فلاسفه پيش از ابن سينا و راه حل ابن سينا و فيلسوفان متاثر از او اشاره کرد که معتقد بودند مجموع امور عامه و الهيات به معناي خاص، فلسفه اولي يا الهيات به معناي عام را تشکيل مي دهد و بحث از وجود خداوند از مسايل فلسفه اولي است و نه موضوع آن.
نويسنده پس از بررسي برخي از اشکالات وارد به نظر ابن سينا، به تقرير تفصيلي آراي علامه طباطبايي در باب موضوع فلسفه اولي و تحليل ابعاد مختلف آن مي پردازد و در پايان و در مقام جمع بندي، به سلسله نکاتي از جمله ضرورت تفکيک اصل متافيزيک از آثار موجود در بحث متافيزيک، ملاحظات ضروري در تعريف متافيزيكي و بيان موضوع و مسايل آن اشاره مي کند.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 

 7 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):173-193.
 
درآمدي بر نظريه فطرت
 
احمدي سعدي عباس*
 
* دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

گرچه موضوع فطرت به لحاظ ورود آن در آيات قرآن در آثار تفسيري مورد توجه قرار گرفته، هيچ گاه نزد متقدمين مسلمان به صورت يك نظريه منسجم در باب انسان شناسي و يا معرفت شناسي سامان نيافته است. در روزگار ما برخي الهيدانان جهد بليغي كردند تا از آن، نظريه اي معقول پرداخته و در باب انسان شناسي ديني، اخلاق، منشا دينداري و توجيه خداپرستي از آن سود برند. فطرت بر اساس برخي اصول حكمت متعاليه امري بالقوه است كه در شرايط خاصي بر اثر صيرورت و حركت جوهري به فعليت مي رسد. از سوي ديگر، منكران فطرت با ذكر شواهدي، از جمله اقوامي كه هيچ گونه تصوري از (يا گرايشي) به خدا ندارند، از بن وجود فطرت را نفي كرده اند. ظاهرا وجود بعضي چالشها، همچون استقرايي بودن برخي مقدمات استدلال، مانع پذيرش نظريه فطرت به عنوان يك رهيافت كاملا فلسفي است. با اين همه، مي توان با رويكردي ميان رشته اي، مبتني بر تكثر روش شناختي، و در پرتو يافته هاي روان شناسان و آموزه هاي ديني، همچنان آن را رهيافتي مهم و قابل دفاع تلقي كرد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):5-8.
 
سخن نخست: فلسفه منطق، فلسفه دين و فرافلسفه
 
علي زاده بيوك*
 
 
 

فلسفه منطق و فلسفه دين دو حوزه با نشاط فلسفي در روزگار ماست. انبوهي از متفکران و فيلسوفان در اين دو حوزه به فلسفه ورزي و نظرپردازي مشغول اند. اشتراک اين دو حوزه آن است که هر کدام شاخه اي از فلسفه محسوب مي شوند و از اين رو، روش عمومي فلسفه، يعني روش عقلي و استدلالي و همين طور غايت کلي فلسفه، يعني تحري حقيقت (سير آزاد عقلاني، براي رسيدن به حقيقت)، در آنها لحاظ و مراعات شده است.
اما اختلاف آنها در اين است که متعلق فلسفه منطق
(philosophy of logic)، علم منطق است و مسايل آن عمدتا مباحث مربوط به مباني منطق، همچون صدق منطقي (logical truh)، اعتبار (validity) استنتاجها و دستگاه هاي منطقي، سازگاري، تماميت و امثال آنها در خصوص منطق استنتاج، و اموري از قبيل نظام جنسي و فصلي، ذاتي و عرضي و به طور کلي اوصاف اشيا، نسب و ويژگي هاي آنها در خصوص منطق تعريف است، حال آنکه متعلق فلسفه دين، اموري همچون خود دين، مسايل و گزاره هاي ديني، پيش فرضها و لوازم گزاره هاي ديني است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:32 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 9 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):207-232.
 
انواع مختلف عليت
 
پاركينسون جي.اچ.ار.*
 
 
 

در اين جستار پارکينسون با اشاره به رابطه عليت و تبيين و طرح اين پرسش که آيا از اصطلاح «علت» در کاربردهاي مختلف آن معناي واحدي اراده مي شود يا نه، به بافت و زمينه و شيوه طرح علل چهارگانه نزد ارسطو مي پردازد و به تحولي که در فهم اين بحث در اثر ترجمه هاي يوناني به لاتيني اتفاق افتاده است، اشاره مي کند؛ سپس به منظور بررسي شيوه هاي کاربرد واژه «علت» به بيان هيوم از اين مفهوم و سه ملاک وي براي تشخيص رابطه علّي و معلولي توجه مي کند و دو تفاوت عمده بيان هيوم و جان استوارت ميل را برمي شمارد. آن گاه ديدگاه کالينگوود در باب سه معناي مختلف علت به تفصيل بررسي مي کند و با مقايسه علت تاريخي کالينگوود با علت غايي ارسطو، از تبيين غايت شناختي سخن به ميان مي آورد و دو نوع غايت شناسي دروني و بيروني را از هم متمايز مي سازد و آراي راسل، ديويدسن، تايلر، بنت و وودفيلد را بررسي مي كند و به اين نتيجه مي رسد که به منظور ارايه تبيينهاي غايت شناختي بايد افزون بر شناسايي معلول يک علت، از ديدگاهي خاص حکم به خير بودن آن معلول کرد؛ بنابراين، نوع تبيين مستلزم هم مؤلفه اي علّي است و هم مولفه اي ارزشي.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):195-206.
 
منجي باوري زرتشتي و مساله تاثير بر فرهنگ اسرائيلي
 
آژير اسداله*
 
* دانشگاه شيراز
 
 

اين نوشتار نگاهي اجمالي به مساله تاثير فرهنگ ايراني و سنت زرتشي بر فرهنگ و سنت اسرائيلي با تاکيد بر مساله نجات و منجي باوري است. در آغاز راه مطالعات تطبيقي اديان، دو گرايش افراطي و تفريطي در تاکيد بيش از اندازه بر اين تاثير از يک سو و نفي هر نوع تاثير از ديگر سو شکل گرفتند. به تدريج اين دو گرايش گرچه همچنان پيرواني براي خود دارند، به تعادل گراييدند و اکنون اصل مساله تاثير دين ايراني بر سنت اسرائيلي مورد انکار نيست. به ويژه موضوع منجي باوري از جمله نقاط مشترک ميان آيين زرتشتي و اديان ابراهيمي است و احتمال تاثير و تاثر در اينجا توسط دانشمندان بسياري مطرح شده است.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1384; 3(5):145-172.
 
انساني شدن علم و دين در فلسفه كانت
 
قرباني قدرت اله*
 
* پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي
 
 

کانت يکي از تاثيرگذارترين فيلسوفان غرب در دوره مدرنيته بر انديشه فلسفي و نيز بر مساله علم و دين بوده است، اهميت اين مساله از آنجاست که تاريخ فلسفه مدرن را مي توان به دو دوره ماقبل و مابعد کانت تقسيم کرد؛ زيرا بر اثر فلسفه کانت بود که نگرش جديد انسان به هستي، که از دکارت شروع شده بود و به کمال نهايي خود رسيد تا آنجا که بعد از کانت، فلسفه و مابعدالطبيعه به مسير جديدي قدم گذاشتند که در اين رهگذر علم و دين معنا و هويت جديدي را به خود گرفتند.
موضوعات انديشه فلسفي کانت را از جهتي مي توان انسان، خدا و جهان و از جهتي ديگر علم، مابعدالطبيعه، اخلاق، دين و هنر دانست. در هر حال، کانت در آثار اساسي خود چون «نقد عقل محض»، «نقد عقل عملي و دين در محدوده عقل تنها»، انسان و تواناييهاي او را محور اساسي پژوهش فلسفي خود قرار مي دهد و اين انسان داراي تواناييهاي شناسايي، اخلاقي، ديني، هنري و غيره است که معرفت، اخلاق و دين براي ما در اين پژوهش داراي اهميت خاص است.
کانت محور هستي را انسان قرار مي دهد؛ زيرا او تقسيم عالم، فهم حقيقت، اخلاق، علم و دين را تنها در پرتو تواناييها و اراده و تکليف انسان داراي معنا و اعتبار مي داند که اين همان علم و دين انسان مدار يا انساني شدن علم و دين است. ضمن اينکه جهان واقعي اين انسان نيز، همان جهان پديداري و تجربي است؛ يعني واقعيت دين و علم بيشتر در همين دنياي تجربي و تنها در حد و توانايي فهم و اراده انسان داراي اعتبار و ارزش است. در نتيجه، براي انسان هيچ واقعيتي فراتر از دنياي مادي و خواستها و تواناييهاي او وجود ندارد.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:33 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1383; 2(4):5-13.
 
سخن نخست: فهم، معرفت و تحليل فلسفي
 
علي زاده بيوك*
 
* گروه فلسفه، دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

تبيين مقوله فهم و بررسي عوامل موثر در آن، يعني متن، ماتن و مخاطب متن، نحوه تعامل و تاثير و تاثر عوامل ياد شده در يكديگر و تاثير پذيري آنها از عوامل بيروني، در كنار تحليل معرفت و بررسي وجود شناختي، روان شناختي و معرفت شناختي آن به اضافه تحليل فلسفي، سه حوزه عمده اي هستند كه دلمشغولي اصلي فيلسوفان روزگار ما را فراهم كرده اند .از اين رو شماره 4 نامه حكمت گوشه هايي از اين دل مشغولي ها را بازتاب داده است.
معرفت
شناسي كه اكنون به شاخه اي مستقل و محترم و محتشم از شاخه هاي فلسفه تبديل شده است، همچون خود فلسفه گاهي به صورت مطلق استعمال مي شود و در اين كاربرد، مطلق علم و ادراك و به تعبير دقيق تر پديده معرفت را مورد كاوش قرار مي دهد و عوامل موثر در فرايند معرفت يعني فاعل شناسا، شناخت و متعلق شناسايي و اوصاف نسب موجود ميان آنها را مورد بررسي قرار مي دهد .

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:34 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1383; 2(4):15-33.
 
معرفت در انديشه عرفاني شيخ نجم الدين كبري
 
پاكت چي احمد*
 
* گروه قرآن و حديث، دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

نجم الدين كبري (د 618 ق)، يكي از شخصيت هاي اثر گذار و نو انديش در حوزه عرفان نظري است كه تاملات او در حوزه هاي انسان شناسي، فلسفه ذهن و به خصوص معرفت، در تاريخ تصوف و تاريخ معرفت شناسي اسلامي حايز اهميت است. او در بحث پيرامون "خواطر"، گونه هاي مختلف خواطر نوراني و ظلماني را مورد بحث قرار داده و آنگاه به گونه اي برتر از خواطر، يعني الهام الهي پرداخته و تصويري كامل از نظريه يادآوري را ارايه داده است. نزد او، انسان براي زندگي خاكي خود به حواس و عقل نيازمند است، اما براي دست يافتن به معرفتي درباره حقايق جهان، در حالت كوري است، مگر آنكه با مجاهده پرده از پيش او بر افتد نجم الدين، عقل را به عنوان نعمتي الهي براي دستيابي به معرفت مورد ستايش قرار داده، اما از فريفته شدن آن به ادراكات حسي و دانايي هاي دنيوي نگران بوده است. او به حقيقتي عظيم در عالم نوراني به عنوان "عقل كبير" باور دارد كه تنها ابزار در يافتن آن، همان عقل فردي متعلق به انسان، يا "عقل صغير" است. به باور او هيچ گوهري جز جنس خود را نتواند ديد. در راستاي برون آمدن از كوري، نجم الدين مبحث "غيبت" را گشوده است، حالتي برخاسته از تصفيه وجود كه سالك را قادر مي سازد تا برخي از حقايق پنهان عالم را مشاهده كند. او به سه مرتبه از غيبت اشاره كرده است كه مرتبه نازل آن كه براي عموم مردم دست يافتني است و والا ترين مرتبه اش، شهادت حقيقي است كه براي برترين انسان هاست.
نجم الدين با سخن از "ذوق"، به مثابه گونه اي از حس غيبي كه قدرت تميز حقايق را به انسان مي دهد، ذوق را در تقابل با مشاهده قرار داده و مباحثه معرفتي خود را بسط داده است؛ وي در اين تقابل بر آن است تا در برابر وضوح حاصل از مشاهده، معرفت حاصل از ذوق را معرفتي حقيقي و شايسته اعتبار، اما با گونه اي از ابهام و عدم وضوح برشمارد. نزد او سبب مشاهده گشوده شدن بصيرت به کنار رفتن پوشش ها از پيش روي، و سبب ذوق تبديل وجود و "ارواح" است
.

 
كليد واژه: 
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:34 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها