0

جزوات و مقالات فلسفی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 

 2 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1385; 4(8):23-44.
 
آيا اسم هاي عام ناظر بر انواع طبيعي، داراي معنا هستند؟
 
زاهدي محمدصادق*
 
* گروه فلسفه و حكمت، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)
 
 

اسم هاي عام ناظر بر انواع طبيعي آن دسته از عبارت هاي زباني هستند که بر انواعي معين دلالت مي کنند. غالبا چنين انگاشته مي شود که پيوند ميان اين اسامي و مدلولشان از طريق معناي آن ها امکان پذير مي گردد. اين همان ديدگاهي است که از آن به «نظريه سنتي دلالت» تعبير مي شود. بر اساس نظريه سنتي دلالت، هر اسم عام داراي معنايي ذهني است که با فهم آن به مدلول آن اسم منتقل مي شويم. نظريه سنتي دلالت از دو وجه مورد انتقاد واقع شده است: نخست آنکه بر اساس اين نظريه، معنا هويتي ذهني است و ديگر آنکه آنچه پيوند ميان يک عبارت زباني و مدلول آن را برقرار مي سازد، معناي آن عبارت است. در اين مقاله ضمن اشاره به نظريه سنتي دلالت اسم هاي عام با تکيه بر آراي جان لاک، به انتقادهاي واردشده بر اين ديدگاه توسط فيلسوفاني همچون گوتلب فرگه و هيلاري پاتنم اشاره خواهد شد. نظريه پاتنم در اين زمينه هر دو پايه نظريه سنتي دلالت را نادرست مي داند. همچنين، در پايان، به نقدهاي واردشده بر نظريه پاتنم اشاره خواهد شد.

 
كليد واژه: اسم هاي عام، انواع طبيعي، نظريه دلالت، جان لاک، گوتلب فرگه، هيلاري پاتنم
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

5 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1385; 4(8):89-117.
 
براهين اثبات وجود خدا در آثار اسپينوزا
 
حسامي فر عبدالرزاق*
 
* گروه فلسفه، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)
 
 

اسپينوزا با اعتقاد به تک جوهري خدا را تنها حقيقت جوهري عالم و بقيه موجودات را حالات صفات او دانست. وي در براهيني که بر وجود خدا اقامه کرده است، از دو روش انّي و لمي استفاده کرده است و از ميان آن دو اتقان برهان لمّي را بيشتر مي داند. اين براهين به طور عمده در سه اثر او آمده است: «اصول فلسفه دکارت»، «رساله مختصره» و «اخلاق». برهان مهم او بر وجود خدا برهان وجودي است و تقرير او از اين برهان مشابه تقرير دکارت از آن است. نسبت ساير براهين او با برهان وجودي محل بحث است، به طوري که برخي شارحان انديشه او اين براهين را در عرض برهان وجودي و برخي آن ها را تقريرهاي ديگري از برهان وجودي دانسته اند. در اين مقاله براهين او در آثار يادشده و نيز نظر چند تن از شارحان فلسفه او بررسي شده است.

 
كليد واژه: برهان وجودي، مفهوم خدا، جوهر، صفت، حالت، برهان، علت، وجود، عقل
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1385; 4(8):145-158.
 
شلايرماخر و تجربه ديني
 
زرواني مجتبي*
 
* گروه اديان و عرفان، دانشگاه تهران
 
 

فردريك شلايرماخر با توصيف جوهر دين به عنوان پديده اي كه حاصل معرفت - چه علمي و چه فلسفي - نيست و نيز نبايد آن را در معناي اخلاقي جستجو كرد و آن را نبايد حاصل هيچ استدلالي دانست، تاثير ماندگار و تازه اي بر الهيات پروتستان نهاد. به نظر او جوهر دين در احساس ديني خاصي كه احساس وابستگي مطلق است، يافت مي شود. او بر اين باور است فلسفه دين بي حاصلي كه در «دئيزم» مطرح است و دگماهايي كه كليسا از آن خبر مي دهد، در حقيقت دين نيست. دين حقيقي يعني شهود بي واسطه وجود جمعي همه جهان كرانمند در آن وجود و به واسطه آن وجود بي كران و درك همه اشياي زمانمند در وجودي لايزال. دين حقيقي احساس و چشيدن اين وجود بي كران است.

 
كليد واژه: تجربه ديني، وابستگي مطلق، الهيات، شلايرماخر، دين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):5-20.
 
بررسي نقد کانت بر برهان وجودي اثبات وجود خداوند
 
سيف سيدمسعود*
 
* گروه فلسفه، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)
 
 

برهان وجودي از مهم ترين براهين اثبات وجود خداوند است که تقريرهاي مختلفي از آن در آثار آنسلم، دکارت، اسپينوزا و لايب نيتس آمده است و معروف ترين ناقدان آن آکويناس و کانت بوده اند. از آنجا که نقد کانت بر اين برهان بر مباني معرفت شناسي او استوار است، در اين مقاله سعي بر آن است که جايگاه آن نقد در معرفت شناسي و وجودشناسي کانت روشن شود و معلوم شود که چگونه مي توان از آن، فهمي درست و متناسب با آن جايگاه داشت و سپس، در خصوص اعتبار يا عدم اعتبار آن قضاوت کرد.

 
كليد واژه: اصل تعيين تام، حقيقي ترين موجود، محمول واقعي، محمول منطقي، مفهوم محض عقل، موجود مطلقا ضروري
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 3 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):57-81.
 
فرگه، ويتگنشتاين و استدلال زبان خصوصي
 
دباغ سروش*,مثمر رضا
 
* موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران
 
 

يكي از مهم ترين موضوع هايي كه ويتگنشتاين در پژوهش هاي فلسفي بدان پرداخته است، مساله زبان خصوصي است. بنا بر نظر وي كاربر زبان از آن جهت كه كاربر زبان است، نمي تواند انديشه ها، احساس ها و عواطف خود را به زباني يكسره خصوصي و فردي بيان كند. واژه ها و جمله ها معنايي خصوصي ندارند. برهان زبان خصوصي ويتگنشتاين بر تمايز «صحيح – آنچه صحيح به نظر مي آيد»، استوار است.
از سوي ديگر فرگه در مقاله انديشه به سود عينيت معنا استدلال مي كند. به نظر وي در بحث از مفهوم «معنا» همواره بايد تمايز انديشه از تصور را پيش چشم داشت. تصور امري كاملا خصوصي و ذهني، و با تصوير ذهني در پيوند است؛ حال آنكه انديشه، عمومي، عيني و مرتبط با معناست.
ويتگنشتاين در صورتبندي استدلال زبان خصوصي اش از تلقي فرگه از معنا تاثير پذيرفته است و با اين حال، از هستي شناسي افلاطوني فرگه بر كنار بوده است.
در اين مقاله نخست مستقيما به شرح استدلال زبان خصوصي ويتگشتاين خواهيم پرداخت و استدلال را از طريق استدلال تبعيت از قاعده، به عنوان كليد اصلي فهم استدلال زبان خصوصي، صورتبندي خواهيم كرد. در مرحله بعد استدلال زبان خصوصي را در پرتو تبيين واقع گرايانه از معنا تعبير خواهيم كرد. در گام سوم، مقاله به شرح برداشت واقع گرايانه فرگه از معنا مي پردازد. در نهايت، استدلال زبان خصوصي ويتگنشتاين را با قرائت فرگه اي از معنا مقايسه خواهيم كرد.

 
كليد واژه: فرگه، ويتگنشتاين، استدلال زبان خصوصي، استدلال تبعيت از قاعده، معنا، عينيت، واقع گرايي، ضد واقع گرايي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1385; 4(8):119-143.
 
برهان مفهوم‌‌‌ گرايي بر اثبات وجود خدا
 
حسيني شاهرودي سيدمرتضي*
 
* دانشگاه فردوسي مشهد
 
 

يکي از تقريرهاي برهان جهان شناختي با برهان مفهوم گرايي شناخته مي شود. اين برهان با تکيه بر فرضيه صدق در دلالت شناسي منطق موجهات، بر آن است تا به اثبات وجود خدا بپردازد. با توجه به اينکه گزاره برآيند ذهن است و بدون ذهن گزاره اي وجود نخواهد داشت، طرفداران اين برهان بر اين عقيده اند که وجود گزاره هاي صادق در همه جهان هاي ممکن، نشان دهنده وجود خداست؛ زيرا با توجه به اينکه در همه جهان هاي ممکن، ذهن انساني و مانند آن وجود ندارد، پس بايد ذهن الوهي وجود داشته باشد تا گزاره هاي صادق بدان وابسته باشند.
نويسنده علاوه بر نقل تقريرهاي مختلف اين برهان، هر يک از آن ها را نيز نقد و بررسي كرده است و در پايان با استناد به ديدگاه هاي فيلسوفان مسلمان درباره وحدت جهان، آن را بي اعتبار دانسته و به سبب پرهيز از به درازا کشيده شدن بحث و نيز بي ارتباطي با موضوع اين نوشتار، دلايل وحدت جهان را مطرح نکرده و تنها بدان ارجاع داده است
.

 
كليد واژه: مفهوم گرايي، فعليت گرايي، جهان هاي ممکن، جهان واقع، صدق، ضرورت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:24 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1385; 4(8):159-188.
 
رد ايده آليسم
 
ادوارد مور جورج*
 
 
 

برخي مقاله «رد ايده آليسم» اثر جورج ادوارد مور را كه در سال 1903 منتشر شد، سرآغاز فلسفه تحليلي مي دانند. مور در اين مقاله مي گويد كه اگر ايده آليسم جديد اصولا يك حكم در باب جهان كرده باشد، اين است كه «جهان روحاني است» و هر برهاني كه براي اثبات اين حكم به كار رود، الزاما يكي از مقدمه هايش اين گزاره است كه «بودن همانا به ادراك درآمدن است». پذيرفتن اين گزاره شخص را ملزم به قبول اين نظر مي كند كه متعلق يك ادراك نمي تواند از خود آن ادراك تميز داده شود. مور تلاش مي كند ثابت كند كه اين نظر نادرست است و بين عمل ادراك و عين ادراك شده تمايز وجود دارد. در نتيجه استدلال مور، ايده آليسم كم وبيش از صحن? فلسف? غرب محو شد و جاي آن را شكل هاي گوناگون رئاليسم گرفت.

 
كليد واژه: ايده آليسم، جورج ادوارد مور، عمل ادراك، عين ادراك شده، آگاهي، متعلق آگاهي، رئاليسم
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):21-56.
 
توجيه معرفت شناختي از ديدگاه ويتگنشتاين متاخر، از مبناگرايي تا زمينه گرايي
 
مهدوي نژاد محمدحسين,علي زاده بيوك,محمدزاده رضا
 
 
 

از آنجا که ادعاي معرفت بدون ارايه دليل کافي و وافي بي وجه است، اساس معرفت شناسي معاصر بر اين است که بنيان نظام معرفت بشري چيست، و نظام معرفتي بشر از کجا آغاز مي شود و به کجا سر مي سپارد. از نظر ويتگنشتاين متاخر، توصيف عالم، بدون وجود تعدادي قضاياي مبنايي و يقيني ناممکن است، اما قطعيت و يقيني بودن اين قضايا به معناي مطابقت آن ها با واقع نيست بلکه به طرز نگرش افراد وابسته است. آنچه براي ما محرز و يقيني است، به وسيله بازي زباني اي که فرد در آن شرکت مي جويد، معين مي شود. از اين رو، معرفت بشر در کنه خود مبتني بر اعمال او و ديگر الگوهاي منشي رفتار اوست. ويتگنشتاين معتقد است که توجيه و عقلانيت، همواره متکي به بافت و زمينه است و در فعاليت هاي اجتماعي و بازي هاي زباني جاي مي گيرد و چون نحوه هاي زندگي، جهان - تصويرها يا جهان بيني ها مختلف اند، شيوه هاي مختلفي از عقلانيت نيز وجود دارد. در اين نوشتار، نخست با تعريف سه جزيي معرفت، تحليل ويتگنشتاين از معرفت و وجه تمايز آن با يقين را بيان کرده ايم. سپس با اشاره به ساختار مباني معرفتي ويتگنشتاين، نشان داده ايم که چرا از نظر وي مبناگرايي براي دفاع از اعتبار نظام معرفتي، قرين توفيق نيست و با جايگزيني نظريه زمينه گرايي چه تفاوتي در مباني معرفت و کيفيت ابتناي معارف ديگر بر آن ها رخ خواهد داد. در پايان، با بررسي نظريه زمينه گرايي و مساله شکاکيت و با اشاره به برخي مزيت هاي اين نظريه، نشان داده ايم که خود با جايز دانستن روايتي از نسبي گرايي، خالي از نوعي گرايش هاي شک گرايانه نيست.

 
كليد واژه: معرفت، توجيه، مبناگرايي، باور پايه، زمينه گرايي، شکاکيت، عمل، شک، يقين، بازي زباني، ويتگنشتاين
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 4 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):83-117.
 
تحليل روش شيخ اشراق در مساله «تبيين»
 
ذهبي سيدعباس*
 
* گروه فلسفه و كلام اسلامي، واحد علوم و تحقيقات، دانشگاه آزاد اسلامي تهران
 
 

از مهم ترين ارکان نظام هاي فلسفي، قدرت تبيين گري آن هاست. به گونه اي که اين ويژگي مي تواند سبب تمايز مکاتب فکري و نظامهاي فلسفي از يکديگر باشد. شيخ اشراق به عنوان يک فيلسوف، آگاهانه درصدد ارايه تبيين هاي علي بوده و با بهره برداري از منابع مختلف، تبيين هاي متنوعي را در آثارش به نمايش گزارده است. در نگاه روش شناختي به منظومه فکري او پنج دسته تبيين را مي توان مشاهده کرد: تبيين هاي هستي شناختي، تبيين هاي معرفت شناختي، تبيين هاي علمي - تجربي، تبيين هاي کشفي - شهودي و تبيين هاي قرآني - کلامي. با توجه به محوريت نور و نوع هستي شناسي تشكيكي شيخ اشراق، تبيين هاي او نيز يکسان نيست؛ برخي از آنها مراتب طولي، برخي ديگر تبيين هاي عرضي اند که خود به مجامع و غيرمجامع قابل تقسيم اند. در واقع، الگوي شيخ اشراق در روش شناسي تبيين يک الگوي ميان رشته اي است که هم او را از دام مغالطه تحويلي نگري نجات مي دهد و هم او را از تناقض گويي مبرا مي کند و هم به تبيين هاي او خاصيت کارآمدي بيشتري مي بخشد.

 
كليد واژه: روش شناسي، تبيين، شيخ اشراق
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 5 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):119-128.
 
پاره اي از نوآوري هاي حکيم رفيعي قزويني
 
حكاك سيدمحمد*
 
* گروه فلسفه، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)
 
 

از حکيم رفيعي قزويني آثار اندکي باقي مانده است، اما همين اندک مشتمل بر نوآوريهايي است. در اين مقاله به پنج نوآوري از اين فيلسوف و عارف الهي پرداخته شده است، راجع به اين مباحث:
1. درباره معناي کمال الهي در جنب جمال و جلال الهي، که وي برخلاف مشهور آن را نه مجموع جمال و جلال بلکه امري وراي آن دو گرفته و عبارت دانسته است از تماميت ذات الهي به عينيت ذات و صفات و عينيت خود صفات با هم.
در ذيل همين بحث، حکيم رفيعي تعريفي از جمال و جلال ارايه مي دهد که جامع تعريف فيلسوف و عارف است و خود اين تعريف نيز خالي از ابتکار نيست.
2. در شرح عبارت «اللهم اني اسئلک بما تجيبني به حين اسئلک»، که او علاوه بر معنايي که در مرحله اول به ذهن مي آيد، معنايي ذکر مي کند که حکايت از ذهن جوال و نوجوي او دارد.
3. در خصوص نفي ترکيب از ذات الهي و بيان اينکه ترکيب به هر نحوي که باشد، مستلزم امکان است، که او در اين مساله برهاني اقامه مي کند و در انتها مي گويد که آنچه گفتيم در هيچ کتابي مکتوب نيست.
4. در توضيح اين سخن حکما که تاثير جسمي در جسمي ديگر نيازمند وضع و محاذات است، مراد از وضع و محاذات را نوعي اتحاد و اتصال مي داند.
5. در نقد اين سخن مشهور که اراده غير از شهوت است و از همين رو، انسان گاهي چيزي را اراده مي کند که متعلق شهوت او نيست و گاهي چيزي را مورد شهوت قرار مي دهد که اراده اش بدان تعلق نگرفته است.

 
كليد واژه: جمال، جلال، کمال، ترکيب، امکان، وجوب، قوه جسماني، وضع، محاذات، اراده، شهوت
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 7 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):145-168.
 
منجي باوري در گات هاي زرتشت: همه - سودرسانندگي اشاباوران
 
آژير اسداله*
 
* دانشگاه رازي كرمانشاه
 
 

فهم نظريه نجات و منجي در آيين زرتشتي و به خصوص در گات هاي زرتشت، از جمله موضوعاتي است که اوستاشناسان و زرتشت شناسان را همچنان به خود مشغول داشته است. فهم رايج آن است که گرچه باور به آمدن رهاننده يا رهانندگان آخرالزماني بيشتر ساخته و پرداخته دوره هاي متاخر مربوط به اوستاي جديد است، ليکن در خود گات هاي زرتشت نيز مي توان معناي رهانندگي را از مفهوم «سوشيانت» برداشت کرد. اين نوشتار بر آن است که حتي اگر برخي بندهاي گات ها ناظر به آموزش و انتظار زرتشت نسبت به آمدن چهره اي نجات بخش در آينده باشند، مفهوم سوشيانت صرفا و يا عمدتا معنايي فرجام شناختي ندارد. به همين نسبت، آموزه «فرش» کردن (= نوسازي يا خرم ساختن هستي) در گات هاي زرتشت معادل فرجام شناسي، که آن نيز به نوبه خود ريشه در گات ها دارد، نيست. بنابر اين، همان گونه که آموزه «فرش» کردن گات ها در اوستاي جديد به فرجام شناسي تفسير شد و واژه «فرشکرد» پديد يافت، مفهوم سوشيانت نيز از معناي اوليه ناظر به مزداپرستان سود رساننده و نوسازنده هستي به معناي رهاننده (ها) ي آخرالزماني تحول پذيرفت، گو اينکه تحول معنايي مزبور به کمک مفاهيم و باورهايي از خود گات ها صورت گرفته باشد. سوشيانت ها، مطابق گات ها، مزداپرستان نمونه اي همچون خود زرتشت هستند که تلاش دارند با همکاري يکديگر و با اهورا مزدا هميشه به جهان سود برسانند و آن را «فرش» سازند. البته عمليات سودرسانندگي به هستي و نوسازي جهان توسط اشاباوران (= پيروان اشا / راستي) در يک نقطه پاياني با غلبه آنان بر دروندگان (پيروان دروج / دروغ) به اتمام و اکمال مي رسد. اين آموزه، گرچه مي تواند با آموزه فرجام شناسي و حتي باور به آمدن کسي چون زرتشت تلاقي پيدا کند، عين و معادل آن ها نيست. سوشيانت ها سود رسانندگان به هستي هستند و شمار آنان به شمار همه اشوان يا اشاباوران.

 
كليد واژه: سوشيانت، زرتشت، گات ها، فرشکرد، رهانندگان، اشاباوران، سودرسانندگي
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 8 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):169-184.
 
عليت
 
كرين تيم*
 
 
 

احكام راجع به عليت - راجع به اينكه چه چيز علت چه چيز مي شود - آن قدر در زندگي ما متداول است كه ما متوجه آن نمي شويم. اما چرا يك چيز علت چيزي ديگر مي شود؟ چه چيزي يك شي را علت شي ديگر مي سازد. ما ابتدا بايد ميان فهم رابطه عليت و فهم آنچه عليت به هم مي پيوندد، فرق بگذاريم. اين رابطه عليت چيست كه علت و معلول را به هم پيوند مي دهد؟ اين سوال اول است. اما همچنين مي توانيم بپرسيم علت و معلول بايد چه نوع هوياتي باشند تا در اين رابطه قرار بگيرند؟ به عبارت ديگر، علل و معلولات چه هستند؟ اين پرسش دوم است. عمده بحث اين نوشتار به پرسش اول مي پردازد و بخش پاياني نيز به پرسش دوم خواهد پرداخت.

 
كليد واژه: عليت، رابطه عليت، نظم، گزاره هاي شرطي، ضرورت، وقايع
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 6 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) بهار و تابستان 1385; 4(7):129-144.
 
عبد؛ استعاره كانوني در انسان شناسي قرآن
 
عندليبي عادل*
 
* دانشگاه امام صادق (ع)
 
 

اين مقاله بر آن است که از ميان استعارات به کارگرفته شده در قرآن کريم براي اشاره به انسان در ارتباطش با خدا، استعاره انسان به مثابه بنده نقشي کانوني و فرهنگ ساز داشته است. مقاله پس از معرفي ارزش شناختي استعارات، براي بازشناسي عناصر معنايي عبد، با نگاهي مردم شناختي رابطه عبد و رب را به عنوان يک نهاد اجتماعي مي کاود و به تحليل حوزه معنايي استعاره انسان به مثابه عبد در متن قرآن کريم مي پردازد. سپس به چگونگي کاربرد نظام مند اين استعاره در ساختمان مفاهيم قرآن و انسجام آن با ساير مفاهيم توجه مي كند و در ادامه، ضمن بررسي تحولات معناشناختي اين استعاره در سنت اسلامي، به واکاوي پيشينه فرهنگي چنين تلقي از انسان مي پردازد.

 
كليد واژه: استعاره، عناصر معنايي، عبد (بنده)، رب (سرور)، انسان، قرآن
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 1 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1384; 3(6):5-20.
 
جان مک داول و واقع گرايي اخلاقي
 
ملايوسفي مجيد*
 
* گروه فلسفه و حكمت اسلامي، دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)
 
 

نوشته حاضر به بررسي واقع گرايي اخلاقي جان مک داول اختصاص يافته است. بدين منظور ابتدا به تعريف واقع گرايي به طور عام و واقع گرايي اخلاقي به طور خاص پرداخته شده است. پس از آن ديدگاه مکي در باب نفي واقعي بودن ارزش ها و خاصه هاي اخلاقي به دليل در گير نبودن در تبيين هاي علي آورده شده است. بعد از آن به ديدگاه داول به عنوان پاسخي به نظريه مکي پرداخته شده است. داول با رد برداشت مکي از کيفيات ثانويه نشان مي دهد که هم کيفيات ثانويه و هم خاصه هاي اخلاقي به نحوي انفسي است و وابستگي به انسان دارند؛ ولي اين نوع وابستگي نافي واقعي بودن آن ها نيست. داول در نهايت با ارايه تبييني غيرعلي در باب ارزش ها و نفي انحصاري بودن ملاک واقعي بودن اشيا در ملاک تبيين علي، سعي مي کند با گسترش دامنه واقعي بودن اشيا واقعي بودن خاصه هاي اخلاقي را اثبات كند.

 
كليد واژه: واقع گرايي اخلاقي، عينيت اخلاقي، ارزش هاي اخلاقي، كيفيت ثانويه، كيفيات اوليه
 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:جزوات و مقالات فلسفی

 2 : پژوهشنامه فلسفه دين (نامه حكمت) پاييز و زمستان 1384; 3(6):21-40.
 
ملاحظاتي در باب گزاره هاي موجه و معناشناسي آن در فلسفه اسلامي
 
سعيدي مهر محمد*
 
* گروه فلسفه اسلامي، دانشگاه تربيت مدرس
 
 

بحث از مواد ثلاث («وجوب » (يا ضرورت)، «امكان » و «امتناع ») و گزاره هاي موجه در منطق و فلسفه اسلامي از جايگاه خاصي برخوردار بوده است و فيلسوفان و منطقدانان مسلمان به تفصيل از احکام و اقسام آن بحث کرده اند. با اين حال، به دليل عدم بهره گيري از يک نظام معناشناختي منقح با پاره اي ابهامات معنايي در برخي اقسام گزاره هاي موجه رو به روييم. در اين مقاله پس از مروري کلي بر بحث موجهات در منطق و فلسفه اسلامي و اشاره به پاره اي اقسام گزاره هاي ضروري، ابهامات معنايي اين گزاره ها تحليل مي شود. در مرحله بعد، کوشش شده تا در يک طرح اوليه و با بهره گيري از برخي نظام هاي نوين منطق موجهات پيشنهادهايي جهت تعيين قواعد معناشناسي اين گزاره ها ارايه شود.

 
كليد واژه: 
 

 نسخه قابل چاپ

 
 
سه شنبه 5 اردیبهشت 1391  10:31 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها