امام صادق (ع) در منا بودند که سائلي نزد ايشان آمد. حضرت امر فرمود که
خوشه انگوري به او بدهند. سائل گفت: به اين نيازي ندارم اگر پولي داريد، بدهيد.
حضرت فرمود: خدا به تو وسعت دهد و چيزي به او نداد.
پس از آن، سائل ديگري آمد.
حضرت سه دانه انگور به او مرحمت فرمود. سائل آن را گرفت و گفت: «الحمدلله رب
العالمين الذي رزقني» امام، با ديدن شکرگزاري او، دو دست مبارک خود را از انگور پر
کرد و به وي داد. سائل، دوباره خدا را شکر کرد.
حضرت به غلام خود گفت: چقدر پول همراه داري؟ غلام نزديک بيست درهم به او
داد. سائل گرفت وگفت: شکر خداي را که اين ها همه از او است.
پس حضرت پيراهن خود را در آورد و به او داد و فرمود: بپوش. سائل آن را
پوشيد و خداي را سپاس گفت که او را پوشانيده و شاد فرموده است. پس رو به حضرت کرد
و گفت: اي بنده خدا! خداوند به تو پاداش دهد و آن گاه رفت. شخصي مي گويد: گمان مي
کنم اگر سائل متوجه حضرت نشده بود و فقط شکر خداي را به جا مي آورد، حضرت هم
پيوسته به او عطا مي کرد.(1) اين معنا مصداق آيه شريفه است که خداوند متعال به
بندگانش فرمود: اگر شکر کنيد، نعمت هاي خويش را براي شما افزون مي کنم.
اصول کافي، ج 4، ص 49