پاسخ به:مشاعره آنلاین
در فتوح شام و روم امسال دیوان ساختم
ساخت باید در فتوح هند و چین سال دگر
امیر معزی
رنگ رو از حال دل دارد نشــان
رحمتم کن مهر من در دل نشان
نه بلای جان عاشق شب هجرست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
شهریار
در راه دوســـت خار مغیلان بود حریــر
غم نیست گرچه جامه جان را کنند چاک
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
سالها سختــی ایام کشیدم چو عقیق
تا عزیزان چو نگین صاحب نامم کردند
در سینه قلب روشن محراب می تپید من شعله ور در آتش آن لحظهء درنگ
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود و لیک به خون جگر شود
دل از سیاست اهل ریا بکن، خود باش هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست
تا توانی حــاجتی را کن روا
عهدبستی عهدخودرا کن وفا
با دلت هـــرکار از بهر خدا
دوری از دنیا توراآرد صفا
فی البداهه: منصور مقدم 17/4/1398
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارارا
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
جلوه گلشن به باغ همچو نگــــاران رسید
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم