پاسخ به:مشاعره آنلاین
رگ و ریشه لاله از هم گسست
گل اندیشه سربداران کجاست؟
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه ای و در آرزو ببست
تو مثل جنگل روشن، زلالی
تو مثل صبحِ سرشارِ شمالی
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
دست هایت بوی یاری می دهند
بوی شب های بهاری می دهند
در این شب سیاهم گمگشته را مقصود
از گوشه ای برون آ ی ای کوکب هدایت
توحید را به غیرت پروانه دادهاند
میسوزد و به هیچ کسی رو نمیزند
دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
داوود من! دوباره بخوان تا که عالمی
ایمان بیاورد به طنینِ صدایتان
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
در شبستان شهود اشک فشان دوخته اند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
دعــا میکنم مثـل هر شب نباشد
کسی سمت دل های لرزان بیاید
در زلف تو دادند نگارا خبر دل
معذورم اگر آمده ام بر اثر دل
یا دل بر من بازفرست ای بت مه رو
یا راه مرا بازنما تو به بر دل
سنایی
در شب میلاد پیدا شد تجلّای ظهور
سرزند از غرب، مهر عالم آرای ظهور