پاسخ به:مشاعره آنلاین
رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای / که بر من و تو در اختیار نگشادست
-------------------------------
تا نراند دي ديوانهت خوي بد نه بهار آيد و نه دشت به بار آيد
در صورت تمایل پیام بدید
در دل هوسی هست دریغا نفسی نیست***********ما نفسی نیست که در دل هوسی نیست
کوچیک شما
rashid zare
روزها فکرمن اینست وهمه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
-------------------
من چشم توام اگر نبيني چه عجب من جان توام کسي نبيند جان را
اي دوست دوا فرست بيماران را روزي ده جن و انس و هم ياران را
ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی وشامی داری
يکي طشت خاکسترش بيخبر فرو ريختند از سرايي به سر
همي گفت شوليده دستار و موي کف دست شکرانه مالان به روي
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخنه اند از بدنم
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا
الهم صل علی محمد و آل محد وعجل فرجهم
الهم عجل لولیک الفرج
من نگویم که مرا که از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
آسایش دوگیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شاد آن صوفي که رزقش کم شود آن شبهش در گردد و اويم شود