پاسخ به:مشاعره آنلاین
در بــاغ جـهـان تـو هـم گـل زیـبـایـی بــویــا و دل انــگــیــز و چــمـن آرایـی عمری ست که گلهای دگر می خندند ایـن غـنـچه ی تر چرا تو لب نگشایی
( درنعت پیامبر اکرم)
نه دل من طرب آلود نگاه و نفس توست
از نگاه و نفست ,حق به طرب آمده آری
به شفاخانه ی قانون تو افتاده نجاتم
کیمیایی است سعادت ز فتوحات تو جاری
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان دل شرح ان دهد که چه گفت و چها شنید
دل خاص تو و من تن تنها اینجا گـوهـر بـه کـفت بماند و دریا اینجا در کار توام به صبر مفکن کارم کـز صـبـر مـیـان تـهیترم تا اینجا
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم سازیم و بنیادش بر اندازیم
مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان را که خبر شد خبری باز نیامد!!!
دلا در عاشقی ثابت قدم باش که در این ره نباشد کار بی اجر
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا فارغ از احوال دل خویشتنم.
موفق باشید
خدانگه دار
من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش نگار خویش چو دیدم بدست بیگانه
تا تو زبان نریزی ایجا پر از درد است وای به حالی که عشق در قفس است
تا شدم حلقه به دوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
برایت یک بغل گندم
دلی خشنود از مردم
برایت یک بغل مریم
که مست از وی شوی هردم
برایت قدرت آرش
که دشمن را زنی آتش
برایت سفره ای ساده
حلال و پاک و آماده
برایت یک بغل احساس
دو بیتی های عطر یاس
برایت هرچه خوبی هست ،
صمیمانه دعا کردم
باتشکر
مهدی
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس رانکه جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
منم که گوشه میخانه خانقاه من است *** دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس چرا بایدت دیگری محتسب
الا یا ایالساقی ز می پر ساز جامم را که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را