پاسخ به:مشاعره آنلاین
مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم من و بالای مناره که تمنای تو دارم ز تو سرمست و خمارم خبر از خویش ندارم سر خود نیز نخارم که تقاضای تو دارم
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا
الهم صل علی محمد و آل محد وعجل فرجهم
الهم عجل لولیک الفرج
مرد باید جیگر سوخته چندان بودا
نه همانا که چنین مرد فراوان بودا
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده
خوشتر ز چشم مستت چشم جهان ندیده
همچون تو نازنینی سر تا قدم لطافت
گیتی نشان نداده،ایزد نیافریده
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تو که از سرای طبیعت نمی روی برون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار در عیش خوشآویز نه در عمر دراز
در صورت تمایل پیام بدید
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته نکن
که باد صبح نسیم مشکل گشا دارد
(صائب تبریزی)
دم جان بخش نسیم سحری را دریاب
پیش ازان کز نفس خلق مکدر گردد
دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر وقت شمعی خوش که پا در حلقه ماتم نهاد
الحمدلله رب العالمین
سید سعید خاتمی
دوش مرا عشق تو ز جامه بر انگیخت
بی عدد از دیدگانم اشک فرو ریخت