پاسخ به:مشاعره آنلاین
در جهان خاك ابر و آب بود
مظهر بخشايش وهاب بود
دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری زمانه با تو چه دعوی کند به بدمهری سپهر با تو چه پهلو زند به غداری
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابه التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا
الهم صل علی محمد و آل محد وعجل فرجهم
الهم عجل لولیک الفرج
یار امشب پی عاشق کشی است
من نگویم؛ز خدنگش پیداست
تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی تا کی ای ناله زار از جگرم برخیزی تا کی ای چشمه سیماب که در چشم منی از غم دوست به روی چو زرم برخیزی
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت
تشنه ی یک جام وصلت است ز جویت جام وصالت رسان به کام گدایان
در صورت تمایل پیام بدید
تا شمع حسن افروختی پروانه وارم سوختی
پرده دری اموختی آن امن صد چاک
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت این شادی کسی که در این دور خرمست
تا نظر سوی دو چشم توست یاران ترا
کی بود بیکاری آن مردم شکاران ترا
از لعل درفشانتان يک خنده و سپهري ور جزع جانستانتان يک ناوک و سپاهي
یک امشبم ببخش که یک شب
نالیدن نهفته نمی خواهم
مبارکتر شب و خرمترین روز به استقبالم آمد بخت پیروز دهلزن گو دو نوبت زن بشارت که دوشم قدر بود امروز نوروز
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا
کی بود ممکن که باشد خویشتن داری مرا