1359/10/15
همهچيز براى اجراى عمليات نصر فراهم شده بود و هماهنگى لازم با نيروهاى توپخانه ارتش هم انجام گرفت تا در موقع لزوم با آتش پشتيبانى خود، آنها را حمايت نمايند.
مهدى به همراه دانشجويان پيرو خط امام نيمههاى شب به قلب مواضع دشمن هجوم بردند و جنگ نابرابرى را آغاز كردند: جنگ گوشت و پوست، با تانك و زره.
بعد از لحظاتى تقاضاى آتش توپخانه كردند اما اين درخواست آنها بىجواب ماند و فاتحان لانه جاسوسى آمريكا در گردابى كه طرفداران بنىصدر براى آنها فراهم كرده بودند اسير شدند و مظلومانه تا مرز شهادت جنگيدند و عروس شهادت را در آغوش كشيدند. مهدى به طرز معجزهآسايى از اين معركه جان سالم بدر برد و به عقب برگشت. او كه شاهد جنگ نابرابر ياران خود با نيروهاى عراقى بود و لحظات شهادت آنها را با چشمان خود مشاهده كرده بود تا مدتها خنده بر لبانش نقش نمىبست. در كتاب «جنگ، بازيابى ثبات» در خصوص عمليات هويزه كه به عمليات نصر معروف شد، آمده است:
«... مرحله دوم از دور اول عمليات نصر در ساعت 8 صبح روز 16 دىماه 1359 آغاز شد. پس از پيشروىهاى اوليه در اين روز، با تشديد آتش دشمن پيشروى به تدريج كند شد و سرانجام در بعدازظهر در حالى كه نيروهاى سپاه در خط مقدم درگير بودند، نيروهاى زرهى ارتش عقبنشينى كردند. عقبنشينى يگانها علاوه بر تأثير نامطلوب بر روحيه نيروها، موجب از بين رفتن سازمان و انسجام نيروهاى خودى شد. نيروهاى پياده سپاه نيز كه 1/5 تا دو كيلومتر جلوتر از نيروهاى ارتش قرار داشتند به علت عدم آگاهى از عقبنشينى، در محاصره دشمن قرار گرفته و تعدادى از آنها مظلومانه به شهادت رسيدند.
برابر گزارش سپاه، 140 تن از نيروهاى انقلابى كه شمارى از آنها دانشجويان پيرو خط امام بودند، به شهادت رسيدند. اين دانشجويان پس از تحويل گروگانهاى آمريكايى به دولت جمهورى اسلامى، عازم جبهههاى نبرد شده بودند.
بنىصدر كه در باطن، از به مسلخ فرستادن شمار زيادى از تحقير كنندگان××× 1 جيمى كارتر، رييسجمهور وقت آمريكا، بارها از تصرف لانهجاسوسى به عنوان «تحقير بىرحمانه آمريكا» ياد كرده بود. ××× ارباب يانكى خود غرق شادكامى بود، پس از به شكست كشاندن نبرد هويزه، به منظور توجيه علل ناكامى درنامهاى خطاب به امام نوشت:
«... دشمن با دو لشكر در پنج نوبت حمله متقابل كرد. امروز، چهارمين روز مقاومت نيروهاى ما است. اين طور كه مىگويند، يك لشكر دشمن از بين رفته، اما به ما هم بسيار صدمه خورده است. حمله بدون احتياط، نتيجه نمىدهد. روز اول، پيروزى بود. روز دوم، ساعت 4 بعدازظهر، پشت به جبهه كردند. وقتى با خبرشديم، نيم ساعتى از اين عمل مىگذشت.××× 1 ر.ك. به كتاب: جنگ؛ بازيابى ثبات، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه، صص 111 و 112. ××׫
به راستى در اتاق جنگ بنىصدر چه مىگذشت؟ بر تيم مشاورين او چه حال و هوايى حاكم بود؟، فلسفه طرحريزى عمليات نصر چه بود؟
امير سپهبد شهيد علىصياد شيرازى در پاسخ به اين پرسشها گفته است:
«... اطراف بنىصدر را، مشاورينى گرفته بودند كه به جز تخصص و يك مقدار آگاهىهاى تئورى، از علم نظامى چيزى سرشان نمىشد... بنىصدر را اميدوار كرده بودند كه به زودى حساب دشمن را مىرسيم. با همان روحيه ناسيوناليستى، وطنپرستى و ميهن پرستى كه از ]دوران رژيم} سابق ]در ارتش }مانده بود، به او نويد داده بودند. حتى در اتاقهاى جنگ، خيلى راحت طرح نابودى يگانهاى دشمن را نشان مىدادند. فلشهاى روى نقشه، نشاندهنده اين بود كه دشمن دور مىخورد و منهدم مىشود. بنىصدر هم گمان مىكرد آن فلشها كه روى نقشه كشيده شده، در روى زمين هم راحت اجرا مىشود. در دوران فرماندهى كل قواى بنىصدر، دو سه تا تك هم انجام دادند كه يك مقدار در اول كار گرفت، ولى زود خنثى شد: حمله اول، تكى بود از اهواز، در محور جاده خرمشهر - در منطقه دب حردان - كه تك خوبى بود و شايد هشتصد تا اسير هم گرفتند، ولى آقايان صدايش را در نياوردند كه بعد چه بر سرمان آمد و در پاتكى كه دشمن زد، چگونه عقب زده شديم.
حمله دوم، تك در جبهه طراح، در اطراف كرخه نور بود به اسم «عمليات نصر» و همينطور پاتكى كه دشمن در اين عمليات به طرف سوسنگرد و هويزه كرد و قتلعامى كه بچههاى سپاه شدند. البته يك حماسه آن جا آفريده شد... وقتى نتيجه تلاشها اين طورى شد، همان طراحان نظامى به بنىصدر برآورد عملياتى دادند. در اين برآورد آمده بود: دليل توقف ما و اين كه نمىتوانيم جلو برويم، اين است كه به زبان ساده آمار و ارقام، توان رزمى ما نسبت به دشمن، در سطح پايينتر است و با اين توان رزمى، نمىشود جنگيد.»××× 1 ر.ك. به كتاب: ناگفتههاى جنگ، خاطرات امير سپهبد شهيد على صيادشيرازى، به اهتمام: احمد دهقان، دفتر ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنرى، چاپ اول 1378، گفتار پانزدهم، صص 198 و 199. ×××