0

شير كوهستان_6

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

شير كوهستان_6


 مسافر كربلا

 

 آخرين روزهاى شهريور سال 1359 خزان سرخ‏رنگى روستاى صبوبزرگ را در برگرفت. هجوم باد پاييزى امان شكوفه‏ها را بريده بود. زمين پر بود از برگ‏هاى زردى كه، از تن لرزان درخت‏ها بر زمين مى‏ريخت و در حالى كه مى‏رفت تا زمين در خلسه يك رخوت پاييزى فرو رود، آژير تجاوز به صدا درآمد. ماشين جنگى رژيم بعثى صدام حسين، با استعداد 12 لشكر قدرتمند زرهى، مكانيزه و پياده، گرد آمده در سه سپاه رزمى، هجوم سراسرى خود را از پنج استان مرزى كشور اسلامى ما شروع كرد، تانك‏هاى پيشرفته اهدايى ابرقدرت شرق به صدام در زير شنى‏هاى خشن‏شان هرچه آبادى و آبادانى را سر راه خود ديدند، به تلى از خاك و ويرانى تبديل كردند. هواپيماهاى فرانسوى و روسى ارتش بعث در چندين اسكادران مرزهاى جغرافيايى را درنورديدند و مراكز حساس و حياتى كشور از جمله فرودگاه مهرآباد را بمباران كردند.
امام عزيز در پيامى به مردم فرمود:
«... 
هيچ جاى خوف نيست، يك ديوانه‏اى آمده، سنگى انداخته و فرار كرده ليكن ما چنان سيلى‏اى توى دهان صدام خواهيم زد، كه ديگر از جايش بلند نشود
در همين روزها كبوترى از روستاى صبوبزرگ پرواز كرد. از فراز گردنه‏ها گذشت، به لانه‏هاى گنجشكان سرك كشيد و بر شاخه‏اى از درخت تناور انقلاب (واحد بسيج مستضعفين سپاه پاسداران) نشست تا خستگى در كند. خون عشق همچون شوق پرواز در بال و پرش به جريان افتاد همانجا ماند و لانه ساخت و در سايه سار اين درخت سرسبز به دانه‏چينى خوشه‏هاى ايمان مشغول شد.
عشق او به خدا و روح خدا، به شجره طيبه بسيج مستضعفين نيز، تسرى يافت. همنشينى با بسيجيان لواسان و تلاش مشترك براى راه‏اندازى «كتابخانه بسيج روستاى صبو بزرگ»، به شوق وافر مهدى براى خدمت هر چه بيشتر به قيام الهى امام خمينى(ره) دامن زد. مادر ارجمندش در اين باره مى‏گويد:
«... 
از بابت پايان كار لوله‏كشى آب روستا كه خيالش راحت شد، ديدم مدتى است خيلى اين بچه توى فكر مى‏رود، خيلى نگران است. يك روز از پدرش پرسيد: بابا، شما براى آينده من چه فكرى كرده‏ايد؟ پدرش جواب داد: فكر كردن ندارد، حالا كه به سلامتى ديپلم خودت را هم گرفتى، يا برو دانشگاه، يا به خدمت سربازى. خودت بايد در اين مورد تصميم بگيرى پسر جان. مهدى بعد از شنيدن جواب پدرش، لحظه‏اى ساكت بود، هيچى نگفت. بعد گفت: بابا، شما اجازه مى‏دهى من بروم توى بسيج؟ بند دل من و پدرش لرزيد. خيلى نگران شديم. من به او گفتم: مادر جان، تو كه بچه با استعدادى هستى، برو دانشگاه، به درست ادامه بده. اما او كوتاه نيامد. رفت در بسيج ثبت‏نام كرد. چند روز بعد، آمد به ما گفت: من برگه آماده به خدمت خودم را گرفته‏ام، منتها مى‏خواهم بروم پادگان امام حسين‏عليه السلام سپاه تهران، آن جا يك دوره آموزش فشرده يك ماهه ببينم. بعد هم به خواست خدا، مى‏رويم جبهه. هر چه خواستم مانع بشوم، بى‏فايده بود. مى‏خنديد و به من مى‏گفت: هيچى نيست ننه، نترس، ناراحت نباش. خلاصه، چند روز بعد، مهدى براى آموزش، رفت به پادگان امام حسين‏عليه السلام».
همان ماه‏هاى اول شروع جنگ بود كه آموزش مهدى در بسيج به اتمام رسيد. ابتدا قصد داشت براى مبارزه با ضدانقلابيون به كردستان برود، اما با ادامه تجاوزرژيم بعث قرار شد او و دوستان هم دوره‏اش را به يكى از جبهه‏هاى جنوب اعزام كنند.
تا دى‏ماه 1359 ماشين جنگى ارتش بعث، بخش‏هاى وسيعى از پنج استان ايران را به محاصره و اشغال خود درآورد. جوانان پرشور ميهن اسلامى به سوى جبهه‏ها سرازير شدند تا ارابه‏هاى جنگى دشمن را از كار بيندازند، اما گويى مظلوميت ياران روح‏الله تمامى نداشت و آنها در اين جبهه هم بايد غربت و تنهايى را به دوش مى‏كشيدند. حاكميت آقاى ××× 1 نام رمز عملياتى بنى‏صدر كه از سوى سازمان جاسوسى آمريكا برايش در نظر گرفته شد. وى چند ماه پيش از رياست جمهورى‏اش، با حقوق ماهيانه 5000 دلار مخفيانه به استخدام C.I.A در آمده بود. براى اطلاع بيشتر، ر.ك. به كتاب: اسناد لانه جاسوسى آمريكا، جلد 9 (اسناد بنى‏صدر) دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، چاپ اول، تابستان 0631. ×××S.D.LURE.1!! بر مقدرات كشور و فرماندهى خائنانه او در جبهه‏هاى جنگ، عرصه را بر نيروهاى مخلص بسيجى و پاسداران انقلاب تنگ كرد. بنى‏صدر با تز مضحك خود؛ جنگ به شيوه اشكانيان! و اين شعار كه زمين مى‏دهيم و زمان مى‏گيريم، اجازه داد تا دشمن خود را به پشت دروازه‏هاى شهر اهواز برساند. او با اظهارات منافقانه خود هميشه سعى داشت تا نيروهاى مكتبى و در خط امام را منزوى نمايد و كار را تا آنجا رساند كه ضمن صدور حكمى خطاب به مسؤولين وقت ستاد مشترك ارتش، دستور داد هيچ‏كس حق ندارد در جبهه‏ها به نيروهاى پاسدار اسلحه و مهمات بدهد. اشغال شهرهاى خرمشهر، هويزه، سوسنگرد، بستان و بخشى از آبادان توسط دشمن براى نيروهاى رزمنده بسيار سنگين و غيرقابل تحمل بود. از اين‏رو عده‏اى از «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» به فرماندهى سيدحسين علم‏الهدى بر آن شدند تا با يورش به دشمن در محور هويزه بخشى از خاك ميهن اسلامى را از چنگ دژخيمان خارج سازند. مهدى، اين جوان رعناى لواسانى نيز، همراه با دانشجويان پيرو خط امام آماده شد تا ضربه مهلكى به دشمن وارد سازد.


 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

سه شنبه 23 اسفند 1390  2:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها